عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
To Be or Not to Be
Ennio Morricone
موسیقی فیلم «هملت»، انیو موریکونه... سه...

«بودن یا نبودن»...

«بودن یا نبودن»...

بودن یا نبودن، مسئله این است... و این قطعه به اندازۀ این پرسش اندیشه‌گرانه ست..

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



پیش از آنکه متولد شوم
می‌دانستم که تو را دوست خواهم داشت
و بعد از اینکه به این جهان پا گذاشتم
هنوز دوستت داشتم...
دوستت دارم
و دوست داشتن ِ تو
بزرگ‌ترین ِ دستاوردهای من به عنوان یک #زن است




#سعاد_الصباح
@asheghanehaye_fatima



این مه
که دور درختان راه می‌رود
این مه می‌داند
که چقدر دوستت دارم
این مه
که منم
و دور از تو
تاب تنم را ندارم

«شمس لنگرودی»

#شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima




مرا به تمام زبانها برگردانيد
تا محبوبه ام مرا بشنود
مرا به تمام مکانها ببريد
تا دلدارم را در آغوش گيرم
تا ببيند که من قديم و جديدم
تا آوازم را بشنود و خاموش کند ترسم را...

#انسی_الحاج
ترجمه :محبوبه افشاری
هيچ حسى
به دردت نمى‌خورد!
جز اينكه كسى
كه دوستش دارى
دوستت بدارد...

@asheghanehaye_fatima
می‌روم زیر خاک، که هزار سال دیگر برسم به دست آدمی که بدون ترس بتواند بگوید دوستت دارم !


#شهریار_مندنی‌پور

دوستان برای حمایت از ما لینک کانال را به اشتراک بگذراید


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




ما برای فتح جنگیدیم و لشگر باختیم
آمدیم از زخم بگریزیم و پیکر باختیم

جنگ جنگ عقل بود و عشق ما هم این وسط
عمر خود را در جدالی نابرابر باختیم

ای که شهری باختی و خاک بر سر کرده ای
پس ببین احوال مایی را که کشور باختیم

تازه فهمیدیم دنیا جای اهل عشق نیست
توی بازار دغل بازان که گوهر باختیم

تا دلیل خنده یاران نبردن های ماست
بارهایی را که خندیدند بهتر باختیم

ما برای برد بازی کرده بودیم و فلک
عشق را رو کرد و ما هم دست آخر باختیم

#سیامک_کیهانی
@asheghanehaye_fatima



من مومنم مومن به آیات تناسخ
هرگز جهان را بعد تو لعنت نکردم
شاید پس از صد سال دیگر دختری کرد
بوسید مردی را که من جرات نکردم


این عشق این دیوانه بازی های مضحک
ته مانده های قرنها بغض و جنون است
تفسیرهای آسمانیمان غلط بود
این زندگی پیوند استفراغ و خون است


دور سرم می چرخد این میدان کوچک
من بیشتر می خواهمش یا نغمه بانو
من بیشتر می خواهمش معذورم اینبار
با یک جنین نارس شش ماهه از او


احساس سنگینیست در باروت و آتش
پس کوچه های گیح شهرت را بگردی
وقتی که چون سرباز صفری گيج و ناچار
با ایل استقلال خواهت در نبردی


این شهر در ترکیب گردانندگانش
یک مشت مرد ظاهرا بد مست دارد
آوازه خوانی دایم الخمر و غریبه
در جبر خونین خیابان دست دارد


در من تمام بغض یک تاریخ محزون
جغرافیایی تا ابد عاصی نشسته است
پیغمبری در من ضریحی بی رمق را
از ترس یاران خودش محکم گرفته است


بد می شود با یک جنین تنها بمانی
اینجای دنیا می شود بن بست بانو
بدتر زمانی که بفهمی بی اراده
محصول عشقت ناقص الخلقست بانو


من مرتدم مرتد به آیات تناسخ
بر زندگی بعد تو صد بار لعنت
کابوس شبهایم شده آن دختری که
می بوسدت صد سال دیگر با سماجت

 

#پرستو_رضایی
📚 #گزیده_کتاب

بابا آدم : لبهایت را بیار نزدیک
مقصودِ آفرینش همین است...

#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



زخم‌هایی تو زندگی هستن
که نمی‌شه نشونِ دکتر داد،
مثلِ زخمِ دقیقه‌ای که تو اون
آخرین بوسه از دهن افتاد.

من چخوف‌وار عاشقِ تو شدم،
-دخترِ بکرِ باغ‌ آلبالو!-
تا تفنگِ نمایشت باشم
با هزار بغضِ گوله توی گلو.

بغضِ سُربیمو قورت دادم تا
صحنه از خون تازه لیز نشه.
عشقمونو جوون، جووون کُشتم
تا تو پیری کم و مریض نشه.

غرقِ لبخندهای تو بودم،
مثل گنجشک تو حوضِ نقاشی.
اولین آدمِ زمین بودم
تا تو حوای بی‌هوو باشی.

نور صحنه تو رو نشون می‌داد
من تفنگی بودم تو تاریکی.
باغ آلبالو از تبر پر بود،
از هیولاهای پلاستیکی.

اون کسی که حواستو دزدید،
چُرت می‌زد برات تو وی.آی.پی.
من همه‌ش می‌نوشتمت حتا
با غلط‌های فاحشِ تایپی.

عطرتو از رو صحنه قیچی کرد
-زن جادویی نمایش من!-
حلقه ی ازدواج و حلقه ی دار
گاهی وقتا چقدر شکلِ همن.

