@asheghanehaye_fatima
قاصدك ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از كجا وز كه خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا كه بود چشمی و گوشی با كس
برو آنجا كه تو را منتظرند
قاصدك
در دل من همه كورند و كرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
كه دروغی تو ، دروغ
كه فریبی تو. ، فریب
قاصدك 1 هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! كجا رفتی ؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاكستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردك شرری هست هنوز ؟
قاصدك
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند
#اخوان_ثالث
قاصدك ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از كجا وز كه خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا كه بود چشمی و گوشی با كس
برو آنجا كه تو را منتظرند
قاصدك
در دل من همه كورند و كرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
كه دروغی تو ، دروغ
كه فریبی تو. ، فریب
قاصدك 1 هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! كجا رفتی ؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاكستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردك شرری هست هنوز ؟
قاصدك
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند
#اخوان_ثالث
@asheghanehaye_fatima
چشمانم
همه ی دارایی من است
تو
شرطت
را
دوست داشتن بگذار
مدیونم
اگر
نبازمشان
#اخوان_ثالث
چشمانم
همه ی دارایی من است
تو
شرطت
را
دوست داشتن بگذار
مدیونم
اگر
نبازمشان
#اخوان_ثالث
Forwarded from اتچ بات
تشنهام امشب اگر باز خیال لب تو
خواب نفرستد و از راه سرابم نبرد...
#اخوان_ثالث
دیلمان
#ایرج_بسطامی
آهنگ:کیوان ساکت
@asheghanehaye_fatima...🚶...
خواب نفرستد و از راه سرابم نبرد...
#اخوان_ثالث
دیلمان
#ایرج_بسطامی
آهنگ:کیوان ساکت
@asheghanehaye_fatima...🚶...
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كاش از عمر،
شبی تا به سحر چون مهتاب
شبنمِ زُلفِ تو را
نوشم و خوابم نَبَرَد...
#اخوان_ثالث
@asheghanehaye_fatima
شبی تا به سحر چون مهتاب
شبنمِ زُلفِ تو را
نوشم و خوابم نَبَرَد...
#اخوان_ثالث
@asheghanehaye_fatima
بر گردِ آن دو نو گل پنهان به پیرهن
هر جا دلم بخواهد، آری به شرم و شوق
دستم خزد به جانب پستان نرم تو
واندر دلم شکفته شود صد گل از غرور
چون ببینم آن دو گونهی گلگون ز شرم تو
#اخوان_ثالث
#عزیز_روزهام
هر جا دلم بخواهد، آری به شرم و شوق
دستم خزد به جانب پستان نرم تو
واندر دلم شکفته شود صد گل از غرور
چون ببینم آن دو گونهی گلگون ز شرم تو
#اخوان_ثالث
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گزیدهای از شعر «ابری»
چه روزِ ابریِ زشتی
تُرُشرو، تنگ و تار، آنگه نه بارانی نه خورشیدی.
نه چشم انداز دلخواهی،
نه چشمی را توان و خواهشِ دیدی.
...
همان روز مبادایی که میگویند، امروز است.
و پاکیها و نیکیها به خاک نیستی مدفون،
بد و بیراه پیروز است.
...
نه امروز و نه فردایی
نه ایمان و نه امّیدی
چه روز استاین، تُرُشرو، تنگوتار، آنگاه
نه بارانی، نه خورشیدی.
به چشم اعتنا و مهر
خدایا کاش میدیدی.
تهران آذر ۱۳۶۵
#اخوان_ثالث
برگرفته از کتاب:
#سال_دیگر_ای_دوست_ای_همسایه
چاپ اول بهار ۱۳۹۳
#انتشارات_زمستان
صفحه ۴۵
گزیدهای از شعر «ابری»
چه روزِ ابریِ زشتی
تُرُشرو، تنگ و تار، آنگه نه بارانی نه خورشیدی.
نه چشم انداز دلخواهی،
نه چشمی را توان و خواهشِ دیدی.
...
همان روز مبادایی که میگویند، امروز است.
و پاکیها و نیکیها به خاک نیستی مدفون،
بد و بیراه پیروز است.
...
نه امروز و نه فردایی
نه ایمان و نه امّیدی
چه روز استاین، تُرُشرو، تنگوتار، آنگاه
نه بارانی، نه خورشیدی.
به چشم اعتنا و مهر
خدایا کاش میدیدی.
تهران آذر ۱۳۶۵
#اخوان_ثالث
برگرفته از کتاب:
#سال_دیگر_ای_دوست_ای_همسایه
چاپ اول بهار ۱۳۹۳
#انتشارات_زمستان
صفحه ۴۵
@asheghanehaye_fatima
|
دیوانه بودباید و مست و
خوش و خراب
گه می چرم چو آهوی مستی،
به دست و لب
در دشت گیسوی تو
که صاف است و بی شکن
گه می پرم چو بلبل سرگشته با نگاه
بر گرد آن دو نو گل پنهان به پیرهن
هر جا دلم بخواهد،آری به شرم و شوق
دستم خزد به جانب پستان نرم تو
واندر دلم شکفته شود
صد گل از غرور
چون بینم آن دو گونه ی
گلگون ز شرم تو
تو خنده زن چو کبک ،
گریزنده چون غزال
من در پی ات
چو در پی آهو پلنگ مست ...
#اخوان_ثالث
|
دیوانه بودباید و مست و
خوش و خراب
گه می چرم چو آهوی مستی،
به دست و لب
در دشت گیسوی تو
که صاف است و بی شکن
گه می پرم چو بلبل سرگشته با نگاه
بر گرد آن دو نو گل پنهان به پیرهن
هر جا دلم بخواهد،آری به شرم و شوق
دستم خزد به جانب پستان نرم تو
واندر دلم شکفته شود
صد گل از غرور
چون بینم آن دو گونه ی
گلگون ز شرم تو
تو خنده زن چو کبک ،
گریزنده چون غزال
من در پی ات
چو در پی آهو پلنگ مست ...
#اخوان_ثالث