عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
💭گاهی آنقدر غرقِ دوست داشتن می شویم
که می گذریم
از خودمان
از خواسته هایمان
و خدا نکند
نفهمند این از خود گذشتن ها
از دوست داشتن است
هرچه در فکرِ خرابشان می گذرد
نثارت می کنند
.
خدا جان!
آدمهایِ مریضی دارد دنیایت
نجاتشان بده
لطفا !

#عادل_دانتیسم
📚#من_دیگر_توان_خاطره_ساختنم_نیست


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
- اون شال رو از دور گردنت باز کن.

+ شال؟ چرا؟

- اگه قراره یه لباس سینه‌باز بپوشی، بهتره با اعتماد به‌نفس این کارو انجام بدی ...

#دیالوگ
#me_before_you (2016)
#من_قبل_تو

@asheghanehaye_fatima
Forwarded from اتچ بات
این ما بودیم.
یکی‌مان داشت کار خودش را می‌کرد. یکی‌مان برای کار رفته بود، پیِ افسانه شخصی،درخشیدن. یکی‌مان به ملاقات یک دوست رفته بود، یک استاد، یک رئیس. یکی‌مان میزبان یک آشنا شده بود. قرار بود چای باشد و گپ، یا حتی یکی دو پیک شراب.
قرار نبود یکی‌مان بیهوش شود، یکی‌مان منگ، یکی‌مان شوکه!
قرار نبود حرف‌های جنسی بشنویم. دستمالی شویم. دمر چشم باز کنیم روی تخت و برج ویران بعد از زلزله باشیم.
قرار نبود زیر دوش هر چه لیف بکشیم جای دست‌ها پر رنگ‌تر شود، بوی تعفن تندتر. قرار نبود تا مدتها جلوی آینه چشم‌هایمان را ببندیم، سیلی بزنیم توی صورت خودمان، فحش بدهیم به جد و آبادمان!
قرار نبود از صدای پاها، از لبخندها، از دعوت‌های بعد از آن روز بترسیم. بترسیم و دندان نشان بدهیم، بترسیم و پنجه بکشیم.
قرار نبود خودمان را حبس کنیم، از خودمان حساب پس بگیریم، دلمان به حال خودمان بسوزد و باز محکمتر بزنیم. بزنیم و بلرزیم. بلرزیم و دلمان بسوزد.
قرار نبود دیوانه شویم. از این روانکاو به آن روانکاو، از این قرص به آن قرص، از این آزمایشگاه به آن آزمایشگاه مبادا مرضی چیزی گرفته باشیم!
که گرفته بودیم، درست روی زبانمان. لال شده بودیم. چرا که قرار نبود همه چیز بیفتد گردن ما اما افتاده بود. چرا که قرار نبود نگاه‌ها به یک سمت باشد اما شده بود. چرا که مهم نبود زور به رضایت ما چربیده بود. چرا که باور نداشتند #نمیخواستیم اما شده بود.
و این هجوم به قدمت تاریخ ریشه دوانده بود چرا که ما خود درختی ریشه‌دار بودیم. خم شده بودیم اما قرار نبود خمیده بمانیم.
قرار بود کمر راست کنیم. نشان بدهیم کرم‌ها و زالوها نه از خود ما که از جایی بیرون از ما هجوم می‌آورند، تبر می‌شوند، زخم می‌زنند.
قرار بود درخت بمانیم، جوانه بزنیم، بار بدهیم.
و بفهمانیم که باید آزاد باشیم و در امان.
قرار ما با خودمان بود که حالا اینجاییم.
#پریسا_زابلی_پور
#من_هم #metoo
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



و #من
از دلتنگی تو
تمام میشوم…

#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
اکنون کجایی
ای خودِ دیگرِ #من ؟
آیا در این سکوتِ شب، بیداری...؟

#جبران_خلیل_جبران
زنان، درست به مانند سیگار، بر روی اعصابِ مردان تاثیر می گذارند. برخی مواقع، تاثیر آرامش بخش دارند و گاهی نیز حالتی مهیج ایجاد می کنند. شما نباید از دست کلودیو به خاطر برنامه امروز ناراحت باشید. در حال حاضر، او به دود کردن یک عالم سیگار نیاز دارد. او الان، درست شبیه سیگارکشی است که از سیگار ِ معمول ِ خود دور مانده است. و اینک به کشیدن هر سیگاری که به دستش می رسد می پردازد... او پیش از آن که انتخابش را انجام دهد و مارک سیگار ِ خاصی را برای خود برگزیند، قصد دارد همه نوع سیگاری را آزمایش کند! حتی مزخرف ترین نوع سیگارها را ... او فعلا مشغول دود کردن هر سیگاری است که به او تعارف می کنند. منظور مرا می فهمید؟

