-بهم گفتن #همجنسگرایی!
گره کراواتش شل شده بود و از گردنش اویزون مونده. سینه بی مو و #سیکس پکش از لای دکمه های باز لباسش تو چشمم برق میزد.
-خب دیگه چی میگن؟
صاف نشستم و موهای بلندم رو پشت گوشم فرستادم.
-پسرای #خوشگلو تو #هفته سه ساعت #کرایه میکنی.
نگاه سرد و #یخیش داشت منو #منجمد می کرد. بلند شد و روبه روی هیکلم ایستاد.
-اگه #همجنس گرام جات اینجا نیست...
به شورتک لی کوتاهم اشاره کرد و ادامه داد.
-مگر اینکه دو #جنسه باشی!
دربرابر لحن جدی و دورگهاش نزدیک بود خودم رو ببازم. آب گلوم رو قورت دادم.
جلو رفتم و خودمو به سینه #برهنهاش چسبوندم. برعکس ظاهر یخیش دستش دور کمرم پیچید و پایین تنم رو به خودش چسبوند.
-چی میخوای ثنا؟
دو طرف یقه لباسش رو گرفتم، رو نوک پاهام بلند شدم که فوری موهام رو چنگ زد و #لب هام رو مماس با لب هاش نگه داشت.
-تورو میخوام! واسمم مهم نیست به هم #جنست تمایل داری.
نیشخندی زد. دستش از کمرم جدا شد، آروم چرخوندتم و بی هوا روی تخت پرتم کرد.
-سه دقیقه وقت داری #لخت شی...
چشم هام گرد شد پکی به سیگارش زد و به #پایین تنم اشاره کرد
-اگه خوشم بیاد جای #مانکن وارد شو لباس فردا شب میکنمت.
چشم هام برقی زد، روی تخت نشستم و لباسام رو دراوردم. نگاهش هر ثانیه خمار تر میشد. دستم رو سمت لباس #زیرم بردم که روی تنم #خیمه زد.
-اونو خودم درمیارم کوچولو!
دستش رو از داخل لباسم رد کرد و ....
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAElUsbNljeJWZzAEsQ
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAElUsbNljeJWZzAEsQ
🌺🍂🌺🍂🌺🍂
حامی الوند صاحب یه شرکت شو لباسه.
در اصل کارش برگزاری فشن شوهای زیرزمینی در ایرانه
تصمیم میگیره چندتا دختره باکره استخدام کنه.
شایعهاس که حامی همجنسگراس در عوض هفته ای دو شب یه پسر جوون و خوش تیپ میره به اتاقش. ثنا دختری که میخواد وارد حریم شخصی این مرد مرموز بشه❌🔞
🍓🍂🍓🍂🍓
#رمانیبدونسانسور🍁
#بزرگسال🍁
#استیج
استیج
گره کراواتش شل شده بود و از گردنش اویزون مونده. سینه بی مو و #سیکس پکش از لای دکمه های باز لباسش تو چشمم برق میزد.
-خب دیگه چی میگن؟
صاف نشستم و موهای بلندم رو پشت گوشم فرستادم.
-پسرای #خوشگلو تو #هفته سه ساعت #کرایه میکنی.
نگاه سرد و #یخیش داشت منو #منجمد می کرد. بلند شد و روبه روی هیکلم ایستاد.
-اگه #همجنس گرام جات اینجا نیست...
به شورتک لی کوتاهم اشاره کرد و ادامه داد.
-مگر اینکه دو #جنسه باشی!
دربرابر لحن جدی و دورگهاش نزدیک بود خودم رو ببازم. آب گلوم رو قورت دادم.
جلو رفتم و خودمو به سینه #برهنهاش چسبوندم. برعکس ظاهر یخیش دستش دور کمرم پیچید و پایین تنم رو به خودش چسبوند.
-چی میخوای ثنا؟
دو طرف یقه لباسش رو گرفتم، رو نوک پاهام بلند شدم که فوری موهام رو چنگ زد و #لب هام رو مماس با لب هاش نگه داشت.
-تورو میخوام! واسمم مهم نیست به هم #جنست تمایل داری.
نیشخندی زد. دستش از کمرم جدا شد، آروم چرخوندتم و بی هوا روی تخت پرتم کرد.
-سه دقیقه وقت داری #لخت شی...
چشم هام گرد شد پکی به سیگارش زد و به #پایین تنم اشاره کرد
-اگه خوشم بیاد جای #مانکن وارد شو لباس فردا شب میکنمت.
چشم هام برقی زد، روی تخت نشستم و لباسام رو دراوردم. نگاهش هر ثانیه خمار تر میشد. دستم رو سمت لباس #زیرم بردم که روی تنم #خیمه زد.
-اونو خودم درمیارم کوچولو!
دستش رو از داخل لباسم رد کرد و ....
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAElUsbNljeJWZzAEsQ
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAElUsbNljeJWZzAEsQ
🌺🍂🌺🍂🌺🍂
حامی الوند صاحب یه شرکت شو لباسه.
در اصل کارش برگزاری فشن شوهای زیرزمینی در ایرانه
تصمیم میگیره چندتا دختره باکره استخدام کنه.
شایعهاس که حامی همجنسگراس در عوض هفته ای دو شب یه پسر جوون و خوش تیپ میره به اتاقش. ثنا دختری که میخواد وارد حریم شخصی این مرد مرموز بشه❌🔞
🍓🍂🍓🍂🍓
#رمانیبدونسانسور🍁
#بزرگسال🍁
#استیج
استیج
👍51❤3😁3👎2