یکی از همین شب ها
@asheghanehaye_fatima
پا به پا کردنش را
به پای تردید او نگذار
اگرچه نوبال
اما پروانه نیست که بداند
روی کدام گل بنشیند
با سوزن ته گِرد هم نمی توان
صلیب وار قابش کرد
و هر روز تماشایش
از چشم هایش پیداست
عزمش جزم است
و اراده اش آهن
یکی از همین شب های بی چفت و بست
از مسیر نسیم شبیخون می زند
ب قلبی که سال هاست به جای تپش
لق می زند در قفسه سینه ات
در چشم به هم زدنی
دار و ندارت را مثل گردباد
زیر و رو خواهد کرد
و آینه ای که از خود
بی خودت کرده است
از دیوار فروخواهد افتاد.
#عباس_صفاری
از دفتر "خنده در برف"
مجموعه شعر های ۱۳۸۳-۱۳۸۶
انتشارات مروارید
@asheghanehaye_fatima
پا به پا کردنش را
به پای تردید او نگذار
اگرچه نوبال
اما پروانه نیست که بداند
روی کدام گل بنشیند
با سوزن ته گِرد هم نمی توان
صلیب وار قابش کرد
و هر روز تماشایش
از چشم هایش پیداست
عزمش جزم است
و اراده اش آهن
یکی از همین شب های بی چفت و بست
از مسیر نسیم شبیخون می زند
ب قلبی که سال هاست به جای تپش
لق می زند در قفسه سینه ات
در چشم به هم زدنی
دار و ندارت را مثل گردباد
زیر و رو خواهد کرد
و آینه ای که از خود
بی خودت کرده است
از دیوار فروخواهد افتاد.
#عباس_صفاری
از دفتر "خنده در برف"
مجموعه شعر های ۱۳۸۳-۱۳۸۶
انتشارات مروارید
تقصیر ماه نیست
تقصیر ماه نیست
که شب های من این گونه در سقوط
آغاز می شوند.
طناب های سرخِ آسمان را
ماه نمی بافد.
و فرستادگان ماه نیستند
سایه های بلندی که شبانگاه
اتاق مرا می گردند و
خاکستر سیگارشان را
در حفره های قلبم
فرو می تکانند.
نه
تقصیر ماه نیست.
من قلبم را می توانستم
به مانند فانوسِ کاغذین
به ریسمانِ بلندِ بادبادکی ببندم و
به آسمانِ دهکده ای در کویر
پروازش دهم.
***
آری
ماه، نجوای مردگان را می شنود
و فریاد های فرومرده
در بنِ دندانِ زندگان را نه.
و تسمه ی سرخی
که در پستوی آسمان
بر گُرده ی عریانِ خویش می زند
شاید تقاص همین گناه بزرگ است.
اما
به چاه افتادنِ ستاره ی من
تقصیر ماه نیست
او خود به شوقِ شکفتن
در حلقه ی سیمگون چند کبوتر و
چند ماهیِ کور
به اعماقِ چاهی عتیق هر شب
سرنگون می شود.
نه
تقصیر ماه نیست اگر من
در دشتِ بی غزالِ امشب
پوکه ی قلبی شلیک شده را مانم.
@asheghanehaye_fatima
#عباس_صفاری
تقصیر ماه نیست
که شب های من این گونه در سقوط
آغاز می شوند.
طناب های سرخِ آسمان را
ماه نمی بافد.
و فرستادگان ماه نیستند
سایه های بلندی که شبانگاه
اتاق مرا می گردند و
خاکستر سیگارشان را
در حفره های قلبم
فرو می تکانند.
نه
تقصیر ماه نیست.
من قلبم را می توانستم
به مانند فانوسِ کاغذین
به ریسمانِ بلندِ بادبادکی ببندم و
به آسمانِ دهکده ای در کویر
پروازش دهم.
***
آری
ماه، نجوای مردگان را می شنود
و فریاد های فرومرده
در بنِ دندانِ زندگان را نه.
و تسمه ی سرخی
که در پستوی آسمان
بر گُرده ی عریانِ خویش می زند
شاید تقاص همین گناه بزرگ است.
اما
به چاه افتادنِ ستاره ی من
تقصیر ماه نیست
او خود به شوقِ شکفتن
در حلقه ی سیمگون چند کبوتر و
چند ماهیِ کور
به اعماقِ چاهی عتیق هر شب
سرنگون می شود.
نه
تقصیر ماه نیست اگر من
در دشتِ بی غزالِ امشب
پوکه ی قلبی شلیک شده را مانم.
@asheghanehaye_fatima
#عباس_صفاری
پشیمانم کن
از خواب و خیالاتی که دربست
در طواف تو نبودهاند
پشیمانم کن
از تمام عطرهایی
که بوی گریبان تو را نمیدادهاند
شبیه تو را
هیچ شهری و خیابانی
به خود ندیده است
بیا و پشیمانم کن
از تماشای چهره هایی
که در ازدحام خیابان ها
اندکی شباهتی به تو داشته اند
#عباس_صفاری
از کتاب: پشیمانم کن
@asheghanehaye_fatima
از خواب و خیالاتی که دربست
در طواف تو نبودهاند
پشیمانم کن
از تمام عطرهایی
که بوی گریبان تو را نمیدادهاند
شبیه تو را
هیچ شهری و خیابانی
به خود ندیده است
بیا و پشیمانم کن
از تماشای چهره هایی
که در ازدحام خیابان ها
اندکی شباهتی به تو داشته اند
#عباس_صفاری
از کتاب: پشیمانم کن
@asheghanehaye_fatima
در تنهايی بود كه پی برديم
چقدر تنها
و بیكس و كاريم
نه جگرگوشهای
نه دوستی
نه همدمی
نه خويشاوندی كه كوتاه كند
جمعههای طاقتفرسايمان را
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
چقدر تنها
و بیكس و كاريم
نه جگرگوشهای
نه دوستی
نه همدمی
نه خويشاوندی كه كوتاه كند
جمعههای طاقتفرسايمان را
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
من هرگز چیزی را از تو پنهان نکردهام
حتی پیش پا افتادهترین سواحل را
با تو قسمت کردهام
و هر وقت نبودهای سهمات را
از هر برگ و بارانی که بر چترم باریده است
کنار گذاشتهام...
#عباس_صفاری
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
حتی پیش پا افتادهترین سواحل را
با تو قسمت کردهام
و هر وقت نبودهای سهمات را
از هر برگ و بارانی که بر چترم باریده است
کنار گذاشتهام...
#عباس_صفاری
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
فرار از سر تنهایی که باشد
انتقال تنهاییست
از مکانی به مکان دیگر
چه بسا از چیزی گریختهای
که در جسم و جان خودت
آشیانه داشته است
فرار مبتلا به طاعون
از شهری طاعون زده
فرار نیست
انتقال طاعون است
چه در شهر و دیار خود آدرس عوض کنی
چه به شهری در آن سر دنیا کوچ
بود و نبودنت سر سوزنی
در کار دنیا وقفه ایجاد نمیکند!
و کلام آخر اینکه فرار انتقامیست
که از خودت میگیری
چه باشی چه نباشی
نتیجه یکسان است:
زندگی ادامه دارد (Life Goes On) ..
#عباس_صفاری
از کتاب: پشیمانم کن / نشر چشمه
@asheghanehaye_fatima
انتقال تنهاییست
از مکانی به مکان دیگر
چه بسا از چیزی گریختهای
که در جسم و جان خودت
آشیانه داشته است
فرار مبتلا به طاعون
از شهری طاعون زده
فرار نیست
انتقال طاعون است
چه در شهر و دیار خود آدرس عوض کنی
چه به شهری در آن سر دنیا کوچ
بود و نبودنت سر سوزنی
در کار دنیا وقفه ایجاد نمیکند!
و کلام آخر اینکه فرار انتقامیست
که از خودت میگیری
چه باشی چه نباشی
نتیجه یکسان است:
زندگی ادامه دارد (Life Goes On) ..
#عباس_صفاری
از کتاب: پشیمانم کن / نشر چشمه
@asheghanehaye_fatima
▪️
شراب خوب هر جرعهاش
برای از یاد بردنِ یک قرن کافی است
جرعه جرعه آنقدر میتوانیم عقب برویم
که بعد از شام سر از نخلستانهای
مهتابیِ بینالنهرین در آوریم .
و حوالیِ نیمهشب
از بَدَویتی برهنه و بیمرز
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
شراب خوب هر جرعهاش
برای از یاد بردنِ یک قرن کافی است
جرعه جرعه آنقدر میتوانیم عقب برویم
که بعد از شام سر از نخلستانهای
مهتابیِ بینالنهرین در آوریم .
و حوالیِ نیمهشب
از بَدَویتی برهنه و بیمرز
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
اگر سی سال پیش پرسیده بودی
از هر آستینم برایت
چند تعریف آماده و کامل
که مو لای درزش نرود
بیرون می کشیدم
در این سن و سال اما
فقط می توانم دستت را
که هنوز بوی سیب می دهد بگیرم
و بازگردانمت به صبح آفرینش
از پروردگار بخواهم
به جای خاک و گل
و دنده ی گمشده من
این بار قلم مو به دست بگیرد
و تو را به شکل آب بکشد
رها از زندان پوست
و داربست استخوان هایت
و مرا
به شکل یک ماهی خونگرم
که بی تو بودنش مصادف
با هلاکت بی برو برگرد
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
از هر آستینم برایت
چند تعریف آماده و کامل
که مو لای درزش نرود
بیرون می کشیدم
در این سن و سال اما
فقط می توانم دستت را
که هنوز بوی سیب می دهد بگیرم
و بازگردانمت به صبح آفرینش
از پروردگار بخواهم
به جای خاک و گل
و دنده ی گمشده من
این بار قلم مو به دست بگیرد
و تو را به شکل آب بکشد
رها از زندان پوست
و داربست استخوان هایت
و مرا
به شکل یک ماهی خونگرم
که بی تو بودنش مصادف
با هلاکت بی برو برگرد
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
.
