عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



قاصدك ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از كجا وز كه خبر آوردی ؟
 خوش خبر باشی ، اما ،‌اما 
گرد بام و در من 
 بی ثمر می گردی 
انتظار خبری نیست مرا 
 نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا كه بود چشمی و گوشی با كس 

 برو آنجا كه تو را منتظرند 
 قاصدك 
در دل من همه كورند و كرند 
 دست بردار ازین در وطن خویش غریب 
 قاصد تجربه های همه تلخ 
 با دلم می گوید 
 كه دروغی تو ، دروغ 
 كه فریبی تو. ، فریب 
 قاصدك 1 هان ، ولی ... آخر ... ای وای 
 راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! كجا رفتی ؟ آی 
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاكستر گرمی ، جایی ؟
 در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردك شرری هست هنوز ؟
 قاصدك 
ابرهای همه عالم شب و روز 
 در دلم می گریند

#اخوان_ثالث
@asheghanehaye_fatima



چشمانم
همه ی دارایی من است
تو
شرطت
را
دوست داشتن بگذار
مدیونم
اگر
نبازمشان

#اخوان_ثالث
@asheghanehaye_fatima


" برو آنجا که تو را منتظرند .. "

#اخوان_ثالث
Forwarded from اتچ بات
تشنه‌ام امشب اگر باز خیال لب تو
خواب نفرستد و از راه سرابم نبرد...

#اخوان_ثالث
دیلمان
#ایرج_بسطامی
آهنگ:کیوان ساکت

@asheghanehaye_fatima...🚶...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كاش از عمر،
شبی تا به سحر چون مهتاب

شبنمِ زُلفِ تو را
نوشم و خوابم نَبَرَد...

#اخوان_ثالث

@asheghanehaye_fatima
📌
این تنِ خسته زِ جان
تا به لبش ،
راهی نیست .. 😌

#اخوان_ثالث
بر گردِ آن دو نو گل پنهان به پیرهن
هر جا دلم بخواهد، آری به شرم و شوق

دستم خزد به جانب پستان نرم تو
واندر دلم شکفته شود صد گل از غرور

چون ببینم آن دو گونه‌ی گلگون ز شرم تو
#اخوان_ثالث
#عزیز_روزهام
نادر از هند نَبُرد

آنچه تو بُردی

ز #دلم


#اخوان_ثالث

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


گزیده‌ای از شعر «ابری»

چه روزِ ابریِ زشتی
تُرُشرو، تنگ و تار، آنگه نه بارانی نه خورشیدی.
نه چشم انداز دلخواهی،
نه چشمی را توان و خواهشِ دیدی.
...
همان روز مبادایی که می‌گویند، امروز است.
و پاکیها و نیکیها به خاک نیستی مدفون،
بد و بیراه پیروز است.
...
نه امروز و نه فردایی
نه ایمان و نه امّیدی
چه روز است‌این، تُرُشرو، تنگ‌وتار، آنگاه
نه بارانی، نه خورشیدی.
به چشم اعتنا و مهر
خدایا کاش می‌دیدی.

تهران آذر ۱۳۶۵
#اخوان_ثالث

برگرفته از کتاب:
#سال_دیگر_ای_دوست_ای_همسایه
چاپ اول بهار ۱۳۹۳
#انتشارات_زمستان
صفحه ۴۵
@asheghanehaye_fatima

|

دیوانه بودباید و مست و
خوش و خراب
گه می چرم چو آهوی مستی،
به دست و لب
در دشت گیسوی تو
که صاف است و بی شکن
گه می پرم چو بلبل سرگشته با نگاه
بر گرد آن دو نو گل پنهان به پیرهن
هر جا دلم بخواهد،آری به شرم و شوق
دستم خزد به جانب پستان نرم تو
واندر دلم شکفته شود
صد گل از غرور
چون بینم آن دو گونه ی
گلگون ز شرم تو
تو خنده زن چو کبک ،
گریزنده چون غزال
من در پی ات
چو در پی آهو پلنگ مست ...

#اخوان_ثالث