ArtTalks
1.01K subscribers
1.48K photos
775 videos
5 files
1.71K links
رسانه تصویری-تحلیلی سینما
سردبیر: خسرو نقیبی
زیرنظر گروه رسانه‌ای تحلیلگران
Download Telegram
📺 تحلیل سریال ونزدی | فصل اول
#️⃣ #نقد_ونزدی
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
پایلوت «ونزدی» را اصلن نمی‌توان اتفاق بدی دانست. بامزه و جمع‌وجور است. قهرمان‌ساز است؛ بی‌آن‌که بخواهد از ونزدی گوشت‌تلخ‌ش اسطوره‌سازی کند. می‌نشاندش تا رولینگ استونز بنوازد، بی‌آن‌که اضافی جلوه کند. پس اجازه بدهید خلاصه بگویم که گویی همه‌چیزِ این چهل- پنجاه دقیقه، مبالغه‌آمیز و کمی خام‌دستانه، اما در چارچوب تمام و کمال داستان است. شاید در چارچوب «دنیا»ی روایت هم می‌توانست باشد، اگر کمی بیش‌تر از خود مایه می‌گذاشت؛ قابل کتمان نیست که وام‌گیری بیش از اندازه‌ی «ونزدی» از فانتزی‌های دیده‌شده‌ی هزاره‌ی سوم همان‌قدر که در محبوبیت فزاینده‌ی آن میان گروه‌های طرفداری‌ش در اینترنت تاثیرگذار است، هویت مستقل بالقوه‌ی آن را کم‌رنگ، و عناصر مکانی-روایی داستان‌ش را نسخه‌ای دست‌دوم از چندتا از به‌یادماندنی‌ترین‌های علمی-تخیلی می‌کند.
هر آن‌چه در ۷ اپیزود بعد اما که می‌بینیم و ما را مجاب می‌کند که تا علامت‌سوال گذاشتن ونزدی پس از «پایان»ش صبر کنیم، یکی‌دو شخصیت است که در پیچش و موقعیت‌های گوناگون داستانی درستی قرار می‌گیرند. در حقیقت از جایی به بعد صرفن خود شخصیت ونزدی و ارائه‌ی ستاره‌ی نوظهورش، جنا اورتگاست که روایت را به‌جلو حرکت می‌دهد.

📜 متن کامل نقد فصل اول «ونزدی» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/y02715

🆔 t.me/arttalks
📺 تحلیل سریال آخرین بازمانده از ما | اپیزودهای ۲ تا ۶
#️⃣ #نقد_آخرین_بازمانده_از_ما
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
بلا رمزیِ اپیزود پنجم را مرور کنیم: از دقیقه‌ی چهل‌ونه تا پنجاه‌وچهار. آن بخش دیگر اِلی را. سم و اِلی در حال مطالعه‌ی کمیک‌اند. هنری وارد اتاق می‌شود. اِلی به سم اشاره می‌کند. سم باید بخوابد. هنری بیرون می‌رود و به ادامه‌ی تعامل‌ش با اِلی می‌پردازد. اِلی به سوال او پاسخ می‌دهد که «همیشه‌ی خدا ترسیده است» و سم هم گازگرفتده‌شدن‌ش را با اِلی در میان می‌گذارد. بلا رمزی‌ست که با خیرخواهیِ کودکانه و دوست‌داشتنی‌ای به سم می‌گوید: «خون من پادزدهره» و دست‌ش را با چاقو می‌برد. با تمام وجودش می‌خواهد کمکی کند و کسی را نجات دهد. ساده‌تر از آن بگویم: می‌خواهد یک دوست را از دست ندهد و با هم کمیک بخوانند. روان بودن اجرای بلا رمزی در این فصل دیدنی‌ست.

📜 متن کامل نقد اپیزودهای ۲ تا ۶ «آخرین بازمانده از ما» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/m24495

🆔 t.me/arttalks
📺 تحلیل سریال آخرین بازمانده از ما | اپیزودهای ۷ تا ۹
#️⃣ #نقد_آخرین_بازمانده_از_ما
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
خام‌دستانه نخواهد بود اگر معتقد باشیم که گذشته‌ی شخصیت‌های «آخرین بازمانده از ما» در این ۹ اپیزود، همان‌طور که دست‌خوش تغییرات قابل‌توجهی بر اثر اتفاقات کنونی پیش‌روی‌شان می‌شوند، به همان اندازه نیز از بابت پیشینه‌شان عمق پیدا می‌کنند و متحول می‌شوند. نتیجه‌ی چنین دیدگاهی، استفاده‌ی جسورانه‌ی نویسندگان از ظرفیت‌های تمهیدی ساده چون فلاش‌بک در سرتاسر روایت است و چه بخواهد تمام‌وکمال باشد به زمانِ اپیزودی کامل و چه به کوتاهی یک کلداوپن، سریال از تمهیدی بهره می‌برد که استفاده از آن به‌مثابه‌ی چاقویی‌ست دولبه.
استفاده‌ی نابه‌جا از فلاش‌بک موجب ایجاد خلل در ریتم و جاماندن داستان از کنش‌ها می‌شود. نمونه‌ی شناخته‌شده‌ترش را مثلن شش سال قبل و پس از تماشای اپیزود «خواهر گم‌شده»، که شبه‌اسپین‌آفی بود در فصل دوم «اتفاقات عجیب» دیده بودم...

