عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



در اندیشه‌ی تو خواهم بود
بیشتر از سایه‌ای مبهم نخواهم بود
در لحظه‌ای خواهم زیست
که شادی و حسرت
چشمان تو را می‌سوزانند

ولی می‌خواهم
همیشه ناشناس بمانم در تو
ناشناخته
به‌سادگی پیچیده در شادکامی‌ات
پریشان در نور خویش
تو و من ، فقط زنده در آن
و چنین عاشقِ نامحسوس
در انتظار ناپیدایی

ولی شاید
دیگر به سایه‌ای نازک از هم جدا شده‌ایم
و هریک در نور خویش‌ایم
و نور من
همانی‌ست که تو‌اش متروک می‌بینی


#آنتونیو_گاموندا
#شاعر_اسپانیا
ترجمه :
#محسن_عمادی🌱
@asheghanehaye_fatima





در اندیشه‌ی تو خواهم بود
بیشتر از سایه‌ای مبهم نخواهم بود
در لحظه‌ای خواهم زیست
که شادی و حسرت
چشمان تو را می‌سوزانند

ولی می‌خواهم
همیشه ناشناس بمانم در تو
ناشناخته
به‌سادگی پیچیده در شادکامی‌ات
پریشان در نور خویش
تو و من ، فقط زنده در آن
و چنین عاشقِ نامحسوس
در انتظار ناپیدایی

ولی شاید
دیگر به سایه‌ای نازک از هم جدا شده‌ایم
و هریک در نور خویش‌ایم
و نور من
همانی‌ست که تو‌اش متروک می‌بینی


#آنتونیو_گاموندا
#شاعر_اسپانیا
ترجمه :
#محسن_عمادی
@asheghanehaye_fatima



لب‌هایم را به دست‌هایت نزدیک کردم
پوست‌ات
به لطافت رویاها بود
چیزی از ابدیت
به آنی
لبانم را خراشید

#آنتونیو_گاموندا
#محسن_عمادی
@asheghanehaye_fatima
‍ 〇🍂

در اندیشه‌ی تو خواهم بود
بیش‌تر از سایه‌ای مبهم نخواهم بود
در لحظه‌ای خواهم زیست
که شادی و حسرت
چشمان تو را می‌سوزانند

ولی می‌خواهم
همیشه ناشناس بمانم در تو
ناشناخته
به‌سادگی پیچیده در شادکامی‌ات
پریشان در نور خویش
تو و من، فقط زنده در آن
و چنین عاشقِ نامحسوس
در انتظار ناپیدایی

ولی شاید
دیگر به سایه‌ای نازک از هم جدا شده‌ایم
و هریک در نور خویش‌ایم
و نور من
همانی‌ست که تو‌اش متروک می‌بینی●


🔘شاعر: #آنتونیو_گاموندا
#محسن_عمادی
#شعر_اسپانیا
چون کبوتری هستی
که زمین را لمس می‌کند
و برمی‌خیزد
و دور می‌شود در نور...

از تلألویی عبور می‌کنی
و از دوردست‌ها
دوستت دارم...

#آنتونیو_گاموندا


@asheghanehaye_fatima
لب‌هایم را به دست‌هایت نزدیک کردم
پوست‌ات
به لطافت رویاها بود

چیزی از ابدیت
به آنی
لبانم را خراشید

#آنتونیو_گاموندا


@asheghanehaye_fatima
لب‌هایم را به دست‌هایت نزدیک کردم
پوست‌ات
به لطافت رویاها بود
چیزی از ابدیت
به آنی
لبانم را خراشید

#آنتونیو_گاموندا


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




در اندیشه‌ی تو خواهم بود
بیش‌تر از سایه‌ای مبهم نخواهم بود
در لحظه‌ای خواهم زیست
که شادی و حسرت
چشمان تو را می‌سوزانند

ولی می‌خواهم
همیشه ناشناس بمانم در تو
ناشناخته
به‌سادگی پیچیده در شادکامی‌ات
پریشان در نور خویش
تو و من، فقط زنده در آن
و چنین عاشقِ نامحسوس
در انتظار ناپیدایی

ولی شاید
دیگر به سایه‌ای نازک از هم جدا شده‌ایم
و هر یک در نور خویش‌ایم
و نور من
همانی‌ست که تو‌اش متروک می‌بینی.

■●شاعر: #آنتونیو_گاموندا | Antonio Gamoneda
| اسپانیا، ۱۹۳۱ |

■●برگردان: #محسن_عمادی
لب‌هایم را به دست‌هایت نزدیک کردم...
پوست‌ات
به لطافت رویاها بود.
چیزی از ابدیت به آنی
لبانم را خراشید.


#آنتونیو_گاموندا


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



در اندیشه‌ی تو خواهم بود
بیش‌تر از سایه‌ای مبهم نخواهم بود
در لحظه‌ای خواهم زیست
که شادی و حسرت
چشمانِ تو را می‌سوزانند

ولی می‌خواهم
همیشه ناشناس بمانم در تو
ناشناخته
به‌سادگی پیچیده در شادکامی ات
پریشان در نورِ خویش
تو و من ، فقط زنده در آن
و چنین عاشقِ نامحسوس
در انتظارِ ناپیدایی ...

ولی شاید
دیگر به سایه‌ای نازک از هم جدا شده‌ایم
و هر یک در نورِ خویشیم
و نورِ من
همانی‌ست که تو‌اَش متروک می‌بینی ...





#آنتونیو_گاموندا

( شاعر اسپانیایی )

ترجمه : محسن عمادی
@asheghanehaye_fatima



در اندیشه‌ی تو خواهم بود
بیش‌تر از سایه‌ای مبهم نخواهم بود
در لحظه‌ای خواهم زیست
که شادی و حسرت
چشمان تو را می‌سوزانند

ولی می‌خواهم
همیشه ناشناس بمانم در تو
ناشناخته
به‌سادگی پیچیده در شادکامی‌ات
پریشان در نور خویش
تو و من، فقط زنده در آن
و چنین عاشقِ نامحسوس
در انتظار ناپیدایی

ولی شاید
دیگر به سایه‌ای نازک از هم جدا شده‌ایم
و هر یک در نور خویش‌ایم
و نور من
همانی‌ست که تو‌اش متروک می‌بینی.

#آنتونیو_گاموندا