عشق در لحظه پدید میآید، دوست داشتن در امتداد زمان، این اساسیترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است ...
عشق معیارها را درهم میریزد، دوست داشتن بر پایه معیارها بنا میشود. عشق ناگهان و ناخواسته شعله میکشد، دوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه میگیرد
عشق قانون نمیشناسد، دوست داشتن اوج احترام به مجموعهای از قوانین عاطفیست. عشق فوران میکند چون آتشفشان و شره میکند چون آبشاری عظیم، دوست داشتن جاری میشود چون رودخانهای بر بستری با شیب نرم ...
عشق ویران کردن خویش است ،
دوست داشتن ، ساختنی عظیم ...
#نادر_ابراهيمی
@asheghanehaye_fatima
عشق معیارها را درهم میریزد، دوست داشتن بر پایه معیارها بنا میشود. عشق ناگهان و ناخواسته شعله میکشد، دوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه میگیرد
عشق قانون نمیشناسد، دوست داشتن اوج احترام به مجموعهای از قوانین عاطفیست. عشق فوران میکند چون آتشفشان و شره میکند چون آبشاری عظیم، دوست داشتن جاری میشود چون رودخانهای بر بستری با شیب نرم ...
عشق ویران کردن خویش است ،
دوست داشتن ، ساختنی عظیم ...
#نادر_ابراهيمی
@asheghanehaye_fatima
فایده ندارد بکوشیم چیزی را با استدلال
از سرِ کسی بیرون بیاوریم،
که با استدلال درون نرفته باشد.🌱
#جاناتان_سوییفت
@asheghanehaye_fatima
از سرِ کسی بیرون بیاوریم،
که با استدلال درون نرفته باشد.🌱
#جاناتان_سوییفت
@asheghanehaye_fatima
فقط یک چیز در زندگی زیبا به شمار میآید
و آن شادیست، هیچگاه نگذار كسی آن را
از تو بگیرد...🌱
#کریستین_بوبن
@asheghanehaye_fatima
و آن شادیست، هیچگاه نگذار كسی آن را
از تو بگیرد...🌱
#کریستین_بوبن
@asheghanehaye_fatima
•••
اینجا را که حالا دیگر میشود دید بیتو خالی است. دیگر نمیدانم چه میشود کرد، خبر آن که مثل آینده در گذشته بود. چون که دیگر امروز همه زیباییها آنقدر دارد تهدید میشود که شاید تنها راه چاره در دورویی و چندرویی باشد. من همه هفتههای زیبای گذشته را فقط برای آن در خاطرهام حفظ میکنم که تو در آن بودی و تو در آنها بینقاب بودی و همیشه مثل همین حالا هم یک حرف را میزدی که میشود آن حرف را کنار هم گذاشت و به یک جهت و راستای کلمه رسید که اگر هم بسوزاند بوی گوشت کثیف ندهد. بوی زیبایی روح سرگردان تو از جسم را به رخ بکشد. آیا باز هم تو را خواهم دید، نمیدانم!
با احترامِ همیشهام برای تو
از #نامهها؛"پرویز اسلامپور"به "سپهری"
@asheghanehaye_fatima
اینجا را که حالا دیگر میشود دید بیتو خالی است. دیگر نمیدانم چه میشود کرد، خبر آن که مثل آینده در گذشته بود. چون که دیگر امروز همه زیباییها آنقدر دارد تهدید میشود که شاید تنها راه چاره در دورویی و چندرویی باشد. من همه هفتههای زیبای گذشته را فقط برای آن در خاطرهام حفظ میکنم که تو در آن بودی و تو در آنها بینقاب بودی و همیشه مثل همین حالا هم یک حرف را میزدی که میشود آن حرف را کنار هم گذاشت و به یک جهت و راستای کلمه رسید که اگر هم بسوزاند بوی گوشت کثیف ندهد. بوی زیبایی روح سرگردان تو از جسم را به رخ بکشد. آیا باز هم تو را خواهم دید، نمیدانم!