📜 متن کامل نقد اپیزودهای ۷ تا ۹ «آخرین بازمانده از ما» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/g48789

🆔 t.me/arttalks
📺 تحلیل فصل چهارم سریال اتفاقات عجیب | یک سال پس از پخش
#️⃣ #نقد_اتفاقات_عجیب
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
از دورواطرافِ «اتفاقات عجیب»، این حجم از ارجاعات گوناگون، قابل‌اعتنا و مفرح به‌بیرون درز می‌کند؛ اگر فصل سوم، یک «بازگشت‌به‌آینده: قسمت اولِ» (رابرت زمکیس) تمام‌عیار بود که بانمایش رادیکال‌ترین وجهه‌ی کمیک سریال، تمامی خطوط داستانی را به رگه‌هایی از سرخوشی و خنده ختم می‌کرد (توالی پیداکردن تسخیرشدن بیلی با شکسته‌شدن کدمعروف توسط رابین و دیگر اعضای اسکوپزتروپ)، حالا فصل دیگری از کتاب «اتفاقات عجیب» را داریم که بازهم به «اوقات خوش در ریجمونت‌های» و فیبی کیتس ارجاع می‌دهد، اما درنهایت سریالی‌ست که لحظات فارغ‌ش، درمقابل این‌مقدار از تعلیق و اندوه، ممکن است رنگ ببازد؛ ثانیه‌هایی که مکس به‌کیت بوش گوش می‌دهد، نه‌تنها راه‌فراری برای خود او، که لحظه‌ای آسودگی‌خاطر برای مخاطبِ همراهِ این نوجوان‌هاست. گرهِ بزرگ رودرروشدن او با وکنا، درنهایت بایک واکمنِ سونیِ wm8 و کاستی از کیت‌بوش باز می‌شود؛ همان‌طور که خردشدن آن‌ها در اپیزود آخر توسط جیسون، این پسرِ رفته‌رفته به‌جنون رسیده، سند مرگ مکس را امضا می‌کند، حتی شده برای دقیقه‌ای.

📜 متن کامل بازخوانی فصل چهارم «اتفاقات عجیب» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/StrangerThings-S04

🆔 t.me/arttalks
📺 تحلیل سریال وراثت | فصل ۴ [پایانی]
#️⃣ #نقد_وراثت
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
اپیزود «با چشمانی باز»، مستقل از جمع‌بندی رابطه‌ی تام و شیو هم تلخ است و تلخ است و تلخ. یکی از بی‌رحمانه‌ترین، تکان‌دهنده‌ترین و افسرده‌حال‌ترین پایان‌هایی که در یک داستان معاصر شاهد بوده‌ایم. و بیش از همه، حتی بیش از آن قدم زدن نهایی کندال در تنهایی زنجیرشده به نگاه مزاحم کالین (بادیگارد پدر و مامور عذاب پسر)، بخش میانی اپیزود، تلخ است. بازخوانی اتحاد دل‌خواه بچه‌ها از ابتدای فصل؛ طی آن دورهمی شبانه‌ی کندال و رومن و شیو. تصویر دریغ‌انگیز از «آن‌چه می‌توانست باشد.» این ساده‌ترین جلوه‌های گرمای انسانی؛ که در زندگی اساسن دست‌کاری‌شده و ماهیتن جعلی فرزندان لوگان روی، همیشه غایب بوده‌اند. و آن لحظه‌ی دل‌خراش قبل‌اش... آن انزوای تغزلی کندال میان آب، و سپس، نزدیک شدن خواهر و برادرش به او - مانند پریانی که قصد برآورده کردن آرزوی پسربچه‌ای خوشبخت را دارند- و آن لحظات کوتاه مواجهه با «کندال خوشحال». دمی گذرا از نظم، از تناسب، از معنا؛ در زندگی شخصیتی که تمام عمرش آشوب گیج‌کننده‌ای بوده از دویدن و نرسیدن.

