📺 تحلیل اپیزود نخست فصل دوم سریال «خاندان اژدها»
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین
بخشی از متن:
... با صحنهای هم طرف هستیم که در نقطهی مقابل اتفاقی که در صحنهی افتتاحیه افتاد قرار دارد. دارم راجع به جایی حرف میزنم که نوچههایی که دیموند به قصد تسویهحساب و برای کشتن جیهریس، پسر هلینا و ایموند اجیر کرده، وارد قلعه میشوند و کارشان را میکنند. در این جا میبینیم که هلینا پس از این که مجبور میشود پسر مقتولش را رها کرده و با دیگر فرزندش به قصد یافتن کمک راهی راهروهای بزرگ و درندشت موجود در قلعه بشود سریال در حرکتی جالب به خودش ارجاع میدهد. راهرویی که هلینا در این صحنه از آن میگذرد همان مکانی است که الیسنت در فصل قبلی رینیرا را که تازه وضع حمل کرده بود مجبور کرد تا به همراه نوزادش از آن عبور کند. این اشاره و حرکت، هم غنای دراماتیک سریال را بالا میبرد و هم برای مخاطب ملموستر است و هم نشان میدهد سریال به این حد از پختهگی و اصالت رسیده است که میتواند به دنیای خودش ارجاع بدهد...
📜 متن کامل تحلیل اپیزود آغازین فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e01
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین
بخشی از متن:
... با صحنهای هم طرف هستیم که در نقطهی مقابل اتفاقی که در صحنهی افتتاحیه افتاد قرار دارد. دارم راجع به جایی حرف میزنم که نوچههایی که دیموند به قصد تسویهحساب و برای کشتن جیهریس، پسر هلینا و ایموند اجیر کرده، وارد قلعه میشوند و کارشان را میکنند. در این جا میبینیم که هلینا پس از این که مجبور میشود پسر مقتولش را رها کرده و با دیگر فرزندش به قصد یافتن کمک راهی راهروهای بزرگ و درندشت موجود در قلعه بشود سریال در حرکتی جالب به خودش ارجاع میدهد. راهرویی که هلینا در این صحنه از آن میگذرد همان مکانی است که الیسنت در فصل قبلی رینیرا را که تازه وضع حمل کرده بود مجبور کرد تا به همراه نوزادش از آن عبور کند. این اشاره و حرکت، هم غنای دراماتیک سریال را بالا میبرد و هم برای مخاطب ملموستر است و هم نشان میدهد سریال به این حد از پختهگی و اصالت رسیده است که میتواند به دنیای خودش ارجاع بدهد...
📜 متن کامل تحلیل اپیزود آغازین فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e01
Telegraph
تحلیل سریال خاندان اژدها | اپیزود یک از فصل دو
یک مخاطبان «خاندان اژدها» از اساس به دو دسته تقسیم میشوند. دسته اول طرفداران سرسخت و پر و پا قرص این دنیا هستند و کتابهای منبع اقتباس را از خود جرج آر.آر.مارتین که نویسندهشان است بهتر حفظند؛ آنها که مو را از ماست بیرون میکشند. برای این دسته از طرفداران…
📺 تحلیل اپیزود سوم فصل دوم سریال «خاندان اژدها»
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین
بخشی از متن:
تم دیگر این اپیزود ترس و شاید مقداری هم پشیمانی است. در واقع این هشدارهای مکرر چندان هم بیتاثیر نیستند و گوشهای شنوایی هم در مقابل خود میبینند. کسانی مثل رینیرا و دیمون و آلیسنت که به نوبهای بهعنوان آغازگران این درگیری در صف اول چشمدرچشمشدن با این وحشت و جنون قرار داشتهاند و بالاخره پس از پشت سر گذاشتن این همه تروما و ازدستدادنها چشمشان در مقابل حقیقت باز شده است. اما متاسفانه دیگر برای رسیدن به این درک دیر شده و عنان کار از دست آنان دررفته است. از این طرف رینیرا را داریم که تلاشهاش برای جلوگیری از این جنگ و درگیری یکییکی به در بسته میخورند و مدام از طرف جبههی خودش هم تحت فشار برای افزودن به آتش این خشم و خشونت قرار میگیرد. از آن طرف دیمون را داریم که فرسنگها دور از جایی که جریان اصلی درگیریها در آن اتفاق میافتد قرار دارد و تازه با وحشت واقعی کارهاش مواجه و متوجه واقعیتها میشود. در سوی دیگر هم آلیسنت را داریم که وقتی حباب خودفریبیاش از بین میرود (آلیسنت خودش را قانع کرده بود که بهعنوان یک زن درستکار، با جانشینکردن اگان دارد به آخرین خواستهی همسرش ادای احترام میکند) و با هشدار رینیرا در مورد جنگ خونبار مواجه میشود، به درستی اشاره میکند که کاری از دست آنها برنمیآید. آلیسنت میگوید که آتو از مقامش خلع شده و کول لشکرکشی کرده و جالب این که موقع اشاره به ایموند بهجای «هو» از کلمهی «وات» استفاده میکند و ضمیر انسانی برای او به کار نمیبرد! تقریبن میتوان ترجمهاش کرد به اینکه «خودت میدونی ایموند هم چه جونوریه!».
