@asheghanehaye_fatima
چه خوب بود
اگر بین من و تو
نه رودی بود و نه کوهی
و نه سایهی هیچ ناامیدی
و نه هیچ آفتاب تند سوزانی
بین ما فقط راهی بود
هموار
و صاف
و روشن
که قلبهای ما را به هم میپیوست ...
#بیژن_جلالی
چه خوب بود
اگر بین من و تو
نه رودی بود و نه کوهی
و نه سایهی هیچ ناامیدی
و نه هیچ آفتاب تند سوزانی
بین ما فقط راهی بود
هموار
و صاف
و روشن
که قلبهای ما را به هم میپیوست ...
#بیژن_جلالی
@asheghanehaye_fatima
آتش برای من
فقط آتش است
و سکوت برای من
فقط سکوت...
و در هیاتی شایسته
سیگارم را در قاب پنجره میتکانم
بیهیچ واهمهای
زیرا که جهان
زیرسیگاری من است!
#حسین_پناهی
آتش برای من
فقط آتش است
و سکوت برای من
فقط سکوت...
و در هیاتی شایسته
سیگارم را در قاب پنجره میتکانم
بیهیچ واهمهای
زیرا که جهان
زیرسیگاری من است!
#حسین_پناهی
@asheghanehaye_fatima
.
.
در نشستن تو عبورِ من جان میگیرد
جانِ عبور میشوم، آماجِ جانِ تو،
وقتی که مینشینی
وقتِ نشستنِ تو عبورِ وقت
میشوم
و وقت میشوم
تا بگذرانیام جایی که مینشینی
#یداله_رویایی
لبریختهها
.
.
در نشستن تو عبورِ من جان میگیرد
جانِ عبور میشوم، آماجِ جانِ تو،
وقتی که مینشینی
وقتِ نشستنِ تو عبورِ وقت
میشوم
و وقت میشوم
تا بگذرانیام جایی که مینشینی
#یداله_رویایی
لبریختهها
@asheghanehaye_fatima
.
.
خدای نشانههای من!
در این نشانهای که منم
تو از آنهایی هستی
که فکرِ به تو، دیدنِ توست
و دیدنِ تو فکرِ تو
صدای من از کجای هوا میافتد
وقتی نگاه تو
فکرِ نگاهِ من باشد.
#یداله_رویایی
لبریختهها
.
.
خدای نشانههای من!
در این نشانهای که منم
تو از آنهایی هستی
که فکرِ به تو، دیدنِ توست
و دیدنِ تو فکرِ تو
صدای من از کجای هوا میافتد
وقتی نگاه تو
فکرِ نگاهِ من باشد.
#یداله_رویایی
لبریختهها
@asheghanehaye_fatima
وقتی آدم به چیزی که می خواهد
نمی رسد، زیاد دور نمی رود
همان حوالی پرسه می زند
و به آشناترین چیز نزدیک به او
شبیه او چنگ می زند...!
#فریبا_وفی
وقتی آدم به چیزی که می خواهد
نمی رسد، زیاد دور نمی رود
همان حوالی پرسه می زند
و به آشناترین چیز نزدیک به او
شبیه او چنگ می زند...!
#فریبا_وفی
خاور میانه را آفرید
از روى چشمان شرقى ات ..
پر آشوب ..
رنجور..
خسته ..
زیبا..
زیبا..
زیبا...
#نزارقبانى
@asheghanehaye_fatima
از روى چشمان شرقى ات ..
پر آشوب ..
رنجور..
خسته ..
زیبا..
زیبا..
زیبا...
#نزارقبانى
@asheghanehaye_fatima
Loss
Egor Grushin
ایگور گراشین...
مثل اینکه در روزی بارانی، بدون چتر، شتابان، از پیادهروها عبور کنی، از خیابانها عبور کنی، از خودت عبور کنی، از عبور عبور کنی...
@asheghanehaye_fatima
مثل اینکه در روزی بارانی، بدون چتر، شتابان، از پیادهروها عبور کنی، از خیابانها عبور کنی، از خودت عبور کنی، از عبور عبور کنی...
