عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
آزمون


از ترس گم شدن،
یک‌لحظه هم عبور نکردی
از تنگه‌ی دلم که پر از هول و همهمه‌ست

از بیمِ سوختن
یک‌ناگهان حلول نکردی
چون روح در تنم

حالا بیا فقط
با کفش‌های تنگ من اینجا قدم بزن
(بر سنگلاخِ سرکش و سوزان یادها)
آن‌گاه خوش بخند
بر راه رفتنم.

#محمدرضا_روزبه

@asheghanehaye_fatima


زیبا
هنوز عشق
در حول و حوش چشم تو می چرخد
از من مگیر چشم ، دست مرا بگیر و
کوچه های محبت رابا من بگرد
یادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامی دل ها معنا شود
یادم بده چگونه نگاهت کنم
که تردی بالایت در تندباد عشق نلرزد



#محمدرضا_عبدالملکیان
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
چنان که ابر گره خورده با گریستنش
چنان که گل، همه عمرش مسخّر شادی است

چنان که هستیِ آتش اسیرِ سوختن است
تمامِ پویه ی انسان به سوی آزادی است

#محمدرضا_شفیعی‌‌کدکنی

@asheghanehaye_fatima
.

ما اگر دوتا بودیم
یکی می‌توانست
شانه‌های دیگری را زیر آوار بشناسد
برود کمک بیاورد.

ما
زیادی یکی شدیم.....




#محمدرضا_رستم_پور

@asheghanehaye_fatima
💜
می روی‌هات را نمی‌بینم...
نیستی‌هات را نمی‌خوابم...
خواب و بیدار عصر هر شنبه،
می.نشینم به شوق آمدنت!

#محمدرضا_حاج_رستمبگلو


@asheghanehaye_fatima
Deltang
Siavash Ghomayshi
دلم تنگه ولی این‌جا
کسی چشم انتظارم نیست
همه هستن ولی افسوس
اونی که دوست دارم... نیست

ترانه‌سرا: #محمدرضا_روزبه
@Jamshidipouya
به‌نامِ تو امروز آواز دادم سحَر را
به‌نامِ تو خواندم
درخت و پُل و باد و
نیلوفرِ صبح‌دَم را

تو را باغ نامیدم و
صبح در کوچه بالید
تو را در نفس‌هایِ خود
آشیان دادم ای آذرخشِ مقدّس
میانِ دلِ خویش و دریا
برای تو جایی دگر بایدم ساخت
در ایجازِ باران و جایی
که نشنفته باشد
صدای قدم‌ها و هِی‌هایِ غم را



#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
«عشق حدِ وسط ندارد؛ یا تباه می‌کند یا رستگاری می‌بخشد. بشر پیوسته بر سرِ همین دوراهی است: تباهی یا رستگاری. هیچ تقدیری نمی‌تواند مانندِ عشق چنین قاطعانه این امر را جلوه‌گر سازد.»*

: #ویکتور_هوگو [ Victor-Marie Hugo / فرانسه، ۲۶ فوریه‌ی ۱۸۰۲ – ۲۲ مه‌ی ۱۸۸۵ ]

■برگردان: #محمدرضا_پارسایار

*از رمان «بی‌نوایان»/ نشر: #هرمس



@asheghanehaye_fatima
شهر خاموش من آن روح بهارانت کو
شور و شیدایی انبوه هزارانت کو

می خزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان
نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو

کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهه ی اسب و هیاهوی سوارانت کو

زیر سرنیزه ی تاتار چه حالی داری
دلِ پولادوش شیر شکارانت کو

سوت و کور است شب و میکده ها خاموش اند
نعره و عربده ی باده گسارانت کو

چهره ها در هم و دلها همه بیگانه ز هم
روز پیوند و صفای دل یارانت کو

آسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تارانت کو

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی



@asheghanehaye_fatima