💠 #تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۲)
🔹 مبارزه برای حق تحصیل زنان و برخورداری آنها از آموزش رایگان، یکی از محورهای اساسی کنشگری فعالان حقوق زنان از جمله بیبیخانم را تشکیل میداد. اگرچه حتی مردان بیسواد هم در آن زمان بهصرف مرد بودن خود از حقرای برخوردار بودند، بسیاری از فعالان حقوق زنان در حوزه آموزش، اعتقاد داشتند که برخورداری از سواد لازمه مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه و بهبود شرایط آنهاست.
انجمن مخدرات وطن: مشارکت زنان اعیان
پاییز سال ۱۲۸۸ خورشیدی بود که گروهی از زنان پیشرو جلساتی را برگزار کردند که قرار بود پیش درآمد مشارکت سازمانیافته زنان در عرصه اجتماع و فرهنگ باشد. تعدادی از این جلسات به دعوت مدیران مدارس در یکی از مدارس دخترانهای برگزار شد که توسط مدافعان حقوق زنان تاسیس شده بود؛ مدرسههایی همچون «پردگیان اسلامی» و «خواتین». اواخر همان سال بود که از پی برگزاری جلسات متعدد، انجمن مخدرات وطن پا به عرصه وجود گذاشت. انجمن مخدرات وطن شامل اعضایی از طبقه بالای جامعه و نماد دورهای از فعالیت زنان بود که جنبش آموزش زنان قدرت گرفته بود، بهطوری که زنان فراتر از مطالبه آموزش و آگاهی زنان، مستقیماً به مسائل سیاسی هم ورود میکردند.
اعضای هیئت موسس این انجمن که اولین هیئت مدیره آن نیز به شمار میرفت، عموماً زنانی از طبقات بالای جامعه بودند. چند تن از زنان و دختران ناصرالدین شاه نیز به عضویت آن درآمدند. اما بخشی از این زنان در هیچ یک از منابع نامی از آن خود ندارند؛ آنها با عناوینی نظیر عیال «اعتمادالحکما» و «خانم آقامیرزا اسدالله توتون فروش» شناخته میشدند. آغابیگم نجمآبادی، دختر شیخ هادی نجمآبادی، از اعضای تاثیرگذار این انجمن به شمار میرفت و در بعضی منابع از او به عنوان مدیر و بنیانگذار انجمن مخدرات وطن یاد شده است. از میان سخنرانیهای آقا بیگم نجمآبادی، سخنرانی او در جلسهای که در روز ۳۰ اردیبهشت ۱۲۸۹ برگزار شد، نشان میدهد موضوع جلسات انجمن مخدرات به وضعیت و خواستههای زنان محدود نبوده است. او در این جلسه زنان را به اتحاد با یکدیگر برای احقاق حقوق خویش فرا میخواند، اهمیت کسب دانش و مبارزه با جهل و بیسوادی را به زنان گوشزد میکند و خواهان علمآموزی آنها میشود. اما علاوه بر مسائل مربوط به حقوق زنان، در سخنانش به انتقاد از وضعیت سیاسی و اجتماعی حاکم بر کشور میپردازد و دولتمردان را به اتحاد برای سامان دادن به اوضاع مملکت و مبارزه با دولتهای بیگانه دعوت میکند. ...
... برگزاری چنین جلسات و جشنهایی که پای زنان را به عرصه اجتماعی باز میکرد، کار سادهای نبود و با مخالفت گروهی از مردان تحت لوای شرع مواجه میشد. از جمله مراسم «نمایش فوقالعاده زورآزمایی علیقلیچ داغستانی در منزل بانو عظمی». بهرغم آنکه همه مدعوین آن زنان محجبه بودند و قرار بود درآمد حاصل از آن هم صرف تاسیس مدرسه برای کودکان بیسرپرست شود، با مخالفت عدهای روبرو شد که تماشای چنین برنامهای را برای زنان مناسب نمیدانستند. محافل روشنفکری آن زمان اما در برابر این اقدام ساکت ننشستند و با چاپ مقالاتی در برخی روزنامهها از ممانعت از برگزاری این جلسه، انتقاد کردند.
🔹 تأسیس نخستین مدرسه برای آموزش زنان بیسواد بزرگسال
اگرچه تا آن زمان زنان ایرانی توانسته بودند با راهاندازی تعدادی مدرسه دخترانه، شرایط سوادآموزی دختران را فراهم کنند، اما برای زنانی که تا سنین بزرگسالی بیسواد مانده بودند، امکان برای تحصیل وجود نداشت. نورالهدی منگنه که در آن زمان منشی اول «جمعیت نسوان وطنخواه» بود، در یکی از جلسات هیئتمدیره جمعیت، پیشنهاد کرد چنین مدرسه اکابری ایجاد شود. قرار بود ابتدا یک کلاس درس برای آموزش زنان بیسواد ایجاد شود و تدریجا این کلاس تبدیل به یک دبستان شود. اما این تازه اول راه بود. با انتشار خبر تاسیس چنین کلاسی عدهای آن را «سرآغاز فتنه و فساد در جامعه» دانستند و برای ممانعت از تشکیل این کلاسها به علما متوسل شدند. اما اعضای انجمن هم در پاسخ بیکار ننشستند و با مراجعه به علمای روشنفکر حمایت آنها را جلب کردند.
انجمن برای اجرای این پیشنهاد بودجه کافی نداشت. راهکار نورالهدی منگنه برگزاری یک نمایش زنانه و اختصاص درآمد حاصل از آن برای تاسیس مدرسه بود. خانه خود او که چیزی در حدود ۲۰۰۰ متر بود، به اجرای این نمایش اختصاص داده شد. از آنجایی که رفتن به نمایش یا سینما برای زنان مجاز نبود، کارتهای دعوت به مراسم را تحت عنوان کارت دعوت عروسی فرستادند.
⤵️ ادامه در صفحه بعد
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۲)
🔹 مبارزه برای حق تحصیل زنان و برخورداری آنها از آموزش رایگان، یکی از محورهای اساسی کنشگری فعالان حقوق زنان از جمله بیبیخانم را تشکیل میداد. اگرچه حتی مردان بیسواد هم در آن زمان بهصرف مرد بودن خود از حقرای برخوردار بودند، بسیاری از فعالان حقوق زنان در حوزه آموزش، اعتقاد داشتند که برخورداری از سواد لازمه مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه و بهبود شرایط آنهاست.
انجمن مخدرات وطن: مشارکت زنان اعیان
پاییز سال ۱۲۸۸ خورشیدی بود که گروهی از زنان پیشرو جلساتی را برگزار کردند که قرار بود پیش درآمد مشارکت سازمانیافته زنان در عرصه اجتماع و فرهنگ باشد. تعدادی از این جلسات به دعوت مدیران مدارس در یکی از مدارس دخترانهای برگزار شد که توسط مدافعان حقوق زنان تاسیس شده بود؛ مدرسههایی همچون «پردگیان اسلامی» و «خواتین». اواخر همان سال بود که از پی برگزاری جلسات متعدد، انجمن مخدرات وطن پا به عرصه وجود گذاشت. انجمن مخدرات وطن شامل اعضایی از طبقه بالای جامعه و نماد دورهای از فعالیت زنان بود که جنبش آموزش زنان قدرت گرفته بود، بهطوری که زنان فراتر از مطالبه آموزش و آگاهی زنان، مستقیماً به مسائل سیاسی هم ورود میکردند.
اعضای هیئت موسس این انجمن که اولین هیئت مدیره آن نیز به شمار میرفت، عموماً زنانی از طبقات بالای جامعه بودند. چند تن از زنان و دختران ناصرالدین شاه نیز به عضویت آن درآمدند. اما بخشی از این زنان در هیچ یک از منابع نامی از آن خود ندارند؛ آنها با عناوینی نظیر عیال «اعتمادالحکما» و «خانم آقامیرزا اسدالله توتون فروش» شناخته میشدند. آغابیگم نجمآبادی، دختر شیخ هادی نجمآبادی، از اعضای تاثیرگذار این انجمن به شمار میرفت و در بعضی منابع از او به عنوان مدیر و بنیانگذار انجمن مخدرات وطن یاد شده است. از میان سخنرانیهای آقا بیگم نجمآبادی، سخنرانی او در جلسهای که در روز ۳۰ اردیبهشت ۱۲۸۹ برگزار شد، نشان میدهد موضوع جلسات انجمن مخدرات به وضعیت و خواستههای زنان محدود نبوده است. او در این جلسه زنان را به اتحاد با یکدیگر برای احقاق حقوق خویش فرا میخواند، اهمیت کسب دانش و مبارزه با جهل و بیسوادی را به زنان گوشزد میکند و خواهان علمآموزی آنها میشود. اما علاوه بر مسائل مربوط به حقوق زنان، در سخنانش به انتقاد از وضعیت سیاسی و اجتماعی حاکم بر کشور میپردازد و دولتمردان را به اتحاد برای سامان دادن به اوضاع مملکت و مبارزه با دولتهای بیگانه دعوت میکند. ...
... برگزاری چنین جلسات و جشنهایی که پای زنان را به عرصه اجتماعی باز میکرد، کار سادهای نبود و با مخالفت گروهی از مردان تحت لوای شرع مواجه میشد. از جمله مراسم «نمایش فوقالعاده زورآزمایی علیقلیچ داغستانی در منزل بانو عظمی». بهرغم آنکه همه مدعوین آن زنان محجبه بودند و قرار بود درآمد حاصل از آن هم صرف تاسیس مدرسه برای کودکان بیسرپرست شود، با مخالفت عدهای روبرو شد که تماشای چنین برنامهای را برای زنان مناسب نمیدانستند. محافل روشنفکری آن زمان اما در برابر این اقدام ساکت ننشستند و با چاپ مقالاتی در برخی روزنامهها از ممانعت از برگزاری این جلسه، انتقاد کردند.
🔹 تأسیس نخستین مدرسه برای آموزش زنان بیسواد بزرگسال
اگرچه تا آن زمان زنان ایرانی توانسته بودند با راهاندازی تعدادی مدرسه دخترانه، شرایط سوادآموزی دختران را فراهم کنند، اما برای زنانی که تا سنین بزرگسالی بیسواد مانده بودند، امکان برای تحصیل وجود نداشت. نورالهدی منگنه که در آن زمان منشی اول «جمعیت نسوان وطنخواه» بود، در یکی از جلسات هیئتمدیره جمعیت، پیشنهاد کرد چنین مدرسه اکابری ایجاد شود. قرار بود ابتدا یک کلاس درس برای آموزش زنان بیسواد ایجاد شود و تدریجا این کلاس تبدیل به یک دبستان شود. اما این تازه اول راه بود. با انتشار خبر تاسیس چنین کلاسی عدهای آن را «سرآغاز فتنه و فساد در جامعه» دانستند و برای ممانعت از تشکیل این کلاسها به علما متوسل شدند. اما اعضای انجمن هم در پاسخ بیکار ننشستند و با مراجعه به علمای روشنفکر حمایت آنها را جلب کردند.
