زیبایی شکفته ی او را باید
در شهرهای شرق کهن
_دارالخلافه های خیال انگیز_
تدریس کرد.
زیرا
درسِ حکومتی است طلایی
زیبایی اش،
و گیسوان سلسله سانش خلافتی است که در طولش
جمعیت عظیمی از بلبل ها
می آرامند.
در وحشت شبانه ی تاریخ
در حاشیه
مثل گلی سپید نشسته ست
و دست هایش
_که اعتبار سادگی است_
پیراهن شبانه ی لیلاست.
و گوش هایش
چون پرده ی بکارت آهوهاست
و چشم هایش
جمهور آفتاب دمیده ست.
تغییر داده است الفبای عشق را
انگشت های شعله ورش،
زیرا
سبابه اش شهادت آهو هاست.
حکمی صریح یافته ام من،از او
که گیسوان شعله ورش را
بر صفحه های مرده بیافشانم
و شاهد قیامت آهوها باشم.
#رضا_براهنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
در شهرهای شرق کهن
_دارالخلافه های خیال انگیز_
تدریس کرد.
زیرا
درسِ حکومتی است طلایی
زیبایی اش،
و گیسوان سلسله سانش خلافتی است که در طولش
جمعیت عظیمی از بلبل ها
می آرامند.
در وحشت شبانه ی تاریخ
در حاشیه
مثل گلی سپید نشسته ست
و دست هایش
_که اعتبار سادگی است_
پیراهن شبانه ی لیلاست.
و گوش هایش
چون پرده ی بکارت آهوهاست
و چشم هایش
جمهور آفتاب دمیده ست.
تغییر داده است الفبای عشق را
انگشت های شعله ورش،
زیرا
سبابه اش شهادت آهو هاست.
حکمی صریح یافته ام من،از او
که گیسوان شعله ورش را
بر صفحه های مرده بیافشانم
و شاهد قیامت آهوها باشم.
#رضا_براهنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
س ش:
چه می شود
اگر زندگی ، زندگی باشد...
ما آسان باشیم...
آسمان ، وسیع...
آوازها ،عجیب...
اصلا نگران نگفتن نباشیم...
#سیدعلی_صالحی
و او دیوانهای تنهاست با آوار صد دیوار
و گاهی
چشم در چشمانِ مردان و زنان شهر میدوزد
و میخواهد بخواند خط ناخوانای رازی را
که پشتِ چشمها خفته است؛
و میخواهد بپیماید بیابان سیاهی را
که پشتِ قلبها مانده است،
و میخواهد بکوبد گام بر هر جادهی پندار
و در هر گام او تنهاست با آوار صد دیوار...
و شبها پشت درها مینشیند
کسی او را نمیبیند!
و گویی چشمهایش زآن او نیست
و گویی زانوانش زآن او نیست
و گویی دستهایش زآن او نیست
#رضا_براهنی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
چه می شود
اگر زندگی ، زندگی باشد...
ما آسان باشیم...
آسمان ، وسیع...
آوازها ،عجیب...
اصلا نگران نگفتن نباشیم...
#سیدعلی_صالحی
و او دیوانهای تنهاست با آوار صد دیوار
و گاهی
چشم در چشمانِ مردان و زنان شهر میدوزد
و میخواهد بخواند خط ناخوانای رازی را
که پشتِ چشمها خفته است؛
و میخواهد بپیماید بیابان سیاهی را
که پشتِ قلبها مانده است،
و میخواهد بکوبد گام بر هر جادهی پندار
و در هر گام او تنهاست با آوار صد دیوار...
و شبها پشت درها مینشیند
کسی او را نمیبیند!
و گویی چشمهایش زآن او نیست
و گویی زانوانش زآن او نیست
و گویی دستهایش زآن او نیست
#رضا_براهنی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima