@asheghanehaye_fatima
#پیشنهاد_ویژه👇 به اعضای محترم این کانال
#داستان_صوتی
#تاریکخانه
#صادق_هدایت
"ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺣﺘﯿﺎﺟﺎﺕ ﮐﺜﯿﻒ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﺯﺩﻫﺎ ﻭ ﻗﺎﭼﺎﻗﭽﯽﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻗﺤﺒﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺯﺭﭘﺮﺳﺖ ﺍﺣﻤﻖ ﺩﺭﺳﺖ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺷﺪﻩﺷﺨﺼﯿﺖ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﺑﺪﻡ "
این برشی از داستان کوتاه "تاریکخانه" هدایت است .این داستان ﺭﺍ ﻣﺪﺗﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺑﻮﻑ ﮐﻮﺭ ﻋﺮﺿﻪ ﮐﺮﺩ. " ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺧﺎﻧﻪ " ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎﯼ ﺗﺎﻣﻞﺑﺮﺍﻧﮕﯿﺰ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺍﺳﺖ که تاکنون توجه بسیاری از منتقدین ادبی را جلب نموده و عده ای با رویکرد روانشناسانه به آن نگاه می کنند .
خود ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﻓﺮﺯﺍﻧﻪ، ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺛﺮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ " :ﺣﺎﻻ ﺟﻨﺎﺏ ﻋﺎﻟﯽ ﻫﻢ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯾﺪ ﺭﻭﺑﻪﺭﻭﯼ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪﺍﯾﺪ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩﯼ ﺷﺎهکارﻫﺎﯼ
ﺑﯽﻫﻤﺘﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﻄﻖ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ؟! ﮐﺪﺍﻡ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ؟ ! ﻫﻤﻪﺍﺵ ﺳﻮﺀﺗﻔﺎﻫﻢ ... ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺧﻮﺏ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺜﺎﻓﺖﮐﺎﺭﯼﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺻﺎﺩﺭ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ، ﮐﺪﺍﻣﺶ ﻣﺰﺧﺮﻑ ﺍﺳﺖ، ﮐﺪﺍﻣﺶ
ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﺩ . ﺗﺎﺭیکخانه ﻣﯽﺍﺭﺯﺩ. ﺍﻭﺭﯼﮊﯾﻨﺎﻝ ﺍﺳﺖ ".
شما می توانید داستان صوتی "تاریکخانه" را از طریق لینک های زیر دانلود کنید ،این اثر توسط ﻋﺒﺎﺱ ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺟﻠﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﻭﯾﮋﻩ ﺁﻥ ﻧﯿﺰ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﺮﮔﺲ ﺳﻮﺭﯼ ﺁﻣﺎﺩﻩ
ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
1) www.mediafire.com/download/61wh7nbpxbb294o/Tarik+khaneh.mp3
2) www.4shared.com/mp3/hQLHEnlaba/Tarik_khaneh.html
#پیشنهاد_ویژه👇 به اعضای محترم این کانال
#داستان_صوتی
#تاریکخانه
#صادق_هدایت
"ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺣﺘﯿﺎﺟﺎﺕ ﮐﺜﯿﻒ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﺯﺩﻫﺎ ﻭ ﻗﺎﭼﺎﻗﭽﯽﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻗﺤﺒﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺯﺭﭘﺮﺳﺖ ﺍﺣﻤﻖ ﺩﺭﺳﺖ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺷﺪﻩﺷﺨﺼﯿﺖ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﺑﺪﻡ "
این برشی از داستان کوتاه "تاریکخانه" هدایت است .این داستان ﺭﺍ ﻣﺪﺗﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺑﻮﻑ ﮐﻮﺭ ﻋﺮﺿﻪ ﮐﺮﺩ. " ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺧﺎﻧﻪ " ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎﯼ ﺗﺎﻣﻞﺑﺮﺍﻧﮕﯿﺰ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺍﺳﺖ که تاکنون توجه بسیاری از منتقدین ادبی را جلب نموده و عده ای با رویکرد روانشناسانه به آن نگاه می کنند .