📜 متن کامل تحلیل اپیزود سوم از فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e03
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین
بخشی از متن:
تم دیگر این اپیزود ترس و شاید مقداری هم پشیمانی است. در واقع این هشدارهای مکرر چندان هم بیتاثیر نیستند و گوشهای شنوایی هم در مقابل خود میبینند. کسانی مثل رینیرا و دیمون و آلیسنت که به نوبهای بهعنوان آغازگران این درگیری در صف اول چشمدرچشمشدن با این وحشت و جنون قرار داشتهاند و بالاخره پس از پشت سر گذاشتن این همه تروما و ازدستدادنها چشمشان در مقابل حقیقت باز شده است. اما متاسفانه دیگر برای رسیدن به این درک دیر شده و عنان کار از دست آنان دررفته است. از این طرف رینیرا را داریم که تلاشهاش برای جلوگیری از این جنگ و درگیری یکییکی به در بسته میخورند و مدام از طرف جبههی خودش هم تحت فشار برای افزودن به آتش این خشم و خشونت قرار میگیرد. از آن طرف دیمون را داریم که فرسنگها دور از جایی که جریان اصلی درگیریها در آن اتفاق میافتد قرار دارد و تازه با وحشت واقعی کارهاش مواجه و متوجه واقعیتها میشود. در سوی دیگر هم آلیسنت را داریم که وقتی حباب خودفریبیاش از بین میرود (آلیسنت خودش را قانع کرده بود که بهعنوان یک زن درستکار، با جانشینکردن اگان دارد به آخرین خواستهی همسرش ادای احترام میکند) و با هشدار رینیرا در مورد جنگ خونبار مواجه میشود، به درستی اشاره میکند که کاری از دست آنها برنمیآید. آلیسنت میگوید که آتو از مقامش خلع شده و کول لشکرکشی کرده و جالب این که موقع اشاره به ایموند بهجای «هو» از کلمهی «وات» استفاده میکند و ضمیر انسانی برای او به کار نمیبرد! تقریبن میتوان ترجمهاش کرد به اینکه «خودت میدونی ایموند هم چه جونوریه!».
📜 متن کامل تحلیل اپیزود سوم از فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e03
Telegraph
تحلیل سریال «خاندان اژدها» | اپیزود سوم
/فیلمنامه: خوب/ تم اصلی اپیزود سوم «خاندان اژدها» هشدار و ترس است. هشدار و ترس از درگیری و درگرفتن جنگی که به واقع هیچکس قادر به رهگیری رشتههای آن به سمت سرمنشأ و نقطهی آغازش نیست. هشداری که از نشان دادن جنگ خونین بین براکنها و بلک وودها (جالب اینکه…
📺 تحلیل اپیزود چهارم فصل دوم سریال «خاندان اژدها»
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین
بخشی از متن:
یکی از مهمترین نکات، «شیوه»ایست که سریال برای روایت این نبرد استفاده میکند. درست پیش از آغاز رسمی صحنهی نبرد، ما در طی چند اینترکات، عناصر اصلی شرکتکننده در این نبرد را درحال آمادهشدن میبینیم، اما نکتهی مهم این است که این اتفاق در حالی میافتد که ما روایتی از رینیرا و دیالوگهای بین او و جیسریس را روی کل پلانها میشنویم. رینیرا در این صحنه قصد دارد رؤیای اگان فاتح را برای پسرش توضیح دهد و در خلال حرفهاش خود را برای جانشینی فراتر از یک شاه یا ملکه و بهعنوان یک محافظ در نظر میگیرد و توجیه به جنگفرستادن اژدهایان را هدف نهاییاش برای متحدکردن سرزمین ذکر میکند. موضوع این نیست که آیا پیشگویی اگان درست از آب درخواهد آمد یا خیر، موضوع این است که وجود این پیشگویی به تنهایی چه تأثیر و بار روانی روی شخصیتها خواهد داشت؟ جزئیات تا چه حد مشخص شده است؟ و تا چه اندازه تفسیرپذیر است؟ اینکه تا چه اندازه میتواند ابزار سوءاستفاده و یا خودفریبی شخصیتها شود؟ و درنهایت با توجه به اینکه این پیشگویی انگارهی منجیبودن را در ذهن شخصیتها به وجود میآورد، باعث میشود که تا کجا برای پیشبرد اهدافشان پیشروی کنند؟ اصلن مگر همین اگان فاتح نبود که برای تحققبخشیدن به همین رؤیا هزاران نفر از مردم عادی را با اژدهای خود به آتش کشید؟ منجیای که هدف خود را درنهایت نجات جان انسانها تصور میکند، خود باعث نابودی عدهی کثیری از آنها میشود. همچنین این انگاره در حالی به بروز جنگ و تا مرز انقراضرفتن و نابودی تارگرینها ختم میشود که در پیشگویی، وجود آنها و اژدهایانشان از عوامل اصلی درنظر گرفته میشود. اینها تناقضهایی هستند که هم از یک طرف حوادث رخ داده را برای ما تراژیکتر میکنند و هم از طرف دیگر فضای ذهنی شخصیتها را برای ما ملموستر و عمیقتر میکنند.