مثل چایکوفسکی که قوهاشو
روی‌ دریاچه‌ی یخی رقصوند.
من تو دریاچه‌های اشک خودم
یه جزیره شدم که تنها موند.

آخرین صحنه‌ی نمایشمون
وقتی پایین کشیده شد پرده،
کفنِ سرخِ مخملی افتاد
رو تفنگی که خودکشی کرده.

زخم‌هایی تو زندگی هستن
که نمی‌شه نشون مردم داد.
مثلِ زخمِ تفنگِ کهنه‌ای که
بوی باروت به خاطرش نمیاد.

#یغما_گلرویی
@asheghanehaye_fatima




سکوت،
بادهایی فولادین به من بخشید
عشق نیز
زلزله ی واژگان...

من از استعمار متنفرم
اما دلم می‌خواهد وجب به وجب تو را
مستعمرۀ خویش کنم.
نفت و خودخواهی
دموکراسی را زیر پا می نهند.

با هم که باشیم سه تاییم
من، تو و بوسه
بی هم چهار تاییم
تو و تنهایی
من و رنج.

می‌ترسم ببوسمت
به خانه که برگشتی، دهانت بوی شعر بدهد
مادرت سرت داد بکشد:
باز کدام شاعر ولگرد تو را بوسیده است؟

#لطیف_هلمت
@asheghanehaye_fatima



شنیدم تو از خونه بیرون میای
درختای تجریش حظ می‌کنن
تو که ساکت‌و بستی اخبار گفت
دارن پایتخت‌و عوض می‌کنن


#میثم_بهاران
@asheghanehaye_fatima


+ چرا رهاش کردی؟ اونکه دوستت داشت!

- یه بار خواستم تو جمعیت ببوسمش، خودشو کنار کشید! وقتی علتشو پرسیدم گفت ممکنه یه آشنا مارو ببینه! منم همونجا و توو همون جمعیت رهاش کردم.
میدونی! آدمای ترسو هیچ نقشی توو زندگی من ندارن!

#حمید_جدیدی
#دیالوگ_های_خیالی_من
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بوسیدنوُ
بال درآوردنوُ
رقصیدنوُ
آوازوُ
زندگیوُ
از اینجور چیزای خوب خوب...
دلمان خواست😋


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


همیشه هم نمیشه منتظر بود. انتظار گاهی کُشنده است. توقع هم نمیشه داشت، چون می تونه آزار دهنده باشه. گاهی فقط باید گفت، نوشت، حرف زد و رفت... اونم بدون توقع و انتظار!

مثل همین جا، توی همین کانال...
اینجا گاهی خیلی خوبه!
هر چی دلم بخواد بهت میگم،
نمی تونی بازخواستم کنی، دنبال دلیل باشی، تعجب کنی، جواب سربالا بدی یا...
مثلا اینکه میتونم راحت از دلتنگیام بگم یا از اینکه هنوزم خیلی دوستت دارم، از اینکه بوی این خوشه انگوری همسایه داره دیونم میکنه. صدای رعد و برق میاد، دوره گرد توی کوچه داره همزمان باهاش آکاردئون میزنه، از اینکه جات خیلی خالیه و تو هم نمی تونی توو جوابش برام بنویسی "ممنون"، نمی تونی سر حرفو عوض کنی، بزنی تو برجک احساسم، حالمو اساسی بگیری و ...
قشنگتر اینکه، مجبوری تا تهشو بخونی.
من میفهم، چون بین اون همه "سین" که میخوره پای این نوشته، خیلی راحت می تونم چشمای تو رو از بقیه تشخیص بدم...!




#شب_بخیر_آرومه_جونم
#خوب_بخوابی
چای سر صبح را
باید با نگاه تو طعم دار کرد
چه چیزی تلخ تر از قند
در حضور چشم های تو ...

#سارا_احدى

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

.

یک روز صبح بیدار می‌شوی
و حس می‌‌کنی‌
چقدر دوست‌اش داری
و خدا
از خیلی‌ دورترها
دلش برای جای خالی‌ کسی‌
که دیگر نیست
می‌‌گیرد...



#نیکی_فیروزکوهی
@asheghanehaye_fatima
.

امروز بهار را برایت آرزو می کنم
بهترین ماهش را
اردیبهشت که
تنپوش لحظه های صُبحت
به زیبایی این ماه باشد
و عشق در چشم به هم زدنی
دستانت را ببوسد
تو را به حریر بوسه هایش مهمان کند
امروز برایت اردیبهشت را آرزو می کنم
که در لای شکوفه هایش
لبخند صبح را با چشمانت عاشق کنی و دلت را به زندگی مهربانتر .
بهار در چشمان تو قدم می زند
و اردیبهشت را
روی بهشت لبهایت می نشاند
امروز صبح
از چشمهایت هم
" اردیبهشت "می بارد



#مریم_پورقلی
#زیبایی_بهار_نصیبتون
بی گمان روز قشنگی بشود امروزم
چون سرِ صبح، سلامم به تو خیلی چسبید...



سلام
صبح بخیر ☺️



@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




دوستت دارم
شبیه لبخند زدن با رژ قرمز
شبیه قدم زدن در ولیعصر
و بارانی که غافلگیرم کند...

دوستت دارم
شبیه غزل...شبیه سپید...
شبیه نامه های شاملو به آیدا...

چگونه فکر می کردم کسی بیشتر از من می تواند دوستت داشته باشد؟!
چرا فکر می کردم جدایی می تواند آرامش را به ما برگرداند؟
و آیا "منطق" نام دیگر حماقت نبود؟!

#اهورا_فروزان