عاشقانه های فاطیما
785 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
تو واقعی بودی
نه مثل دستگیره
نه مثل در
تو واقعی بودی
مثل اندوه در مزرعه گندم.
به تو فکر کردم
آنقدر فکر کردم
که سرم را کشتم
کبک ها ناپدید شدند
و پرستویی در سکوت فرو رفت تا کمر
آب ها کم عمق اند
و زندگی
بیشتر از زندگی زیبا نیست.

#غلامرضا_بروسان
@asheghanehaye_fatima
دستم را دراز میکنم
و خاطره ها را در آغوش می کشم،
خاطره های بی پناه
یادهایی که از باران خیس شده اند
تیر خورده اند و به زمین افتاده اند...
آه بعضی از آنها در سحرگاهی سرد
در یک سپیده ی خون آلود به دنبال من می گشتند،
و من آنجا نبودم...

#غلامرضا_بروسان

@asheghanehaye_fatima
بگو چکار کنم؟
با فلفلی که طعم فراق می‌دهد
با دردی که فصل را نمی‌شناسد
با خونی که بند نمی‌آید
بگو چکار کنم؟
وقتی شادی به دم بادبادکی بند است
و غم چون سنگی
مرا در سراشیب یک دره دنبال می‌کند،
دلم شاخه‌ ی شاتوتی ست
که باد
خونش را به در و دیوار پاشیده است...

#غلامرضا_بروسان


@asheghanehaye_fatima

انگشت‌های من
به مردانی در تگزاس شبیهند
وقتی که اندام تو را محاصره کرده‌اند.

#غلامرضا_بروسان


@asheghanehaye_fatima
چشم هایم را می بندم
و دهانم را از رویا پر می کنم
و قلبم سرم را تکان می دهـد
نگاه کن
این شاخه درست دیوانگی های مرا دارد!

#غلامرضا_بروسان

@asheghanehaye_fatima
چطور می شود
قلبی را پنهان کرد
که این همه عاشق است

#غلامرضا_بروسان
@asheghanehaye_fatima
حرف که می‌زنی انگار
سوسنی در صدایت راه می‌رود.

حرف بزن
می‌خواهم صدایت را بشنوم
تو باغبان صدایت بودی
و خنده‌ات
دستهٔ کبوتران سفیدی
که به یکباره پرواز می‌کنند.

تو را دوست دارم
چن صدای اذان در سپیده‌دم
چون راهی که به خواب منتهی می‌شود
تو را دوست دارم
چون آخرین بستهٔ سیگاری در تبعید.

تو نیستی
و هنوز مورچه‌ها
شیار گندم را دوست دارند
و چراغ هواپیما
در شب دیده می‌شود
عزیزم
هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر می‌گیرد از ریل خارج نمی‌شود.

و من
گوزنی که می‌خواست
با شاخ‌هایش قطاری را نگه دارد.

#غلامرضا_بروسان
@asheghanehaye_fatima
.

مهربانی ات را با گل ها
در میان بگذار
با سنگ ها...با رودی که می رود
مهربانی ات را با جنگ در میان بگذار
صدای تو چشمه ای خواهد شد
و انسان را با انسان
آشتی خواهد داد...





#غلامرضا_بروسان
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
دستت را که می‌گیرم
انگار دستم را در چشمه‌ای فرو می‌برم
ما چون سیب سرخی به هم رسیدیم
و خاک، سبزه‌ی علفی را به دندان گرفت
عزیزم
مرا چون شاخه‌ی گندمی زیبا کن


#غلامرضا_بروسان


@asheghanehaye_fatima
         زن پونه است...
        گهواره ی رویاست
       بوته ی نعنایی که جهان را خوشبو می کند


        #غلامرضا_بروسان


@asheghanehaye_fatima
خنده ات دسته کبوتران سفیدی
که به یکباره پرواز می کنند ...

#غلامرضا_بروسان
@asheghanehaye_fatima
.

تو را دوست دارم چون
صدایِ اذان در سپیده دم
چون راهی که به خواب ختم می‌شود،
تو را دوست دارم چون
آخرین بسته‌یِ سیگاری در تبعید!

#غلامرضا_بروسان


غلامرضا بروسان فرزند اسماعیل بروسان (زاده ۲۲ آذر ۱۳۵۲ در مشهد– درگذشته ۱۵ آذر ۱۳۹۰)شاعر و برگزیده «جایزه شعر نیما» و «جایزه شعر خبرنگاران» بود.

@asheghanehaye_fatima
زمستان بود
بوسه آتش زدیم و
گرم شدیم . . .

#غلامرضا_بروسان

@asheghanehaye_fatima
بالابلند! ساقه‌طلایی! مسیح من!
قد می‌کشی چقدر؟ کجایی مسیح من؟!

هر شب سپیده را به تماشا نشسته‌ام
تا صبح روز بعد بیایی مسیح من!

هر شب سپیده...اما...ببین گریه می‌کنم
دستش شکسته باد جدایی مسیح من!

چیزی شبیه برگ ولی نه شکل باد
چیزی شبیه معجزه‌هایی مسیح من!

این گریه تا ابد که نخواهد ادامه داشت
چیزی بگو، بگو که می‌آیی مسیح من!

#غلامرضا_بروسان
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
اگر مُردم
برایم با دست ‌و دلی باز گریه کنید
داروهای شفابخش بیاورید
بچینید روی رف
آن طرف اتاق
خواهرانم با صدای بلند در عصر گریه کنند
و همسرم
صورتم را از باد برگرداند
و به سمتی ببرد که دلم را بُرد
اگر مُردم
بر می‌گردم
و تو را چون رودخانه‌ای از نمک می‌نوشم .


#غلامرضا_بروسان

@asheghanehaye_fatima
بالابلند! ساقه‌طلایی! مسیح من!
قد می‌کشی چقدر؟ کجایی مسیح من؟!

هر شب سپیده را به تماشا نشسته‌ام
تا صبح روز بعد بیایی مسیح من!

هر شب سپیده...اما...ببین گریه می‌کنم
دستش شکسته باد جدایی مسیح من!

چیزی شبیه برگ ولی نه شکل باد
چیزی شبیه معجزه‌هایی مسیح من!

این گریه تا ابد که نخواهد ادامه داشت
چیزی بگو، بگو که می‌آیی مسیح من!

#غلامرضا_بروسان
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
تنها تو وقتی صدا می زنی
نامم دهان به دهان می چرخد
ماه کامل می شود
و با ده انگشت می تابد
بلبلی پشت سنگ می خواند
با رگه هایی از طلا

دستت
مثل یک شعر سیاسی گرم است ..

#غلامرضا_بروسان

@asheghanehaye_fatima
چشم‌های تو مهربان بودند
و دهانت مهربان بود
و گنجشک‌ها واقعا می‌آمدند
از گوشه‌ی لبت آب می‌خوردند...

#غلامرضا_بروسان


@asheghanehaye_fatima