اصلن بهخاطر وجود همین مسأله، ما در این اپیزود با یکی از مخوفترین وجوه رینیرا مواجه میشویم. او که در نتیجهی صحبتش با آلیسنت و فهمیدن این مسأله که پدرش در لحظات آخر زندگیاش هم بر رؤیای اگان فاتح تاکید کرده است، انگار جان دوبارهای میگیرد و بسیار مصممتر از قبل به دراگون استون برمیگردد. رینیرا رسمن تأکید میکند که انفعالش نباید به حساب ضعف و ناتوانی گذاشته شود و او از حالا آماده است که این جدال بین دو جبهه را وارد فاز جدیدی کند. خلاصه اینکه این تازه شروع داستان است و ما احتمالن باید منتظر نسخهی جدید و بیرحمی از رینیرا باشیم. همچنین یک نکتهی مهم دیگر اینکه در صحنهی ردوبدلشدن این دیالوگها بین رینیرا و جیهریس به مسألهی دیگری هم باید دقت داشته باشیم. رینیرا این حرفها را در شرایطی به جیهریس میزند که در پسزمینهی تصویر، ما جمجمهی غولپیکر یکی از اژدهایان تارگرینها را میبینیم که نمادی از این مسأله است که چنین انگارهای از مدتها قبل بهصورت سینهبهسینه بین تارگرینها منتقل شده و حالا هم رینیرا دارد این چرخه را ادامه میدهد (ما میدانیم که تا زمان دنریس هم این مسأله همچنان پابرجا میماند).
📜 متن کامل تحلیل اپیزود چهارم از فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e04
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین
بخشی از متن:
یکی از مهمترین نکات، «شیوه»ایست که سریال برای روایت این نبرد استفاده میکند. درست پیش از آغاز رسمی صحنهی نبرد، ما در طی چند اینترکات، عناصر اصلی شرکتکننده در این نبرد را درحال آمادهشدن میبینیم، اما نکتهی مهم این است که این اتفاق در حالی میافتد که ما روایتی از رینیرا و دیالوگهای بین او و جیسریس را روی کل پلانها میشنویم. رینیرا در این صحنه قصد دارد رؤیای اگان فاتح را برای پسرش توضیح دهد و در خلال حرفهاش خود را برای جانشینی فراتر از یک شاه یا ملکه و بهعنوان یک محافظ در نظر میگیرد و توجیه به جنگفرستادن اژدهایان را هدف نهاییاش برای متحدکردن سرزمین ذکر میکند. موضوع این نیست که آیا پیشگویی اگان درست از آب درخواهد آمد یا خیر، موضوع این است که وجود این پیشگویی به تنهایی چه تأثیر و بار روانی روی شخصیتها خواهد داشت؟ جزئیات تا چه حد مشخص شده است؟ و تا چه اندازه تفسیرپذیر است؟ اینکه تا چه اندازه میتواند ابزار سوءاستفاده و یا خودفریبی شخصیتها شود؟ و درنهایت با توجه به اینکه این پیشگویی انگارهی منجیبودن را در ذهن شخصیتها به وجود میآورد، باعث میشود که تا کجا برای پیشبرد اهدافشان پیشروی کنند؟ اصلن مگر همین اگان فاتح نبود که برای تحققبخشیدن به همین رؤیا هزاران نفر از مردم عادی را با اژدهای خود به آتش کشید؟ منجیای که هدف خود را درنهایت نجات جان انسانها تصور میکند، خود باعث نابودی عدهی کثیری از آنها میشود. همچنین این انگاره در حالی به بروز جنگ و تا مرز انقراضرفتن و نابودی تارگرینها ختم میشود که در پیشگویی، وجود آنها و اژدهایانشان از عوامل اصلی درنظر گرفته میشود. اینها تناقضهایی هستند که هم از یک طرف حوادث رخ داده را برای ما تراژیکتر میکنند و هم از طرف دیگر فضای ذهنی شخصیتها را برای ما ملموستر و عمیقتر میکنند.
اصلن بهخاطر وجود همین مسأله، ما در این اپیزود با یکی از مخوفترین وجوه رینیرا مواجه میشویم. او که در نتیجهی صحبتش با آلیسنت و فهمیدن این مسأله که پدرش در لحظات آخر زندگیاش هم بر رؤیای اگان فاتح تاکید کرده است، انگار جان دوبارهای میگیرد و بسیار مصممتر از قبل به دراگون استون برمیگردد. رینیرا رسمن تأکید میکند که انفعالش نباید به حساب ضعف و ناتوانی گذاشته شود و او از حالا آماده است که این جدال بین دو جبهه را وارد فاز جدیدی کند. خلاصه اینکه این تازه شروع داستان است و ما احتمالن باید منتظر نسخهی جدید و بیرحمی از رینیرا باشیم. همچنین یک نکتهی مهم دیگر اینکه در صحنهی ردوبدلشدن این دیالوگها بین رینیرا و جیهریس به مسألهی دیگری هم باید دقت داشته باشیم. رینیرا این حرفها را در شرایطی به جیهریس میزند که در پسزمینهی تصویر، ما جمجمهی غولپیکر یکی از اژدهایان تارگرینها را میبینیم که نمادی از این مسأله است که چنین انگارهای از مدتها قبل بهصورت سینهبهسینه بین تارگرینها منتقل شده و حالا هم رینیرا دارد این چرخه را ادامه میدهد (ما میدانیم که تا زمان دنریس هم این مسأله همچنان پابرجا میماند).
📜 متن کامل تحلیل اپیزود چهارم از فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e04
📺 تحلیل اپیزود پنجم فصل دوم سریال «خاندان اژدها»
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین
بخشی از متن:
دیمون همچنان در قلعهی نفرینشدهی هرنهال به سر میبرد و وضعیت ذهنیاش روزبهروز شرایط وخیمتری پیدا میکند. حالا در این اپیزود ما بازهم به اعماق ذهن آشفتهی دیمون میرویم و فکرهایی را که در سرش میپروراند میبینیم. دیمون را در مهمترین صحنهی مربوط به خودش در این اپیزود، در حالی میبینیم که در یکی از توهماتش در آغوش مادرش است؛ و در همین حین جملاتی که همیشه آرزوی شنیدنشان را داشته از زبان او میشنود؛ این که او بهتر از برادرش ویسریس است و شایستهی واقعی تاجوتخت او بوده. در همین حین است که دیمون به خودش میآید و انگار متوجه کاری که دارد انجام میدهد میشود و احساس گناه میکند. ترکیبی از حس لذت و گناه. احساساتی که فکر خیانت و نارو زدن به رینیرا در او به وجود میآورند. آخر دیمون واقعن و در اعماق قلبش رینیرا را دوست دارد. همانطور که ویسریس را دوست داشت. هرچند که همواره خواستار رسیدن به قدرت بوده و حس کرده که ظلمی در حق او صورت گرفته، اما هرگز نخواسته با غصب تاجوتخت آسیبی به رینیرا یا برادرش برساند. بهوجودآمدن این افکار و پرورش آنها در این حد در ذهن او میتواند تا حدودی تأثیرات هرنهال باشد که معروف به این است که حس طمع و قدرتطلبی را برای صاحبانش بهوجود میآورد و آنها را دچار نوعی نفرینزدهگی میکند. خلاصه اینکه هرچند طرفداران تا حدودی از اینکه اتفاق چندان قابلتوجهی در خط داستانی دیمون رخ نمیدهد شاکی هستند اما بهنظر من، مسیری که قوس شخصیتی او طی میکند، در جهت درستی قرار دارد؛ و اینگونه آنالیز و تجزیهوتحلیل فضای ذهنی شخصیت پیچیدهای مثل دیمون، به هرچه عمیقترشدن شخصیت او برای مخاطب میانجامد.
📜 متن کامل تحلیل اپیزود چهارم از فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e05
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین
بخشی از متن:
دیمون همچنان در قلعهی نفرینشدهی هرنهال به سر میبرد و وضعیت ذهنیاش روزبهروز شرایط وخیمتری پیدا میکند. حالا در این اپیزود ما بازهم به اعماق ذهن آشفتهی دیمون میرویم و فکرهایی را که در سرش میپروراند میبینیم. دیمون را در مهمترین صحنهی مربوط به خودش در این اپیزود، در حالی میبینیم که در یکی از توهماتش در آغوش مادرش است؛ و در همین حین جملاتی که همیشه آرزوی شنیدنشان را داشته از زبان او میشنود؛ این که او بهتر از برادرش ویسریس است و شایستهی واقعی تاجوتخت او بوده. در همین حین است که دیمون به خودش میآید و انگار متوجه کاری که دارد انجام میدهد میشود و احساس گناه میکند. ترکیبی از حس لذت و گناه. احساساتی که فکر خیانت و نارو زدن به رینیرا در او به وجود میآورند. آخر دیمون واقعن و در اعماق قلبش رینیرا را دوست دارد. همانطور که ویسریس را دوست داشت. هرچند که همواره خواستار رسیدن به قدرت بوده و حس کرده که ظلمی در حق او صورت گرفته، اما هرگز نخواسته با غصب تاجوتخت آسیبی به رینیرا یا برادرش برساند. بهوجودآمدن این افکار و پرورش آنها در این حد در ذهن او میتواند تا حدودی تأثیرات هرنهال باشد که معروف به این است که حس طمع و قدرتطلبی را برای صاحبانش بهوجود میآورد و آنها را دچار نوعی نفرینزدهگی میکند. خلاصه اینکه هرچند طرفداران تا حدودی از اینکه اتفاق چندان قابلتوجهی در خط داستانی دیمون رخ نمیدهد شاکی هستند اما بهنظر من، مسیری که قوس شخصیتی او طی میکند، در جهت درستی قرار دارد؛ و اینگونه آنالیز و تجزیهوتحلیل فضای ذهنی شخصیت پیچیدهای مثل دیمون، به هرچه عمیقترشدن شخصیت او برای مخاطب میانجامد.
📜 متن کامل تحلیل اپیزود چهارم از فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e05
Telegraph
تحلیل اپیزود پنجم خاندان اژدها
درونیتر، عمیقتر /فیلمنامه: خوب/ رینیرا جایی در اپیزود سوم میگوید: «اگر اژدهایان شروع به جنگ با هم کنن، خودمون نابودیمونو رقم زدیم. ترس از اژدهایان خودش یه سلاحه.» و حق کاملن با رینیرا بود. اژدهایان موجودات خداگونهای تصور میشدند که فراتر از مرگ و نابودی…
📺 تحلیل اپیزود هفتم فصل دوم سریال «خاندان اژدها»
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین
بخشی از متن:
یکی از بهترین صحنههای این اپیزود را ببینید که متعلق به اوست و مربوط به همان صحنهی روی آب خوابیدنش در رودخانه. کارگردان در ابتدا دو نمای معرف لانگشات از او بهمان میدهد. سپس یک نمای بستهتر مدیومشات که همراه با حرکت آلیسنت، دوربین نیز با او پن میکند. او در ابتدا به دوربین نزدیک میشود و در نمای کلوز قرار میگیرد که نزدیکترین فاصلهاش با دوربین در این صحنه است، سپس از کنار دوربین رد شده و به مسیر حرکتش ادامه میدهد و دوربین با یک حرکت پن، او را وارد نمای اور-شولدر میکند که چشمانداز وسیع پیش روی او را هم در مقابلمان میگذارد. انگار که آلیسنت با گذر از یک فضای پیشین، وارد یک فضای جدید و عظیم که از هر حیث بر او غالب است، شده باشد (این صحنه توسط سینهفیلها بهسرعت با سریال دیگر شبکه یعنی «وراثت/.جانشینی» و فصل به آبزدن کندال نیز مقایسه شد).
در نمونهای دیگر لحظهی تصاحب ورمیتور توسط هیو همر را ببینید. در این صحنه هم، دوربین با یک حرکت، دگرگونی شرایط زندگی او را کامل بر ما آشکار میکند. هیو همر با از خودگذشتهگی و برای نجات جان کسی دیگر، در جایگاه آسیبپذیری جلوی ورمیتور میرود که خود را فدا کند. دوربین با حرکت ترکینگ به جلو، او را در نمایی بسته و سینگلشات به تصویر میکشد. هیو همر عربدهای میکشد، دوربین هم بدون هیچگونه کاتی، همان مسیری را که رفته بود، ترکینگ به عقب میکند و هیو همر را در همان نمای قبلی و با زاویهای اندکی پایینتر، به تصویر میکشد. همین حرکت رفتوبرگشت دوربین نشان میدهد که پیشروی از سر شجاعت هیو باعث میشود تا در ادامهی زندگیاش دیگر مثل قبل نباشد و برای همیشه تغییر کند. او حالا با اژدهایی رامشده که در مقابلش سر خم کرده، طرف است.
📜 متن کامل تحلیل اپیزود هفتم از فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e07
#️⃣ #نقد_خاندان_اژدها
#نقد_سریال_خارجی #اپیزودها_زیر_ذره_بین
بخشی از متن:
یکی از بهترین صحنههای این اپیزود را ببینید که متعلق به اوست و مربوط به همان صحنهی روی آب خوابیدنش در رودخانه. کارگردان در ابتدا دو نمای معرف لانگشات از او بهمان میدهد. سپس یک نمای بستهتر مدیومشات که همراه با حرکت آلیسنت، دوربین نیز با او پن میکند. او در ابتدا به دوربین نزدیک میشود و در نمای کلوز قرار میگیرد که نزدیکترین فاصلهاش با دوربین در این صحنه است، سپس از کنار دوربین رد شده و به مسیر حرکتش ادامه میدهد و دوربین با یک حرکت پن، او را وارد نمای اور-شولدر میکند که چشمانداز وسیع پیش روی او را هم در مقابلمان میگذارد. انگار که آلیسنت با گذر از یک فضای پیشین، وارد یک فضای جدید و عظیم که از هر حیث بر او غالب است، شده باشد (این صحنه توسط سینهفیلها بهسرعت با سریال دیگر شبکه یعنی «وراثت/.جانشینی» و فصل به آبزدن کندال نیز مقایسه شد).
در نمونهای دیگر لحظهی تصاحب ورمیتور توسط هیو همر را ببینید. در این صحنه هم، دوربین با یک حرکت، دگرگونی شرایط زندگی او را کامل بر ما آشکار میکند. هیو همر با از خودگذشتهگی و برای نجات جان کسی دیگر، در جایگاه آسیبپذیری جلوی ورمیتور میرود که خود را فدا کند. دوربین با حرکت ترکینگ به جلو، او را در نمایی بسته و سینگلشات به تصویر میکشد. هیو همر عربدهای میکشد، دوربین هم بدون هیچگونه کاتی، همان مسیری را که رفته بود، ترکینگ به عقب میکند و هیو همر را در همان نمای قبلی و با زاویهای اندکی پایینتر، به تصویر میکشد. همین حرکت رفتوبرگشت دوربین نشان میدهد که پیشروی از سر شجاعت هیو باعث میشود تا در ادامهی زندگیاش دیگر مثل قبل نباشد و برای همیشه تغییر کند. او حالا با اژدهایی رامشده که در مقابلش سر خم کرده، طرف است.
📜 متن کامل تحلیل اپیزود هفتم از فصل دوم «خاندان اژدها» را با کلیک روی لینک پایین بخوانید:
B2n.ir/dragon-s02e07
Telegraph
تحلیل سریال خاندان اژدها | اپیزود ۷
/فیلمنامه: خوب/ بیشک مهمترین اتفاق این اپیزود مربوط به ماجرای بذرهای اژدها و حوادث پیشآمده در پردهی نهایی این اپیزود است؛ جایی که ما آن وجه ترسناک ملکهی سیاه را میبینیم. راجع به مسیری که رینیرا برای رسیدن به این نقطه طی کرده و عواقب هولناکی که اعمال…