📕 #من_دختری_زشت_رو_بودم
✍🏻 #آنماری_سلینکو



@asheghanehaye_fatima
«هوس سیگار کردم.
ابلهانه بود سیگار نمی‌کشیدم.
بله اما حالا دلم می‌خواست،
زندگی‌ همین است...
ارادهٔ راسختان را در ترک سیگار تحسین می‌کنید و بعد یک صبح سرد زمستان تصمیم می گیرید چهار کیلومتر پیاده بروید
تا یک پاکت سیگار بخرید.

مردی را دوست دارید،
از او دو بچه دارید
و یک صبح زمستانی،
در می یابید که او خواهد رفت
چون زن دیگری را دوست دارد.

شهامت از آن آنان است که خودشان را یک روز صبح در آینه نگاه می کنند و روشن و صریح این عبارت را به خودشان می گویند ، فقط به خودشان :
"آیا من حق اشتباه کردن دارم؟"
فقط همین چند واژه ...

شهامت نگاه کردن به زندگی خود از رو به رو ...
و هیچ هماهنگی و سازگاری در آن ندیدن.

شهامت همه چیز را شکستن،
همه چیز را زیر و رو کردن...
به خاطر خودخواهی؟ خودخواهی محض؟
البته که نه، نه به خاطر خودخواهی...
پس چه؟ غریزه بقا؟ میل به زنده ماندن؟ روشن بینی؟ ترس از مرگ؟

شهامت با خود رو به رو شدن.
دست کم یک بار در زندگی. رو به رو با خود.
تنها خود.
همین...

در خانه من، ابراز احساسات، بوسیدن و در آغوش گرفتن، مانند نفس کشیدن بدیهی و ضروری است.
زندگی حتی وقتی انکارش می کنی،
حتی وقتی نادیده اش می گیری ،
حتی وقتی نمی خواهی اش از تو قوی تر است.
از هر چیز دیگری قوی تر است.

آدم هایی که از بازداشتگاه های اجباری برگشته اند دوباره زاد و ولد کردند.
مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند،
که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانه هاشان را دیده بودند، دوباره به دنبال اتوبوس ها دویدند، به پیش بینی هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند.

باور کردنی نیست
اما همین گونه است.

زندگی از هر چیز دیگری قوی تر است.
باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد.
آن قدر که اشک ها خشک شوند،
باید این تن اندوهگین را چلاند
و بعد دفتر زندگی را ورق زد.
به چیز دیگری فکر کرد.
باید پاها را حرکت داد
و همه چیز را از نو شروع کرد.

چه قدر باید بگذرد تا آدمی
بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟
و چه قدر باید بگذرد
تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟



#من_او_را_دوست_داشتم
#آنا_گاوالدا

@asheghanehaye_fatima
وقتی یه مرد بیست سالشه
هر زنی رو دوست داره.

وقتی سی سالش شد،
فقط یه زن رو دوست داره‌.

و وقتی چهل سالش شد، همه‌ی زن‌ هارو دوست داره به غیر از همون یکی!!



#دیالوگ
#I_am_a_Killer
#من_قاتلم

@asheghanehaye_fatima
☕️قطعه‌ای از کتاب

جسارت را در تو دیدم
اما تو سرکوبش کردی، پنهانش کردی
کاری که اغلب آدم ها می کنند.
به تو نمی گویم از ساختمان چند طبقه بپر پایین
یا کنار نهنگ ها شنا کن یا از اینجور کارها
اما جسورانه زندگی کن...
در زندگی ات شجاعت به خرج بده
تلاش خودت را بکن و یک جا ننشین

📕#من_پیش_از_تو

#جوجو_مویز


@asheghanehaye_fatima
#آنقدر_میباارم،
"میبارم و''
میبارم که..،،
در آغوش_بگیری ام!
#صدای_قلبم
از بین دکمه های باز پیراهنت..,,,
می آید و عطر_بااران،،،
از گندم زار تنت!
حالا دیگر هر که تو را صدا بزند،
#من میگویم:
#جانم!...،

#حامد_نیازی
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima