@asheghanehaye_fatima
گاهی از انگشتانم
برگی سبز می شود
گاهی از یقهی لباسم
پرنده ای پرواز می کند
کمکم باور می کنم
پدربزرگ روزی که عاشق شد
با جنگل خداحافظی کرد
ریشه هایش را برید
تا زیر سقف زندگی کند
من باید زودتر به خاک برگردم
قبل از آنکه
مثل او
اثاثیهی چوبی را با نام کوچک صدا بزنم
یا روی شانه های " دَر " گریه کنم
و فکر کنم عصا برادر کوچکم است
می توانم تا آخر عمر
به آن تکیه دهم!
#تارا_محمدصالحی
گاهی از انگشتانم
برگی سبز می شود
گاهی از یقهی لباسم
پرنده ای پرواز می کند
کمکم باور می کنم
پدربزرگ روزی که عاشق شد
با جنگل خداحافظی کرد
ریشه هایش را برید
تا زیر سقف زندگی کند
من باید زودتر به خاک برگردم
قبل از آنکه
مثل او
اثاثیهی چوبی را با نام کوچک صدا بزنم
یا روی شانه های " دَر " گریه کنم
و فکر کنم عصا برادر کوچکم است
می توانم تا آخر عمر
به آن تکیه دهم!
#تارا_محمدصالحی
@asheghanehaye_fatima
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭ ﻧﻘﻄﻪ ﺣﺮﻑ ﺩﻟﺖ
ﺗﻠﺨﯽ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ!... ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﻓﺼﻞ ﻓﺼﻠﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯽ ﺑﻬﺎﺭ، ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺁﺧﺮ ﺧﻂ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺳﻘﻮﻁ
ﭼﻤﺪﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﺍﺕ
ﺳﻮﺕ ﺳﺮﺩ ﻗﻄﺎﺭ... ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﻓﺮﺽ ﮐﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﯽ،
ﻣﯽ ﮐﺸﯽ ﻧﺎﺯ، ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﻣﻌﺘﺎﺩ!
دﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﻋﺘﯿﺎﺩﺕ ﺭﺍ
ﺑِﮕُﺬﺍﺭﯼ ﮐﻨﺎﺭ!... ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﭘﺸﺖ ﺧﯿﺎﻝ
ﺑﻨﺸﯿﻨﯽ ﻓﻘﻂ ﮔﻼﯾﻪ ﮐﻨﯽ
ﺩﮐﺘﺮﺍﻥ، ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ
"ﻣﺮﮒ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ!" ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ
ﺣﺮﻑ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺑﺎﺯ
بعد، ﺳﺮﻓﺼﻞ ﻗﺼﻪ ﺍﺕ ﺑﺸﻮﺩ
"ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ"، ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪگیَت
ﮔﻢ ﺷﻮﺩ ﺑﻌﺪِ ﺩﻭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﻋﺸﻖ
ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﺦ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺖ
ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺗﺎﺭ... ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﻘﯿﻘﺘﯽ ﮐﻬﻨﻪ
ﻗﺼﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪ
ﺁﺩﻣﯽ ﻓﮑﺮ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎشد
ﺟﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﺩﺭ ﺣﺼﺎﺭ! ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ!
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮﻧﺪ...
ﮐﺎﺵ ﯾﮏ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ... ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
#محمد_حسن_كریمى
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭ ﻧﻘﻄﻪ ﺣﺮﻑ ﺩﻟﺖ
ﺗﻠﺨﯽ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ!... ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﻓﺼﻞ ﻓﺼﻠﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯽ ﺑﻬﺎﺭ، ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺁﺧﺮ ﺧﻂ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺳﻘﻮﻁ
ﭼﻤﺪﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﺍﺕ
ﺳﻮﺕ ﺳﺮﺩ ﻗﻄﺎﺭ... ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﻓﺮﺽ ﮐﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﯽ،
ﻣﯽ ﮐﺸﯽ ﻧﺎﺯ، ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﻣﻌﺘﺎﺩ!
دﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﻋﺘﯿﺎﺩﺕ ﺭﺍ
ﺑِﮕُﺬﺍﺭﯼ ﮐﻨﺎﺭ!... ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﭘﺸﺖ ﺧﯿﺎﻝ
ﺑﻨﺸﯿﻨﯽ ﻓﻘﻂ ﮔﻼﯾﻪ ﮐﻨﯽ
ﺩﮐﺘﺮﺍﻥ، ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ
"ﻣﺮﮒ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ!" ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ
ﺣﺮﻑ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺑﺎﺯ
بعد، ﺳﺮﻓﺼﻞ ﻗﺼﻪ ﺍﺕ ﺑﺸﻮﺩ
"ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ"، ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪگیَت
ﮔﻢ ﺷﻮﺩ ﺑﻌﺪِ ﺩﻭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﻋﺸﻖ
ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﺦ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺖ
ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺗﺎﺭ... ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﻘﯿﻘﺘﯽ ﮐﻬﻨﻪ
ﻗﺼﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪ
ﺁﺩﻣﯽ ﻓﮑﺮ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎشد
ﺟﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﺩﺭ ﺣﺼﺎﺭ! ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ!
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮﻧﺪ...
ﮐﺎﺵ ﯾﮏ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ... ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟!
#محمد_حسن_كریمى
@asheghanehaye_fatima
فرض کن زن داری و زنت را هم دوست داری و عاشق زن دیگری می شوی...
_معذرت میخواهم، از اینجا دیگر هیچ حرفت را نمی فهمم. مثل این است که... این حرف تو برای من درست به همان اندازه عجیب و نامفهوم است که فرض کن وقتی اینجا خوب سیر شدیم از کنار دکان نانوایی که رد می شویم یک نان قندی بدزدیم.
چشمان استپان آرکادیچ بیش از پیش می درخشید.
_چرا؟ عطر نان قندی بعضی وقتها چنان مست ات می کند که نمی توانی جلوی خودت را بگیری ...
( آناکارنینا |نوشته : #لئو_تولستوی | ترجمه : سروش حبیبی ، انتشارات نیلوفر )
فرض کن زن داری و زنت را هم دوست داری و عاشق زن دیگری می شوی...
_معذرت میخواهم، از اینجا دیگر هیچ حرفت را نمی فهمم. مثل این است که... این حرف تو برای من درست به همان اندازه عجیب و نامفهوم است که فرض کن وقتی اینجا خوب سیر شدیم از کنار دکان نانوایی که رد می شویم یک نان قندی بدزدیم.
چشمان استپان آرکادیچ بیش از پیش می درخشید.
_چرا؟ عطر نان قندی بعضی وقتها چنان مست ات می کند که نمی توانی جلوی خودت را بگیری ...
( آناکارنینا |نوشته : #لئو_تولستوی | ترجمه : سروش حبیبی ، انتشارات نیلوفر )
@asheghanehaye_fatima
من،
روی نيمکتِ بارانخوردهای اينجا،
رو به آوازِ يکی دو ديوانه از نسلِ گريه نشستهام.
میشنوم که از بادهای خزانی میگويند،
از دير آمدن میگويند،
از دير آمدن کسی،
چيزی،
اتفاقی شايد!
هی بختِ بيدار من،
عصا میخواهی چه کنی؟
تو سرت شکسته است!
#سیدعلی_صالحی
من،
روی نيمکتِ بارانخوردهای اينجا،
رو به آوازِ يکی دو ديوانه از نسلِ گريه نشستهام.
میشنوم که از بادهای خزانی میگويند،
از دير آمدن میگويند،
از دير آمدن کسی،
چيزی،
اتفاقی شايد!
هی بختِ بيدار من،
عصا میخواهی چه کنی؟
تو سرت شکسته است!
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
کاش می دیدم ،چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست!
آه ،وقتی که تو ،لبخند نگاهت را
می تابانی
بال مژگان بلندت را
می خوابانی
آه وقتی که تو چشمانت،
آن جام لبالب از جان دارو را
سوی این تشنه ی جان سوخته ،می گردانی
موج موسیقی عشق
از دلم می گذرد
روح گلرنگ شراب
در تنم می گردد
دست ویرانگر شوق
پرپرم می کند ،ای غنچه رنگین !پرپر!
من ،در آن لحظه ،که چشم تو به من می نگرد
برگ خشکیده ی ایمان را
در پنجه باد
رقص شیطانی خواهش را
در آتش سبز!
نور پنهانی بخشش را
در چشمه ی مهر
اهتزاز ابدیت رامی بینم
پیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست
کاش می گفتی ،چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست!
#فریدون_مشیری
کاش می دیدم ،چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست!
آه ،وقتی که تو ،لبخند نگاهت را
می تابانی
بال مژگان بلندت را
می خوابانی
آه وقتی که تو چشمانت،
آن جام لبالب از جان دارو را
سوی این تشنه ی جان سوخته ،می گردانی
موج موسیقی عشق
از دلم می گذرد
روح گلرنگ شراب
در تنم می گردد
دست ویرانگر شوق
پرپرم می کند ،ای غنچه رنگین !پرپر!
من ،در آن لحظه ،که چشم تو به من می نگرد
برگ خشکیده ی ایمان را
در پنجه باد
رقص شیطانی خواهش را
در آتش سبز!
نور پنهانی بخشش را
در چشمه ی مهر
اهتزاز ابدیت رامی بینم
پیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست
کاش می گفتی ،چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست!
#فریدون_مشیری
دیگران را اگر از ما خبری نیست چه باک؟
نازنینا تو چرا بی خبر از ما شده ای؟
#شهريار
@asheghanehaye_fatima
نازنینا تو چرا بی خبر از ما شده ای؟
#شهريار
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
ســـن یاریمین قاصدی سـن، ایلن ســنه چــــای دئمیشم
خـــیالینی گــــوندریب دیــــر، بس کی من آخ وای دمیشم
آخ گئجه لَـــر یاتمـــــامیشام، مــن سنه لای لای دمیشم
ســـن یاتالــی ، مـن گوزومه، اولـــدوزلاری ســـای دمیشم
هــر کـــس سنه اولدوز دییه، اوزوم ســــــــــنه آی دمیشم
سننن ســـورا ، حــــیاته من، شـیرین دئسه ، زای دمیشم
هــر گوزلدن بیــر گـــول آلیب، ســن گـــوزله پای دمیشم
سنین گـــون تــک باتماغیوی، آی بـــاتـــانـــا تــــای دمیشم
اینــدی یــایــا قــــیش دئییرم، ســـابق قیشا ، یای دمیشم
گــاه تــوییوی یاده ســــالیب، من دلی ، نای نای دمیشم
ســونــــرا گئنه یاســه باتیب، آغــــلاری های های دمیشم
عمـــره ســورن من قارا گون آخ دمــیشم ، وای دمیشم
#شهریار
تو قاصد یارم هستی ، بنشین که برایت چای سفارش داده ام
خیالش را فرستاده، از بس که من آخ و وای گفته ام
آه چه شبها که نخوابیده ام و به تو لا لایی گفته ام
وقتی که تو خوابیدی به چشمهایم گفتم که ستاره ها را بشمارند
هر کسی به تو ستاره گفته باشد، خودم تو را ماه خوانده ام
بعد از تو هرکس زندگی را شیرین و دلچسب بخواند، من آن را تلخ و زشت می دانم
از هر زیبا رو گلی گرفته و برای تو زیباروی هدیه آورده ام
غروب خورشید وار تو را مثل غروب ماه می دانم