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
پاییز لعنتی ست
هوا دزد
نگاه ها دزد
و دست ها دزدتر!
پاییز است...
نکند سرما بخوری به جای بوسه هایمان!
هوای پاییز دزد است عزیزم.
زبانم لال
رویم به دیوار
اگر،اگر،اگر...
سرما خوردی از این ماسک ها نزنی روی صورتت که حسادت اصطکاک مدام لبهایت و ماسک به کنار...
یا خدا...!
غیرتم کجا رفته؟
این حرفها چیست؟
با ماسک دیدمت،ندیدمت!
#حامد_نیازی
پاییز لعنتی ست
هوا دزد
نگاه ها دزد
و دست ها دزدتر!
پاییز است...
نکند سرما بخوری به جای بوسه هایمان!
هوای پاییز دزد است عزیزم.
زبانم لال
رویم به دیوار
اگر،اگر،اگر...
سرما خوردی از این ماسک ها نزنی روی صورتت که حسادت اصطکاک مدام لبهایت و ماسک به کنار...
یا خدا...!
غیرتم کجا رفته؟
این حرفها چیست؟
با ماسک دیدمت،ندیدمت!
#حامد_نیازی
@asheghaneghaye_fatima
به طور ناخودآگاه مغزشما برای بخشیدن فردی که به احساساتتان صدمه زده 6 تا 8 ماه زمان نیاز دارد.
به طور ناخودآگاه مغزشما برای بخشیدن فردی که به احساساتتان صدمه زده 6 تا 8 ماه زمان نیاز دارد.
@asheghanehaye_fatima
آهسته تر او را ببوس، این یارِ من بوده
این دلبرِ آزرده دل، دلدارِ من بوده
او را نگیر این قدر بینِ بازوانت تنگ
آغوشِ او دلتنگیِ هربارِ من بوده
دست از انارِ نوبرش بردار، دلخونم
پرچینِ باغش دسترنجِ خارِ من بوده
آرامتر بیرحم! پلکش را بهم بگذار
این چشمها در حسرتِ دیدارِ من بوده
خسته ست میخاهد بخابد، راحتش بگذار
با گریه هر شب تا سحر بیدارِ من بوده
غرقِ نگاهِ شرمگینش میشوی تا کی؟
این خوشخرام، آهویِ کج رفتارِ من بوده
این ساقه تُردِ خوشه زرینِ طلا گیسو
رقصِ نسیمِ صبحِ گندمزارِ من بوده
مثلِ تو مغرور است، چون او را بغل کرده
قابی که عمری سینه یِ دیوارِ من بوده
بر خود نناز از این که آوردی بدست او را
اینها همه از بختِ نکبت بارِ من بوده
یک روز با این شعر می بندم به رگبارت
تا او بفهمد این "تلافی" کارِ من بوده
#شهراد_ميدرى
آهسته تر او را ببوس، این یارِ من بوده
این دلبرِ آزرده دل، دلدارِ من بوده
او را نگیر این قدر بینِ بازوانت تنگ
آغوشِ او دلتنگیِ هربارِ من بوده
دست از انارِ نوبرش بردار، دلخونم
پرچینِ باغش دسترنجِ خارِ من بوده
آرامتر بیرحم! پلکش را بهم بگذار
این چشمها در حسرتِ دیدارِ من بوده
خسته ست میخاهد بخابد، راحتش بگذار
با گریه هر شب تا سحر بیدارِ من بوده
غرقِ نگاهِ شرمگینش میشوی تا کی؟
این خوشخرام، آهویِ کج رفتارِ من بوده
این ساقه تُردِ خوشه زرینِ طلا گیسو
رقصِ نسیمِ صبحِ گندمزارِ من بوده
مثلِ تو مغرور است، چون او را بغل کرده
قابی که عمری سینه یِ دیوارِ من بوده
بر خود نناز از این که آوردی بدست او را
اینها همه از بختِ نکبت بارِ من بوده
یک روز با این شعر می بندم به رگبارت
تا او بفهمد این "تلافی" کارِ من بوده
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
همین وقتا بود. یکم بیشتر یا کمتر. دیدم مرتضی رفته یه گوشه زار زار گریه میکنه! زدم رو شونش گفتم "چته مرتضی؟" گفت " منکه سر سوزنم سمیه رو اذیت نکردم. جونم به جونش بند بود. مثل آدم میومدُ میگفت نمیخوامت برو گمشو. میرفتم به همین برکتی که باهم خوردیم." گفتم "دادا... یه وقتایی هست، همه چی دست به دست هم میده که بدجور آزارت بده! تو نمیخایا... ولی اونا ول کنت نیستن. بی پول میشی، بی شغل میشی، بی کَس میشی... اما...جای همه ی این نبودنا رو فقط یه چی میتونه پُر کنه!"
گفت "چی"، گفتم "یه نخ G1 بلک با یه چای قند پهلو..."
خندید، گفت " نه سیگار داریم نه چای و قند..."
مرتضی که خوابید من شروع کردم به گریه... همون گوشه ی خونه. با یه فرق بیشتر. با یه "بی" اضافه تر.
بی رفیق... یعنی حتی کسی نبود رو شونم بزنه...
#خدا_بگم_چیکارت_نکنه_مانی_که_امشب_مرتضی_رو_یادم_انداختی
همین وقتا بود. یکم بیشتر یا کمتر. دیدم مرتضی رفته یه گوشه زار زار گریه میکنه! زدم رو شونش گفتم "چته مرتضی؟" گفت " منکه سر سوزنم سمیه رو اذیت نکردم. جونم به جونش بند بود. مثل آدم میومدُ میگفت نمیخوامت برو گمشو. میرفتم به همین برکتی که باهم خوردیم." گفتم "دادا... یه وقتایی هست، همه چی دست به دست هم میده که بدجور آزارت بده! تو نمیخایا... ولی اونا ول کنت نیستن. بی پول میشی، بی شغل میشی، بی کَس میشی... اما...جای همه ی این نبودنا رو فقط یه چی میتونه پُر کنه!"
گفت "چی"، گفتم "یه نخ G1 بلک با یه چای قند پهلو..."
خندید، گفت " نه سیگار داریم نه چای و قند..."
مرتضی که خوابید من شروع کردم به گریه... همون گوشه ی خونه. با یه فرق بیشتر. با یه "بی" اضافه تر.
بی رفیق... یعنی حتی کسی نبود رو شونم بزنه...
#خدا_بگم_چیکارت_نکنه_مانی_که_امشب_مرتضی_رو_یادم_انداختی
@asheghanehaye_fatima
کنار تخت کسی نیست وقت بی تابی
چه مانده است به جز صبر و گریه کردن ها؟!
کنار مبل، کسی نیست وقتِ دیدنِ فیلم
کنار پنجره سیگار می کشم تنها
کسی نمانده که از پشتِ من بیاغوشد
تمام خستگی ام را از آشپزخانه
کسی نمانده که در کوچه ها قدم بزنیم
برای خواندن آوازهای دیوانه...
| #سید_مهدی_موسوی |
کنار تخت کسی نیست وقت بی تابی
چه مانده است به جز صبر و گریه کردن ها؟!
کنار مبل، کسی نیست وقتِ دیدنِ فیلم
کنار پنجره سیگار می کشم تنها
کسی نمانده که از پشتِ من بیاغوشد
تمام خستگی ام را از آشپزخانه
کسی نمانده که در کوچه ها قدم بزنیم
برای خواندن آوازهای دیوانه...
| #سید_مهدی_موسوی |
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
همچو یک ساز
در آغوشمی
می نوازمت نرم و آرام
در نفس هایت می چرخم و
لایه لایه اوج می گیرم ،،،
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
همچو یک ساز
در آغوشمی
می نوازمت نرم و آرام
در نفس هایت می چرخم و
لایه لایه اوج می گیرم ،،،
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
در بچگی تمرین پیانو میکردم
با پیانویی که نداشتم
تمام دنیا را گشتم
هر جا دلم میخواست میماندم
و هرچه دلم میخواست میخریدم .
با پولی که نداشتم .