با احترامِ همیشهام برای تو
از #نامهها؛"پرویز اسلامپور"به "سپهری"
@asheghanehaye_fatima
•••
اگر برای تو خیری داشت میماند
اگر دوستدارت بود حرف میزد
و اگر مشتاق دیدنت بود میآمد
#نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima
اگر برای تو خیری داشت میماند
اگر دوستدارت بود حرف میزد
و اگر مشتاق دیدنت بود میآمد
#نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima
•••
آنکه از جنگل میگذرد
درنهایت گرگ را خواهد دید.
هشیار باش
درد یک تونل است
خروج ممکن است
#جوزف_رودریگز
@asheghanehaye_fatima
آنکه از جنگل میگذرد
درنهایت گرگ را خواهد دید.
هشیار باش
درد یک تونل است
خروج ممکن است
#جوزف_رودریگز
@asheghanehaye_fatima
النهاراتُ التي ترحل
هل تلتفتُ
لترانا ماذا نفعل
في غيابها؟
روزهایی که میروند
آیا به ما رو میکنند
تا ببینند در نبودشان
چه میکنیم؟
#عدنان_الصائغ
#غفران_عبیات
@asheghanehaye_fatima
هل تلتفتُ
لترانا ماذا نفعل
في غيابها؟
روزهایی که میروند
آیا به ما رو میکنند
تا ببینند در نبودشان
چه میکنیم؟
#عدنان_الصائغ
#غفران_عبیات
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می بوسمت ..
بدون سانسور ...
و می گذارمت تیتر درشت روزنامه !
آنجا که حروفش را بی پروا چیده اند ..
و خبرهایش را محافظه کارانه ...
و من همیشه ...
زندگی را آسان گرفته ام ..
عشق را سخت ..!
#نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima
بدون سانسور ...
و می گذارمت تیتر درشت روزنامه !
آنجا که حروفش را بی پروا چیده اند ..
و خبرهایش را محافظه کارانه ...
و من همیشه ...
زندگی را آسان گرفته ام ..
عشق را سخت ..!
#نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima
میتوانستم درخت باشم و
پرندههای بسیار بر شاخههایم لانه بسازند
یا پرنده باشم و
از دست آدمهای بسیار دانه بگیرم
اما زنی بودم
که دلش میخواست
تنها در چشم تو زیبا باشد.
#لیلا_کردبچه
@asheghanehaye_fatima
پرندههای بسیار بر شاخههایم لانه بسازند
یا پرنده باشم و
از دست آدمهای بسیار دانه بگیرم
اما زنی بودم
که دلش میخواست
تنها در چشم تو زیبا باشد.
#لیلا_کردبچه
@asheghanehaye_fatima
لبــاس باشـی و روی طناب، گریه کنی
به میـل بـاد از روی طنابِ خــود بپــری
به زنگ ســاعت دیـــوانه اعتـمـــاد کنـی
همیشه زودتر از رختخواب خود بپری
بـه چشــم آینــه بــا اضطـــراب زل بــزنـی
که در نــگاهت زخـمی جـدید کشف کنی
به گوشه های سرت بیشتر بُرس بکشی
کـه چــند تــاری مــوی سپــید کـشف کنی
اتــو کنی کت و شلوار آبی ات را، بعـد
میــان یک اقـیانــوس دست و پـا بزنـی
سلام! عرض ارادت! سلام! روزبخیر..!
مــودبــانه از این گــونـه حـرفـهــا بــزنــی
بهـــانـه بـاشـی و هـر بـار کـوچکت بکـنند
دوباره بغض کنی، خنده ها تو را بکشند
فقـط گـلایه نکـن … کـارمــند خوبی باش
که پشت میزت پـرونده هـا تو را بکشـند
صــــدای در را بـا احتـیــــاط گــوش کنــی
صدای در: صاحبخانهاتخبرشدهاست
ـ سلام اجاره ی این ماه؟
ـ چشم می ریزم!