الان تابستان را همچون زمستان می دانم، اما قبلا زمستان را مثل تابستان تصور می کردم (کنایه از پیر شدن)
گاهی عروسی تو را به یاد آورده و مثل دیوانه ها نای نای گفته ام(آهنگ شادی خوانده ام)
بعدا غمگین شده و های های گریسته ام
من سیاه روز در تمام زندگیم سختی کشیده و آخ و وای گفته ام(ناله کرده ام)
#شهریار
ســـن یاریمین قاصدی سـن، ایلن ســنه چــــای دئمیشم
خـــیالینی گــــوندریب دیــــر، بس کی من آخ وای دمیشم
آخ گئجه لَـــر یاتمـــــامیشام، مــن سنه لای لای دمیشم
ســـن یاتالــی ، مـن گوزومه، اولـــدوزلاری ســـای دمیشم
هــر کـــس سنه اولدوز دییه، اوزوم ســــــــــنه آی دمیشم
سننن ســـورا ، حــــیاته من، شـیرین دئسه ، زای دمیشم
هــر گوزلدن بیــر گـــول آلیب، ســن گـــوزله پای دمیشم
سنین گـــون تــک باتماغیوی، آی بـــاتـــانـــا تــــای دمیشم
اینــدی یــایــا قــــیش دئییرم، ســـابق قیشا ، یای دمیشم
گــاه تــوییوی یاده ســــالیب، من دلی ، نای نای دمیشم
ســونــــرا گئنه یاســه باتیب، آغــــلاری های های دمیشم
عمـــره ســورن من قارا گون آخ دمــیشم ، وای دمیشم
#شهریار
تو قاصد یارم هستی ، بنشین که برایت چای سفارش داده ام
خیالش را فرستاده، از بس که من آخ و وای گفته ام
آه چه شبها که نخوابیده ام و به تو لا لایی گفته ام
وقتی که تو خوابیدی به چشمهایم گفتم که ستاره ها را بشمارند
هر کسی به تو ستاره گفته باشد، خودم تو را ماه خوانده ام
بعد از تو هرکس زندگی را شیرین و دلچسب بخواند، من آن را تلخ و زشت می دانم
از هر زیبا رو گلی گرفته و برای تو زیباروی هدیه آورده ام
غروب خورشید وار تو را مثل غروب ماه می دانم
الان تابستان را همچون زمستان می دانم، اما قبلا زمستان را مثل تابستان تصور می کردم (کنایه از پیر شدن)
گاهی عروسی تو را به یاد آورده و مثل دیوانه ها نای نای گفته ام(آهنگ شادی خوانده ام)
بعدا غمگین شده و های های گریسته ام
من سیاه روز در تمام زندگیم سختی کشیده و آخ و وای گفته ام(ناله کرده ام)
#شهریار
@asheghanehaye_fatima
عشق مرا به دیگری بدل ساخته، غریبه ای که غربت رازآلودش هم زمان جذاب و رَماننده است. گویی گوشه ای از خانه ی جانم را کشف کرده باشم که باعث حیرتم شده است. این من ِ دل سپرده به تو کیست؟
#امیر_حسین_کامیار
کتاب #سمت_آبی_آتش
عشق مرا به دیگری بدل ساخته، غریبه ای که غربت رازآلودش هم زمان جذاب و رَماننده است. گویی گوشه ای از خانه ی جانم را کشف کرده باشم که باعث حیرتم شده است. این من ِ دل سپرده به تو کیست؟
#امیر_حسین_کامیار
کتاب #سمت_آبی_آتش
#ایگال_اوزری، نقاش #فوتورئالیست
ایگال اوزری (Yigal Ozeri)، متولد 1958، نقاش اسرائیلی که در نیویورک کار و زندگی میکند.
شب گذشته مفصل در بارۀ تفاوت میان نقاشیهای فوتورئال و هایپررئال صحبت کردم. تا اینجا دو نمونه از برجستهترین نقاشان هایپررئال را بررسی کردیم: گوتفرید هلنواین و دنیس پترسون. امشب به سراغ یکی از نقاشان فوتورئالیست شناختهشده میرویم تا این دو گونه را با هم مقایسه کنیم.
ایگال اوزری، متولد اسرائیل است و در نیویورک کار و زندگی میکند. درونمایۀ اصلی تابلوهای او دخترانیاند که در طبیعت و در فضایی باز به تصویر کشیده شدهاند. اوزری تمام پیچیدگیها و برساختهای فرهنگی و اجتماعی را دور میزند و به سرآغازهای زیباییشناسی بازمیگردد: دختر زیباروی در طبیعت. «چیز زیبایی هست که فارغ از هر چیزی زیباست»؛ چیز زیبایی که فارغ از هر امری، پیش از هر امری، ورای هر امری زیبا باشد، چیست؟ «ایزدبانوی زیبایی» است. ایگال اوزی به سراغ این زیباییِ غریزی و آغازینی رفته و کوشیده است «ایزدبانوان سادۀ زیبایی» را ترسیم کند. همین و بس.
اما چنانکه پیشتر گفتیم هنر هایپررئال حامل پیامی اجتماعی، سیاسی یا فلسفی است، در حالی که نقاشی فوتورئال فقط میخواهد مانند عکس (فوتو) به نظر آید؛ درست مانند نقاشیهای اوزری که در نگاه نخست مانند پرینت عکس به نظر میرسند. در مقابل، هایپررئالیستها از «ابزار» فوتورئالیسم برای انتقال پیامی خاص بهره میبرند.
در ادامه چند تابلو از ایگال اوزری میبینیم، به عنوان نمونهای شاخص از هنر فوتورئال.
@asheghanehaye_fatima
ایگال اوزری (Yigal Ozeri)، متولد 1958، نقاش اسرائیلی که در نیویورک کار و زندگی میکند.
شب گذشته مفصل در بارۀ تفاوت میان نقاشیهای فوتورئال و هایپررئال صحبت کردم. تا اینجا دو نمونه از برجستهترین نقاشان هایپررئال را بررسی کردیم: گوتفرید هلنواین و دنیس پترسون. امشب به سراغ یکی از نقاشان فوتورئالیست شناختهشده میرویم تا این دو گونه را با هم مقایسه کنیم.
ایگال اوزری، متولد اسرائیل است و در نیویورک کار و زندگی میکند. درونمایۀ اصلی تابلوهای او دخترانیاند که در طبیعت و در فضایی باز به تصویر کشیده شدهاند. اوزری تمام پیچیدگیها و برساختهای فرهنگی و اجتماعی را دور میزند و به سرآغازهای زیباییشناسی بازمیگردد: دختر زیباروی در طبیعت. «چیز زیبایی هست که فارغ از هر چیزی زیباست»؛ چیز زیبایی که فارغ از هر امری، پیش از هر امری، ورای هر امری زیبا باشد، چیست؟ «ایزدبانوی زیبایی» است. ایگال اوزی به سراغ این زیباییِ غریزی و آغازینی رفته و کوشیده است «ایزدبانوان سادۀ زیبایی» را ترسیم کند. همین و بس.
اما چنانکه پیشتر گفتیم هنر هایپررئال حامل پیامی اجتماعی، سیاسی یا فلسفی است، در حالی که نقاشی فوتورئال فقط میخواهد مانند عکس (فوتو) به نظر آید؛ درست مانند نقاشیهای اوزری که در نگاه نخست مانند پرینت عکس به نظر میرسند. در مقابل، هایپررئالیستها از «ابزار» فوتورئالیسم برای انتقال پیامی خاص بهره میبرند.
در ادامه چند تابلو از ایگال اوزری میبینیم، به عنوان نمونهای شاخص از هنر فوتورئال.
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
به تصورات و تحلیل های دیگران اهمیت ندهید. دست هایتان را باز کنید و بلند بگوييد:
تو را دوست دارم!
حالتان را خوب کنید و به آنها که باید بگویید، راحت بگویید!
بیراهه نروید، کلمات اشتباه به کار نبرید، اصل مطلب را بگویید.
بی دلیل چیزی را جایگزینش نکنید.
"تو را دوست دارم" شبیه هیچ چیز دیگری نیست!
#صابر_ابر
به تصورات و تحلیل های دیگران اهمیت ندهید. دست هایتان را باز کنید و بلند بگوييد:
تو را دوست دارم!
حالتان را خوب کنید و به آنها که باید بگویید، راحت بگویید!
بیراهه نروید، کلمات اشتباه به کار نبرید، اصل مطلب را بگویید.
بی دلیل چیزی را جایگزینش نکنید.
"تو را دوست دارم" شبیه هیچ چیز دیگری نیست!
#صابر_ابر
@asheghanehaye_fatima
روزی تو خواهی آمد...:
دست نیافتنی هم که باشد
نادیدنی هم که باشد
در قلبمان جای می دهیم کسانی را
بی هیچ علتی...
****
Dokunulamasa da
gorulmese de
Kalpte yer verilir bazisina
nedensiz...
#جمال_ثریا
روزی تو خواهی آمد...:
دست نیافتنی هم که باشد
نادیدنی هم که باشد
در قلبمان جای می دهیم کسانی را
بی هیچ علتی...
****
Dokunulamasa da
gorulmese de
Kalpte yer verilir bazisina
nedensiz...
#جمال_ثریا
Forwarded from دستیار
.
25 اردیبهشت ماه،روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم #فردوسی💠 و پاسداشت زبان
گرامی باد
"شاهنامه" اثر "حکیم ابوالقاسم فردوسی"
حماسهای منظوم و دربرگیرندهٔ نزدیک به ۶۰٬۰۰۰۰ بیت و یکی از بزرگترین و برجستهترین سرودههای حماسهای جهان است....
که سرایش و ویرایش آن گنجینه، دستآورد دست کم سی سال رنج و تلاش خستگیناپذیر این سخنسرای بزرگ ایرانی است...
درونمایهٔ این شاهکار ادبی، اسطورهها، افسانهها و تاریخ ایران از آغاز تا حمله اعراب به ایران در سدهٔ هفتم است که در چهار دودمان...
پادشاهی پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان
گنجانده میشوند و به سه بخش...
اسطورهای (از روزگار کیومرث تا پادشاهی فریدون)،
پهلوانی (از خیزش کاوه آهنگر تا مرگ رستم)
و تاریخی (از پادشاهی بهمن و پیدایش اسکندر تا گشایش ایران به دست اعراب)
بخشبندی میشود.
🍁🍁🍁🍁
هنگامی که زبان دانش و ادبیات در ایران زبان عربی بود، فردوسی با سرودن شاهنامه با ویژگیهای هدفمندی که داشت زبان پارسی را زنده و پایدار کرد.
یکی از بنمایههای مهمی که فردوسی برای سرودن شاهنامه از آن استفاده کرد، شاهنامهٔ ابومنصوری بود. شاهنامه نفوذ بسیاری در جهتگیری فرهنگ فارسی و نیز بازتابهای شکوهمندی در ادبیات جهان داشتهاست و شاعران بزرگی مانند گوته و ویکتور هوگو از آن به نیکی یاد کردهاند.
شاهنامه بزرگترین کتاب به زبان پارسی است که در همه جای جهان مورد توجه قرار گرفته و به همهٔ زبانهای زندهٔ جهان بازگردانی شدهاست.
نخستین بار در ۶۰۱ خورشیدی بنداری اصفهانی شاهنامه را به زبان عربی بازگردانی کرد و پس از آن بازگردانیهای دیگری از شاهنامه (از جمله بازگردانی ژول مل به فرانسوی) انجام گرفت.
فردوسی هنگامی شاهنامه را سرود که زبان پارسی دچار آشفتگی بود و او از ماندگار شدن این آشفتگی و افزونی آن جلوگیری کرد. فردوسی در سرودن شاهنامه بیشتر از پارسی سره بهره برده و شمار واژگان عربی در شاهنامه ۸۶۵۵ واژه است.
