در کادرهای بسته ی دنیا نمی گنجی
اندازه ی تصویر تو قدِّ جهانم نیست
این قابِ عکسِ حک شده بر سینه ی دیوار
جای تو را پر کرده اما هم زبانم نیست
گفتند:این زن شاعر لبخندهای توست
در بیت های مانده زیرِ بارش باران
ابری ترین فصل نگاهِ چشم هایت را
بُر می زند با دست های داغِ تابستان
زیرِ لباس شعرهایش یک بغل آغوش
خوابیده با شب بوسه های نازک رویا
پیچیده بر هر قافیه وزنِ صدای تو
که "دوستت دارم عزیزم" تا تهِ دنیا
ردِّ تو را می گیرد از پس کوچه های شعر
این زن جنونش مستیِ پیک شراب توست
نه،این شراب از سهم انگور زمستان نیست
از طعمِ لب های گس و فعل صواب توست
می نوشمت بی ترسِ از مذهب،بدونِ حد
من عاشقی دیوانه ام،آیین من عشق است
ای اعتبار دینِ این لیلای لامذهب
با تو رسیدم انتهای کوچه ی بن بست
بن بست یعنی پرسه در این راهِ بی برگشت
پایانِ شعر من تو هستی حضرتِ والا
بنشین کنار بیت های این غزل بانو
ای مرد بارانی تو را کم دارم این شب ها
#سمیه_جلالی
@asheghanehaye_fatima
اندازه ی تصویر تو قدِّ جهانم نیست
این قابِ عکسِ حک شده بر سینه ی دیوار
جای تو را پر کرده اما هم زبانم نیست
گفتند:این زن شاعر لبخندهای توست
در بیت های مانده زیرِ بارش باران
ابری ترین فصل نگاهِ چشم هایت را
بُر می زند با دست های داغِ تابستان
زیرِ لباس شعرهایش یک بغل آغوش
خوابیده با شب بوسه های نازک رویا
پیچیده بر هر قافیه وزنِ صدای تو
که "دوستت دارم عزیزم" تا تهِ دنیا
ردِّ تو را می گیرد از پس کوچه های شعر
این زن جنونش مستیِ پیک شراب توست
نه،این شراب از سهم انگور زمستان نیست
از طعمِ لب های گس و فعل صواب توست
می نوشمت بی ترسِ از مذهب،بدونِ حد
من عاشقی دیوانه ام،آیین من عشق است
ای اعتبار دینِ این لیلای لامذهب
با تو رسیدم انتهای کوچه ی بن بست
بن بست یعنی پرسه در این راهِ بی برگشت
پایانِ شعر من تو هستی حضرتِ والا
بنشین کنار بیت های این غزل بانو
ای مرد بارانی تو را کم دارم این شب ها
#سمیه_جلالی
@asheghanehaye_fatima
چهار گوشه، مستطیلی، شیشهای، چوبی یا آهنی
زن زندانی در این مساحت
مرگیده است
ماسیده روحی در دیوارهای آشپزخانه
ظرفی آن طرفتر، کابینتی آن سوتر و مردی کنارتر
با سکوتی که سکوناش سَر میرود از روی شیر
از توی چای
از توی آب
از شکل میز
میگریزد از پنجره به سیمانیترین دیوار
ومستطیلترینشان
اضلاع زنیست که جهان را جور دیگری چیده بود
و با ناخنهایاش خَش میکشید
بر تابوتی سفارشی
مستطیل
شیک
حلقهی طناب را
اینبار از گوشهیی
از درون خود
محکمتر میبندد
#سمیه_امینیراد
@asheghanehaye_fatima
زن زندانی در این مساحت
مرگیده است
ماسیده روحی در دیوارهای آشپزخانه
ظرفی آن طرفتر، کابینتی آن سوتر و مردی کنارتر
با سکوتی که سکوناش سَر میرود از روی شیر
از توی چای
از توی آب
از شکل میز
میگریزد از پنجره به سیمانیترین دیوار
ومستطیلترینشان
اضلاع زنیست که جهان را جور دیگری چیده بود
و با ناخنهایاش خَش میکشید
بر تابوتی سفارشی
مستطیل
شیک
حلقهی طناب را
اینبار از گوشهیی
از درون خود
محکمتر میبندد
#سمیه_امینیراد
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نزدیک توام ...
چون لمس ماه بر مخمل شب،
چون خیسی بغضی بر التهاب گونه ها
چون ابدیت خنده ات
در انعکاس آینه
نزدیک و بی تاب...
همچون عطش لبها به وقتِ نابِ قرار بوسه و عشق...
نزدیکم به تـــو که ،
آرامش دریایی بعدِ هر طوفان...
#سمیه_نادی
@asheghanehaye_fatima
چون لمس ماه بر مخمل شب،
چون خیسی بغضی بر التهاب گونه ها
چون ابدیت خنده ات
در انعکاس آینه
نزدیک و بی تاب...
همچون عطش لبها به وقتِ نابِ قرار بوسه و عشق...
نزدیکم به تـــو که ،
آرامش دریایی بعدِ هر طوفان...
#سمیه_نادی
@asheghanehaye_fatima
مینشانمت به دل
میسرایمت به غزل
میخوانمت به باران
باورت میکنم به عشق
تکرارت میکنم به مهر
یادت میکنم به مهتاب
راستی تو مرا چگونه در دلت صرف میکنی؟
#سمیه_خلج
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
میسرایمت به غزل
میخوانمت به باران
باورت میکنم به عشق
تکرارت میکنم به مهر
یادت میکنم به مهتاب
راستی تو مرا چگونه در دلت صرف میکنی؟
#سمیه_خلج
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima