Stephen kissed me in the spring,
Robin in the fall,
But Colin only looked at me
And never kissed at all.
Stephen’s kiss was lost in jest,
Robin’s lost in play,
But the kiss in Colin’s eyes
Haunts me night and day.
Sara Teasdale, The Collected Poems
استفان مرا در بهار بوسید
رابین در پاییز
اما کالین فقط به من خیره شد
و هرگز نبوسیدم
بوسهی استفان در شوخی گم شد
برای رابین در بازی
اما بوسهی در چشمان کالین
روز و شب برایم تداعی میشود
#سارا_تیزدیل /مجموعهی اشعار
مترجم #رضا_رحیمی
@asheghanehaye_fatima
Robin in the fall,
But Colin only looked at me
And never kissed at all.
Stephen’s kiss was lost in jest,
Robin’s lost in play,
But the kiss in Colin’s eyes
Haunts me night and day.
Sara Teasdale, The Collected Poems
استفان مرا در بهار بوسید
رابین در پاییز
اما کالین فقط به من خیره شد
و هرگز نبوسیدم
بوسهی استفان در شوخی گم شد
برای رابین در بازی
اما بوسهی در چشمان کالین
روز و شب برایم تداعی میشود
#سارا_تیزدیل /مجموعهی اشعار
مترجم #رضا_رحیمی
@asheghanehaye_fatima
به تو چه مدیونم؟
به تو که مرا
عمیق و طولانی دوست داشتی؟
تو هرگز روحم را بالِ پرواز نبخشیدی؛
یا قلبم را آوازی ندادی...
آه اما مدیونم
به او که عاشقش هستم،
مدیونم به او
که اصلن دوستم ندارد؛
به او
دروازهی گشودهیی را بدهکارم
که بر باروهای بهشت
گذاشته شده است.
■شاعر: #سارا_تیزدیل
■برگردان: #کوثر_شیخ_نجدی
📕●از کتاب: #آوازهای_عاشقانه
@asheghanehaye_fatima
به تو چه مدیونم؟
به تو که مرا
عمیق و طولانی دوست داشتی؟
تو هرگز روحم را بالِ پرواز نبخشیدی؛
یا قلبم را آوازی ندادی...
آه اما مدیونم
به او که عاشقش هستم،
مدیونم به او
که اصلن دوستم ندارد؛
به او
دروازهی گشودهیی را بدهکارم
که بر باروهای بهشت
گذاشته شده است.
■شاعر: #سارا_تیزدیل
■برگردان: #کوثر_شیخ_نجدی
📕●از کتاب: #آوازهای_عاشقانه
@asheghanehaye_fatima
.
بیا
هنگام که ماهِ پریدهرنگ
در شفقِ مرواریدگون بهاری
چون گلبرگی شناور است،
بیا با بازوانی گشوده
برای در آغوش کشیدنام
بیا با غنچهی لبهایت برای بوسیدنام
بیا که زندگی همچون
پروازِ شبپرهیی ظریف پرشتاب است؛
شبپرهیی
که در تارِ سالیان گذرا
گیر افتاده؛
بیا که بهزودی
ما دو تن
که چنین گرم و مشتاقایم
به سنگهای خاکستریِ چمنزار
بدل خواهیم شد.
❄️ #سارا_تیزدیل
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
بیا
هنگام که ماهِ پریدهرنگ
در شفقِ مرواریدگون بهاری
چون گلبرگی شناور است،
بیا با بازوانی گشوده
برای در آغوش کشیدنام
بیا با غنچهی لبهایت برای بوسیدنام
بیا که زندگی همچون
پروازِ شبپرهیی ظریف پرشتاب است؛
شبپرهیی
که در تارِ سالیان گذرا
گیر افتاده؛
بیا که بهزودی
ما دو تن
که چنین گرم و مشتاقایم
به سنگهای خاکستریِ چمنزار
بدل خواهیم شد.
❄️ #سارا_تیزدیل
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
■سکه
من از دریچهی گنجینهی قلبام سکهیی به درون انداختم
که نه زمان تواند بازگرفت و نه دزدی تواند ربود
آه که خاطرهی یک کارِ خوب و محبوب که هیچ خطری تهدیدش نمیکند،
چهقدر خوشتر از ضرب سکهی پادشاهی است که تاجِ زرین بر سر دارد.
■شاعر: #سارا_تیزدیل [ Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ ]
■برگردان: #حسین_الهی_قمشهای
@asheghanehaye_fatima
■سکه
من از دریچهی گنجینهی قلبام سکهیی به درون انداختم
که نه زمان تواند بازگرفت و نه دزدی تواند ربود
آه که خاطرهی یک کارِ خوب و محبوب که هیچ خطری تهدیدش نمیکند،
چهقدر خوشتر از ضرب سکهی پادشاهی است که تاجِ زرین بر سر دارد.
■شاعر: #سارا_تیزدیل [ Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ ]
■برگردان: #حسین_الهی_قمشهای
@asheghanehaye_fatima
■از آنِ تو نیستم
از آنِ تو نیستم، نه گمشده در تو
گمشده نیستم، گرچه آرزو دارم
گمشدهات باشم همچون شمعی در نیمروز
یا همچون دانهی برفی در دریا
مرا دوست میداری، و هنوز تو را
جانی زلال و زیبا مییابم
اما، منام، منام آن که میخواهد
گم شود هم.چون نوری مفقود در روشنی
آه، بینداز مرا در عمقِ عشق
برانگیز احساساتام را، رها کن مرا کور و کر
خمیده در توفان عشقِ تو،
شمعی در تندباد
#سارا_تیزدیل [ Sara Teasdale / آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ ]
@asheghanehaye_fatima
از آنِ تو نیستم، نه گمشده در تو
گمشده نیستم، گرچه آرزو دارم
گمشدهات باشم همچون شمعی در نیمروز
یا همچون دانهی برفی در دریا
مرا دوست میداری، و هنوز تو را
جانی زلال و زیبا مییابم
اما، منام، منام آن که میخواهد
گم شود هم.چون نوری مفقود در روشنی
آه، بینداز مرا در عمقِ عشق
برانگیز احساساتام را، رها کن مرا کور و کر
خمیده در توفان عشقِ تو،
شمعی در تندباد
#سارا_تیزدیل [ Sara Teasdale / آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ ]
@asheghanehaye_fatima