.


تردیدی ندارم. حتی نیاز به سوگند هم نیست. هرگز تا به این حد در کنار کسی به اندازه‌ی تو احساس شعف نداشته‌ام.

#نامه‌_ها
#حمید_جدیدی


@asheghanehaye_fatima

.


آه ماریای عزیز. بسته‌ات رسید. همینکه درب جعبه را باز کردم، موجی گرم، تمام سطح اتاق را به آرامی در برگرفت. کمی از لبه‌ی شلوارم را بالا زدم و پاهایم را تا ساق، توی دریای کوچکی که فرستاده بودی فرو بردم، تا کشتی های غرق شده‌ام دوباره روی آب شناور شوند.
بزودی با لشکری از خودم، به سمتت خواهم شتافت...

#نامه‌_ها
#حمید_جدیدی

@asheghanehaye_fatima

.


کسی نمی‌داند چطور بی‌حوصلگی مرا میان حروف و کلمات متوقف می‌کند و می‌ایستاند.
کسی نمی‌داند چه غم و اندوهی در زبان فقیرم لانه کرده است.

#نامه‌_ها
آلخاندرا پیسارنیک به لئون استروف

@asheghanehaye_fatima

.


فقط بخواب، بخواب!
تنها در خواب می‌توان در میان ارواح نیکوکار بود؛ بیداری زیاد مرگ را به همراه می‌آورد.

#نامه‌_ها
فرانتس کافکا به فلیسه


@asheghanehaye_fatima

.


«وقتی آدم قلبش را سرد احساس می‌کند بهتر است خاموش باشد. تو تنها کسی هستی که امروز دوست دارم برایش بنویسم. اما باز هم دلیل نمی‌شود. از طرفی بد هم نیست. تا امروز بهترین خصوصیاتم را دیده‌ای و دوست داشته‌ای. شاید این اسمش دوست داشتن نباشد. شاید دوست داشتنت واقعی نباشد مگر وقتی که مرا با تمام ضعف‌ها و خطاهایم دوست بداری. اما تا کی؟ سخت شکوهمند اما هولناک است که باید یکدیگر را وقت مخاطره و تردید هم دوست بداریم، در قعر دنیایی که فرو می‌پاشد و در تاریخی که زندگی انسان پشیزی نمی‌ارزد. همین که چهره‌ات از ذهنم پاک می‌شود آرامشم را از دست می‌دهم. اگر نیایی طاقت خواهم آورد؛ اما چه طاقتی؟ در بطن اندوه، در برهوت دل.»

#نامه‌_ها
#کامو به ماریا

@asheghanehaye_fatima

.


هر کار که بکنی می‌دانم که درست است، چون از وقتی می‌شناسمت با احساسی عمیق فهمیده‌ام که تو هرگز چیزی نمی‌گویی که با هستی‌ات در تضاد باشد. در واقع من اگر مرد به دنیا آمده بودم، دلم می‌خواست یکی مثل تو باشم...

#نامه‌_ها
ماریا کاسارس به آلبر کامو

@asheghanehaye_fatima

.


حس می‌کنم روحم را ترک کرده‌ام.
مثل مرده‌ها احساس سنگینی می‌کنم. مثل مرده‌ها ساکتم. مثل مرده‌ها نمی‌توانم بگریَم.

#نامه‌_ها
#حمید_جدیدی


@asheghanehaye_fatima

«تنها آرزویم این است که پیش تو باشم و حرف نزنم. مثل آن موقع‌ها که من بیدار می‌شدم و تو هنوز خواب بودی و من مدتی طولانی نگاهت می‌کردم، چشم‌انتظار بیداری‌ات. این بود، عشقم، این خود خوشبختی بود! و این چیزی است که باز انتظارش را می‌کشم.»

#نامه‌_ها
کامو به ماریا

@asheghanehaye_fatima

.


می‌روم بخوابم، خرد و خسته‌ام. تمام بعدازظهر بی‌محابا گریستم. تو را بیش‌تر در آغوش می‌گیرم.
تو هم بیش از پیش دوستم بِدار، چون غمگینم.

#نامه‌_ها
رژژ ساند به گوستاو فلوبر
ترجمه : گلاره جمشیدی

@asheghanehaye_fatima

.

شب‌ها از فراقت دیوانه می‌شوم. وقتی که بیمار میشوی، یا زمانی که داغ‌دار کسی هستی یا وقتی که در تنگنای زندگی گیر میکنی، من کیلومتر‌ها به دور از تو کاری از دستم بر نمی‌آید. مفهوم عجز و بیچارگی همین باید باشد.

#نامه_ها
#ناظم_حکمت به پیرایه


@asheghanehaye_fatima

.

ما آخرین ملجأ یکدیگریم…

#نامه‌_ها
مرتضی کیوان به پوری سلطانی


@asheghanehaye_fatima

.


اگر میلیون‌ها نفر دوستت داشتند
من یکی از آنها بودم؛
اگر يك نفر دوستت داشت
من او بودم؛
و اگر هیچکس دوستت نداشت
من مرده‌ام.

#نامه‌_ها
کافکا به ملینا


@asheghanehaye_fatima

📝 از لا به لای #نامه ها

نامه‌ "عزالدین ماه رویان" به "غزل اموریان "

يک ترانه به تو بدهكارم،
يک سفر و يک دلِ سير
رقصيدن در صحرا.
يک جورابِ پشمیِ گرم.

يكی دوتا نانِ تنوری و سبزیِ معطر و پنيرِ
محلی. يک روز خواب و يک ظرف سمنویِ
اعلا و شش سیخ جگر و یک امتحان املاء..

دنيایِ كرم زده‌مان اگر فرصت بدهد..



@asheghanehaye_fatima