خود ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﻓﺮﺯﺍﻧﻪ، ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺛﺮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ " :ﺣﺎﻻ ﺟﻨﺎﺏ ﻋﺎﻟﯽ ﻫﻢ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯾﺪ ﺭﻭﺑﻪﺭﻭﯼ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪﺍﯾﺪ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩﯼ ﺷﺎهکارﻫﺎﯼ
ﺑﯽﻫﻤﺘﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﻄﻖ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ؟! ﮐﺪﺍﻡ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ؟ ! ﻫﻤﻪﺍﺵ ﺳﻮﺀﺗﻔﺎﻫﻢ ... ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺧﻮﺏ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺜﺎﻓﺖﮐﺎﺭﯼﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺻﺎﺩﺭ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ، ﮐﺪﺍﻣﺶ ﻣﺰﺧﺮﻑ ﺍﺳﺖ، ﮐﺪﺍﻣﺶ
ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﺩ . ﺗﺎﺭیکخانه ﻣﯽﺍﺭﺯﺩ. ﺍﻭﺭﯼﮊﯾﻨﺎﻝ ﺍﺳﺖ ".
شما می توانید داستان صوتی "تاریکخانه" را از طریق لینک های زیر دانلود کنید ،این اثر توسط ﻋﺒﺎﺱ ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺟﻠﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﻭﯾﮋﻩ ﺁﻥ ﻧﯿﺰ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﺮﮔﺲ ﺳﻮﺭﯼ ﺁﻣﺎﺩﻩ
ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
1) www.mediafire.com/download/61wh7nbpxbb294o/Tarik+khaneh.mp3
2) www.4shared.com/mp3/hQLHEnlaba/Tarik_khaneh.html
MediaFire
Tarik khaneh
MediaFire is a simple to use free service that lets you put all your photos, documents, music, and video in a single place so you can access them anywhere and share them everywhere.
@asheghanehaye_fatima
امروز رفتم مشاور املاڪی
باید خونہے جدید بڪَیرم.آخہ خونہاے ڪہ زمستونڪَیر شده دیڪَہ بہ ڪار یہ دلخستہ نمییاد !!
اصلا آدم ڪہ تا آخرش نمیتونہ با یڪ مشت خاطره زندڪَی ڪنہ ، میتونہ؟
املاڪی ازم پرسید ڪہ خونم چہ شڪلی باید باشہ؟منم ڪَفتم فقط پنجره نداشتہ باشہ !!
چشماش ڪَرد شده بود ، بنظرش همہ عاشق پنجره هستن براے خونشون اما براے خونہے من ..
چطور بهش بڪَم؟
چطور بڪَم پنجره براے من چہ معنی میده؟
بہ قول دوستم شاید بدون پنجره ڪمتر دلتنڪَ بشم یا اصلا سراغی ازنبودنت نڪَیرم ؛
آره ، اینطور بهتره ، خیلی روے نبودش حساب باز ڪردم
بدون پنجره خاطرهاے هم زنده نمیشہ ڪہ بیاد و بشینہ روبروے بیخوابی شبهام ؛
بدون پنجره ، منتظر برڪَشتن ڪسی نیستم ڪہ هی اومدنشو دید بزنم ؛
بدون پنجره ، ڪَلی ڪہ برام هدیہ آورده دیڪَہ جایی براے موندن نداره ؛
بدون پنجره خیالم راحت تره ..!!
#آرزویزدانی_ر_ه_ا
#داستان_کوتاه
#پنجره
امروز رفتم مشاور املاڪی
باید خونہے جدید بڪَیرم.آخہ خونہاے ڪہ زمستونڪَیر شده دیڪَہ بہ ڪار یہ دلخستہ نمییاد !!
