@asheghabehaye_fatima
Strephon kissed me in the spring,
Robin in the fall,
But Colin only looked at me,
And never kissed at all.
Strephon's kiss was lost in jest,
Robin's lost in play,
But the kiss in Colin's eyes
Haunts me night and day.
#Sarah_Teasdale
در بهار بود که استرافین مرا بوسید،
رابین در پاییز،
اما کالین فقط مرا نگاه کرد،
و هیچگاه مرا نبوسید.
بوسهی استرافین از روی شوخی بود و گم شد.
بوسهی رابین سرگرمی بود و گم شد.
اما بوسهای که در چشمهای کالین بود
روز و شب
خاطرم را دربرگرفته است...
#سارا_تیزدل
برگردان: #فرید_فرخ_زاد
Strephon kissed me in the spring,
Robin in the fall,
But Colin only looked at me,
And never kissed at all.
Strephon's kiss was lost in jest,
Robin's lost in play,
But the kiss in Colin's eyes
Haunts me night and day.
#Sarah_Teasdale
در بهار بود که استرافین مرا بوسید،
رابین در پاییز،
اما کالین فقط مرا نگاه کرد،
و هیچگاه مرا نبوسید.
بوسهی استرافین از روی شوخی بود و گم شد.
بوسهی رابین سرگرمی بود و گم شد.
اما بوسهای که در چشمهای کالین بود
روز و شب
خاطرم را دربرگرفته است...
#سارا_تیزدل
برگردان: #فرید_فرخ_زاد
@asheghanehaye_fatima
When the long day goes by
And I do not see your face,
The old wild, restless sorrow
Steals from its hiding place.
My day is barren and broken,
Bereft of light and song,
A sea beach bleak and windy
That moans the whole day long.
To the empty beach at ebb tide,
Bare with its rocks and scars,
Come back like the sea with singing,
And light of a million stars.
#Sara_Teasdale (1999)
آن هنگامکه من چهرهات را نمیبینم
و روزِ دراز در گذر است،
اندوهی سرکش و آشفته
آهسته از نهانگاهِ خود برمیخیزد.
روز من شکسته و بیحاصل
بیهیچ نور و ترانهای،
ساحلی حزنانگیز و توفانی
که مویهکنان
روز را به سوگ نشسته...
بر این کرانهی خالی میان جزر و مدش،
برهنه
با صخرهها و شکافهایش؛
بهسانِ دریایی
بازگرد
آوازهخوان
و بیفروز انبوهستارگانِ خاموش را...
#سارا_تیزدل
ترجمهی #فرید_فرخزاد
When the long day goes by
And I do not see your face,
The old wild, restless sorrow
Steals from its hiding place.
My day is barren and broken,
Bereft of light and song,
A sea beach bleak and windy
That moans the whole day long.
To the empty beach at ebb tide,
Bare with its rocks and scars,
Come back like the sea with singing,
And light of a million stars.
#Sara_Teasdale (1999)
آن هنگامکه من چهرهات را نمیبینم
و روزِ دراز در گذر است،
اندوهی سرکش و آشفته
آهسته از نهانگاهِ خود برمیخیزد.
روز من شکسته و بیحاصل
بیهیچ نور و ترانهای،
ساحلی حزنانگیز و توفانی
که مویهکنان
روز را به سوگ نشسته...
بر این کرانهی خالی میان جزر و مدش،
برهنه
با صخرهها و شکافهایش؛
بهسانِ دریایی
بازگرد
آوازهخوان
و بیفروز انبوهستارگانِ خاموش را...
#سارا_تیزدل
ترجمهی #فرید_فرخزاد