عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
"شاید"

به یاد آوردن
شاید
رنج‌بارترین شیوه‌ی
از یاد بردن باشد
و شاید
مهرورزانه‌ترین‌ شیوه‌ی
تلطیفِ همین عذاب...

اریش فرید - شاعر اتریشی
برگردان: علی عبداللهی
از کتاب: صدسال شعر آلمانی‌ زبان
نشر: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی

"Vielleicht"

Erinnern
das ist
die qualvollste Art
des Vergessens
und vielleicht
die freundlichste Art
der Linderung
dieser Qual.

#Erich_Fried
#اریش_فرید
#علی_عبداللهی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

می‌بوسمت
نه تنها دهانت را
و سینه‌ات را
و زانوانت را،
خواهش‌هایت را هم می‌بوسم
آرزوها و
اندیشه‌هایت را
تردیدها
و شهامتت را...
عشقت را
-که از برای من-
آزادی‌ات را
که از برای تو
پاهایت را
که تا این‌جا آمده‌اند و
باز خواهند گشت.

تورا می‌بوسم
به همان سان که هستی
و همان‌گونه
که خواهی بود
فرداها و فرداها...
و به هنگامی که دیگر
من سپر
ی شده‌ام!



#اریش_فرید



وقتی که آزادی این‌جا نیست
تو آزادی هستی
وقتی که شکوهی این‌جا نیست
تو شکوهی
و آن‌گاه که این‌جا شوری نیست
نه پیوندی میانِ مردم
تو پیوندی تو گرمایی:
جان یک جهان بی‌جان.

لبان‌ات و زبان‌ات
پرسش است و پاسخ است
در بازوان‌ات در آغوش‌ات
آشتی شعله می‌کشد
و هر هجرتِ نا‌گهان تو
گامی به سوی بازگشت است. ــ
تو سرآغاز آینده‌یی:
جان یک جهان بی‌جان
تو نه گونه‌یی از ایمانی
نه فلسفه نه فرمانی،
نه سربه‌راه
که تن داده باشی. ــ
تو آغاز زیستنی
تو یک زنی
و می‌توانی گمراه شده باشی
شک کرده باشی و
خوب باشی:
جان یک جهان بی‌جان...



#اریش_فرید
ترجمه:آزاد عندلیبی



@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به یاد آوردن
شاید
رنج‌بارترین شیوه‌ی
از یاد بردن باشد

و شاید
مهرورزانه‌ترین‌ شیوه‌ی
تلطیفِ همین عذاب...




#اریش_فرید
#علی_عبداللهی (ترجمه)
#حجت_اشرف_زاده 🎤


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



بر سینه‌ات دو ستاره
بر چشمان‌ات دو بوسه
در شب
زیرِ آسمانِ بی‌خیال

بر چشمان‌ات دو ستاره
بر سینه‌ات دو بوسه
در شب
زیرِ آسمانِ بی‌دهان

بوسه‌هامان
و ستاره‌هامان را باید
خود به هم ببخشیم
زیرِ آسمانِ بی‌قرار

یا شاید در خانه‌یی
که پابرجاست
در سرزمینی
که باید ایستادگی کنیم

با این همه
در بی‌هواییِ این ایستادگی
سینه و چشم از برای ما
آسمان و ستاره و بوسه.




#اریش_فرید | Erich Fried | زاده ۶ مه ۱۹۲۱ در وین - درگذشته ۲۲ نوامبر ۱۹۸۸ |
من از یاد می‌برم
آن‌چه ‌را که یاد گرفته‌ام در مدرسه
آینده
تقسیم بر ترس
حاصل‌اش فراموشی‌ست
زندگی
تقسیم بر ترس
حاصل‌اش جنون است
فراموشی
تقسیم بر جنون
حاصل‌اش جنگ است
من هنوز می‌دانم
که حاصل‌ ضرب ترس و جنون
زندگی‌ست
این را هم می‌دانم
که حاصل‌ ضرب ترس و فراموشی
آینده‌ست
من اما نمی‌فهمم
که این چه آینده‌ای‌ست؟
و چه می‌شود
حاصل‌ضرب ترس
در ترس؟
و آسودگی دیگر چیست؟
ما در کودکی
حساب کردن آموختیم
برای چه؟