📜 متن کامل نقد فصل پایانی «وراثت» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
https://telegra.ph/Succession--The-Final-Season-06-14

🆔 t.me/arttalks
📺 تحلیل سریال «تهاجم مخفی» | اپیزود نخست [پایلوت]
#️⃣ #نقد_تهاجم_مخفی
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
شاید جذاب‌ترین اتفاق برای MCU ساخته‌شدن یک پروژه‌ی اختصاصی برای ساموئل ال‌جکسون و نیک فیوری بود که با سریال «تهاجم مخفی» به حقیقت تبدیل شد. ال‌جکسون پس از حضور ۱۵ساله در مارول کاملن شایسته‌ی این بود که در یک پروژه‌ی اختصاصی نقش نیک فیوری محبوب را ایفا کند. او در کنار #اولیویا_کلمن، #امیلیا_کلارک و #بن_مندلسون تیم بازیگری‌ای را تشکیل داده‌اند که همچون نام‌شان، نتیجه‌ی خوبی را هم به مجموعه آورده‌اند. کینگزلی بن ادیر نیز در همین اپیزود ابتدایی یک ویلن قدرتمند ‌را به نمایش گذاشته که با کسی شوخی ندارد و فقط هدفش را دنبال می‌کند. از دیگر نکات مثبت سریال هم باید به جلوه‌های ویژه و فیلم‌برداری سریال اشاره کرد.

📜 متن کامل نقد پایلوت «تهاجم مخفی» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/SecretInvasion-e01
📺 تحلیل سریال «تهاجم مخفی» | اپیزود دوم
#️⃣ #نقد_تهاجم_مخفی
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
یکی از نکاتی که خالقان سریال به‌طور هوش‌مندانه در معرفی ویلن قصه از آن نهایت استفاده را برده‌اند، گذشته‌ی نیک فیوری است؛ یعنی دقیقن فاصله‌ی زمانی فیلم‌های #کاپیتان_مارول تا #مرد_آهنی. دوره‌‌ی زمانی ناشناخته برای مخاطب که می‌توان از دل آن شخصیت‌ها با داستان‌هایی مختص خودشان را بیرون کشید. گاوریک با بازی قابل تحسین «کینگزلی بن ادیر» از همین دست شخصیت‌هاست. اپیزود دوم «تهاجم مخفی» فرصتی مناسب برای فلش‌بک زدنی کوتاه به اتفاقات سال ۹۷ میلادی است که در طی آن یکی از نکاتی که خالقان سریال به‌طور هوش‌مندانه در معرفی ویلن قصه از آن نهایت استفاده را برده‌اند، گذشته‌ی نیک فیوری است؛ یعنی دقیقن فاصله‌ی زمانی فیلم‌های #کاپیتان_مارول تا #مرد_آهنی. دوره‌‌ی زمانی ناشناخته برای مخاطب که می‌توان از دل آن شخصیت‌ها با داستان‌هایی مختص خودشان را بیرون کشید. گاوریک با بازی قابل تحسین «کینگزلی بن ادیر» از همین دست شخصیت‌هاست. اپیزود دوم «تهاجم مخفی» فرصتی مناسب برای فلش‌بک زدنی کوتاه به اتفاقات سال ۹۷ میلادی است که در طی آن اسکرالی نوجوان و به ظاهر ثابت‌قدم پا به زمین گذاشته. با پایان فلش‌بک دقیقن از نسخه‌ی نوجوانی گاوریک به نسخه‌ی بالغ و انسانی او می‌رسیم، درست چند لحظه پس از قتل عام هزاران نفر. معرفی گاوریک به عنوان بدمن اصلی سریال تا به این‌جا یکی از نکات مثبت سریال بوده. نکته‌ای که در اکثر سریال‌های مارول/ دیزنی پلاس شاهد آن نبودیم. داستان درهم‌تنیده‌ی گذشته‌ی فیوری و گاوریک به معرفی هر چه بهتر ویلن کمک شایانی کرده. نقد اپیزود دوم «تهاجم مخفی» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/SecretInvasion-e02
📺 تحلیل سریال «تهاجم مخفی» | اپیزود ۴
#️⃣ #نقد_تهاجم_مخفی
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
این اپیزود هم مشکلات اساسی خودش را دارد و همچنان فرصت‌های شوکه کردن مخاطب را از خود میگیرد. با سکانس مکالمه رودی و پریسیلا شروع کنیم. چرا در جایی که ترس کشته شدن نیک فیوری به ما القا شده باید او را در حال شنود کردن ببینیم؟! دقیقا چرا خالقان سریال با این کار چاشنی هیجان و استرس را از سکانس مکالمه فیوری و پریسیلا گرفتند؟! ما در اپیزود چهارم هستیم و این سریال تا الان همه کارت‌هایش را پیش از موعد رو و تمامی توییست‌هایش را نابود کرده! مخاطب فیلم‌های مارول قطعا نیک فیوری را می‌شناسد و حتی اگر نشانی از شنود کردن نبود هم می‌توانست حدس بزند که فیوری قطعا نقشه‌ای زیر سر دارد. پس دلیلی نداشت با نشان دادن یک سری عکس‌العمل اگزجره در هنگام شنود کردن، سکانس مکالمه او و همسرش چند لول پایین‌تر بیاورند!

