تو را بهسانِ قطرهی آبی نمیخواهم
که عطشام را سیراب کنی
تو را بهسانِ رودی از نمک میخواهم
که هرگاه از تو سیراب شوم
عطشام دوباره آغاز شود...
■شاعر: #فاروق_جویدة [ مصر، ۱۹۴۶ ]
■برگردان: #سیدمهدی_حسینینژاد
@asheghanehaye_fatima
که عطشام را سیراب کنی
تو را بهسانِ رودی از نمک میخواهم
که هرگاه از تو سیراب شوم
عطشام دوباره آغاز شود...
■شاعر: #فاروق_جویدة [ مصر، ۱۹۴۶ ]
■برگردان: #سیدمهدی_حسینینژاد
@asheghanehaye_fatima
من تو را قطرهی آب نمیخواهم
که عطشام را سیراب کند
من تو را رودی میخواهم از نمک
که هرگاه از آن بنوشم
عطشام از نو شروع شود
انا ما اریدك قطره ماء
حتی تطفئ الظما
انا اریدك نهر ملح
كل ما ارتويت منه
قد بدا عطشي من جديد
#فاروق_جویدة | مصر
برگردان: #احمد_دریس
@asheghanehaye_fatima
من تو را قطرهی آب نمیخواهم
که عطشام را سیراب کند
من تو را رودی میخواهم از نمک
که هرگاه از آن بنوشم
عطشام از نو شروع شود
انا ما اریدك قطره ماء
حتی تطفئ الظما
انا اریدك نهر ملح
كل ما ارتويت منه
قد بدا عطشي من جديد
#فاروق_جویدة | مصر
برگردان: #احمد_دریس
@asheghanehaye_fatima
.
اگر عشق را پیدا کردی،
قلبت را از آن دریغ نکن،
عمر چند سال بیش نیست...
و عشق یک روز است.
#فاروق_جویدة
@asheghanehaye_fatima
اگر عشق را پیدا کردی،
قلبت را از آن دریغ نکن،
عمر چند سال بیش نیست...
و عشق یک روز است.
#فاروق_جویدة
@asheghanehaye_fatima
إنّ العُیون ترَی کل یوم وجوهًا جمیلَة،
ولکن القلب لا یفتحُ أبوابهُ إلا لوجهٍ واحِد...
«چشمها هر روز چهرگانی زیبا میبینند،
و اما قلب دَر را تنها برای "یک چهره" باز میکند....»
#فاروق_جویدة
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
ولکن القلب لا یفتحُ أبوابهُ إلا لوجهٍ واحِد...
«چشمها هر روز چهرگانی زیبا میبینند،
و اما قلب دَر را تنها برای "یک چهره" باز میکند....»
#فاروق_جویدة
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
و تو را یک شب به خواب دیدم
پس فراموش کردم هر آنچه که اندوهام بود
پنداشتم که خوابِ من در حضورِ تو بیداری است
تا اینکه به نداشتن دوبارهی تو بیدار شدم
اگر میدانستم که خوابِ ما را جمع خواهد کرد
تمامِ عمر چشم بر روی هم میگذاشتم
■شاعر: #فاروق_جویدة [ مصر، ۱۹۴۶ ]
■برگردان: #احمد_دریس
@asheghanehaye_fatima
پس فراموش کردم هر آنچه که اندوهام بود
پنداشتم که خوابِ من در حضورِ تو بیداری است
تا اینکه به نداشتن دوبارهی تو بیدار شدم
اگر میدانستم که خوابِ ما را جمع خواهد کرد
تمامِ عمر چشم بر روی هم میگذاشتم
■شاعر: #فاروق_جویدة [ مصر، ۱۹۴۶ ]
■برگردان: #احمد_دریس
@asheghanehaye_fatima
و تو را یک شب به خواب دیدم
پس فراموش کردم هر آنچه که اندوهم بود
پنداشتم که خوابِ من در حضورِ تو بیداری است
تا اینکه به نداشتن دوبارهی تو بیدار شدم
اگر میدانستم که خواب ما را جمع خواهد کرد
تمامِ عمر چشم بر روی هم میگذاشتم ...
#فاروق_جویدة
@asheghanehaye_fatima
پس فراموش کردم هر آنچه که اندوهم بود
پنداشتم که خوابِ من در حضورِ تو بیداری است
تا اینکه به نداشتن دوبارهی تو بیدار شدم
اگر میدانستم که خواب ما را جمع خواهد کرد
تمامِ عمر چشم بر روی هم میگذاشتم ...
#فاروق_جویدة
@asheghanehaye_fatima