اصلا آدم ڪہ تا آخرش نمیتونہ با یڪ مشت خاطره زندڪَی ڪنہ ، میتونہ؟
املاڪی ازم پرسید ڪہ خونم چہ شڪلی باید باشہ؟منم ڪَفتم فقط پنجره نداشتہ باشہ !!
چشماش ڪَرد شده بود ، بنظرش همہ عاشق پنجره هستن براے خونشون اما براے خونہے من ..
چطور بهش بڪَم؟
چطور بڪَم پنجره براے من چہ معنی میده؟
بہ قول دوستم شاید بدون پنجره ڪمتر دلتنڪَ بشم یا اصلا سراغی ازنبودنت نڪَیرم ؛
آره ، اینطور بهتره ، خیلی روے نبودش حساب باز ڪردم
بدون پنجره خاطرهاے هم زنده نمیشہ ڪہ بیاد و بشینہ روبروے بیخوابی شبهام ؛
بدون پنجره ، منتظر برڪَشتن ڪسی نیستم ڪہ هی اومدنشو دید بزنم ؛
بدون پنجره ، ڪَلی ڪہ برام هدیہ آورده دیڪَہ جایی براے موندن نداره ؛
بدون پنجره خیالم راحت تره ..!!
#آرزویزدانی_ر_ه_ا
#داستان_کوتاه
#پنجره
@asheghanehaye_fatima
#داستان_کوتاه📚
کلاس اول که بودم یه کتاب داستان داشتم،
نه که فقط همون یکی رو داشته باشما،
نه ولی اونو خیلی دوست داشتم...
یادم نمیاد چیشد که گم شد یا کجا جاش گذاشتم...
ولی
هرجا که بگی دنبال مثلش گشتم،
دنبال یه کتابی که حتی ۵ درصدم مثل اون باشه
ولی پیداش نکردم...
توام همون کتابم بودی برام،
تنها کتابم نبودی،
ولی یه جور دیگه دوست داشتمت،
ولی نمیدونم چیشد گم کردمت یا کجا جات گذاشتم
تو کدوم روز و دقیقه و ساعت
فقط یادمه یه جا،یه روز چشامو باز کردم دیدم نیستی،ندارمت...
گشتم دنبالت،
دنبال کسی که حتی ۵ درصد مثل تو باشه
ولی پیدا نشد...
تو همون کتابی که اول ابتدایی گمش کردم
همونقدر حسرتی رو دلم...
#فاطمه_جوادی
#داستان_کوتاه📚
کلاس اول که بودم یه کتاب داستان داشتم،
نه که فقط همون یکی رو داشته باشما،
نه ولی اونو خیلی دوست داشتم...
یادم نمیاد چیشد که گم شد یا کجا جاش گذاشتم...
ولی
هرجا که بگی دنبال مثلش گشتم،
دنبال یه کتابی که حتی ۵ درصدم مثل اون باشه
ولی پیداش نکردم...
توام همون کتابم بودی برام،
تنها کتابم نبودی،
ولی یه جور دیگه دوست داشتمت،
ولی نمیدونم چیشد گم کردمت یا کجا جات گذاشتم
تو کدوم روز و دقیقه و ساعت
فقط یادمه یه جا،یه روز چشامو باز کردم دیدم نیستی،ندارمت...
گشتم دنبالت،
دنبال کسی که حتی ۵ درصد مثل تو باشه
ولی پیدا نشد...
تو همون کتابی که اول ابتدایی گمش کردم
همونقدر حسرتی رو دلم...