📜 متن کامل نقد اپیزود چهارم «تهاجم مخفی» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/SecretInvasion-e04
📺 تحلیل سریال «تهاجم مخفی» | اپیزود ۵
#️⃣ #نقد_تهاجم_مخفی
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین 
 
بخشی از متن: 
از نکات مثبت اپیزود پنجم بازگشت الیویا کلمن با نقش سونیا است. او در هر سکانسی که حضور دارد با عملکردی درخشان که انگار چندین سال است این نقش را ایفا کرده و کاراکترش پیشینه‌ای چندین ساله در MCU دارد، صحنه را از آن خود می‌کند!
این موضوع درباره کینگزلی بن ادیر و گراویک هم صدق می‌کند. او در این پنج قسمت به قدری پخته و مسلط نقش یک ویلن بی‌رحم را ایفا کرده که واقعا کشته شدن او و حذفش از این دنیای سینمایی به همین زودی احتمالا کسی را خوشحال نکند.

📜 متن کامل نقد اپیزود پنجم «تهاجم مخفی» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید: 
b2n.ir/SecretInvasion-e05
📺 تحلیل سریال «تهاجم مخفی» | اپیزود ۶ [پایانی]
#️⃣ #نقد_تهاجم_مخفی
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین 
 
بخشی از متن: 
سریال تهاجم مخفی قطعا یکی از بدترین اقتباس‌های دنیای سینمایی مارول از روی کامیک‌های ارزشمند این کمپانی است. البته که ضعیف بودن این اقتباس چندان ارتباطی به کوچکتر بودن مقیاس اتفاقات سریال نسبت به کامیک ندارد؛ چرا که ما در همین فرانچایز دیدیم که نسخه کوچک‌تر شده از اقتباس جنگ داخلی و یا حتی دستکش بی‌نهایت چگونه به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده شدند!
مشکل اقتباس از رویداد تهاجم مخفی از جایی آغاز می‌شود که خالقان سریال مهم‌ترین عنصر این قصه، که غافلگیری است را از آن گرفته و به مضحکانه‌ترین شکل ممکن به نمایش درآورده‌اند. در یادداشت‌های اپیزود‌های گذشته نوشتم که بزرگترین ضعف برای قصه‌ای که مبنایش غافلگیری است، عدم توانایی در غافلگیر کردن بیننده‌ست. ضعفی که تهاجم مخفی تا آخرین ثانیه‌هایش نیز گریبانگیر آن شده بود. به شخصه به جز اسکرال بودن همسر فیوری (که اتفاقا آن هم نتیجه پیچش داستانی خاصی نبود و صرفا یک دیتا محسوب می‌شد) در هیچکدام از لحظات به ظاهر هیجانی و توییست‌دار سریال، از اتفاقاتش غافلگیر نشدم؛ درست خلاف رویداد کامیکی این قصه که پر از توییست‌های سورپرایز کننده‌ست!

📜 متن کامل نقد اپیزود ششم «تهاجم مخفی» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید: 
b2n.ir/SecretInvasion-e06
📺 تحلیل سریال «لوکی» | اپیزود یک از فصل دوم
#️⃣ #نقد_لوکی
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
افتتاحیه فصل دوم با حفظ همان اتمسفر آشنا و جذاب فصل اول و در دل آشوبی پر تنش آغاز می‌شود. سریال در همان یک ربع، بیست دقیقه ابتدایی علاوه بر شروع ماجرایی جدید در دل اتفاق عظیم‌تر فصل قبل، شخصیت‌های تازه‌ش را هم به مخاطب معرفی می‌کند. مایکل والدرون در سمت نویسنده سریال لوکی و برخلاف تجربه سینمایی خود در MCU (که انصافا اگر سم ریمی نبود شاید «مولتی‌ورس جنون» فیلم بهتری می‌شد) چنان قصه منسجم و هماهنگی را خلق کرده که دقیقا مشخص است از روز اول چه خواسته‎‌ای از آن داشته. مخصوصا حالا که مشخص شده فصل دوم این سریال بدون حتی یک ریشوت تولید شده. والدرون که به واسطه حضور چندین ساله در تیم خالقان سریال «ریک و مورتی» تجربه خلق آثار مولتی‌ورسی را در کارنامه دارد، در آغاز فصل دوم، به بیس کلی داستان فصل یک چندین گره جذاب اضافه کرده که از همین اپیزود اول بیننده را جذب میکند.

📜 متن کامل نقد اپیزود اول از فصل دوم «لوکی» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
B2n.ir/Loki-S02E01
📺 تحلیل اپیزودهای سوم تا پنجم سریال «فال اوت»
#️⃣ #نقد_فال_اوت
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
در یادداشت قبل از اتمسفر و اهمیت فضاسازی سریال گفتم. در تکمیل آن موضوع، به غیر از رگه‌ی «شوخ» فضاسازی کار، شاهد رویه‌ای دیگر نیز بودیم و هستیم و آن نوعی ترکیب سنت و مدرنیته در لوکیشن‌ها، دکورها، ابزار و وسایل و حتا لباس‌هاست‌. در خط داستانی پیش از انفجارها، با اینکه وقایع در حوالی سال ۲۰۷۷ جریان دارد، شاهد این ترکیب هستیم و نوعی «آینده‌ی در جا زده» را می‌بینیم که در آن انسان‌ها در برخی مسایل عقب‌گرد کرده‌اند. (شوخی‌ش در متن می‌شود اینکه انگار در ۲۰۷۷، باز هم مک‌کارتیسم جریان دارد!) در اتمسفر چیزی شبیه به استیم-پانک‌ها اما به نحوی معکوس! یا نزدیک به ژانر «تاریخ متناوب» در ادبیات. در زمانِ پس از انفجارها نیز با انواع گوناگونی از سبک زندگی، از گروه‌ها یا احزاب مختلف انسان‌ها طرفیم و آن فضای ترکیبی هنوز هم وجود دارد. این انتخاب هوشمندانه، جدا از گشوده بودن به سمت تفسیر، باز هم بیش از پیش، فضای سریال را یونیک و دیدنی می‌کند که البته شامل کار زیادی هم می‌شود. به این دقت کنید که این سریال چند نوع مختلف طراحی صحنه و دکور (که خیلی از آن‌ها به صورت واقعی و در ابعاد وسیع ساخته و پرداخته شده‌اند)، چند نوع طراحی لباس و چند نوع گریم در دل خود جای داده است تا متوجه حجم و ابعاد فنی کار شوید.

📜 متن کامل تحلیل اپیزودهای سوم تا پنجم «فال اوت» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
B2n.ir/fallout-e03e05
📺 تحلیل اپیزود نخست فصل دوم سریال «خاندان اژدها»
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
... با صحنه‌ای هم طرف هستیم که در نقطه‌ی مقابل اتفاقی که در صحنه‌ی افتتاحیه افتاد قرار دارد. دارم راجع به جایی حرف می‌زنم که نوچه‌هایی که دیموند به قصد تسویه‌حساب و برای کشتن جیهریس، پسر هلینا و ایموند اجیر کرده، وارد قلعه می‌شوند و کارشان را می‌کنند. در این جا می‌بینیم که هلینا پس از این که مجبور می‌شود پسر مقتول‌ش را رها کرده و با دیگر فرزندش به قصد یافتن کمک راهی راهرو‌های بزرگ و درندشت موجود در قلعه بشود سریال در حرکتی جالب به خودش ارجاع می‌دهد. راهرویی که هلینا در این صحنه از آن می‌گذرد همان مکانی است که الیسنت در فصل قبلی رینیرا را که تازه وضع حمل کرده بود مجبور کرد تا به همراه نوزادش از آن عبور کند. این اشاره و حرکت، هم غنای دراماتیک سریال را بالا می‌برد و هم برای مخاطب ملموس‌تر است و هم نشان می‌دهد سریال به این حد از پخته‌گی و اصالت رسیده است که می‌تواند به دنیای خودش ارجاع بدهد...

📜 متن کامل تحلیل اپیزود آغازین فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e01
📺 تحلیل اپیزودهای ششم تا هشتم سریال «فال اوت»
#️⃣ #نقد_فال_اوت
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
فال‌اوت از همان ابتدا توانسته بود جایش را دل مخاطبان باز کند. با تعداد مخاطب بالا و تمدید زودهنگام برای فصل بعدی این را نشان داده بود؛ سریالی که با اقتباس از یکی از محبوب‌ترین سری بازی‌های ویدیویی، خیل عظیمی از طرفداران گیم را به عنوان مخاطبان بالقوه‌ش راضی نگه داشت و از آن طرف هم با کنجکاو کردن مخاطبان ناآشنا با گیم، تعداد زیادی کاربر به این بازی کامپیوتری اضافه کرد تا این‌گونه، بده بستانش را با این فرنچایز کامل کند و نشان دهد چرخه‌ی صنعت سرگرمی چطور می‌تواند بچرخد! برای این مهم تمام استانداردهای کیفی از متن تا اجرا رعایت شده بودند تا ثابت شود در مدیوم تلویزیون/استریم‌ها هم‌چنان الگوهای سرگرمی اگر به درستی رعایت شوند، می‌توانند سودده و کارآمد باشند و مای مخاطب را نیز به انتظار فصل بعد بنشانند.

📜 متن کامل تحلیل اپیزودهای ششم تا هشتم «فال اوت» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
B2n.ir/fallout-e06e08
📺 تحلیل اپیزود سوم فصل دوم سریال «خاندان اژدها»
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
تم دیگر این اپیزود ترس و شاید مقداری هم پشیمانی است. در واقع این هشدار‌های مکرر چندان هم بی‌تاثیر نیستند و گوش‌های شنوایی هم در مقابل خود می‌بینند. کسانی مثل رینیرا و دیمون و آلیسنت که به نوبه‌ای به‌عنوان آغازگران این درگیری در صف اول چشم‌درچشم‌شدن با این وحشت و جنون قرار داشته‌اند و بالاخره پس از پشت سر گذاشتن این همه تروما و ازدست‌دادن‌ها چشم‌شان در مقابل حقیقت باز شده است. اما متاسفانه دیگر برای رسیدن به این درک دیر شده و عنان کار از دست آنان دررفته است. از این طرف رینیرا را داریم که تلاش‌هاش برای جلوگیری از این جنگ و درگیری یکی‌یکی به در بسته می‌خورند و مدام از طرف جبهه‌ی خودش هم تحت فشار برای افزودن به آتش این خشم و خشونت قرار می‌گیرد. از آن طرف دیمون را داریم که فرسنگ‌ها دور از جایی که جریان اصلی درگیری‌ها در آن اتفاق می‌افتد قرار دارد و تازه با وحشت واقعی کارهاش مواجه و متوجه واقعیت‌ها می‌شود. در سوی دیگر هم آلیسنت را داریم که وقتی حباب خودفریبی‌اش از بین می‌رود (آلیسنت خودش را قانع کرده بود که به‌عنوان یک زن درست‌کار، با جانشین‌کردن اگان دارد به آخرین خواسته‌ی همسرش ادای احترام می‌کند) و با هشدار رینیرا در مورد جنگ خون‌بار مواجه می‌شود، به درستی اشاره می‌کند که کاری از دست آن‌ها برنمی‌آید. آلیسنت می‌گوید که آتو از مقامش خلع شده و کول لشکرکشی کرده و جالب این که موقع اشاره به ایموند به‌جای «هو» از کلمه‌ی «وات» استفاده می‌کند و ضمیر انسانی برای او به کار نمی‌برد! تقریبن می‌توان ترجمه‌اش کرد به این‌که «خودت می‌دونی ایموند هم چه جونوریه!».

📜 متن کامل تحلیل اپیزود سوم از فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e03
📺 تحلیل اپیزود چهارم فصل دوم سریال «خاندان اژدها»
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
یکی از مهم‌ترین نکات، «شیوه»‌ای‌ست که سریال برای روایت این نبرد استفاده می‌کند. درست پیش از آغاز رسمی صحنه‌ی نبرد، ما در طی چند اینترکات، عناصر اصلی شرکت‌کننده در این نبرد را درحال آماده‌شدن می‌بینیم، اما نکته‌ی مهم این است که این اتفاق در حالی می‌افتد که ما روایتی از رینیرا و دیالوگ‌های بین او و جیسریس را روی کل پلان‌ها می‌شنویم. رینیرا در این صحنه قصد دارد رؤیای اگان فاتح را برای پسرش توضیح دهد و در خلال حرف‌هاش خود را برای جانشینی فراتر از یک شاه یا ملکه و به‌عنوان یک محافظ در نظر می‌گیرد و توجیه به جنگ‌فرستادن اژدهایان را هدف نهایی‌اش برای متحدکردن سرزمین ذکر می‌کند. موضوع این نیست که آیا پیش‌گویی اگان درست از آب درخواهد آمد یا خیر، موضوع این است که وجود این پیش‌گویی به تنهایی چه تأثیر و بار روانی روی شخصیت‌ها خواهد داشت؟ جزئیات تا چه حد مشخص شده است؟ و تا چه اندازه تفسیر‌پذیر است؟ این‌که تا چه اندازه می‌تواند ابزار سوءاستفاده و یا خودفریبی شخصیت‌ها شود؟ و درنهایت با توجه به این‌که این پیش‌گویی انگاره‌ی منجی‌بودن را در ذهن شخصیت‌ها به وجود می‌آورد، باعث می‌شود که تا کجا برای پیش‌برد اهداف‌شان پیش‌روی کنند؟ اصلن مگر همین اگان فاتح نبود که برای تحقق‌بخشیدن به همین رؤیا هزاران نفر از مردم عادی را با اژدهای خود به آتش کشید؟ منجی‌ای که هدف خود را درنهایت نجات جان انسان‌ها تصور می‌کند، خود باعث نابودی عده‌ی کثیری از آن‌ها می‌شود. هم‌چنین این انگاره در حالی به بروز جنگ و تا مرز انقراض‌رفتن و نابودی تارگرین‌ها ختم می‌شود که در پیش‌گویی، وجود آن‌ها و اژدهایان‌شان از عوامل اصلی درنظر گرفته می‌شود. این‌ها تناقض‌هایی هستند که هم از یک طرف حوادث رخ داده را برای ما تراژیک‌تر می‌کنند و هم از طرف دیگر فضای ذهنی شخصیت‌ها را برای ما ملموس‌تر و عمیق‌تر می‌کنند. 
اصلن به‌خاطر وجود همین مسأله، ما در این اپیزود با یکی از مخوف‌ترین وجوه رینیرا مواجه می‌شویم. او که در نتیجه‌ی صحبت‌ش با آلیسنت و فهمیدن این مسأله که پدرش در لحظات آخر زندگی‌اش هم بر رؤیای اگان فاتح تاکید کرده است، انگار جان دوباره‌ای می‌گیرد و بسیار مصمم‌تر از قبل به دراگون استون برمی‌گردد. رینیرا رسمن تأکید می‌کند که انفعالش نباید به حساب ضعف و ناتوانی گذاشته شود و او از حالا آماده است که این جدال بین دو جبهه را وارد فاز جدیدی کند. خلاصه این‌که این تازه شروع داستان است و ما احتمالن باید منتظر نسخه‌ی جدید و بی‌رحمی از رینیرا باشیم. هم‌چنین یک نکته‌ی مهم دیگر این‌که در صحنه‌ی ردوبدل‌شدن این دیالوگ‌ها بین رینیرا و جیهریس به مسأله‌ی دیگری هم باید دقت داشته باشیم. رینیرا این حرف‌ها را در شرایطی به جیهریس می‌زند که در پس‌زمینه‌ی تصویر، ما جمجمه‌ی غول‌پیکر یکی از اژدهایان تارگرین‌ها را می‌بینیم که نمادی از این مسأله است که چنین انگاره‌ای از مدت‌ها قبل به‌صورت سینه‌به‌سینه بین تارگرین‌ها منتقل شده و حالا هم رینیرا دارد این چرخه را ادامه می‌دهد (ما می‌دانیم که تا زمان دنریس هم این مسأله هم‌چنان پابرجا می‌ماند).

📜 متن کامل تحلیل اپیزود چهارم از فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e04
📺 تحلیل اپیزود پنجم فصل دوم سریال «خاندان اژدها»
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
دیمون هم‌چنان در قلعه‌ی نفرین‌شده‌ی هرن‌هال به سر می‌برد و وضعیت ذهنی‌اش روزبه‌روز شرایط وخیم‌تری پیدا می‌کند. حالا در این اپیزود ما بازهم به اعماق ذهن آشفته‌ی دیمون می‌رویم و فکر‌هایی را که در سرش می‌پروراند می‌بینیم. دیمون را در مهم‌ترین صحنه‌ی مربوط به خودش در این اپیزود، در حالی می‌بینیم که در یکی از توهماتش در آغوش مادرش است؛ و در همین حین جملاتی که همیشه آرزوی شنیدن‌شان را داشته از زبان او می‌شنود؛ این که او بهتر از برادرش ویسریس است و شایسته‌ی واقعی تاج‌وتخت او بوده. در همین حین است که دیمون به خودش می‌آید و انگار متوجه کاری که دارد انجام می‌دهد می‌شود و احساس گناه می‌کند. ترکیبی از حس لذت و گناه. احساساتی که فکر خیانت و نارو زدن به رینیرا در او به وجود می‌آورند. آخر دیمون واقعن و در اعماق قلبش رینیرا را دوست دارد. همان‌طور که ویسریس را دوست داشت. هرچند که هم‌واره خواستار رسیدن به قدرت بوده و حس کرده که ظلمی در حق او صورت گرفته، اما هرگز نخواسته با غصب تاج‌وتخت آسیبی به رینیرا یا برادرش برساند. به‌وجودآمدن این افکار و پرورش آن‌ها در این حد در ذهن او می‌تواند تا حدودی تأثیرات هرن‌هال باشد که معروف به این است که حس طمع و قدرت‌طلبی را برای صاحبانش به‌وجود می‌آورد و آن‌ها را دچار نوعی نفرین‌زده‌گی می‌کند. خلاصه این‌که هرچند طرف‌داران تا حدودی از این‌که اتفاق چندان قابل‌توجهی در خط داستانی دیمون رخ نمی‌دهد شاکی هستند اما به‌نظر من، مسیری که قوس شخصیتی او طی می‌کند، در جهت درستی قرار دارد؛ و این‌گونه آنالیز و تجزیه‌وتحلیل فضای ذهنی شخصیت پیچیده‌ای مثل دیمون، به هرچه عمیق‌ترشدن شخصیت او برای مخاطب می‌انجامد.

