عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



خورشید ،
در پنجره می سوزد

پنجره ،
لبریز برگ ها شد

با برگی لغزیدم
پیوند رشته ها با من نیست
من هوای خودم را می نوشم

و در دور دست خودم ،
تنها ،
نشسته ام ...

#شاسوسا
#آوار_آفتاب
#سهراب_سپهری
@asheghanehaye_fatima


#شاسوسا #بخش۱

کنار مشتی خاک
در دوردست خودم، تنها، نشسته‌ام.
نوسان‌ها خاک شد
و خاک‌ها از میان انگشتانم
لغزید و فروریخت.

شبیه هیچ شده‌ای!
چهره‌ات را به سردی خاک بسپار.

اوج خودم را گم کرده‌ام
می‌ترسم، از لحظه‌ی بعد،
و از این پنجره‌ای که به روی احساسم گشوده شد.

برگی روی فراموشی دستم افتاد:
برگ اقاقیا!
بوی ترانه‌ای گمشده می‌دهد،
بوی لالایی
که روی چهره‌ی مادرم نوسان می‌کند...

#سهراب_سپهری
📖 #آوار_آفتاب #هشت_کتاب
@asheghanehaye_fatima

#شاسوسا #بخش۲

... از پنجره
غروب را
به دیوار کودکی‌ام
تماشا می‌کنم.
بیهوده بود، بیهوده بود.
این دیوار،
روی درهای باغ سبز فروریخت.
زنجیر طلایی بازی‌ها،
و دریچه‌ی روشن قصه‌ها،
زیر این آوار رفت.

آن‌ طرف، سیاهی من پیداست:
روی بام گنبد کاهگلی ایستاده‌ام،
شبیه غمی.
و نگاهم را در بخار غروب ریخته‌ام.
روی این پله‌ها غمی، تنها، نشست.
در این دهلیزها انتظاری سرگردان بود.
«من» دیرین
روی این شبکه‌های سبز سفالی
خاموش شد.
در سایه‌–آفتاب این درخت اقاقیا،
گرفتن خورشید را
در ترسی شیرین
تماشا کرد...


#سهراب_سپهری
📖 #آوار_آفتاب #هشت_کتاب