عاشقانه های فاطیما
807 subscribers
21.2K photos
6.48K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram

نزدیک شدم به او
نزدیک‌تر
و آنگاه که دست دراز کردم برای خداحافظی
انگشتانم را نیافتم
ده شمع بودند از دلتنگی
که آرام‌آرام
آب می‌شدند
گفت: خواهم رفت
باورش نکردم
گفت: دارم می‌روم
باورش نکردم
و آن هنگام که با دستان بارانی‌اش از پنجره‌ی قطار خداحافظی کرد
باورش نکردم
و اینگونه است که هشت سال از نبودنش می‌گذرد
باورش نکرده‌ام.

چشمان تو زیبا و غمینند
چشمان تو پیاده‌روی خیس خداحافظی است
و سکوتت مرا بیشتر شگفت‌زده می‌کند
از کف دریای کدام شعر بیرون آمده‌ای؟
و به کدام سرانجم نامعلوم رهسپاری؟
ای دیوانه! چوانان قلبم
من شاعرم، و منظورم این است که مردی شکسته‌ام
...
چقدر برای این اندوهگینم
چقدر اندوهگینم
چگونه متوجه گذرنامه‌‌ات نشدم که خوردن مهر روی آن مثل بمب، صدا کرده‌ بود.

#عدنان_الصائغ
تاریخ اندوه
ترجمه‌ی سعید هلیچی
‌‌
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما الذي سأفعلهُ غداً بأيامي
حينَ لا أجدكِ...؟


فردا با روزهایِ پیش‌رو چه کنم
وقتی تو را نیابم...؟


#عدنان_الصائغ


@asheghanehaye_fatima
هذه الذكريات ضيَّعتْ حياتي تماماً
أَعْرِفُ، هذه القصائد التي غاصتْ معي
في البِرَكِ،
وحملتها في الملاجيء
والمقاهي والدروب
سَتَبْقى معي أينما ارتحلتُ
أَعْرِفُ، هذا القلب سيضيّعُ ما تَبَقَّى منِّي
لقد تورّطتُ..
تورّطتُ تماماً..
ورغم ذلك فلستُ على استعدادٍ
لأنْ أُبَدِّلَ حياتي بأَيَّةِ حياةٍ على الاطلاقِ
فأنا أملكُ هذا الألمَ الذي يُضِيءُ


می‌دانم... می‌دانم... می‌دانم...
این را می‌دانم
زندگی‌ام را تباه کرده‌اند
این خاطرات...
می‌دانم، به هر سو که روم
با منند این شعرها
این شعرها که در برکه‌ها با من غوطه‌ور بوده‌اند
و با خود حملشان کرده‌ام
در تبعیدگاه‌ها، کافه‌ها و راه‌ها
و می‌دانم این قلب ، تباه خواهد کرد
اندک باقی مانده‌‌ام را...
گرفتار شده‌ام
کاملا گرفتار شده‌ام
ولی علی‌رغم تمام این‌ها،
آمادگی تغییر این زندگی
با هیچ زندگیِ دیگری را ندارم
که منم صاحب این رنجم
این رنج روشنی بخش...


#عدنان_الصائغ
ترجمه: سعید_هلیچی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
عَيناكِ حُلوتان وحزينتان
عَيناكِ رصيفُ وداعٍ مُبلَّل...

چشم‌هایت
زیبا و غمگین‌اند
چشم‌هایت

پیاده‌روی باران‌خورده‌ی وداع‌اند...


#عدنان_الصائغ


@asheghanehaye_fatima
■غربت

آه بانو!
سوی تو بر دوش می‌کشیدم تبعیدگاه‌ام
و نمی‌دانستم،
تبعیدگاه‌/
             تویی تو!

شاعر: #عدنان_الصائغ [ عراق، ۱۹۵۵ ]

برگردان: #صالح_بوعذار   

@asheghanehaye_fatima
هكذا نجلسُ
متقابلين
أصابعنا متشابكة
وقلوبنا تهيئ حقائبها للسفر...
::
این‌گونه می‌نشینیم؛
روبه‌روی یکدیگر
انگشت‌هایمان، گره خورده در هم
و دل‌هایمان، مشغول بستنِ چمدان‌های سفر...

_ #عدنان_الصائغ
اسماء_خواجه_زاده _
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
خاتونِ من!
هربار زنان را در همیانِ رویاهایم نهادم وُ
برگی برکشیدم،
            تو برون آمدی!
.
#عدنان_الصائغ
برگردان #صالح_بوعذار

@asheghanehaye_fatima
.

بوسه‌های از دهان افتاده
همچون قطره‌های باران
خشک می‌شوند ناگهان...

برشی از شعر #عدنان_الصائغ
#ترجمه‌: #سعید_هلیچی

@asheghanehaye_fatima
هیچ انتخابی ندارم،
چاره‌ای نیست..
تو آفتابی، آفتابی، آفتاب.
و قلبم
آه قلبم!
گُلِ آفتابگردانی دیوانه..!

#عدنان_الصائغ


@asheghanehaye_fatima
تمام پنجره‌های قلبم را بسته‌ام
این اندوه از کجا می‌آید؟!



#عدنان_الصائغ
ترجمه: #سعید_هلیچی

@asheghanehaye_fatima
‏وأَنا وحدي
محاط بكلِ الذينَ غابوا.
---------
و من تک و تنها
با همه‌ی آنانی که رفتند، احاطه شده‌ام.

#عدنان_الصائغ
ترجمه: #محمد_حمادی
@asheghanehaye_fatima
.

آرزویِ کوچَکی داشتَم...!!
خانه‌ِای کوچَک..
وَ کِتابخانه‌ای و بالکُنی
دَر پناهِ سایه‌یِ برَگ‌های پُرتِغال و اُمید.....


#عدنان_الصائغ
#کتابخونه


@asheghanehaye_fatima
یَقلقُنی
إنَّ العالمَ
منقسمٌ نصفين
نصفٌ أنتِ
ونصفٌ قلقي


نگرانم
چرا که جهان
تقسیم شده به دو نیم،
نیمی تو
نیمی نگرانی‌هایم...



#عدنان_الصائغ

@asheghanehaye_fatima
‏النهاراتُ التي ترحل
‏هل تلتفتُ
‏لترانا ماذا نفعل
‏في غيابها؟

روزهایی که می‌روند
آیا به ما رو می‌کنند
تا ببینند در نبودشان
چه می‌کنیم؟

#‏عدنان_الصائغ
#غفران_عبیات

@asheghanehaye_fatima