در بچگی تمرین پیانو میکردم بی پیانو
بگذار نشانت دهم دست هایت را روی هوا نگه دار
چشمانت را ببند و با انگشتانت کلاویه ها را لمس کن
صدای عجیبی میدهد .
بدون هیچ پولی به عکسها نگاه کن
و از مرزهای جغرافیایی بگذر
جنگلهای انبوه آفریقا مرطوب و سبز
سواحل گرم آمریکا جنوبی و شن های داغ
باران در پاریس افسانه ای , هجوم به کافه ای
با نور کم , مونه , ون , پیسارو ,بودلر ,دالی ...
در بچگی مرد قدرتمندی بودم
که هیچ چیز و هیچ کس در قلمروی
تخیلاتش نبود که نتواند به دست بیاورد
تو چرا در حیطه ی تخیلم نیستی
تو چرا انقدر خشن , واقعیت داری ...
بچه که بودم چشمانم که بسته میشد
مثل همین الان ته نداشت دنیای تخیلاتم .
#خوآن_لاستیکو_دنیا
در بچگی تمرین پیانو میکردم
با پیانویی که نداشتم
تمام دنیا را گشتم
هر جا دلم میخواست میماندم
و هرچه دلم میخواست میخریدم .
با پولی که نداشتم .
در بچگی تمرین پیانو میکردم بی پیانو
بگذار نشانت دهم دست هایت را روی هوا نگه دار
چشمانت را ببند و با انگشتانت کلاویه ها را لمس کن
صدای عجیبی میدهد .
بدون هیچ پولی به عکسها نگاه کن
و از مرزهای جغرافیایی بگذر
جنگلهای انبوه آفریقا مرطوب و سبز
سواحل گرم آمریکا جنوبی و شن های داغ
باران در پاریس افسانه ای , هجوم به کافه ای
با نور کم , مونه , ون , پیسارو ,بودلر ,دالی ...
در بچگی مرد قدرتمندی بودم
که هیچ چیز و هیچ کس در قلمروی
تخیلاتش نبود که نتواند به دست بیاورد
تو چرا در حیطه ی تخیلم نیستی
تو چرا انقدر خشن , واقعیت داری ...
بچه که بودم چشمانم که بسته میشد
مثل همین الان ته نداشت دنیای تخیلاتم .
#خوآن_لاستیکو_دنیا
@asheghanehaye_fatima
او حسود بود، نگران و آسیب پذیر،
دوستم داشت
چون بتی مقدس،
اما پرنده سفیدم را کشت
تا دیگر نتواند از گذشته ها نغمه سرایی کند.
شامگاهان پا درون اتاق نگذاشته گفت:
"عاشقم باش، بخند، شعر بگو!"
من پرنده شاد را
در کنار درخت صنوبر چال کردم
و قول داد دیگر گریه نکنم،
اما دل من بدل به سنگ شد،
و پرنده ترانه شیرین خود را
همیشه و همه جا تنها در گوش من خواند.
خاطره_ای_در_درونم_است
#آنا_آخماتوا
ترجمه احمد_پوری
او حسود بود، نگران و آسیب پذیر،
دوستم داشت
چون بتی مقدس،
اما پرنده سفیدم را کشت
تا دیگر نتواند از گذشته ها نغمه سرایی کند.
شامگاهان پا درون اتاق نگذاشته گفت:
"عاشقم باش، بخند، شعر بگو!"
من پرنده شاد را
در کنار درخت صنوبر چال کردم
و قول داد دیگر گریه نکنم،
اما دل من بدل به سنگ شد،
و پرنده ترانه شیرین خود را
همیشه و همه جا تنها در گوش من خواند.
خاطره_ای_در_درونم_است
#آنا_آخماتوا
ترجمه احمد_پوری
@asheghanehaye_fatima
خوابیدن تقریباً غیرممکن؛
به ستوه آمده از رؤیاها، انگار بر من می خراشند، بر جسمی یکدنده
یادداشت ها
#فرانتس_کافکا
خوابیدن تقریباً غیرممکن؛
به ستوه آمده از رؤیاها، انگار بر من می خراشند، بر جسمی یکدنده
یادداشت ها
#فرانتس_کافکا