#اریش_فرید




@asheghanehaye_fatima
وقتی یک نگاهت
که در چنگم می‌گیرد
معتبرتر از شعر من است
همجواری دستت
بیش از کار روزانه‌ام می‌ارزد
طنین صدای‌ات
بیش از آن چیزی‌ست
که بدان پرداخته‌ام
و دوباره خواهم پرداخت
گیرم که خطرآفرین باشد

آنگاه آشفته
برمی‌خیزم
سرم گیج می‌خورد
زیرا هیچ نمی‌بینم
جز تو را و تو را و تو را
نزدیک و نزدیکتر
و هنگامی که چشم‌هایم را فرومی‌بندم
تو را می‌نگرم
هم‌چنان واضحتر
و کماکان نزدیکتر
و سرم گیج می‌خورد
بیشتر از پیش

#اریش_فرید
برگردان: #علی_عبداللهی

@asheghanehaye_fatima
وقتی یک نگاهت
که در چنگم می‌گیرد
معتبرتر از شعر من است
هم‌جواری دستانت
بیش از کار روزانه‌ام می‌ارزد
طنین صدایت
بیش از آن چیزی‌ست
که بدان پرداخته‌ام
و دوباره خواهم پرداخت
گیرم که خطرآفرین باشد

آن‌گاه آشفته
برمی‌خیزم
سرم گیج می‌خورد
زیرا هیچ نمی‌بینم
جز تو را و تو را و تو را
نزدیک و نزدیک‌تر
و هنگامی که چشم‌هایم را فرومی‌بندم
تو را می‌نگرم
هم‌چنان واضح‌تر
و کماکان نزدیک‌تر
و سرم گیج می‌خورد
بیش‌تر از پیش

#اریش_فرید

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
می‌بوسمت
نه تنها دهانت را
و سینه‌ات را
و زانوانت را،
خواهش‌هایت را هم می‌بوسم
آرزوها و
اندیشه‌هایت را
تردیدها
و شهامتت را...
عشق‌ات را
– که از برای من –
آزادی‌ات را
که از برای تو
پاهایت را
که تا این‌جا آمده‌اند و
باز خواهند گشت.

تو را می‌بوسم
به همان‌سان که هستی
و همان‌گونه
که خواهی بود
فرداها و فرداها...
و به هنگامی که دیگر
من سپری شده‌ام!


🔺برگردانِ انگلیسی

If I kiss you
it is not only your mouth
not only your navel
not only your lap
which I kiss
I kiss also your questions
and your desires
I kiss your thinking
your doubts
and your courage
your love to me

and your freedom of me
your foot came
and that goes away again
I kiss you
who you are
and who you will be
tomorrow and later
and if my time is over.



#اریش_فرید
برگردانِ فارسی: #آزاد_عندلیبی
می‌بوسمت
نه تنها دهانت را
و سینه‌ات را
و زانوان‌ات را،
خواهش‌هایت را هم می‌بوسم
آرزوها و
اندیشه‌هایت را
تردیدها
و شهامتت را
عشقت را – که از برای من –
آزادی‌ات را که از برای تو
پاهایت را
که تا این‌جا آمده‌اند

تو را می‌بوسم
به همان‌سان که هستی
و همان‌گونه
که خواهی بود
فرداها و فرداها...

#اریش_فرید

@asheghanehaye_fatima
آن‌جا که آزادی نیست، آزادی تویی
آن‌جا که تسکینی نیست، تسکین تویی
آن‌جا که گرمی نیست
همجواری آدمی با آدمی نیست
تو همجواری و گرمایی
تو قلب جهان بی‌قلبی

لبهایت و زبانت
سؤالند و پاسخند
هر ناگزیری به دور شدن از تو
به دوباره بازآمدنت می‌انجامد
تو آغاز آینده‌ای
تو قلب جهان بی‌قلبی

از جنس ایمان و فلسفه نیستی
قانون و دارایی نیستی
که کسی بدان درآویزد
زندگی تویی
تو زنی
می‌توانی خطا کنی و تردید بورزی و خوب باشی
تو قلب جهان بی‌قلبی.

#اریش_فرید


@asheghanehaye_fatima
من از یاد می‌برم
آن‌چه ‌را که یاد گرفته‌ام
در مدرسه
آینده
تقسیم بر ترس
حاصل‌اش فراموشی‌ست
زندگی
تقسیم بر ترس
حاصل‌اش جنون است
فراموشی
تقسیم بر جنون
حاصل‌اش جنگ است
من هنوز می‌دانم
که حاصل‌ ضرب ترس و جنون
زندگی‌ست
این را هم می‌دانم
که حاصل‌ ضرب ترس و فراموشی
آینده‌ست
من اما نمی‌فهمم
که این چه آینده‌ای‌ست؟
و چه می‌شود
حاصل‌ضرب ترس
در ترس؟
و آسودگی دیگر چیست؟
ما در کودکی
حساب کردن آموختیم
برای چه؟

#اریش_فرید
• برگردان:علی کلانتری

@asheghanehaye_fatima
زندگی
شاید
آسان‌تر می‌بود
اگر هرگز
ندیده بودمت

اندوه‌مان کم‌تر می‌بود
هر بار
که ناگزیریم از هم جدا شویم
ترس‌مان کم‌تر می‌بود
از جدایی بعدها
و بعدترها

و نیز وقتی نیستی
این همه
در اشتیاق توان‌سوزت نمی‌سوختم
که می‌خواهد به‌هر قیمتی
ناممکن را ممکن سازد
آن‌هم فوری
در اولین فرصت
و آن‌گاه که تحقق نیافت
سرخورده می‌شود و
به نفس‌نفس می‌افتد

زندگی
چه‌بسا
آسان‌تر می‌بود
اگر تو را
ندیده بودم
فقط این‌که در آن صورت
دیگر زندگی من نبود.

#اریش_فرید


@asheghanehaye_fatima
من چشم دارم
چرا که تو را می‌بينم
گوش دارم
چرا که تو را می‌شنوم
و دهان
چرا که تو را می‌بوسم

آيا چشم‌ها و گوش‌های من است
آن‌گاه که تو را
نمی‌بينم
نمی‌شنوم
و آن
دهان من است
آن‌گاه که تو را
نمی‌بوسم؟

#اریش_فرید


@asheghanehaye_fatima
خورشیدِ من
برای درخشیدن
به آسمانِ تو
رفته‌ست

برای من
تنها ماه مانده‌ست
که از ابرهای همه عالم
صدا می‌زنمش

خوش دارد دل‌گرمی‌ام دهد
که فروغ‌اش
گرم‌تر می‌شود و
روشن‌تر

ولی به زردی
نمی‌گراید هرگز
تا ما هم‌چنان
به سرما فکر کنیم

خورشیدِ من، دوباره بیا!
که ماه برای من
بی‌اندازه روشن است و
داغ.

■شاعر: #اریش_فرید
■برگردان: #علی_عبداللهی

📕●از کتاب: «فقط تو را دوست دارم» | نشر: #سرزمین_اهورایی |

@asheghanehaye_fatima
هنگامی که تو را می‌بوسم
تنها دهان تو نیست که بر آن بوسه می‌زنم
تنها ناف تو نیست
تنها شکم تو نیست که می‌بوسم‌اش
من حتی
پرسش‌های تو را می‌بوسم
آرزوهای تو را
عکس‌العمل تو را می‌بوسم
شک‌های تو را
شهامت‌ات را
عشق‌ات را به من
و
رهایی‌ات را از من
من به پاهای تو بوسه می‌زنم
که به این‌جا آمده‌اند و دوباره
از این‌جا خواهند رفت
من
تو را می‌بوسم
همین‌گونه که هستی
هم‌آن‌گونه که خواهی‌ بود
فردا و فرداها
هنگامی که حتا
هنگامه‌ی من نیز گذشته است.

#اریش_فرید


@asheghanehaye_fatima
هنگامی که تو را می‌بوسم
تنها دهان تو نیست که بر آن بوسه می‌زنم
تنها ناف تو نیست
تنها شکم تو نیست که می‌بوسم‌اش
من حتا
پرسش‌های تو را می‌بوسم
آرزوهای تو را
عکس‌العمل تو را می‌بوسم
شک‌های تو را
شهامت‌ات را
عشق‌ات را به من
و
رهایی‌ات را از من
من به پاهای تو بوسه می‌زنم
که به این‌جا آمده‌اند و دوباره
از این‌جا خواهند رفت
من
تو را می‌بوسم
همین‌گونه که هستی
هم‌آن‌گونه که خواهی‌ بود
فردا و فرداها
هنگامی که حتا
هنگامه‌ی من نیز گذشته است.

#اریش_فرید
ترجمه #اعظم_کمالی
@asheghanehaye_fatima
من کوشیدم
تا بکوشم
هنگامی که باید کار کنم
به کارم بیندیشم
و نه به تو
و چه دلشادم
که کوششم
بی‌نتیجه ماند.


#اریش_فرید
برگردان: خسرو ناقد


@asheghanehaye_fatima
وقتی که بچه بودم خیال می‌کردم
هر پروانه که نجات می‌دهم
هر حلزون
هر تارتنک
هر مگس
هر گوش‌خزک وُ هر کرم‌خاکی
خواهد آمد و برایم اشک خواهد ریخت
‌آن‌وقت که خاک ‌می‌شوم

و آنان‌ که یک‌بار نجات‌‌شان داده‌ام
هنوز اگر نمُرده باشند
همه خواهند رسید
برای مراسمِ تدفین‌ام

هنگام‌ که عمری رفت
دریافتم
بی‌هوده ا‌ست این
هیچ‌یک نمی‌آیند
بیش از همه،
من باید زنده بمانم

حالا وقتِ پیری
می‌پرسم اگر من نجات‌شان دادم
لحظه‌ی آخر
پس از همه
دوسه‌تای‌شان
از راه می‌رسند؟

#اریش_فرید [ Erich Fried / اتریش، ۱۹۸۸-۱۹۲۱ ]

@asheghanehaye_fatima
هنگامی که تو را می‌بوسم
تنها دهان تو نیست که بر آن بوسه می‌زنم
تنها ناف تو نیست
تنها شکم تو نیست که می‌بوسم‌اش
من حتی
پرسش‌های تو را می‌بوسم
آرزوهای تو را
عکس‌العمل تو را می‌بوسم
شک‌های تو را
شهامت‌ات را
عشق‌ات را به من
و
رهایی‌ات را از من
من به پاهای تو بوسه می‌زنم
که به این‌جا آمده‌اند و دوباره
از این‌جا خواهند رفت
من
تو را می‌بوسم
همین‌گونه که هستی
هم‌آن‌گونه که خواهی‌ بود
فردا و فرداها
هنگامی که حتا
هنگامه‌ی من نیز گذشته است.

#اریش_فرید

@asheghanehaye_fatima
کسی
به سنگ‌ها گفت
انسان شوید
سنگ‌ها گفتند
ما هنوز به اندازه‌ی کافی
سنگ نیستیم


#اریش_فرید
برگردان: #علی_عبدالهی


@asheghanehaye_fatima