عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
ای چشم تو دشتی پر آهوی رمیده

انگار که طوفان غزل در تو وزیده

 دریاچة موسیقی امواج رهایی

با قافیة دستة قوهای پریده

  این‌قدر که شیرینی و آن‌قدر که زیبا

ده قرن دری گفتن ِ انگشت گزیده

  هم خواجه کنار آمده با زُهد، پس از تو

هم شیخِ اجل دست ز معشوق، کشیده

  صندوقچة مبهم اسرار عروضی

«المعجم» ازین دست که داری نشنیده

  انگار خراسانی و هندی و عراقی

رودند و تو دریای به وصلش نرسیده

  با مثنوی آرام مگر شعر بگیرد

تا فقرِ قوافی نفسش را نبریده

  *

مفعول و مفاعیل ِ دل بی سر و سامان

مستفعل مستفعل این شعرِ پریشان  

بانوی مرا از غزل آکنده که هستی؟

در جان فضا عطرِ پراکنده که هستی؟

  از «رابعه» آیا متولد شده‌ای یا

با چنگ تو را «رودکی» آورده به دنیا؟

  درباری «محمود»ی یا ساکن «یُمگان»

در بادة مستانی یا جامة عرفان  

اسطورة فردوسی در پای تو مقهور

«هفتاد من ِ مثنوی» از وصف تو معذور

  ای شعر تر از شعر تر از شعر تر از شعر

من با خبر از عشق شدم بی‌خبر از شعر  

دست تو در این شهر بر این خاک نشاندم

تا قونیه تا بلخ چرا ریشه دواندم؟

  آرام غزل مثنویِ شور و جنون شد

این شعر شرابی است که آغشته به خون شد

  برگرد غزل بلکه گلم بشکفد از گل

لا حول و لا قوه الا بتغزل

  * 

بانوی تر و تازه‌تر از سیب رسیده

بانوی تو را دست من از شاخه نچیده  

باید که ببخشید پریشان شده بودم

تقصیر خودم نیست هوای تو وزیده

  آشوب غزل هیچ که خورشید هم امروز

در شرق فرو رفته و از غرب دمیده

  این قصة من بود که خواندم که شنیدی

افسانة مجنون به لیلی نرسیده……  

#مهدی_فرجی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
.

گوش تا گوش به صحرا بخرام و نهراس
شیرها خاطرشان هست که آهوی منی

#مهدی_فرجی
@asheghanehaye_fatima
.

عطر تو
شعر بلندی ست
رها در همه سو
کاش یک باد به کشفت برساند ما را ....



#مهدی_فرجی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
کسی مسافرِ این آخرین قطار نشد
کسی که راه بیندازمش سوار نشد

چقدر گل که به گلدان خالی ­ام نشکفت
چقدر بی ­تو زمستان شد و بهار نشد

من و تو پای درختان چه قدر ننشستیم!
چه قلب­ها که نکندیم و یادگار نشد

چه روزها که بدون تو سال­ها شد و رفت
چه لحظه ­ها که نماندیم و ماندگار نشد

همیشه من سرِ راهِ تو بودم و هربار
کنار آمدم و آمدم کنار، نشد!

قرار شد که بیایی قرار من باشی
دوباره زیر قرارت زدی!؟ قرار نشد...



#مهدی_فرجی

@asheghanehaye_fatima
@asru1

دوستت دارم پریشان ، شانه می خواهی چه کار ؟

دام بگذاری اسیرم ، دانه می خواهی چه کار ؟


تا ابد دور تو می گردم ، بسوزان ! عشق کن !

ای که شاعر سوختی ، پروانه می خواهی چه کار ؟


مـُردم از بس شهر را گشتم ، یکی عاقل نبود

راستی تو این همه دیوانه می خواهی چه کار ؟


مثل من آواره شو از چار دیواری درآ !

در دل من قصر داری ، خانه می خواهی چه کار ؟


خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین

شرح این زیبایی از بیگانه می خواهی چه کار ؟


شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن

گریه کن ! پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار ؟

#مهدی_فرجی

@asheghanehaye_fatima
سرت که درد نمی‌آید از سوالاتم؟
مرا ببخش که این‌قدر بی‌مبالاتم

چطور این‌همه جریان گرفته‌ای در من
و موبه‌موی تو جاری‌ست در خیالاتم؟

بگو به من که همان آدم همیشگی‌ام؟
نه... مدتی‌ست که تغییر کرده حالاتم

چه‌قدر مانده به وقتی که مال هم بشویم؟
درست از آب در آیند احتمالاتم

تو محشری به خدا، من بهشت گمشده‌ام
تو اتفاق می‌افتی، من از محالاتم!

چه‌قدر ساکتی و من چه‌قدر حرف زدم
دوباره گیج شدی حتما از سوالاتم

...دلم گرفته اگر زنگ می‌زنم گاهی
مرا ببخش که این‌قدر بی‌مبالاتم!

#مهدی_فرجی
@asheghanehaye_fatima
افتاده و کوچک شده، برخاسته هربار
این سایه، که دنبال تو راهی‌ست به دیوار

آن دلخوری و دلخوشی ماست که زیباست
من از غمِ انکار و تو با لذتِ دیدار

تا هست، به اندازهٔ روزی که مباداست
از خنده‌ام این شوقِ نپاینده نگه‌دار

صدبار از ایجاز نگفتن نشنیدی
من می‌روم امّا تو تقلّا کن و نگذار!

می‌خواهمت اندازه‌ی ناباوری‌ات، کاش
ما هر دو نگوییم چه اندازه، چه مقدار

تحلیل تو تعریف من از عشق، همین است
این اندکی اندک و بسیاریِ بسیار

هر شعر که خواندی و به یاد منت انداخت
من گفته‌ام ای خاطره‌ٔ گمشده! ای یار!

دل بود؛ شبی آب شد از چشم من افتاد
افتاد، ولی خم نشدم! خم شو و بردار




#مهدی_فرجی
@asheghanehaye_fatima