درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشیدو سر زا رفت
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی. عقربه ی قبله نما رفت
بیرون زدم از خانه
یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت
در محفل شعر آمدمو رفتم و گفتن
ناخوانده چرا آمدو ناخوانده چرا رفت
من بودم و زاهد
به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدمو سمت خدا رفت
میخواست بکوشد به فراموشی ت این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت😉
#باران_نیکراه
#فاطیما
@asheghanehaye_fatima
در من غزلی درد کشیدو سر زا رفت
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی. عقربه ی قبله نما رفت
بیرون زدم از خانه
یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت
در محفل شعر آمدمو رفتم و گفتن
ناخوانده چرا آمدو ناخوانده چرا رفت
من بودم و زاهد
به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدمو سمت خدا رفت
میخواست بکوشد به فراموشی ت این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت😉
#باران_نیکراه
#فاطیما
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر و دکلمه ...
اجرای یک هنرمند شمالی ( گیلانی )
از شعر و لهجهی جنوبی
شعر : دیوانه ( آهنگی از گروه داماهی )
شاعر : #احسان_گودرزی
دکلمه : #باران_نیکراه
میترسوم از این
کشورِ خوسیدهی خوشبخت
بیدار بِشُم اینطرفِ مرز نباشی
توو خووِ زمین باشُم و بارونی و گندم
بیدار شُم اما تو کشاورز نباشی
میترسوم از اینجا بِری و خونه بورومبه
لِه شُم تو به معماریِ آوار بخندی
آواره بِشُم مَملکتوم دستِ تو باشه
هیهات اگر ارتشِ موهاته نبندی !
پ . ن : حافظ گفته بود که ... :
طیِ مکان ببین و زمان در سلوکِ شعر
کاین طفل یک شبه
رَهِ یک ساله میرود ... 🙂😊
@asheghanehaye_fatima
اجرای یک هنرمند شمالی ( گیلانی )
از شعر و لهجهی جنوبی
شعر : دیوانه ( آهنگی از گروه داماهی )
شاعر : #احسان_گودرزی
دکلمه : #باران_نیکراه
میترسوم از این
کشورِ خوسیدهی خوشبخت
بیدار بِشُم اینطرفِ مرز نباشی
توو خووِ زمین باشُم و بارونی و گندم
بیدار شُم اما تو کشاورز نباشی
میترسوم از اینجا بِری و خونه بورومبه
لِه شُم تو به معماریِ آوار بخندی
آواره بِشُم مَملکتوم دستِ تو باشه
هیهات اگر ارتشِ موهاته نبندی !
پ . ن : حافظ گفته بود که ... :
طیِ مکان ببین و زمان در سلوکِ شعر
کاین طفل یک شبه
رَهِ یک ساله میرود ... 🙂😊
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه ی زیبایی از #باران_نیکراه
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکانشکر دارد
@asheghanehaye_fatima
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکانشکر دارد
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الان چندین و چَن ساله ِشبا خوابُم نمی گیره
نِگو عاشق شدی بابا مو اعصابُم نمی گیره
هُلُم میده جلو اما ِجهان کارش عقب گرده
مو او طفلم که گردون از سر تابُم نمی گیره
شعر #احمد_جم
#باران_نیکراه
@asheghanehaye_fatima
نِگو عاشق شدی بابا مو اعصابُم نمی گیره
هُلُم میده جلو اما ِجهان کارش عقب گرده
مو او طفلم که گردون از سر تابُم نمی گیره
شعر #احمد_جم
#باران_نیکراه
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من آن یخم که از آتش گذشت و آب نشد
دعای یک لب مستم که مستجاب نشد
من آن گلم که در آتش دمید و پرپر شد
به شکل اشک در آمد ولی گلاب نشد
نه گل که خوشه انگور گور خود شده ای
که روی شاخه دلش خون شد و شراب نشد
پیامبری که به شوق رسالتی ابدی
درون غار فنا گشت و انتخاب نشد
نه من که بال هزاران چو من به خون غلطید
ولی بنای قفس در جهان خراب نشد
هزار پرتو نور از هزار سو نیزه
به شب زدند و جهان غرق آفتاب نشد
به خواب رفت جهان آنچنان که تا به ابد
صدای هیچ خروسی حریف خواب نشد
#غلامرضا_طریقی
#باران_نیکراه
@asheghanehaye_fatima
دعای یک لب مستم که مستجاب نشد
من آن گلم که در آتش دمید و پرپر شد
به شکل اشک در آمد ولی گلاب نشد
نه گل که خوشه انگور گور خود شده ای
که روی شاخه دلش خون شد و شراب نشد
پیامبری که به شوق رسالتی ابدی
درون غار فنا گشت و انتخاب نشد
نه من که بال هزاران چو من به خون غلطید
ولی بنای قفس در جهان خراب نشد
هزار پرتو نور از هزار سو نیزه
به شب زدند و جهان غرق آفتاب نشد
به خواب رفت جهان آنچنان که تا به ابد
صدای هیچ خروسی حریف خواب نشد
#غلامرضا_طریقی
#باران_نیکراه
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زیر مجموعه ی خودم هستم
مثل مجموعه ای که سخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهی ست
عشق ، آهوی تیزپا شد و من
ببر بی حرکت پتوهایم
خشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
نرسیدن رسیدن محض است
آبزی آب را نمی بیند
هرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمی بیند
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هرچه هست در هوس است
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرنده ها قفس است
وسعت کوچک رهایی را
از نگاه اسیر باید دید
کوه در رشته کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
گرچه باغ من از درخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم...
#شعر_خوانی
#یاسر_قنبرلو
#باران_نیکراه
@asheghanehaye_fatima
مثل مجموعه ای که سخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهی ست
عشق ، آهوی تیزپا شد و من
ببر بی حرکت پتوهایم
خشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
نرسیدن رسیدن محض است
آبزی آب را نمی بیند
هرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمی بیند
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هرچه هست در هوس است
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرنده ها قفس است
وسعت کوچک رهایی را
از نگاه اسیر باید دید
کوه در رشته کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
گرچه باغ من از درخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم...
#شعر_خوانی
#یاسر_قنبرلو
#باران_نیکراه
@asheghanehaye_fatima