@asheghanehaye_fatima
حرارتی که اندیشه را ویران میکند
اندیشناک خود را ویران میکند.
نور،
در بوسههایت میلرزد
و معبر را متوقف میکند
زمان را متوقف میکند،
در دوردستان
بوسهها را میگشاید
و سبزه را در دل سوزان
به جا مینهد.
باران
از پرندهای بیدار میشود
که دریا را انتظار میکشد
در دریا.
#خوان_خلمن
برگردان: #محسن_عمادی
حرارتی که اندیشه را ویران میکند
اندیشناک خود را ویران میکند.
نور،
در بوسههایت میلرزد
و معبر را متوقف میکند
زمان را متوقف میکند،
در دوردستان
بوسهها را میگشاید
و سبزه را در دل سوزان
به جا مینهد.
باران
از پرندهای بیدار میشود
که دریا را انتظار میکشد
در دریا.
#خوان_خلمن
برگردان: #محسن_عمادی
@asheghanehaye_fatima
وقتی بمیرم
هنوز لرزش پیراهنت را
در باد خواهم شنید.
کسی که این سطرها را میخواند، پرسید:
چگونه ممکن است؟
چه میشنوی؟
چه لرزشی؟
چه پیراهنی و
چه بادی؟
به او گفتم خاموش باشد
پشت میزم بنشیند و
شراب مرا بنوشد و
این سطرها را بنویسد:
وقتی بمیرم
هنوز لرزش پیراهنت را
در باد خواهم شنید
#خوان_خلمن
وقتی بمیرم
هنوز لرزش پیراهنت را
در باد خواهم شنید.
کسی که این سطرها را میخواند، پرسید:
چگونه ممکن است؟
چه میشنوی؟
چه لرزشی؟
چه پیراهنی و
چه بادی؟
به او گفتم خاموش باشد
پشت میزم بنشیند و
شراب مرا بنوشد و
این سطرها را بنویسد:
وقتی بمیرم
هنوز لرزش پیراهنت را
در باد خواهم شنید
#خوان_خلمن
وقتی بمیرم
هنوز لرزش پیراهنت را
در باد خواهم شنید.
کسی که این سطرها را میخواند، پرسید:
چگونه ممکن است؟
چه میشنوی؟
چه لرزشی؟
چه پیراهنی و
چه بادی؟
به او گفتم خاموش باشد
پشت میزم بنشیند و
شراب مرا بنوشد و
این سطرها را بنویسد:
وقتی بمیرم
هنوز لرزش پیراهنت را
در باد خواهم شنید
#خوان_خلمن
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
هنوز لرزش پیراهنت را
در باد خواهم شنید.
کسی که این سطرها را میخواند، پرسید:
چگونه ممکن است؟
چه میشنوی؟
چه لرزشی؟
چه پیراهنی و
چه بادی؟
به او گفتم خاموش باشد
پشت میزم بنشیند و
شراب مرا بنوشد و
این سطرها را بنویسد:
وقتی بمیرم
هنوز لرزش پیراهنت را
در باد خواهم شنید
#خوان_خلمن
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
صبح، درخشش میبخشد به پرندگان
گشاده است و
تازه است .
با وحشت اندیشه
با هماش مینوشیم.
ای یار
گرم کن گذشته را!
مرا میبوسی و
بوسهها بیدار میشوند،
در جوار خورشید
فرو میافتیم.
زیر-پیراهنهای رنگیات را
به خاطر میآورم
گلهای رنگیات را
بوسههای رنگیات را
دل سفیدت را.
#خوان_خلمن
#محسن_عمادی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گشاده است و
تازه است .
با وحشت اندیشه
با هماش مینوشیم.
ای یار
گرم کن گذشته را!
مرا میبوسی و
بوسهها بیدار میشوند،
در جوار خورشید
فرو میافتیم.
زیر-پیراهنهای رنگیات را
به خاطر میآورم
گلهای رنگیات را
بوسههای رنگیات را
دل سفیدت را.
#خوان_خلمن
#محسن_عمادی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
لرزشِ لبانم
یعنی رعشهی بوسههایم
در گذشتهات با من به گوش میرسد
در شرابِ تو
دروازهی زمان را میگشایم
و رؤیایت
بارانِ خفته را میبارانَد.
بارانت را به من بده!
بیحرکت در بارانِ رؤیایت
خواهم ایستاد
دور، در دلِ اندیشه،
بیهراس و
بینسیان
در خانهی زمان است، گذشته
به زیرِ پاهایت ...
#خوان_خلمن
@asheghanehaye_fatima
یعنی رعشهی بوسههایم
در گذشتهات با من به گوش میرسد
در شرابِ تو
دروازهی زمان را میگشایم
و رؤیایت
بارانِ خفته را میبارانَد.
بارانت را به من بده!
بیحرکت در بارانِ رؤیایت
خواهم ایستاد
دور، در دلِ اندیشه،
بیهراس و
بینسیان
در خانهی زمان است، گذشته
به زیرِ پاهایت ...
#خوان_خلمن
@asheghanehaye_fatima