انجمن برای اجرای این پیشنهاد بودجه کافی نداشت. راهکار نورالهدی منگنه برگزاری یک نمایش زنانه و اختصاص درآمد حاصل از آن برای تاسیس مدرسه بود. خانه خود او که چیزی در حدود ۲۰۰۰ متر بود، به اجرای این نمایش اختصاص داده شد. از آنجایی که رفتن به نمایش یا سینما برای زنان مجاز نبود، کارتهای دعوت به مراسم را تحت عنوان کارت دعوت عروسی فرستادند.
⤵️ ادامه در صفحه بعد
💠 #تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۳)
🔹 در سال ۱۲۸۲ش. طوبا رشديه در قسمتی از خانه خود، مدرسه دخترانهای بهنام پرورش داير نمود. این مدرسه اگرچه با استقبال روبرو گرديد و روز چهارم تاسيس ۱۷ شاگرد داشت، اما فراشان دولتی ریختند و تابلوی آن را با فحش و تهديد برداشتند و مدرسه را منحل کردند.
🔹 در سالهای پس از انقلاب مشروطه باسواد شدن زنان و تحصیل علم دختران از مهمترین خواستههای جنبش زنان ایران بود و اینچنین بود که تلاشها برای تأسیس مدرسه دخترانه آغاز شد.
طوبا آزموده به تأسیس مدرسه و آموزش دختران همت گماشت و مدرسهای را تحت عنوان دبستان دخترانه ناموس در سال ۱۲۸۶ در خیابان شاهپور (حافظ فعلی) و نزدیک چهارراه حسنآباد تأسیس کرد و با استفاده از تجارب مدرسه دوشیزگان و با وفق دادن برنامههای درسی مدرسه با عرف و اعتقادات جامعه، از جمله تدریس قرآن و برقراری مجالس روضهخوانی، شروع به کار کرد که بدون مشکل حادی به کار خود ادامه داد.
او که با شرایط آن روزگار آشنایی داشت با تدبیری جدید شروع به کار نمود. در ابتدا به تأسیس کلاسهای اکابر برای بانوان اقدام نمود و سپس قرآن و تعالیم مذهبی و علمالحدیث را در درسها گنجاند و سالی یک بار در مدرسه مجلس روضه خوانی ترتیب داد و از اولیای شاگردان دعوت به عمل آورد و آیههایی از قرآن کریم در جهت فراگیری علم و دانش به آنان گوشزد نمود.
پیداکردن آموزگاران زن در آن عصر بسیار مشکل بود بنابراین وی ناچار بود از دوستان شوهر خود درخواست کند تا کتابهای مورد نیاز شاگردان را تهیه کنند و سپس خود به تعلیم آنان میپرداخت. بعد از مدتی از کمکهای بیدریغ سید جوادخان سرتیپ، میرزا حسن رشدیه، نصیرالدوله و ادیبالدوله برخوردار گردید.
مدرسه ناموس بعدها به صورت یکی از مهمترین و مجهزترین مدارس متوسطه تهران درآمد. از فارغالتحصیلان این مدرسه می توان از بانو توران آزموده (خواهرزاده طوبا خانم)، بانو فخرعظمیارغون (مادر سیمین بهبهانی)، بیبیخانم، گیلان خانم، فرخندهخانم و مهرانور سمیعی نام برد.
او توانست در مدتی کوتاه تعداد این مدارس را به شش برساند و در سال ۱۲۹۳، یعنی ۸ سال پس از تأسیس اولین مدرسه، ۳۴۷۴ دختر دانشآموز را جذب این مدارس کند. آزموده، این مدارس را به صورت یکی از مهمترین و مجهزترین مدارس متوسطه کامل و کانون پرورش دختران متجدد درآورد.
آزموده علاوه بر دایر کردن مدارس دختران، کلاسهای اکابر را نیز جهت جذب زنان مسنتر دایر کرد
🔺 کنگره نسوان شرق
در روز پنجشنبه ۲۶ آبان ماه ۱۳۱۱ در شماره ۳۹۵۵-ص۱ روزنامه ایران درباره ی کنگره نسوان شرق میخوانیم که در ساعت ۱۰ صبح روز چهارشنبه بنا به دعوت خانم طوبا آزموده مدیره متوسطه ناموس نمایندگان محترمه نسوان شرق به اتفاق جمعی از خانمهای فاضله و مدیرات و معلمات و دیپلمه های مدارس متوسطه تهران و مخبرین جراید در مدرسه ناموس حضور بهم می رسانند.
نخست خانم شکوه نفیسی ناظم مدرسه ناموس خطابه ای غرا به زبان عربی ایراد می کند در این خطابه به زنانی که از کشورهای عربی، مصر، سوریه و عراق آمدهاند، خوش آمد می گوید . این خطابه را خانم پروین آزموده به زبان فارسی ترجمه میکند.
آنگاه خانم مهین اختر شهابی درباره آزادی زنان و مقایسه گذشته و حال زنان ایران سخن می گوید .
چهارمین سخنران ، بانو اختر شهابی در اطراف آزادی زنان و عدم لزوم کشف حجاب سخن می گوید ، خانم عدل الملک خلعتبری راجع به عفت می گوید.
کنگره نسوان شرق همایش زنان ِ کشورهای عربی و آسیایی بود که ابتدا از ائتلاف و ادغام انجمنهای محلی زنان در کشورهای عربی تشکیل شد. به تدریج سازمانهایی از کشورهای دیگر مانند هندوستان نیز به آن اضافه شدند.
⤵️ ادامه در صفحه بعد
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۳)
🔹 در سال ۱۲۸۲ش. طوبا رشديه در قسمتی از خانه خود، مدرسه دخترانهای بهنام پرورش داير نمود. این مدرسه اگرچه با استقبال روبرو گرديد و روز چهارم تاسيس ۱۷ شاگرد داشت، اما فراشان دولتی ریختند و تابلوی آن را با فحش و تهديد برداشتند و مدرسه را منحل کردند.
🔹 در سالهای پس از انقلاب مشروطه باسواد شدن زنان و تحصیل علم دختران از مهمترین خواستههای جنبش زنان ایران بود و اینچنین بود که تلاشها برای تأسیس مدرسه دخترانه آغاز شد.
طوبا آزموده به تأسیس مدرسه و آموزش دختران همت گماشت و مدرسهای را تحت عنوان دبستان دخترانه ناموس در سال ۱۲۸۶ در خیابان شاهپور (حافظ فعلی) و نزدیک چهارراه حسنآباد تأسیس کرد و با استفاده از تجارب مدرسه دوشیزگان و با وفق دادن برنامههای درسی مدرسه با عرف و اعتقادات جامعه، از جمله تدریس قرآن و برقراری مجالس روضهخوانی، شروع به کار کرد که بدون مشکل حادی به کار خود ادامه داد.
او که با شرایط آن روزگار آشنایی داشت با تدبیری جدید شروع به کار نمود. در ابتدا به تأسیس کلاسهای اکابر برای بانوان اقدام نمود و سپس قرآن و تعالیم مذهبی و علمالحدیث را در درسها گنجاند و سالی یک بار در مدرسه مجلس روضه خوانی ترتیب داد و از اولیای شاگردان دعوت به عمل آورد و آیههایی از قرآن کریم در جهت فراگیری علم و دانش به آنان گوشزد نمود.
پیداکردن آموزگاران زن در آن عصر بسیار مشکل بود بنابراین وی ناچار بود از دوستان شوهر خود درخواست کند تا کتابهای مورد نیاز شاگردان را تهیه کنند و سپس خود به تعلیم آنان میپرداخت. بعد از مدتی از کمکهای بیدریغ سید جوادخان سرتیپ، میرزا حسن رشدیه، نصیرالدوله و ادیبالدوله برخوردار گردید.
مدرسه ناموس بعدها به صورت یکی از مهمترین و مجهزترین مدارس متوسطه تهران درآمد. از فارغالتحصیلان این مدرسه می توان از بانو توران آزموده (خواهرزاده طوبا خانم)، بانو فخرعظمیارغون (مادر سیمین بهبهانی)، بیبیخانم، گیلان خانم، فرخندهخانم و مهرانور سمیعی نام برد.
او توانست در مدتی کوتاه تعداد این مدارس را به شش برساند و در سال ۱۲۹۳، یعنی ۸ سال پس از تأسیس اولین مدرسه، ۳۴۷۴ دختر دانشآموز را جذب این مدارس کند. آزموده، این مدارس را به صورت یکی از مهمترین و مجهزترین مدارس متوسطه کامل و کانون پرورش دختران متجدد درآورد.
آزموده علاوه بر دایر کردن مدارس دختران، کلاسهای اکابر را نیز جهت جذب زنان مسنتر دایر کرد
🔺 کنگره نسوان شرق
در روز پنجشنبه ۲۶ آبان ماه ۱۳۱۱ در شماره ۳۹۵۵-ص۱ روزنامه ایران درباره ی کنگره نسوان شرق میخوانیم که در ساعت ۱۰ صبح روز چهارشنبه بنا به دعوت خانم طوبا آزموده مدیره متوسطه ناموس نمایندگان محترمه نسوان شرق به اتفاق جمعی از خانمهای فاضله و مدیرات و معلمات و دیپلمه های مدارس متوسطه تهران و مخبرین جراید در مدرسه ناموس حضور بهم می رسانند.
نخست خانم شکوه نفیسی ناظم مدرسه ناموس خطابه ای غرا به زبان عربی ایراد می کند در این خطابه به زنانی که از کشورهای عربی، مصر، سوریه و عراق آمدهاند، خوش آمد می گوید . این خطابه را خانم پروین آزموده به زبان فارسی ترجمه میکند.
آنگاه خانم مهین اختر شهابی درباره آزادی زنان و مقایسه گذشته و حال زنان ایران سخن می گوید .
چهارمین سخنران ، بانو اختر شهابی در اطراف آزادی زنان و عدم لزوم کشف حجاب سخن می گوید ، خانم عدل الملک خلعتبری راجع به عفت می گوید.
کنگره نسوان شرق همایش زنان ِ کشورهای عربی و آسیایی بود که ابتدا از ائتلاف و ادغام انجمنهای محلی زنان در کشورهای عربی تشکیل شد. به تدریج سازمانهایی از کشورهای دیگر مانند هندوستان نیز به آن اضافه شدند.
⤵️ ادامه در صفحه بعد
💠 #تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۴)
🔹 دبستان دوشیزگان با سه کلاس که بیبیخانم، خدیجه و مولود معلمهای آن بودند افتتاح شد. بیبی اعلامیه بازگشایی مدرسه را در سطح محله و شهر پخش کرد. او نسخهای از آن را هم به روزنامه تازهای به نام «مجلس» داد تا تعداد بیشتری از بازگشایی این مدرسه مطلع شوند.
۲۰ شاگرد در این مدرسه ثبت نام کردند و دبستان دوشیزگان با عنوان اولین مدرسه دخترانه ایرانی به طور رسمی از پاییز سال ۱۲۸۶ کار خود را شروع کرد.
خدیجه آنقدر دلبسته درس خواندن بود که با وجود تدریس در مدرسه مادرش، تمام شبها را با مطالعه میگذراند. او عربی را پیش داییاش شیخ اسدالله با مهارت زیادی یاد گرفته بود. گلستان و بوستان سعدی را حفظ کرد و این مهارت ها در تدریس بسیار به او کمک میکرد.
اما درسهایی در جهت بالا بردن قدرت تدریس در مقطع دبستان، بهتنهایی چیزی نبود که خدیجه را راضی کند. او زیر نظر میرزاعبدالرزاق خان سرتیپ که به خانهشان میآمد، حساب، هندسه و زبان فرانسه را هم یاد گرفت. اما این که بیهدف درس بخواند، برای خدیجه کافی نبود و از برادرش حسنعلی خواست که به دوستانش در دارالفنون بسپرد تا یکی از معلمان بیاید و از او امتحان بگیرد. او با تسلط بر عربی و ادبیات فارسی توانست تصدیق خود را از دست سلطانالعلما، یکی از معلمان برجسته این مدرسه، بگیرد. اما این تصدیق هم راضیاش نکرد و تصمیم گرفت که خودش را برای یک امتحان جدیتر آماده کند. در این زمان بود که از برادرانش خواست درباره او با میرزاحسن خان رشدیه صحبت کنند تا از او امتحان بگیرد.
رشدیه پس از بازگشایی مدارس در تهران به فکر تربیت معلم افتاده بود. او خود در دارالمعلمین استانبول تحصیل کرده و به شیوه تدریس و امتحانات آن جا آشنا بود. البته تا سال ۱۲۹۸ مرکز دارالمعلمین تهران تاسیس نشد اما رشدیه با روشهایی که خود میدانست معلمهایی را آموزش میداد و در آخر به آنها مدرک دارالمعلمین را هم اهدا میکرد. خدیجه هم خود را برای رسیدن به این مدرک آماده کرده بود. بالاخره میرزا حسنخان به خانه آنها آمد و از دختر بیبیخانم امتحان گرفت.
خدیجه در خاطراتش درباره این امتحان و مدرکی که گرفته، گفته: « آقای رشدیه پرسید چه چیزهایی خوانده و میدانید؟ گفتم: چهار مقاله هندسه، جبر و مقابله، تاریخ و جغرافیا. در عربی هم نهجالبلاغه و قرآن را ترجمه میکنم... دروسی که برشمرده بودم امتحان کرد و رفت تصدیقی فرستاد که بالایش به زبان فرانسه نوشته شده بود «سرتیفیکا»، عکس شیروخورشید داشت و خاصه دارالمعلمین بود. تمام موارد را تکتک نمره داده بود ولی در کنار عربی نوشته بود عربیاش به ادبیت رسیده و برای معلمی مدارس متوسطه شایستگی دارد».
این اتفاق نهتنها برای خود خدیجه بلکه برای بیبیخانم هم بسیار باعث افتخار بود. او که همیشه از منع تحصیل دختران انتقاد میکرد، حالا دختری در خانه داشت که مدرکی معادل لیسانس امروز را گرفته بود. همین موضوع باعث شد بیبی در خانه ولیمهای بگیرد و لقب افضل را روی خدیجه بگذارد و در این میهمانی همه آشناها، فامیل و همسایهها را از این افتخار باخبر کند.
⤵️ ادامه در صفحه بعد
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۴)
🔹 دبستان دوشیزگان با سه کلاس که بیبیخانم، خدیجه و مولود معلمهای آن بودند افتتاح شد. بیبی اعلامیه بازگشایی مدرسه را در سطح محله و شهر پخش کرد. او نسخهای از آن را هم به روزنامه تازهای به نام «مجلس» داد تا تعداد بیشتری از بازگشایی این مدرسه مطلع شوند.
۲۰ شاگرد در این مدرسه ثبت نام کردند و دبستان دوشیزگان با عنوان اولین مدرسه دخترانه ایرانی به طور رسمی از پاییز سال ۱۲۸۶ کار خود را شروع کرد.
خدیجه آنقدر دلبسته درس خواندن بود که با وجود تدریس در مدرسه مادرش، تمام شبها را با مطالعه میگذراند. او عربی را پیش داییاش شیخ اسدالله با مهارت زیادی یاد گرفته بود. گلستان و بوستان سعدی را حفظ کرد و این مهارت ها در تدریس بسیار به او کمک میکرد.
اما درسهایی در جهت بالا بردن قدرت تدریس در مقطع دبستان، بهتنهایی چیزی نبود که خدیجه را راضی کند. او زیر نظر میرزاعبدالرزاق خان سرتیپ که به خانهشان میآمد، حساب، هندسه و زبان فرانسه را هم یاد گرفت. اما این که بیهدف درس بخواند، برای خدیجه کافی نبود و از برادرش حسنعلی خواست که به دوستانش در دارالفنون بسپرد تا یکی از معلمان بیاید و از او امتحان بگیرد. او با تسلط بر عربی و ادبیات فارسی توانست تصدیق خود را از دست سلطانالعلما، یکی از معلمان برجسته این مدرسه، بگیرد. اما این تصدیق هم راضیاش نکرد و تصمیم گرفت که خودش را برای یک امتحان جدیتر آماده کند. در این زمان بود که از برادرانش خواست درباره او با میرزاحسن خان رشدیه صحبت کنند تا از او امتحان بگیرد.
رشدیه پس از بازگشایی مدارس در تهران به فکر تربیت معلم افتاده بود. او خود در دارالمعلمین استانبول تحصیل کرده و به شیوه تدریس و امتحانات آن جا آشنا بود. البته تا سال ۱۲۹۸ مرکز دارالمعلمین تهران تاسیس نشد اما رشدیه با روشهایی که خود میدانست معلمهایی را آموزش میداد و در آخر به آنها مدرک دارالمعلمین را هم اهدا میکرد. خدیجه هم خود را برای رسیدن به این مدرک آماده کرده بود. بالاخره میرزا حسنخان به خانه آنها آمد و از دختر بیبیخانم امتحان گرفت.
خدیجه در خاطراتش درباره این امتحان و مدرکی که گرفته، گفته: « آقای رشدیه پرسید چه چیزهایی خوانده و میدانید؟ گفتم: چهار مقاله هندسه، جبر و مقابله، تاریخ و جغرافیا. در عربی هم نهجالبلاغه و قرآن را ترجمه میکنم... دروسی که برشمرده بودم امتحان کرد و رفت تصدیقی فرستاد که بالایش به زبان فرانسه نوشته شده بود «سرتیفیکا»، عکس شیروخورشید داشت و خاصه دارالمعلمین بود. تمام موارد را تکتک نمره داده بود ولی در کنار عربی نوشته بود عربیاش به ادبیت رسیده و برای معلمی مدارس متوسطه شایستگی دارد».
این اتفاق نهتنها برای خود خدیجه بلکه برای بیبیخانم هم بسیار باعث افتخار بود. او که همیشه از منع تحصیل دختران انتقاد میکرد، حالا دختری در خانه داشت که مدرکی معادل لیسانس امروز را گرفته بود. همین موضوع باعث شد بیبی در خانه ولیمهای بگیرد و لقب افضل را روی خدیجه بگذارد و در این میهمانی همه آشناها، فامیل و همسایهها را از این افتخار باخبر کند.
⤵️ ادامه در صفحه بعد
💠 #تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۵)
🔹 #مهرتاج_رخشان (۱۲۶۰ در تهران-۲۹ شهریور ۱۳۵۳ دماوند) ؛ اولین فارغ التحصیل مدرسه دخترانه امریکایی تهران؛ موسس مدرسه دخترانه «ام المدارس»؛ عضو هیات تحریریه مجله عالم نسوان؛ نویسنده نخستین نظام نامه مدارس ایران برای وزارت معارف
🔹 بدرالدجی در خانواده ای اشرافی به دنیا آمد؛ پدرش میرزا محمد باقر رضوی معروف به امام الحکما قاضی و طبیب و مادرش حمیده خانم نام داشت. نام اصلی مهرتاج رخشان، بدرالدجی بود که پدرش برای او گذاشته بود. خودش درباره نامش اینطور می گوید: «پدرم اسم بدرالدجی را برایم انتخاب کرد ولی خودم وقتی بزرگ شدم فهمیدم که این اسم یعنی یک ماه در میان دنیای تاریکی و از آن خوشم نیامد. نام مهرتاج را برای خودم برگزیدم. من نمی خواستم تنها یک ماه باشم در میان دنیای تاریکی؛ دلم می خواست همه زنان ماه باشند و دنیا از وجود زن پر از نور و روشنایی شود»
مهرتاج فقه، عربی، تاریخ و زبان انگلیسی را نزد پدر و مادرش آموخت.
جسارت و پیگیری مهرتاج برای ادامه تحصیل
به حدی بود که در شانزده سالگی به همراه خواهرش برای آن که پدرشان را وادار کنند تا به تحصیل آن ها در مدرسه رضایت دهد، در منزل علی اصغر خان اتابک که از دشمنان پدرش بود، بست نشستند. بعد از یک ماه امام الحکما تسلیم شد و مهرتاج در کلاس چهارم مدرسه امریکایی تهران پذیرفته شد.
او طراح مدل خاصی از چادر بود که بسیار شبیه به مدل چادر ایرانی امروزی است. او ابتدا با چادر و روبنده به مدرسه میرفت اما چند سال بعد نوعی لباس شبیه مانتو امروزی با افزودن یک کلاه ابداع کرد.