📜 متن کامل تحلیل اپیزود چهارم از فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e05
📺 تحلیل سریال «درس‌های شیمی»
#️⃣ #نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
یک مینی‌سریال جذاب با روایتی منسجم و داستانی ساده که همانند زندگی، ملغمه‌ای از خنده و گریه‌ی توأمان است و در کنار ترکیب‌بندی‌ها و طراحی هنری دقیق، علاوه بر وقت و شعور مخاطب، چشم او را نیز محترم می‌شمارد. «درس‌های شیمی» اگر چه گاهی بی‌شباهت به بیانیه‌ای فمنیستی نیست، آن دسته از مخاطبان را که هم‌چنان در زندگی روزمره‌‌ی خود با تبعیض و عدم محترم‌شمردن آزادی‌های فردی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، ناخشنود نخواهد کرد؛ و از همین رو می‌تواند گزینه‌ای خوب برای تماشا در این اقلیم باشد.

📜 متن کامل تحلیل سریال «درس‌های شیمی» را با کلیک روی لینک پایین بخوانید:
B2n.ir/LessonsinChemistry
📺 تحلیل اپیزود هفتم فصل دوم سریال «خاندان اژدها»
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
یکی از بهترین صحنه‌های این اپیزود را ببینید که متعلق به اوست و مربوط به همان صحنه‌ی روی آب خوابیدنش در رودخانه. کارگردان در ابتدا دو نمای معرف لانگ‌شات از او به‌مان می‌دهد. سپس یک نمای بسته‌تر مدیوم‌شات که هم‌راه با حرکت آلیسنت، دوربین نیز با او پن می‌کند. او در ابتدا به دوربین نزدیک می‌شود و در نمای کلوز قرار می‌گیرد که نزدیک‌ترین فاصله‌اش با دوربین در این صحنه است، سپس از کنار دوربین رد شده و به مسیر حرکتش ادامه می‌دهد و دوربین با یک حرکت پن، او را وارد نمای اور‌-شولدر می‌کند که چشم‌انداز وسیع پیش روی او را هم در مقابل‌مان می‌گذارد. انگار که آلیسنت با گذر از یک فضای پیشین، وارد یک فضای جدید و عظیم که از هر حیث بر او غالب است، شده باشد (این صحنه توسط سینه‌فیل‌ها به‌سرعت با سریال دیگر شبکه یعنی «وراثت/.جانشینی» و فصل به آب‌زدن کندال نیز مقایسه شد).
در نمونه‌ای دیگر لحظه‌ی تصاحب ورمیتور توسط هیو همر را ببینید. در این صحنه هم، دوربین با یک حرکت، دگرگونی شرایط زندگی او را کامل بر ما آشکار می‌کند. هیو همر با از خودگذشته‌گی و برای نجات جان کسی دیگر، در جای‌گاه آسیب‌پذیری جلوی ورمیتور می‌رود که خود را فدا کند. دوربین با حرکت ترکینگ به جلو، او را در نمایی بسته و سینگل‌شات به تصویر می‌کشد. هیو همر عربده‌ای می‌کشد، دوربین هم بدون هیچ‌گونه کاتی، همان مسیری را که رفته بود، ترکینگ به عقب می‌کند و هیو همر را در همان نمای قبلی و با زاویه‌ای اندکی پایین‌تر، به تصویر می‌کشد. همین حرکت رفت‌وبرگشت دوربین نشان می‌دهد که پیش‌روی از سر شجاعت هیو باعث می‌شود تا در ادامه‌ی زندگی‌اش دیگر مثل قبل نباشد و برای همیشه تغییر کند. او حالا با اژدهایی رام‌شده که در مقابلش سر خم کرده، طرف است.

📜 متن کامل تحلیل اپیزود هفتم از فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e07