عاشقانه های فاطیما
805 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


تو انگار بازگشته‌ای ،
که هیچ ابری در آسمانِ نگاهم باردار نیست
که هیچ بارانی نمی‌بارد

انگار آمده‌ای که دیگر هیچ رعدی ،
به بغضِ گلویم برق نمی‌زند

آفتابی‌ست پهن ،
سرتاسرِ این بیدِ به مجنون رسیده‌اش
سایه چه‌کاره است ؟
وقتی تو خودِ خورشیدی و
به جنون می‌رساندَم حرارتت !

ای‌کاش چشمِ اولین بوسه را ،
ما به دنیا باز می‌کردیم و ،
دیگر نمی‌بستیم لبانِ شیرینِ آرزو را !

تو که دستت بند و ،
من اندامم لمسِ بوسه‌ها شده است
چه می‌ماند جز لب ،
اگر دستانت بندِ دل باشد و
من باغِ لبانم ،
در انتظارِ چیدنِ اولین گل باشد

تو ناچار باشی ،
با لبانت گلی از باغ بچینی !

و چه اجبارِ زیبایی‌ست ،
لب به لبانت گذاشتنم تا آخر !

تو نشانه‌ای از خدایی ،
تو نهایتِ این صدایی !

به خدا گفتم روزی :
تو چگونه آن‌جایی ،
که درختِ انار را چه به بهشت ؟
که خشکید در این دردگاهِ سرنوشت !

گفتمش کجایی پروردگارم !
به من بده لااقل جوابی !

که درختِ انار به شکوفه نشست
که ابرها رفتند
که بارانِ رحمتش بارید !

که تو آمدی و ،
دلم بیشتر از لبانم ،
خندیـــد

@asheghanehaye_fatima

#مرجان_پورشریفی
#مرجان_شریفی
#بهشتم_خانه_ای_ست_با_تو
@asheghanehaye_fatima




حواسم را به هیچ‌کجایی جز تو پرت ندیدم
خیالِ دلم را با هیچ رویایی ،
جز با تو بودن خوش‌حال ندیدم
مدام به سرم می‌زند ،
مگر زندگی ، عمرِ چند گلدانِ به گل نشسته است ؟
که هنوز بنفشه‌های من گل نداده‌اند ،

انگار آفتاب آن‌جوری که باید بتابد نمی‌تابد ،
خانه آن‌جوری که باید باغ باشد پرنور نیست ،

ببخش بنفشه‌ام ،
حواس دلِ باغبانت درگیر نگاه مردی‌ست که هستی‌ام را به یغمای بهشتی برده است که گلدانِ روزهای تنهایی‌ام هنوز جوانه است ،

من بی‌حواس‌ترین زن روی زمینم که این‌چنین به دنبال آفتاب می‌گردم و شب‌ها هنوز به دردِ نداشتنِ کسی مبتلا می‌شوم ،

خواب‌های سبکِ من با تکانِ برگِ گلدانم از سرم پر می‌کشد به گذشته‌های درد ،

که ای‌کاش چشمانم بسته بودن را دوست داشتند ،

ای‌کاش دل‌نگرانی‌های این زندگیِ دو روزه به فهمِ چشمانم نمی‌رسیدند ،
که بیدار بماند و هزار و یک فکر بگذرد از سری که به روی سینه‌ات برای خواب آمده است ،

آیینه را مدام نگاه می‌کنم ،
من شبیه زنی شده‌ام که موهای بافته‌ام ، دلم را کوک می‌کند و من دوباره کوک‌های قلبم را روبروی نگاهم باز می‌کنم ،

دستِ خیالم را به جفت پریشانِ پر سکوتِ نگاهم می‌کشانم ،
بهشت را با اشک‌هایم تنفس می‌کنم ،
پشت درِ خانه‌ی ما بهشت را زنی عاشقانه نوشته است ،

هر روز در را باز می‌کنم ، نامِ بهشت را نگاه می‌کنم و دوباره در را به روی آمدنم می‌بندم ،
که این‌جا ،
آخرین جای آمدن و ماندنِ زنی‌ست که با چشمانش حرف می‌زند ....



#مرجان_پورشريفى
#بهشتم_خانه_ای_ست_با_تو