دلخوشیم که در نیمهی تاریک دنیا
کسی ما را گم کرده است
و دارد در به در
دنبالمان میگردد
کسی که زنگ در را
همیشه بعد از هجرت ما
به صدا در خواهد آورد
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
دلخوشیم که در نیمهی تاریک دنیا
کسی ما را گم کرده است
و دارد در به در
دنبالمان میگردد
کسی که زنگ در را
همیشه بعد از هجرت ما
به صدا در خواهد آورد
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
اسیر شب
فرهاد مهراد
🎼●آهنگ: «اسیر شب»
🎙●خواننده: #فرهاد_مهراد [ ۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران - ۹ شهریور ۱۳۸۱ در پاریس ]
●آهنگ: #فرهاد_مهراد
●ترانه: #عباس_صفاری
جغدِ بارونخوردهیی
تو کوچه فریاد میزنه
زیرِ دیوارِ بلندی یه نفر جون میکنه
کی میدونه تو دلِ تاریکِ شب چی میگذره
پای بردههای شب اسیرِ زنجیر غمه.
@asheghanehaye_fatima
🎼●آهنگ: «اسیر شب»
🎙●خواننده: #فرهاد_مهراد [ ۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران - ۹ شهریور ۱۳۸۱ در پاریس ]
●آهنگ: #فرهاد_مهراد
●ترانه: #عباس_صفاری
جغدِ بارونخوردهیی
تو کوچه فریاد میزنه
زیرِ دیوارِ بلندی یه نفر جون میکنه
کی میدونه تو دلِ تاریکِ شب چی میگذره
پای بردههای شب اسیرِ زنجیر غمه.
@asheghanehaye_fatima
میدانست
تا تمامی قلبش را
به گونهٔ گُل سرخی
بر سينه سنجاق نکرده است
زيبا نمیشود !
اکنون با چمدانی در دست
و گل سرخی بر سينه
آوارهٔ جهان است و
رؤيت آن همه زيبایی را هنوز
آينهای نيافته است
#عباس_صفاری
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
تا تمامی قلبش را
به گونهٔ گُل سرخی
بر سينه سنجاق نکرده است
زيبا نمیشود !
اکنون با چمدانی در دست
و گل سرخی بر سينه
آوارهٔ جهان است و
رؤيت آن همه زيبایی را هنوز
آينهای نيافته است
#عباس_صفاری
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
شراب خوب هر جرعهاش
برای از یاد بردنِ یک قرن کافی است
جرعه جرعه آنقدر میتوانیم عقب برویم
که بعد از شام سر از نخلستانهای
مهتابیِ بینالنهرین در آوریم .
و حوالیِ نیمهشب
از بَدَویتی برهنه و بیمرز
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
برای از یاد بردنِ یک قرن کافی است
جرعه جرعه آنقدر میتوانیم عقب برویم
که بعد از شام سر از نخلستانهای
مهتابیِ بینالنهرین در آوریم .
و حوالیِ نیمهشب
از بَدَویتی برهنه و بیمرز
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
نهایتا دل به جایی میرسد که
دو راه بیشتر ندارد
یا باید خون شود
یا سنگ ...
#عباس_صفاری
نهایتا دل به جایی میرسد که
دو راه بیشتر ندارد
یا باید خون شود
یا سنگ ...
#عباس_صفاری
یاد گرفتهام تنهاییام را
ماهرانه
پشت روزنامهای پنهان کنم
اما از مهتاب
که بویِ شانههای تو را میدهد
چیزی را نمیتوان پنهان کرد.
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
ماهرانه
پشت روزنامهای پنهان کنم
اما از مهتاب
که بویِ شانههای تو را میدهد
چیزی را نمیتوان پنهان کرد.
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
.
میگویند عمر من و تو
در محاسبات نجومی
در حد پلک زدن یک ستاره هم نیست
من اما حاضرم
زیر تک درختی
پرت افتادهتر از تنهایی آدم
در پرتو حُسن تو بنشینم
و صد سالی یک بار
پلک بزنم...
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
میگویند عمر من و تو
در محاسبات نجومی
در حد پلک زدن یک ستاره هم نیست
من اما حاضرم
زیر تک درختی
پرت افتادهتر از تنهایی آدم
در پرتو حُسن تو بنشینم
و صد سالی یک بار
پلک بزنم...
#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima