@asheghanehaye_fatima
ترکم مکن
من، برايات واژگاني سودايي
ميآفرينم
تا تنها تو آنها را درك كني
من، با تو سخن ميگويم
با واژگاني دلداده.....
#ژاک_برل
ترکم مکن
من، برايات واژگاني سودايي
ميآفرينم
تا تنها تو آنها را درك كني
من، با تو سخن ميگويم
با واژگاني دلداده.....
#ژاک_برل
برایت رویاهایی آرزو می کنم، تمام نشدنی
و آرزوهایی پرشور
که از میانشان چندتایی برآورده شود.
برایت آرزو می کنم که دوست داشته باشی
آنچه را که باید دوست بداری
و فراموش کنی
آنچه را که باید فراموش کنی.
برایت شوق آرزو می کنم.
آرامش آرزو می کنم.
برایت آرزو می کنم که با آواز پرندگان بیدار شوی
و با خنده ی کودکان
برایت آرزو می کنم، دوام بیاوری...
در رکود،
بی تفاوتی
و ناپاکی روزگار
به خصوص برایت آرزو می کنم که
خودت باشی ...
#ژاک_برل
@asheghanehaye_fatima
و آرزوهایی پرشور
که از میانشان چندتایی برآورده شود.
برایت آرزو می کنم که دوست داشته باشی
آنچه را که باید دوست بداری
و فراموش کنی
آنچه را که باید فراموش کنی.
برایت شوق آرزو می کنم.
آرامش آرزو می کنم.
برایت آرزو می کنم که با آواز پرندگان بیدار شوی
و با خنده ی کودکان
برایت آرزو می کنم، دوام بیاوری...
در رکود،
بی تفاوتی
و ناپاکی روزگار
به خصوص برایت آرزو می کنم که
خودت باشی ...
#ژاک_برل
@asheghanehaye_fatima
🎼●آهنگ فرانسوی: «مرا رها مکن»
"Ne Me Quitte Pas"
🎙خواننده: #ژاک_برل | Jacques Brel | بلژیک، ۱۹۷۸-۱۹۲۹ |
تنها مرا رها مکن
ما تنها باید فراموش کنیم
آری میتوانیم از یاد ببریم
تمامی آنچه را که پیش از این از دست دادهایم.
بیا زمان را فراموش کنیم
اشتباهاتمان را
و زمان از دست رفته
برای دانستن آنکه چگونه
این ساعات را از یاد بریم.
تنها مرا رها مکن.
دانههای مروارید باران را پیشکشات میکنم
که از سرزمینهایی دور میآیند
آنجایی که هیچگاه باران نمیبارد.
بعد از مرگام
نقبی در خاک میزنم
بیرون میآیم و بدنات را با نور و طلا در بر خواهم گرفت
سلطنتی بهپا خواهم کرد
جایی که عشق پادشاهی کند
جایی که عشق فرمان دهد
جایی که تو ملکه خواهی بود...
حالا مرا اینگونه رها مکن
تنها مرا رها مکن.
اکنون مرا تنها مگذار
برای تو واژگانی از جنوب خواهم آورد
که تو خواهی فهمید
من از عاشقانی به تو خواهم گفت
که با قلبهای افروخته
در آمد و شدند
و داستان آن پادشاهی را برایات باز خواهم گفت
که دچار تو بود
و از نداشتنات مُرد.
مرا تنها مگذار
تنها مرا رها مکن.
از آتشفشانی قدیمی که میپنداشتیم باید بسیار پیر باشد
نوری بیرون میزند
و مزرعههای سوخته را نمایان میکرد
نوری که از گندمزارهای بهاری هم
درخشانتر و بیشتر بود
و آنهنگام که شب فرا میرسد
در این آسمانِ درخشان، سرخی و سیاهی از هم جدا میشوند
اما تو اکنون مرا تنها مگذار
تنها مرا رها مکن.
اکنون مرا تنها مگذار
بیش از این نخواهم گریست
بیش از این سخنی نخواهم گفت
تنها برای نگاه کردنِ به تو که میرقصی و لبخند میزنی
خودم را آنجا پنهان خواهم کرد
و برای گوشسپردنِ به تو
که آواز میخوانی... میخندی
بگذار من هم برای تو سایهای باشم
سایهی دستات
سایهی سایهات
تنها مرا رها مکن
مرا رها مکن
مرا تنها مگذار...
@asheghanehaye_fatima
🎼●آهنگ فرانسوی: «مرا رها مکن»
"Ne Me Quitte Pas"
🎙خواننده: #ژاک_برل | Jacques Brel | بلژیک، ۱۹۷۸-۱۹۲۹ |
تنها مرا رها مکن
ما تنها باید فراموش کنیم
آری میتوانیم از یاد ببریم
تمامی آنچه را که پیش از این از دست دادهایم.
بیا زمان را فراموش کنیم
اشتباهاتمان را
و زمان از دست رفته
برای دانستن آنکه چگونه
این ساعات را از یاد بریم.
تنها مرا رها مکن.
دانههای مروارید باران را پیشکشات میکنم
که از سرزمینهایی دور میآیند
آنجایی که هیچگاه باران نمیبارد.
بعد از مرگام
نقبی در خاک میزنم
بیرون میآیم و بدنات را با نور و طلا در بر خواهم گرفت
سلطنتی بهپا خواهم کرد
جایی که عشق پادشاهی کند
جایی که عشق فرمان دهد
جایی که تو ملکه خواهی بود...
حالا مرا اینگونه رها مکن
تنها مرا رها مکن.
اکنون مرا تنها مگذار
برای تو واژگانی از جنوب خواهم آورد
که تو خواهی فهمید
من از عاشقانی به تو خواهم گفت
که با قلبهای افروخته
در آمد و شدند
و داستان آن پادشاهی را برایات باز خواهم گفت
که دچار تو بود
و از نداشتنات مُرد.
مرا تنها مگذار
تنها مرا رها مکن.
از آتشفشانی قدیمی که میپنداشتیم باید بسیار پیر باشد
نوری بیرون میزند
و مزرعههای سوخته را نمایان میکرد
نوری که از گندمزارهای بهاری هم
درخشانتر و بیشتر بود
و آنهنگام که شب فرا میرسد
در این آسمانِ درخشان، سرخی و سیاهی از هم جدا میشوند
اما تو اکنون مرا تنها مگذار
تنها مرا رها مکن.
اکنون مرا تنها مگذار
بیش از این نخواهم گریست
بیش از این سخنی نخواهم گفت
تنها برای نگاه کردنِ به تو که میرقصی و لبخند میزنی
خودم را آنجا پنهان خواهم کرد
و برای گوشسپردنِ به تو
که آواز میخوانی... میخندی
بگذار من هم برای تو سایهای باشم
سایهی دستات
سایهی سایهات
تنها مرا رها مکن
مرا رها مکن
مرا تنها مگذار...
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
تنها مرا رها مکن
ما تنها باید فراموش کنیم
آری میتوانیم از یاد ببریم
تمامی آنچه را که پیش از این از دست دادهایم.
بیا زمان را فراموش کنیم
اشتباهاتمان را
و زمان از دست رفته
برای دانستن آنکه چگونه
این ساعات را از یاد بریم.
تنها مرا رها مکن.
دانههای مروارید بارانی را پیشکشت میکنم
که از سرزمینهایی دور میآیند
آنجایی که هیچگاه باران نمیبارد.
بعد از مرگم
نقبی در خاک میزنم
بیرون میآیم و بدنت را با نور و طلا در بر خواهم گرفت
سلطنتی بهپا خواهم کرد
جایی که عشق پادشاهی کند
جایی که عشق فرمان دهد
جایی که تو ملکه خواهی بود.
حالا مرا اینگونه رها مکن
تنها مرا رها مکن.
اکنون مرا تنها مگذار
برای تو واژگانی از جنوب خواهم آورد
که تو خواهی فهمید
من از عاشقانی به تو خواهم گفت
که با قلبهای افروخته
در آمد و شدند
و داستان آن پادشاهی را برایت باز خواهم گفت
که دچار تو بود
و از نداشتنت مُرد.
مرا تنها مگذار
تنها مرا رها مکن.
از آتشفشانی قدیمی که میپنداشتیم باید بسیار پیر باشد
نوری بیرون میزند
و مزرعههای سوخته را نمایان میکرد
نوری که از گندمزارهای بهاری هم
درخشانتر و بیشتر بود
و آنهنگام که شب فرا میرسد
در این آسمانِ درخشان، سرخی و سیاهی از هم
جدا میشوند
اما تو اکنون مرا تنها مگذار
تنها مرا رها مکن.
اکنون مرا تنها مگذار
بیش از این نخواهم گریست
بیش از این سخنی نخواهم گفت
تنها برای نگاه کردنِ به تو که میرقصی و لبخند میزنی
خودم را آنجا پنهان خواهم کرد
و برای گوشسپردنِ به تو
که آواز میخوانی...میخندی
بگذار من هم برای تو سایهای باشم
سایهی دستت
سایهی سایهات
تنها مرا رها مکن
مرا رها مکن
مرا تنها مگذار...
مرا رها مکن
#ژاک_برل
صدا:ادیت پیاف
صدای ادیت پیاف میآید. از رادیو. چه صدایی: یاغی، آزاده، صدای nostalgique از آن سوی تاریکی، حسرت همه چیزهای دوستداشتنی پاریس را، پاریس انقلاب، پاریس نور و رایحه، قهوه و عشقهای پرتظاهر و اکثرا نمایشی و آلامد، باران و شبزندهداری، پرسه زدنهای بیقیدانه و کتاب و شراب، خیابانهای خوشبرخورد، درختهای بلوط و برگهای ریخته پاییز را در آدم بیدار میکند.
روزها در راه
#شاهرخ_مسکوب
@asheghanehaye_fatima|#Music|#Poem|#Sh_Meskoob
ما تنها باید فراموش کنیم
آری میتوانیم از یاد ببریم
تمامی آنچه را که پیش از این از دست دادهایم.
بیا زمان را فراموش کنیم
اشتباهاتمان را
و زمان از دست رفته
برای دانستن آنکه چگونه
این ساعات را از یاد بریم.
تنها مرا رها مکن.
دانههای مروارید بارانی را پیشکشت میکنم
که از سرزمینهایی دور میآیند
آنجایی که هیچگاه باران نمیبارد.
بعد از مرگم
نقبی در خاک میزنم
بیرون میآیم و بدنت را با نور و طلا در بر خواهم گرفت
سلطنتی بهپا خواهم کرد
جایی که عشق پادشاهی کند
جایی که عشق فرمان دهد
جایی که تو ملکه خواهی بود.
حالا مرا اینگونه رها مکن
تنها مرا رها مکن.
اکنون مرا تنها مگذار
برای تو واژگانی از جنوب خواهم آورد
که تو خواهی فهمید
من از عاشقانی به تو خواهم گفت
که با قلبهای افروخته
در آمد و شدند
و داستان آن پادشاهی را برایت باز خواهم گفت
که دچار تو بود
و از نداشتنت مُرد.
مرا تنها مگذار
تنها مرا رها مکن.
از آتشفشانی قدیمی که میپنداشتیم باید بسیار پیر باشد
نوری بیرون میزند
و مزرعههای سوخته را نمایان میکرد
نوری که از گندمزارهای بهاری هم
درخشانتر و بیشتر بود
و آنهنگام که شب فرا میرسد
در این آسمانِ درخشان، سرخی و سیاهی از هم
جدا میشوند
اما تو اکنون مرا تنها مگذار
تنها مرا رها مکن.
اکنون مرا تنها مگذار
بیش از این نخواهم گریست
بیش از این سخنی نخواهم گفت
تنها برای نگاه کردنِ به تو که میرقصی و لبخند میزنی
خودم را آنجا پنهان خواهم کرد
و برای گوشسپردنِ به تو
که آواز میخوانی...میخندی
بگذار من هم برای تو سایهای باشم
سایهی دستت
سایهی سایهات
تنها مرا رها مکن
مرا رها مکن
مرا تنها مگذار...
مرا رها مکن
#ژاک_برل
صدا:ادیت پیاف
صدای ادیت پیاف میآید. از رادیو. چه صدایی: یاغی، آزاده، صدای nostalgique از آن سوی تاریکی، حسرت همه چیزهای دوستداشتنی پاریس را، پاریس انقلاب، پاریس نور و رایحه، قهوه و عشقهای پرتظاهر و اکثرا نمایشی و آلامد، باران و شبزندهداری، پرسه زدنهای بیقیدانه و کتاب و شراب، خیابانهای خوشبرخورد، درختهای بلوط و برگهای ریخته پاییز را در آدم بیدار میکند.
روزها در راه
#شاهرخ_مسکوب
@asheghanehaye_fatima|#Music|#Poem|#Sh_Meskoob
Telegram
Our Archive
@adabyate_digar