عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
خیلی ترسناکه وقتی ادمایی که باهاشون نزدیکی، یهو تبدیل به غریبه بشن!


📽 Longest Ride
#دیالوگ

#asheghanehaye_fatima
آه اگر شعر
برای گفتن دوستت دارم بس بود،
دخترکم، رفیقکم.
اگر می‌توانستم به تو دسته گلی دهم
و دست در دست تو قدم زنم؛
اگر می‌توانستم در شبی نمناک در ساحل ببوسمت
آه اگر می‌توانستم با شعری
بگویمت که چقدر دوستت دارم
دخترکم، رفیقکم

اما نه.
همین دم سرشار زیبایی‌ست
و تو خود می‌دانی که دوستت دارم،
بی‌منتِ شب نمناک و دریا و گل و شعر.
اکنون همه‌سو عشق دم می‌زند و ترانه می‌خواند؛
و چراغ‌های آینده، در روزهای روشن، از دور پیداست.
عشق، مفرد است و جمع
از آن ما، از آن من، از آن همه.
و بی‌خیال که آیا این شعر
می‌تواند در این نوزدهمِ ماهِ نمی‌دانم چه،
گویای حرفی باشد
که تو خود می‌دانی‌ش:
این که دوستت دارم
در این وقت سعد که خود، گذشته‌ی آینده است؛
این که دوستت دارم
دخترکم، رفیقکم .

#لوئیس_رگلیو_نوگراس

#asheghanehaye_fatima
زمانی پخته می شوی که میفهمی،
نیازی نیست؛
به هر چیزی واکنش نشان دهی و یا به هر حرفی جوابی بدهی

#مازیتوفسکی

#asheghanehaye_fatima
#صبح
یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود
شب من موی تو و روز خوشم روی تو بود

نور چون چشم ز پیشانی من می بارید
تا مرا قبله طاعت خم ابروی تو بود

از گهر بود اگر رشته من آبی داشت
پرده لاغریم چربی پهلوی تو بود

آن که می برد مرا از خود و از راه کرم
باز می داد به خود هر نفسی، بوی تو بود

غمگساری که به رویم گه بیهوشی آب
می زد از راه مروت، عرق روی تو بود

تخم امید من آن روز برومندی داشت
که سویدای دلم خال لب جوی تو بود

همزبانی که غمی از دل من برمی داشت
در سراپرده دل چشم سخنگوی تو بود

خال رخسار جهان بود سیه رویی من
دل سودازده آن روز که هندوی تو بود

دل کافر به تهیدستی رضوان می سوخت
روزگاری که بهشتم گل خودروی تو بود

بود بر خون گل آن روز شرف خاک مرا
که دل خونشده ام نافه آهوی تو بود

پرده ای بود به چشم من گستاخ نگاه
هیکل شرم و حیایی که به بازوی تو بود

خار در پیرهن شبنم گل بود از رشک
تا مرا تکیه گه از خاک سر کوی تو بود

عشرت روی زمین بود سراسر از من
تا سرم در خم چوگان تو چون گوی تو بود

تا تو رفتی ز نظر، دیده من شد تاریک
صیقل دیده من آینه روی تو بود

دل یوسف هوس حلقه زنجیر تو داشت
صائب آن روز که در سلسله موی تو بود

صائب تبریزی, دیوان اشعار, غزلیات
صائب تبریزی
#asheghanehaye_fatima
دلی خواهم که شیدای تو باشد
سراپا داغِ سودای تو باشد

جهانی مختصر خواهم که در وی
همین جای من و جای تو باشد

بکُش امروز عاشق را که خواهم
شفاعت‌خواهِ فردای تو باشد

دل خود تنگ می‌خواهم که در آن
نمی‌خواهم بجز جای تو باشد.

#فوجی_نیشابوری
#عزیز_روزهام


#asheghanehaye_fatima
.

و فرمود :  در آنچه  اختیاری نیست ،
                 حکمی نیست ... مانندِ عشق!


پ. ن  :

چه چیز داری با خویشتن
که دیدارَت
چو قلّه‌های مِه‌آلود
مَحو و رؤیایی است ؟؟!



#حسین_منزوی

#asheghanehaye_fatima