عاشقانه های فاطیما
805 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
مگذار شکوه چشمان تندیس وارت
یا عطر گل سرخی شبانه
كه با نفست بر گونه ام می نشیند را
از دست بدهم
می ترسم از تنها بودن در این ساحل
چونان درختی بی بار
سوخته در حسرت گلبرگ جوانی
که گرمایش بخشد...

#فدریکو_گارسیا_لورکا


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



واژه هایت در قلب من
دایره های سطح اب را می مانند
بوسه ات بر لبانم
به پرنده ای در باد می ماند
چشمان سیاهم بر روشنای اندامت
فواره های جوشان در دل شب را یاداورند
چونان ستاره ی زحل
بر مدار تو دور دایره می گردم
در رویاهایم
بر مداری می چرخم
عشق من
نه به درون می روم
نه باز می گردم

#فدریکو_گارسیا_لورکا
#عزیز_روزهام 💝
چیزهایی هست که نمی توان به زبان آورد
چرا که واژه ای برای بیان آنها
وجود ندارد
اگر هم وجود داشته باشد
کسی معنای آن را درک نمی کند
اگر من از تو
نان و آب بخواهم
تو درخواست مرا درک می کنی
اما هرگز این دستهای تیره ای
را که
قلب مرا در تنهایی
گاه می سوزاند و گاه منجمد می کند
درک نخواهی کرد.

#فدریکو_گارسیا_لورکا


@asheghanehaye_fatima
‌‌
روزهایم چه سخت می گذرند
هیچ آتشی دیگر گرمم نمی کند
خورشید دیگر به رویم لبخند نمی زند
همه چیز پوچ و بیهوده است
همه چیز سرد و بی روح است
ستارگان مهربان هم دیگر با ناامیدی
به من نگاه می کنند
دقیقا از روزی که فهمیدم
عشق نیز
از میان رفتنی ست!




#فدریکو_گارسیا_لورکا


@asheghanehaye_fatima
‌‌
نور خورشید
قاصدِ دریغ‌های بی‌مرز است
و اندوهی کور در عمق روح
شب حجابِ سیاهش را برمی‌چیند
تا روز گسترهٔ پرستاره را بپوشاند !


#فدریکو_گارسیا_لورکا


@asheghanehaye_fatima
"زخمِ عشق"

این نور،
این آتشی که زبانه می‌زند
این چشم‌اندازِ خاکستری
که پیرامونِ من است
این دردی
که از یک فکر زاده شده
این عذابی که از آسمان،
زمین و زمان، سر می‌رسد
و این مرثیه‌ی خون
که چنگی زه‌گسیخته را می‌آراید
این‌ بار
که بر دوشم سنگینی می‌کند
این عقربی که درون سینه‌ام
این‌سو و آن‌سو می‌رود؛
همه دسته گلی هستند از عشق،
بسترِ یک زخمی،
جایی که من در حسرتِ خواب
حضورِ تو را رویا می‌بینم
در میانِ ویرانه‌های سینه‌ی درهم شکسته‌ام.
و هرچند که در پیِ قله‌ی رازم
قلبِ تو
دره‌ای به من می‌دهد
گسترده
پوشیده از صنوبر و شورِ عقلِ تلخ.

#فدریکو_گارسیا_لورکا - شاعر اسپانیایی
برگردان: احمد پوری
از کتاب: مرغ عشق میان دندان‌های تو
نشر: چشمه


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو به قلب من مانندی

بخواب
بخواب از نگاه های در به در نترس

بخواب
تو را نه از پروانه گزندیست
نه از واژه

بخواب
تو به قلب من مانندی
باغی را مانی
که عشق من در آن انتظار میکشد
آسوده بخواب
تنها آن هنگام که واپسین بوسه بر لبانم می میرد
بیدار شو

#فدریکو_گارسیا_لورکا



@asheghanehaye_fatima

راستش را می‌گويم
آه، که دوست داشتن تو
چنين که دوستت دارم
چه دردآور است

با عشق تو
هوا آزارم می‌دهد
قلبم
و کلام نيز

پس چه کسی خواهد خريد
يراق ابريشمين
و اندوهی از قيطان سپيد
تا برایم دست‌مالهای بسيار بسازد؟

آه ، که دوست داشتن تو
چنين که دوستت دارم
چه دردآور است

#فدریکو_گارسیا_لورکا



@asheghanehaye_fatima
پنداری امشب
از قدیسانم من
ماه را به دستم دادند
و من دگربار به آسمانش نهادم
که عشق خودخواهی بر نمی‌تابد
و خدا پاداشم داد
یک گل سرخ به رسم عشق
و یک گل سفید به رسم صلح و آشتی
با طیفی از نور مهربانی
که این پاداش برایم تا ابد بس است.