بهخانه ات برگردیکهسردترشده است
به خـانه برگـردی مثل دستـمالی خیـس
نصیب گریه شوی، توی جیب تا بخوری
بـرای آنکــه نیفتــی کمـی نفــس بکــشی
بـــرای آنکــه نمیــری کمــی غـذا بخــوری
قـــرار نیست معــمــای بــی جـــوابت را
کسی بیاید و این جای قصه حل بکند
قرار نیست زنی که نبوده در این شعر
تـــو را در آخــر ایـن بیت ها بغـل بکند
کمی بخواب، که رویطنابخشکشوی
دوبــاره روز شــود، از طناب خــود بپــری
بــه زنگ ســاعت دیــوانـه اعتـمـــاد کنــی
دوباره زودتر از رختـخواب خــود بپــری…
#حامد_ابراهیم_پور
@asheghanehaye_fatima
به میـل بـاد از روی طنابِ خــود بپــری
به زنگ ســاعت دیـــوانه اعتـمـــاد کنـی
همیشه زودتر از رختخواب خود بپری
بـه چشــم آینــه بــا اضطـــراب زل بــزنـی
که در نــگاهت زخـمی جـدید کشف کنی
به گوشه های سرت بیشتر بُرس بکشی
کـه چــند تــاری مــوی سپــید کـشف کنی
اتــو کنی کت و شلوار آبی ات را، بعـد
میــان یک اقـیانــوس دست و پـا بزنـی
سلام! عرض ارادت! سلام! روزبخیر..!
مــودبــانه از این گــونـه حـرفـهــا بــزنــی
بهـــانـه بـاشـی و هـر بـار کـوچکت بکـنند
دوباره بغض کنی، خنده ها تو را بکشند
فقـط گـلایه نکـن … کـارمــند خوبی باش
که پشت میزت پـرونده هـا تو را بکشـند
صــــدای در را بـا احتـیــــاط گــوش کنــی
صدای در: صاحبخانهاتخبرشدهاست
ـ سلام اجاره ی این ماه؟
ـ چشم می ریزم!
بهخانه ات برگردیکهسردترشده است
به خـانه برگـردی مثل دستـمالی خیـس
نصیب گریه شوی، توی جیب تا بخوری
بـرای آنکــه نیفتــی کمـی نفــس بکــشی
بـــرای آنکــه نمیــری کمــی غـذا بخــوری
قـــرار نیست معــمــای بــی جـــوابت را
کسی بیاید و این جای قصه حل بکند
قرار نیست زنی که نبوده در این شعر
تـــو را در آخــر ایـن بیت ها بغـل بکند
کمی بخواب، که رویطنابخشکشوی
دوبــاره روز شــود، از طناب خــود بپــری
بــه زنگ ســاعت دیــوانـه اعتـمـــاد کنــی
دوباره زودتر از رختـخواب خــود بپــری…
#حامد_ابراهیم_پور
@asheghanehaye_fatima
آن هنگام که گفتم «میروم»
اگر گفته بودی «بمان»
نمیماندم
اما دست کم روزی بهانه خوبی برای بازگشت داشتم .....
#جمال_ثریا
@asheghanehaye_fatima
اگر گفته بودی «بمان»
نمیماندم
اما دست کم روزی بهانه خوبی برای بازگشت داشتم .....
#جمال_ثریا
@asheghanehaye_fatima
عاقبت در شب آغوش تو جان خواهم داد
دل به دریا زدنِ رود تماشا دارد ...
#امید_صباغ_نو
@asheghanehaye_fatima
دل به دریا زدنِ رود تماشا دارد ...
#امید_صباغ_نو
@asheghanehaye_fatima
نه برف آشفتهام میکند،
و نه محاصرهی صاعقهها، پریشانم
مقاومت میکنم
گاه با شــــعر، گاه با عشــــق
و دیگر در این سرما،
هیچ چیزی جز آنکه دوستت داشته باشم
و شعر عاشقانهای برایت بسرایم
مرا گرم نمیکند...!
#نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima
و نه محاصرهی صاعقهها، پریشانم
مقاومت میکنم
گاه با شــــعر، گاه با عشــــق
و دیگر در این سرما،
هیچ چیزی جز آنکه دوستت داشته باشم
و شعر عاشقانهای برایت بسرایم
مرا گرم نمیکند...!
#نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima