عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
هنگام "دوستت دارم" گفتن هایت؛
مرا #ماهی تصور کن
همان قدر تشنه ...
همان قدر کم حافظه ...

#شیما_سهرابی


@asheghanehaye_fatima
#ماهی

نوشتن ،این روزها کمکی نمیکند ، حرفهایی هست که نمیشود گفت حتا نمیشود نوشت ، آدمها دورتر از چیزی که به نظر می آیند کنارم هستند و دوری دورتر از حدی‌ست که عذاب میدهد . روز بیشتر از زمان خودش می‌ماند و شب داستانی‌ست که تمام شده است . خواب ،احساسی‌ست که این روزهای طولانی به من دست نمیدهد و تنهایی حسی‌ست که بیشتر از همیشه گریه می‌کند .
جای خالی این تنهایی را چه کسی پر میکند ؟ کدام سوی این زندگی خورشید غروب میکند . بی‌انتها روز دارم و بی‌نهایت بی‌خوابم . شب را برای خودم مثال میزنم و آستین بلوزی را به روی نگاهم می‌اندازم نوری از گوشه‌ی باز مانده‌ی آستین به چشمم میخورد ، کرکره را تا ته پایین میدهم ، تاریکی را به یاد اتاقم می اندازم ، نمیشود ، روح این شبها آفتابی‌ست ، با هیچ پرده‌ای پنجره خاموش نمیشود . برگ‌های گلدانهای سبز و قشنگم بهار را از درون ساقه‌شان بیرون زده‌اند ، ماهی تنگ شیشه ای‌ام از تکرار این دور زدن در آب خسته است . همیشه در آب و باز هم آب میخورد ، آب را به جانش میکشد و باز بیرون میدهد ، از آب در آب نفس میکشد . چه زندگی خسته کننده‌ای دارد این ماهی ، دلم برایش میسوزد .
انگشتانم را دوست دارد دستم را به داخل تنگ فرو میبرم به سمت دستم بال بال میزند ، میان کف دستم جای میگیرد ، منتظر میماند ، بیرون از آب میاورمش ، ساکت نگاهم میکند ، دهانش را باز و بسته میکند انگار چیزی میگوید ، پولک براق و قرمزش را ناز میکنم هنوز نگاهم میکند و همان جمله‌ی تکراری را میگوید ، دستم را داخل آب میبرم هنوز کف دستم نشسته است و هنوز چیزی میگوید . گوش میکنم نمیشنوم . صدای بوسه میدهد حرفهایش ، صدای اعتماد میدهد نگاهش ، حس میکنم کسی را دوست دارد ، ماهی سالهاست کسی را دوست دارد و من چه بینهایت میخواهمش و آب و آفتاب و تکرار این زندگی و اینکه هربار چیزی میگویم و هربار کسی نمیفهمد و هربار اعتماد میکنم و هربار کسی میرود و اینبار شب هم رفته است ، مونس تنهایی‌های یک نفر شب بوده است که دیگر نیست ، لحظه‌های فراموشی زخم‌ها شب بوده است که دیگر نیست ، زندگی در تکرار یک روز مانده است ، مانده است ، مانده است ، شب‌های کنارت در ذهنم مانده است ، جمله ی دوستت دارم بر زبانم جا مانده است ..



#مرجان_پورشریفی


@asheghanehaye_fatima
مریم : میخای بدونی کجا میرم؟

پرویز : بیشتر دوست دارم بمونی...

#دیالوگ
#ماهی_و_گربه

@asheghanehaye_fatima
.
ماهی سياه گفت: «شما زيادی فکر می‌کنيد. همه‌اش که نبايد فکر کرد. راه که بيفتيم، ترسمان به کلّی می‌ريزد.»

از داستانِ #ماهی_سیاه_کوچولو
#صمد_بهرنگی
@asheghanehaye_fatima