کاترین : از حرفهای من ناراحت نشو ما هر دو یکی هستیم نباید عمدا بین خودمون سوتفاهم بوجود بیاریم.
فردریک : چه جوری؟
کاترین : آدمهایی که همدیگر رو دوست دارند مخصوصا بین خودشون سوتفاهم به وجود میارند و دعوا می کنند، بعد یهو می بینند که دیگه همدیگر رو دوست ندارند...
فردریک : ما دعوا نمی کنیم.
کاترین : نباید بکنیم چون اگر توی این دنیا اتفاقی بین ما بیفته همدیگه رو از دست می دیم، اونوقت دست دیگران میفتیم...
@asheghanehaye_fatima
#ارنست_همینگوی
از رمان #وداع_با_اسلحه
ترجمه #نجف_دریابندری
#نشر_نیلوفر
فردریک : چه جوری؟
کاترین : آدمهایی که همدیگر رو دوست دارند مخصوصا بین خودشون سوتفاهم به وجود میارند و دعوا می کنند، بعد یهو می بینند که دیگه همدیگر رو دوست ندارند...
فردریک : ما دعوا نمی کنیم.
کاترین : نباید بکنیم چون اگر توی این دنیا اتفاقی بین ما بیفته همدیگه رو از دست می دیم، اونوقت دست دیگران میفتیم...
@asheghanehaye_fatima
#ارنست_همینگوی
از رمان #وداع_با_اسلحه
ترجمه #نجف_دریابندری
#نشر_نیلوفر
@asheghanehaye_fatima
آنتیگونه: تو تا حالا عاشق شدی؟
تیرسیاس: عشق، خطرناکه خانوم!
آنتیگونه: چرا !؟
تیرسیاس: چون نمی ذاره از چیزای خطرناک بترسی !
#سوفوکلس
از نمایشنامه #آنتیگونه
ترجمه #نجف_دریابندری
توضیح: سوفوکلس ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺗﺮﺍﮊﺩﯼ ﻧﻮﯾﺲ ﯾﻮﻧﺎﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ می باشد که در جهان ﺑﻪ "ﭘﺪﺭ ﺩﺭﺍﻡ ﻧﻮﯾﺴﯽ" ﺷﻬﺮﺕ یافته است.
آنتیگونه: تو تا حالا عاشق شدی؟
تیرسیاس: عشق، خطرناکه خانوم!
آنتیگونه: چرا !؟
تیرسیاس: چون نمی ذاره از چیزای خطرناک بترسی !
#سوفوکلس
از نمایشنامه #آنتیگونه
ترجمه #نجف_دریابندری
توضیح: سوفوکلس ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺗﺮﺍﮊﺩﯼ ﻧﻮﯾﺲ ﯾﻮﻧﺎﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ می باشد که در جهان ﺑﻪ "ﭘﺪﺭ ﺩﺭﺍﻡ ﻧﻮﯾﺴﯽ" ﺷﻬﺮﺕ یافته است.
@asheghanehaye_fatima
کاترین : از حرفهای من ناراحت نشو ما هر دو یکی هستیم نباید عمدا بین خودمون سوتفاهم بوجود بیاریم.
فردریک : چه جوری؟
کاترین : آدمهایی که همدیگر رو دوست دارند مخصوصا بین خودشون سوتفاهم به وجود میارند و دعوا می کنند، بعد یهو می بینند که دیگه همدیگر رو دوست ندارند...
فردریک : ما دعوا نمی کنیم.
کاترین : نباید بکنیم چون اگر توی این دنیا اتفاقی بین ما بیفته همدیگه رو از دست می دیم، اونوقت دست دیگران میفتیم...
#ارنست_همینگوی
از رمان #وداع_با_اسلحه
ترجمه #نجف_دریابندری
#نشر_نیلوفر
کاترین : از حرفهای من ناراحت نشو ما هر دو یکی هستیم نباید عمدا بین خودمون سوتفاهم بوجود بیاریم.
فردریک : چه جوری؟
کاترین : آدمهایی که همدیگر رو دوست دارند مخصوصا بین خودشون سوتفاهم به وجود میارند و دعوا می کنند، بعد یهو می بینند که دیگه همدیگر رو دوست ندارند...
فردریک : ما دعوا نمی کنیم.
کاترین : نباید بکنیم چون اگر توی این دنیا اتفاقی بین ما بیفته همدیگه رو از دست می دیم، اونوقت دست دیگران میفتیم...
#ارنست_همینگوی
از رمان #وداع_با_اسلحه
ترجمه #نجف_دریابندری
#نشر_نیلوفر
.
راستش زندگی زنها سخته. بعضی زنها. مادر خودم هفتاد و خوردهای عمر کرد. هر روز خدا هم کار میکرد. بعد از زاییدن پسر آخرش یک روز هم ناخوش نشد. تا یک روز یک نگاهی به دور و بر خودش انداخت، رفت اون پیرهن خواب دانتلش رو که چهل و پنج سال داشت و هیچوقت هم تنش نمیکرد از صندوق درآورد تنش کرد، بعد رو تخت خواب دراز کشید پتو رو کشید روش چشمهاشو بست گفت: بابا رو سپردم دست همهی شما. من خستهام.
#ویلیام_فاکنر
- گوربهگور
- ترجمه #نجف_دریابندری
@asheghanehaye_fatima
راستش زندگی زنها سخته. بعضی زنها. مادر خودم هفتاد و خوردهای عمر کرد. هر روز خدا هم کار میکرد. بعد از زاییدن پسر آخرش یک روز هم ناخوش نشد. تا یک روز یک نگاهی به دور و بر خودش انداخت، رفت اون پیرهن خواب دانتلش رو که چهل و پنج سال داشت و هیچوقت هم تنش نمیکرد از صندوق درآورد تنش کرد، بعد رو تخت خواب دراز کشید پتو رو کشید روش چشمهاشو بست گفت: بابا رو سپردم دست همهی شما. من خستهام.
#ویلیام_فاکنر
- گوربهگور
- ترجمه #نجف_دریابندری
@asheghanehaye_fatima
.
راستش زندگی زنها سخته. بعضی زنها. مادر خودم هفتاد و خوردهای عمر کرد. هر روز خدا هم کار میکرد. بعد از زاییدن پسر آخرش یک روز هم ناخوش نشد. تا یک روز یک نگاهی به دور و بر خودش انداخت، رفت اون پیرهن خواب دانتلش رو که چهل و پنج سال داشت و هیچوقت هم تنش نمیکرد از صندوق درآورد تنش کرد، بعد رو تخت خواب دراز کشید پتو رو کشید روش چشمهاشو بست گفت: بابا رو سپردم دست همهی شما. من خستهام.
#ویلیام_فاکنر
- گوربهگور
- ترجمه #نجف_دریابندری
@asheghanehaye_fatima
راستش زندگی زنها سخته. بعضی زنها. مادر خودم هفتاد و خوردهای عمر کرد. هر روز خدا هم کار میکرد. بعد از زاییدن پسر آخرش یک روز هم ناخوش نشد. تا یک روز یک نگاهی به دور و بر خودش انداخت، رفت اون پیرهن خواب دانتلش رو که چهل و پنج سال داشت و هیچوقت هم تنش نمیکرد از صندوق درآورد تنش کرد، بعد رو تخت خواب دراز کشید پتو رو کشید روش چشمهاشو بست گفت: بابا رو سپردم دست همهی شما. من خستهام.
#ویلیام_فاکنر
- گوربهگور
- ترجمه #نجف_دریابندری
@asheghanehaye_fatima