#فاطمه_جوادی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#موسیقی
#Where_Do_I_Begin
از کجا شروع کنم
#Andy_Williams
#اندی_ویلیامز
#داستان_عشق
#live_story
(به همراه متن انگلیسی و زیرنویس فارسی)
@asheghanehaye_fatima
#Where_Do_I_Begin
از کجا شروع کنم
#Andy_Williams
#اندی_ویلیامز
#داستان_عشق
#live_story
(به همراه متن انگلیسی و زیرنویس فارسی)
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from اتچ بات
🕘📚
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🖌 اقتباس: #نگار_نیكنامی
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
🎧 صدابردار: #شیما_اهداییوند
💰 تهیهکننده: #ویدا_بابالو
⏳ زمان کامل: 03:33:36
🗜 حجم کامل: 98.9 mb
🔊 کیفیت صدا: 64 kb
🎧 این داستان را 7️⃣ قسمت، پی در پی میشنوید↓ ↓
⚠️ محتوای ترسناک و خشونت آمیز، این رمان برای سن بالای هجده سال مناسب است.
#Pierre_Lemaitre
#Three_Days_and_a_Life
✅ پینوشت 🔻
🔺
🔸 پینوشت / #سه_روز_و_یک_زندگی
▼
منتقدان به این اثر لقب «جنایت و مکافات مدرن» دادهاند و شخصیت اصلیاش را «راسکولنیکُف قرن بیست و یکم » نامیدهاند.
کتاب یک جنایی محض نیست؛ بلکه آمیزهای از فلسفه و جهانبینی در آن موج میزند؛ نحوهی واکنش و رفتار انسان در برابر گناهان و کنار آمدن با نیرویی درونی به نام «وجدان». درگیریهای آنتوان با نیروی درونیاش چیزی است که کتاب را بسیار مهم میکند و اینجا دقیقاً همانجایی است که حضور غیرفیزیکی رمی دِسمدِ نقش پررنگی دارد. شاید پرداختن به مسئلهی وجدان همان چیزی باشد که باعث شده منتقدان این کتاب را با کتاب «جنایت و مکافات» مقایسه کنند. در کتاب جنایت و مکافات نیز، یکی از مهمترین پیامهای کتاب در این جمله خلاصه میشد:
«آن کسی که وجدان دارد، اگر بهاشتباه خود پی برد، رنج میکشد. این خود بیش از اعمال شاقه برایش مجازات است.»
کتاب «سه روز و یک زندگی» اثری از پییر لومتر، نویسندهی فرانسوی است که میتوان آن را رمانی جنایی–معمایی در نظر گرفت. لومتر با نوشتن رمانهای دیگری در همین ژانر به شهرتی جهانی رسید و چندین جایزهی ادبی را از آنِ خود کرد. مهمترین جایزهی ادبی او جایزهی گنکور بود که به واسطهی رمان «به امید دیدار در آن دنیا» به دست آورد.
«پییر لومتر» از مشهورترین جنایینویسان فرانسه است. سابقهی او در تحصیل و تدریس روانشناسی در خلق شخصیتهای رازآلود و چندلایه بیتاثیر نبوده؛ به طوریکه تقریباً همهی آثارش با استقبال مخاطبان، منتقدان و حتی سینماگران روبهرو شده است. رمانهای لومتر هیچکدام از جایزه بیبهره نماندهاند. کتاب «سه روز و یک زندگی» جدیدترین اثر پییر لومتر است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است.
⚠️ توجه: به مخاطبان عزیزی که مسائل تربیتی برایشان مهم است یادآوری میشود این رمان برای سن بالای هجده سال مناسب است. (محتوای ترسناک و خشونت آمیز)
#کتاب_صوتی
@asheghanehaye_fatima
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🖌 اقتباس: #نگار_نیكنامی
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
🎧 صدابردار: #شیما_اهداییوند
💰 تهیهکننده: #ویدا_بابالو
⏳ زمان کامل: 03:33:36
🗜 حجم کامل: 98.9 mb
🔊 کیفیت صدا: 64 kb
🎧 این داستان را 7️⃣ قسمت، پی در پی میشنوید↓ ↓
⚠️ محتوای ترسناک و خشونت آمیز، این رمان برای سن بالای هجده سال مناسب است.
#Pierre_Lemaitre
#Three_Days_and_a_Life
✅ پینوشت 🔻
🔺
🔸 پینوشت / #سه_روز_و_یک_زندگی
▼
منتقدان به این اثر لقب «جنایت و مکافات مدرن» دادهاند و شخصیت اصلیاش را «راسکولنیکُف قرن بیست و یکم » نامیدهاند.
کتاب یک جنایی محض نیست؛ بلکه آمیزهای از فلسفه و جهانبینی در آن موج میزند؛ نحوهی واکنش و رفتار انسان در برابر گناهان و کنار آمدن با نیرویی درونی به نام «وجدان». درگیریهای آنتوان با نیروی درونیاش چیزی است که کتاب را بسیار مهم میکند و اینجا دقیقاً همانجایی است که حضور غیرفیزیکی رمی دِسمدِ نقش پررنگی دارد. شاید پرداختن به مسئلهی وجدان همان چیزی باشد که باعث شده منتقدان این کتاب را با کتاب «جنایت و مکافات» مقایسه کنند. در کتاب جنایت و مکافات نیز، یکی از مهمترین پیامهای کتاب در این جمله خلاصه میشد:
«آن کسی که وجدان دارد، اگر بهاشتباه خود پی برد، رنج میکشد. این خود بیش از اعمال شاقه برایش مجازات است.»
کتاب «سه روز و یک زندگی» اثری از پییر لومتر، نویسندهی فرانسوی است که میتوان آن را رمانی جنایی–معمایی در نظر گرفت. لومتر با نوشتن رمانهای دیگری در همین ژانر به شهرتی جهانی رسید و چندین جایزهی ادبی را از آنِ خود کرد. مهمترین جایزهی ادبی او جایزهی گنکور بود که به واسطهی رمان «به امید دیدار در آن دنیا» به دست آورد.
«پییر لومتر» از مشهورترین جنایینویسان فرانسه است. سابقهی او در تحصیل و تدریس روانشناسی در خلق شخصیتهای رازآلود و چندلایه بیتاثیر نبوده؛ به طوریکه تقریباً همهی آثارش با استقبال مخاطبان، منتقدان و حتی سینماگران روبهرو شده است. رمانهای لومتر هیچکدام از جایزه بیبهره نماندهاند. کتاب «سه روز و یک زندگی» جدیدترین اثر پییر لومتر است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است.
⚠️ توجه: به مخاطبان عزیزی که مسائل تربیتی برایشان مهم است یادآوری میشود این رمان برای سن بالای هجده سال مناسب است. (محتوای ترسناک و خشونت آمیز)
#کتاب_صوتی
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
01- سه روز و یک زندگی، اثر پییر لومتر - @isfahanbooks
1- Three Days and a Life,Pierre Lemaitre-[@isfahanbooks]
🔺mp3 →1️⃣← قسمت
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:37:43
🗜 حجم: 17.4 mb
@isfahanbooks
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:37:43
🗜 حجم: 17.4 mb
@isfahanbooks
02- سه روز و یک زندگی، اثر پییر لومتر - @isfahanbooks
2- Three Days and a Life,Pierre Lemaitre-[@isfahanbooks]
🔺mp3 →2️⃣← قسمت
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:41:00
🗜 حجم: 18.9 mb
@isfahanbooks
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:41:00
🗜 حجم: 18.9 mb
@isfahanbooks
03- سه روز و یک زندگی، اثر پییر لومتر - @isfahanbooks
3- Three Days and a Life,Pierre Lemaitre-[@isfahanbooks]
🔺mp3 →3️⃣← قسمت
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:38:58
🗜 حجم: 18 mb
@isfahanbooks
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:38:58
🗜 حجم: 18 mb
@isfahanbooks
04- سه روز و یک زندگی، اثر پییر لومتر - @isfahanbooks
4- Three Days and a Life,Pierre Lemaitre-[@isfahanbooks]
🔺mp3 →4️⃣← قسمت
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:35:31
🗜 حجم: 16.4 mb
@isfahanbooks
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:35:31
🗜 حجم: 16.4 mb
@isfahanbooks
05- سه روز و یک زندگی، اثر پییر لومتر - @isfahanbooks
5- Three Days and a Life,Pierre Lemaitre-[@isfahanbooks]
🔺mp3 →5️⃣← قسمت
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:23:25
🗜 حجم: 10.8 mb
@isfahanbooks
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:23:25
🗜 حجم: 10.8 mb
@isfahanbooks
06- سه روز و یک زندگی، اثر پییر لومتر - @isfahanbooks
6- Three Days and a Life,Pierre Lemaitre-[@isfahanbooks]
🔺mp3 →6️⃣← قسمت
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:20:20
🗜 حجم: 9.4 mb
@isfahanbooks
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:20:20
🗜 حجم: 9.4 mb
@isfahanbooks
07- سه روز و یک زندگی، اثر پییر لومتر - @isfahanbooks
7- Three Days and a Life,Pierre Lemaitre-[@isfahanbooks]
🔺mp3 →7️⃣← قسمت
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:16:39
🗜 حجم: 7.7 mb
@isfahanbooks
#رمان_هفته 📖 #داستان_بلند 🎧 #برداشت_آزاد 🗣 #کتاب_گویا 👹#خشونت_آمیز #ترسناک
+18
📓 داستان: #سه_روز_و_یک_زندگی
✍️ نویسنده: #پییر_لومتر
🎙 بهراویت: #علی_همت_مومیوند| #شیما_جانقربان
⏳ زمان: 00:16:39
🗜 حجم: 7.7 mb
@isfahanbooks
هاليوودى كه من مى شناختم، هاليوود بدشانسى و بد بختى بود.
تقريبا هر كس را كه مى شناختم يا سوء تغذيه داشت يا به فكر خود كشى بود.
برندگان ملكه ى زيبايى، دخترانِ دانشگاهى زرق و برق دار و دختران پرى سيمايى كه خانه دار بودند ، از همه جا در اين شهر گرد هم آمده بودند.
دور و برمان پُر از گرگ بود. نه از آن گرگهاى بزرگ كه داخل استوديوها نشسته اند، گرگ هايى كوچك مثل آژانس هاى استعداد يابى بدون دفتر و مركز ، دفترهاى تبليغاتى بدون مشترى ، قهوه خانه ها و كافه هاى ارزان ، پُر از مديرانى بود كه آماده ى بستن قرار داد بودند، فقط كافى بود ثبت نام كنى و شرطِ ثبت نامِ آنها معمولا در يك جاى خاص با آنها تنها بودن بود.
#داستان_من
#مریلین_مونرو
@asheghanehaye_fatima
تقريبا هر كس را كه مى شناختم يا سوء تغذيه داشت يا به فكر خود كشى بود.
برندگان ملكه ى زيبايى، دخترانِ دانشگاهى زرق و برق دار و دختران پرى سيمايى كه خانه دار بودند ، از همه جا در اين شهر گرد هم آمده بودند.
دور و برمان پُر از گرگ بود. نه از آن گرگهاى بزرگ كه داخل استوديوها نشسته اند، گرگ هايى كوچك مثل آژانس هاى استعداد يابى بدون دفتر و مركز ، دفترهاى تبليغاتى بدون مشترى ، قهوه خانه ها و كافه هاى ارزان ، پُر از مديرانى بود كه آماده ى بستن قرار داد بودند، فقط كافى بود ثبت نام كنى و شرطِ ثبت نامِ آنها معمولا در يك جاى خاص با آنها تنها بودن بود.
#داستان_من
#مریلین_مونرو
@asheghanehaye_fatima
#داستان_کوتاه
(در گذر زمان)
محقق فریاد زد: «بالاخره موفق شدم!»
در دستش ظرف شیشهای کوچکی را گرفته بود که حاصل شصت سال تحقیق او را در خود داشت: «اکسیر خاطرات».
او کمی از مایع را نوشید و خاطرات گذشته ذهنش را پر کردند ... یک عمر تنهایی در آزمایشگاه ... تنهایی، يأس ... شکست، پشت شکست.
محقق در حالی که هقهق میکرد، برای ساختن پادزهر آماده شد ...
#کرت_وارآ
مترجم: امیرحسین میرزائیان
@asheghanehaye_fatima
(در گذر زمان)
محقق فریاد زد: «بالاخره موفق شدم!»
در دستش ظرف شیشهای کوچکی را گرفته بود که حاصل شصت سال تحقیق او را در خود داشت: «اکسیر خاطرات».
او کمی از مایع را نوشید و خاطرات گذشته ذهنش را پر کردند ... یک عمر تنهایی در آزمایشگاه ... تنهایی، يأس ... شکست، پشت شکست.
محقق در حالی که هقهق میکرد، برای ساختن پادزهر آماده شد ...
#کرت_وارآ
مترجم: امیرحسین میرزائیان
@asheghanehaye_fatima
زیر چادر، تیشرت آستینکوتاه و شلوار سیاه میپوشید. موهاش، بلند و شانهخورده تا گودی کمرش بود و از مژههاش انگار واکس مشکی میچکید. من، تازه رفته بودم ساندویچی داییم؛ شاگردی. و او ظهرها میآمد دکان ما، که پر بود از معتادها، جیبقاپها، کاسبها و دیگرانِ گرسنهی سر بهراه و سر بههوا؛ میگفت«یه فلافل.»
و من چه میدانستم دلش مورچه است برای شاگرد ساندویچی چهارراه سوسکی. دایی خیالش را انداخت به جانم. گفت «این دختره واسه تو میادا» گفتم «عمرنات ممکن» گفت «روی هزاریها، واست مینویسه دوستت دارم» گفتم «این تنرو کفن کنی راس میگی؟» گفت «به مرگت قسم، خاطرترو میخواد دایی.»
فرداش گوشوارهی برنزی بدلی و بلندی انداخته بود با نگین سرخ. ساندویچش را ششتایی زدم. دو نانه. با خیارشور زیاد و گوجهی تازه. گفتم «سس بزنم؟» گفت «بزن آقا مرتضا.» صدای او و انگشتهای من لرزید. پشت هزارتومانیش، نوشته بود «خیلی دوستت دارم.»
دوباره که آمد، همراه ساندویچ، یک صدتومانی بهش دادم. پرسید «فلافل ارزون شده؟» گفتم «دلار اومده پایین.» کنار عکس قدس، نوشته بودم «اسمت چیه؟» بالای امضای دبیرکلِ هزارتومانی بعدی نوشته بود «ویران شما: سمانه.» و بعد از آن، ما هر روز، برای هم نامه نوشتیم. رو و پشت اسکناسها. عاشقانههایی با کلمههای ریز...
هفتههای اول، نمیگذاشتم دایی نامههایمان را به کسی بدهد. نگهش میداشتم جای حقوق. اما بعد ناچار شدیم که پولها را خرج کنیم. دادیم به نان فانتزی، به ممدآقای خیارشوری، به جواهرخانم سوسیسفروش. و نامههای ما دست به دست میچرخید جای اسکناسهای رایج مملکت.
باهاش مواد میخریدند. فال قناری میگرفتند. کوپن میفروختند. به صاحبخانهها میدادند و به خیاطها، کلهپزها، فالگیرهای سرقبرآقا و دیگران. و گاهی، ممکن بود کسی بیاید داخل، بگوید «یه فلافل دو نونه.» و دوستت دارمی را پرت کند روی پیشخان که من نوشته بودم یا او. انگار بخواهد بگوید بازگشت هر چیزی به اصل آن است.