🍁🍁🍁🍁
۲ اسفندماه ۱۳۸۸ پایان هزارهٔ سرایش شاهنامه بود. جشن جهانی هزارهٔ شاهنامه با بودن نمایندگان ۱۹۲ کشور وابسته به یونسکو در پاریس، فرانسه در بنای این نهاد جهانی با همکاری بنیاد فردوسی برگزار شد. همچنین آیین بزرگداشت هزارهٔ شاهنامه در کشورهای گوناگون به بهانهٔ ثبت آن در یونسکو از جمله برلین، آلمان برگزار شد.
@asheghanehaye_fatima
25 اردیبهشت ماه،روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم #فردوسی💠 و پاسداشت زبان
گرامی باد
"شاهنامه" اثر "حکیم ابوالقاسم فردوسی"
حماسهای منظوم و دربرگیرندهٔ نزدیک به ۶۰٬۰۰۰۰ بیت و یکی از بزرگترین و برجستهترین سرودههای حماسهای جهان است....
که سرایش و ویرایش آن گنجینه، دستآورد دست کم سی سال رنج و تلاش خستگیناپذیر این سخنسرای بزرگ ایرانی است...
درونمایهٔ این شاهکار ادبی، اسطورهها، افسانهها و تاریخ ایران از آغاز تا حمله اعراب به ایران در سدهٔ هفتم است که در چهار دودمان...
پادشاهی پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان
گنجانده میشوند و به سه بخش...
اسطورهای (از روزگار کیومرث تا پادشاهی فریدون)،
پهلوانی (از خیزش کاوه آهنگر تا مرگ رستم)
و تاریخی (از پادشاهی بهمن و پیدایش اسکندر تا گشایش ایران به دست اعراب)
بخشبندی میشود.
🍁🍁🍁🍁
هنگامی که زبان دانش و ادبیات در ایران زبان عربی بود، فردوسی با سرودن شاهنامه با ویژگیهای هدفمندی که داشت زبان پارسی را زنده و پایدار کرد.
یکی از بنمایههای مهمی که فردوسی برای سرودن شاهنامه از آن استفاده کرد، شاهنامهٔ ابومنصوری بود. شاهنامه نفوذ بسیاری در جهتگیری فرهنگ فارسی و نیز بازتابهای شکوهمندی در ادبیات جهان داشتهاست و شاعران بزرگی مانند گوته و ویکتور هوگو از آن به نیکی یاد کردهاند.
شاهنامه بزرگترین کتاب به زبان پارسی است که در همه جای جهان مورد توجه قرار گرفته و به همهٔ زبانهای زندهٔ جهان بازگردانی شدهاست.
نخستین بار در ۶۰۱ خورشیدی بنداری اصفهانی شاهنامه را به زبان عربی بازگردانی کرد و پس از آن بازگردانیهای دیگری از شاهنامه (از جمله بازگردانی ژول مل به فرانسوی) انجام گرفت.
فردوسی هنگامی شاهنامه را سرود که زبان پارسی دچار آشفتگی بود و او از ماندگار شدن این آشفتگی و افزونی آن جلوگیری کرد. فردوسی در سرودن شاهنامه بیشتر از پارسی سره بهره برده و شمار واژگان عربی در شاهنامه ۸۶۵۵ واژه است.
🍁🍁🍁🍁
۲ اسفندماه ۱۳۸۸ پایان هزارهٔ سرایش شاهنامه بود. جشن جهانی هزارهٔ شاهنامه با بودن نمایندگان ۱۹۲ کشور وابسته به یونسکو در پاریس، فرانسه در بنای این نهاد جهانی با همکاری بنیاد فردوسی برگزار شد. همچنین آیین بزرگداشت هزارهٔ شاهنامه در کشورهای گوناگون به بهانهٔ ثبت آن در یونسکو از جمله برلین، آلمان برگزار شد.
@asheghanehaye_fatima