#فدریکو_گارسیا_لورکا

@asheghanehaye_fatima
Las Morillas de Jaén
Mariola Membrives
🤍آهنگساز: #فدریکو_گارسیا_لورکا ، اسپانیا
❄️ گیتار: مارک ریبوت ❄️ خواننده و بازخوانی: ماریولا ممبریوس
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
امروز در دلم
لرزشِ گُنگِ ستاره‌ها را
احساس می‌کنم،
و رُزها همه سپیدند
سپید چون دردم
غوطه خاطرات، در چشمه خیال...

#فدریکو_گارسیا_لورکا


@asheghanehaye_fatima
■هم‌چنان

هر ترانه
تالابی است
از عشق.

هر ستاره
تالابی است
از زمان.
زمان
بسته در یک گره.

هر آه
تالابی است
از یک فریاد.

#فدریکو_گارسیا_لورکا
برگردان: #احمد_پوری

@asheghanehaye_fatima
‏اما من تو را می‌سرایم
برای بعدها می‌سرایم. چهره تو را و لطف تو را
کمال  پخته‌گیِ معرفتت را،نجابتت را خواهم سرود با کلماتی که می گریند
و نسیمی اندوهگین را که به زیتون‌زاران می‌گذرد به خاطر می‌آورم‎.

❄️ #فدریکو_گارسیا_لورکا
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
این قلب دردناکم را
می‌آرایم‌اش
به ناچار
به لبخندهای سرخ

#فدریکو_گارسیا_لورکا


@asheghanehaye_fatima
مگذار شکوه چشمان تندیس وارت
یا عطر گل سرخی شبانه
که با نفست بر گونه ام می نشیند را
از دست بدهم...
می ترسم از تنها بودن در این ساحل
چونان درختی بی بار
سوخته در حسرتِ گل برگِ جوانی
که گرمایش بخشد.

اگر گنج ناپدید منی،
اگر زخم دریده یا صلیب گور منی،
مگذار شاخه ای که از رود تو بر گرفته ام
و برگ های پاییزی اندوه بر آن نشانده ام را
از دست بدهم...


#فدریکو_گارسیا_لورکا
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
.
هیچ‌کس بازت نمی‌شناسد، نه.
اما من تو را می‌سرایم
برای بعدها می‌سرایم
چهره‌ی تو را و لطف تو را
کمالِ پختگیِ معرفتت را
اشتهای تو را به مرگ
و طعمِ دهان مرگ را
و اندوهی را
که در ژرفای شادخوییِ تو بود.

#فدریکو_گارسیا_لورکا
برگردان: احمدشاملو


@asheghanehaye_fatima
خواب هایم بوی تن تو را می دهد
نکند آن دورترها
نیمه شب در آغوشم می گیری؟

#فدریکو_گارسیا_لورکا



@asheghanehaye_fatima
هر ترانه
آرامشِ عشق است.
هر ستاره
آرامشِ زمان
معبری از زمان
و هر آه
آرامشِ یک فریاد.

#فدریکو_گارسیا_لورکا [ Federico García Lorca / اسپانیا، ۱۹۳۶-۱۸۹۸ ]


@asheghanehaye_fatima
آوازی
که هیچ‌گاه نخواهم خواند،
بر لب‌ام به خواب رفته.
آوازی
که هیچ‌گاه نخواهم خواند.
میان پیچک‌ها بود
کرمکی شب‌تاب
و نیش می‌زد ماه
با شعاعی بر آب.
و دیدم، آن‎‌گاه، به خواب
آوازی
که هیچ‌گاه نخواهم خواند.
آوازی سرشار از لب
و کران‌های دوردست.
آواز ساعات دراز
که در سایه، داده‌ام از دست.
آواز ستاره‌ی زنده
بر روز جاودان.

#فدریکو_گارسیا_لورکا


@asheghanehaye_fatima
روزهایم چه سخت می‌گذرند
هیچ آتشی دیگر گرمم نمی‌کند
خورشید دیگر
به رویم لبخند نمی‌زند
همه چیز پوچ و بیهوده است
همه چیز سرد و بی‌روح است
ستارگان مهربان هم دیگر
با ناامیدی به من نگاه می‌کنند
دقیقاً از روزی که فهمیدم
عشق نیز
از میان رفتنی‌ست.


#فدریکو_گارسیا_لورکا


@asheghanehaye_fatima