و حالا که قرنها از آن روزهای مه گرفتهی شرجی گذشته، اسکناسِ کهنهای را از راننده گرفتم که رویش نوشته بود «عاشق منم...» و این ترکیب خوش، خاطرم را بازگرداند به آنجا که بودم. به پشتِ یخچالِ دکان ساندویچی. به چشمهای خواستنیاش. به جملهی «بازگشت همه به سوی اوست» تمام اعلامیههای سریشمالی شده به دیوارهای کاهگلی و طبله کردهی آن کوچههای تنگ.
بله. بازگشت همه به سوی اوست. همانطور که بازگشت تمام آن اسکناسها، دوستتدارمها و اندوه پوشیده و پیدای این کلمات...
#مرتضی_برزگر
#داستان_کوتاه
@asheghanehaye_fatima
و من چه میدانستم دلش مورچه است برای شاگرد ساندویچی چهارراه سوسکی. دایی خیالش را انداخت به جانم. گفت «این دختره واسه تو میادا» گفتم «عمرنات ممکن» گفت «روی هزاریها، واست مینویسه دوستت دارم» گفتم «این تنرو کفن کنی راس میگی؟» گفت «به مرگت قسم، خاطرترو میخواد دایی.»
فرداش گوشوارهی برنزی بدلی و بلندی انداخته بود با نگین سرخ. ساندویچش را ششتایی زدم. دو نانه. با خیارشور زیاد و گوجهی تازه. گفتم «سس بزنم؟» گفت «بزن آقا مرتضا.» صدای او و انگشتهای من لرزید. پشت هزارتومانیش، نوشته بود «خیلی دوستت دارم.»
دوباره که آمد، همراه ساندویچ، یک صدتومانی بهش دادم. پرسید «فلافل ارزون شده؟» گفتم «دلار اومده پایین.» کنار عکس قدس، نوشته بودم «اسمت چیه؟» بالای امضای دبیرکلِ هزارتومانی بعدی نوشته بود «ویران شما: سمانه.» و بعد از آن، ما هر روز، برای هم نامه نوشتیم. رو و پشت اسکناسها. عاشقانههایی با کلمههای ریز...
هفتههای اول، نمیگذاشتم دایی نامههایمان را به کسی بدهد. نگهش میداشتم جای حقوق. اما بعد ناچار شدیم که پولها را خرج کنیم. دادیم به نان فانتزی، به ممدآقای خیارشوری، به جواهرخانم سوسیسفروش. و نامههای ما دست به دست میچرخید جای اسکناسهای رایج مملکت.
باهاش مواد میخریدند. فال قناری میگرفتند. کوپن میفروختند. به صاحبخانهها میدادند و به خیاطها، کلهپزها، فالگیرهای سرقبرآقا و دیگران. و گاهی، ممکن بود کسی بیاید داخل، بگوید «یه فلافل دو نونه.» و دوستت دارمی را پرت کند روی پیشخان که من نوشته بودم یا او. انگار بخواهد بگوید بازگشت هر چیزی به اصل آن است.
و حالا که قرنها از آن روزهای مه گرفتهی شرجی گذشته، اسکناسِ کهنهای را از راننده گرفتم که رویش نوشته بود «عاشق منم...» و این ترکیب خوش، خاطرم را بازگرداند به آنجا که بودم. به پشتِ یخچالِ دکان ساندویچی. به چشمهای خواستنیاش. به جملهی «بازگشت همه به سوی اوست» تمام اعلامیههای سریشمالی شده به دیوارهای کاهگلی و طبله کردهی آن کوچههای تنگ.
بله. بازگشت همه به سوی اوست. همانطور که بازگشت تمام آن اسکناسها، دوستتدارمها و اندوه پوشیده و پیدای این کلمات...
#مرتضی_برزگر
#داستان_کوتاه
@asheghanehaye_fatima