وی ایده طراحی را این گونه بیان میکند:
«برای رفتن به مدرسه راه درازی را باید طی میکردم و هر روز چندین کتاب قطور مدرسهای و یک ظرف غذا نیز با خود داشتم. حمل کردن اینها و گرفتن چادر به اتفاق برایم خیلی مشکل بود و همیشه در این فکر بودم که چکار کنم تا از این عذاب راحت بشوم. خلاصه بعد از مدتی با فکر زیاد به این نتیجه رسیدم که باید لباسی درست کنم که از هر جهت پوشیده باشد و در عوض دست هایم آزاد باشند.»
استفاده از این چادر با مخالفت بسیاری همراه بود و مهرتاج نتوانست در مقابل آنها تاب بیاورد و در نهایت مجبور شد که از چادر به شکل معمول آن استفاده کند.
مهرتاج سه سال پیش از فارغ التحصیل شدن از مدرسه با کمک پدرش مدرسه «ام المدارس» را در تهران تاسیس کرد که گامی در جهت برابری جنسیتی در آموزش بود. او و خواهرش در این مدرسه تدریس می کردند.
مهرتاج درسال ۱۲۸۴ یک سال پیش از انقلاب مشروطه از مدرسه فارغ التحصیل شد. او برای این که بتواند در جشن فارغ التحصیلی مانند دختران دیگر بدون حجاب حاضر شود و سخنرانی کند، به پدرش گفت که اگر چادر بپوشد به او دیپلم نمیدهند. حضور بدون حجاب مهرتاج رخشان در مراسم فارغ التحصیلی خود در مدرسه دخترانه امریکایی و سخنرانی او به دو زبان انگلیسی و فارسی از نخستین نمونه های کشف حجاب در تاریخ معاصر ایران است.
پس از فارغ التحصیلی، او به معلمی در مدرسه امریکایی ها پرداخت و مدتی در اداره مدرسه ای در اصفهان همکاری کرد. سپس مدیر مدرسه هایی در انزلی، مشهد، اصفهان، گلپایگان و ملایر شد.
رخشان در سال ۱۳۰۷ در مقاله ای درنشریه ی «عالم نسوان» پیشنهاد تشکیل "خانه ی امید" برای نگهداری و آموزش زنان روسپی را مطرح کرد. از نظر او جامعه مقصر اصلی در برابر پدیده روسپی گری بود. طرح او البته به جایی نرسید. اما از اولین نمونه های ایرانیِ توجه به وضعیت روسپیان بود.
رخشان نهایتا در سال ۱۳۱۱ از اداره فرهنگ بازنشسته شد. یکی از دلایل بازنشستگی او اختلاف نظر در مورد آموزش درس حفظ الصحه بود که مسئول آموزش و پرورش ملایر آن را درسی بیفایده میپنداشتند.
در همان سال در دومین کنگره «نسوان شرق» در تهران شرکت کرد و در سخنرانی که در این کنگره داشت، پیشنهاد کرد دوخت لباس سربازان وظیفه را به زنان روسپی بسپارند و دستمزدی را به آنها بپردازند. پیشنهاد او در ماده ۱۷ قطعنامه کنگره ی بین المللی زنان به صورت لغو فحشا و بردگی مطرح شد. او در سخنرانی خود به این اشاره کرده بود که باید از روسپی گری مخفی جلوگیری و روسپی گری علنی را در نقاط معلوم محدود کرد.
رخشان در سال ۱۳۱۱ به دماوند رفت و قصد داشت پرورشگاهی جهت نگهداری کودکان یتیم و بی بضاعت تاسیس کند که موفق نشد.
او ۴۲ سال پایانی عمر خود را تنها در باغی در دماوند گذراند و در گمنامی و فراموشی به آرامش ابدی رسید. مزار مهرتاج رخشان در قبرستان فرامه ( گلزار شهدا) شهر دماوند، قرار دارد.
#تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
🆔 @KSMtehran
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۵)
🔹 #مهرتاج_رخشان (۱۲۶۰ در تهران-۲۹ شهریور ۱۳۵۳ دماوند) ؛ اولین فارغ التحصیل مدرسه دخترانه امریکایی تهران؛ موسس مدرسه دخترانه «ام المدارس»؛ عضو هیات تحریریه مجله عالم نسوان؛ نویسنده نخستین نظام نامه مدارس ایران برای وزارت معارف
🔹 بدرالدجی در خانواده ای اشرافی به دنیا آمد؛ پدرش میرزا محمد باقر رضوی معروف به امام الحکما قاضی و طبیب و مادرش حمیده خانم نام داشت. نام اصلی مهرتاج رخشان، بدرالدجی بود که پدرش برای او گذاشته بود. خودش درباره نامش اینطور می گوید: «پدرم اسم بدرالدجی را برایم انتخاب کرد ولی خودم وقتی بزرگ شدم فهمیدم که این اسم یعنی یک ماه در میان دنیای تاریکی و از آن خوشم نیامد. نام مهرتاج را برای خودم برگزیدم. من نمی خواستم تنها یک ماه باشم در میان دنیای تاریکی؛ دلم می خواست همه زنان ماه باشند و دنیا از وجود زن پر از نور و روشنایی شود»
مهرتاج فقه، عربی، تاریخ و زبان انگلیسی را نزد پدر و مادرش آموخت.
جسارت و پیگیری مهرتاج برای ادامه تحصیل
به حدی بود که در شانزده سالگی به همراه خواهرش برای آن که پدرشان را وادار کنند تا به تحصیل آن ها در مدرسه رضایت دهد، در منزل علی اصغر خان اتابک که از دشمنان پدرش بود، بست نشستند. بعد از یک ماه امام الحکما تسلیم شد و مهرتاج در کلاس چهارم مدرسه امریکایی تهران پذیرفته شد.
او طراح مدل خاصی از چادر بود که بسیار شبیه به مدل چادر ایرانی امروزی است. او ابتدا با چادر و روبنده به مدرسه میرفت اما چند سال بعد نوعی لباس شبیه مانتو امروزی با افزودن یک کلاه ابداع کرد.
وی ایده طراحی را این گونه بیان میکند:
«برای رفتن به مدرسه راه درازی را باید طی میکردم و هر روز چندین کتاب قطور مدرسهای و یک ظرف غذا نیز با خود داشتم. حمل کردن اینها و گرفتن چادر به اتفاق برایم خیلی مشکل بود و همیشه در این فکر بودم که چکار کنم تا از این عذاب راحت بشوم. خلاصه بعد از مدتی با فکر زیاد به این نتیجه رسیدم که باید لباسی درست کنم که از هر جهت پوشیده باشد و در عوض دست هایم آزاد باشند.»
استفاده از این چادر با مخالفت بسیاری همراه بود و مهرتاج نتوانست در مقابل آنها تاب بیاورد و در نهایت مجبور شد که از چادر به شکل معمول آن استفاده کند.
مهرتاج سه سال پیش از فارغ التحصیل شدن از مدرسه با کمک پدرش مدرسه «ام المدارس» را در تهران تاسیس کرد که گامی در جهت برابری جنسیتی در آموزش بود. او و خواهرش در این مدرسه تدریس می کردند.
مهرتاج درسال ۱۲۸۴ یک سال پیش از انقلاب مشروطه از مدرسه فارغ التحصیل شد. او برای این که بتواند در جشن فارغ التحصیلی مانند دختران دیگر بدون حجاب حاضر شود و سخنرانی کند، به پدرش گفت که اگر چادر بپوشد به او دیپلم نمیدهند. حضور بدون حجاب مهرتاج رخشان در مراسم فارغ التحصیلی خود در مدرسه دخترانه امریکایی و سخنرانی او به دو زبان انگلیسی و فارسی از نخستین نمونه های کشف حجاب در تاریخ معاصر ایران است.
پس از فارغ التحصیلی، او به معلمی در مدرسه امریکایی ها پرداخت و مدتی در اداره مدرسه ای در اصفهان همکاری کرد. سپس مدیر مدرسه هایی در انزلی، مشهد، اصفهان، گلپایگان و ملایر شد.
رخشان در سال ۱۳۰۷ در مقاله ای درنشریه ی «عالم نسوان» پیشنهاد تشکیل "خانه ی امید" برای نگهداری و آموزش زنان روسپی را مطرح کرد. از نظر او جامعه مقصر اصلی در برابر پدیده روسپی گری بود. طرح او البته به جایی نرسید. اما از اولین نمونه های ایرانیِ توجه به وضعیت روسپیان بود.
رخشان نهایتا در سال ۱۳۱۱ از اداره فرهنگ بازنشسته شد. یکی از دلایل بازنشستگی او اختلاف نظر در مورد آموزش درس حفظ الصحه بود که مسئول آموزش و پرورش ملایر آن را درسی بیفایده میپنداشتند.
در همان سال در دومین کنگره «نسوان شرق» در تهران شرکت کرد و در سخنرانی که در این کنگره داشت، پیشنهاد کرد دوخت لباس سربازان وظیفه را به زنان روسپی بسپارند و دستمزدی را به آنها بپردازند. پیشنهاد او در ماده ۱۷ قطعنامه کنگره ی بین المللی زنان به صورت لغو فحشا و بردگی مطرح شد. او در سخنرانی خود به این اشاره کرده بود که باید از روسپی گری مخفی جلوگیری و روسپی گری علنی را در نقاط معلوم محدود کرد.
رخشان در سال ۱۳۱۱ به دماوند رفت و قصد داشت پرورشگاهی جهت نگهداری کودکان یتیم و بی بضاعت تاسیس کند که موفق نشد.
او ۴۲ سال پایانی عمر خود را تنها در باغی در دماوند گذراند و در گمنامی و فراموشی به آرامش ابدی رسید. مزار مهرتاج رخشان در قبرستان فرامه ( گلزار شهدا) شهر دماوند، قرار دارد.
#تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
🆔 @KSMtehran
💠 #تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۶)
🔹 مشروطه یک نقطه عطف برای زنان ایران بود. زنان همدوش با مردان در اعتراضات شرکت کردند و انجمن های مخفی تشکیل دادند. مانند انجمن سری نسوان و اتحادیه غیبی نسوان؛ که حضور زنان در اعتراضات را هماهنگ میکردند. هرچند که با امضای فرمان مشروطه، زنان مانند مجانین و افراد سابقه دار از حق رای محروم شدند؛ اما این باعث نشد آنها از تلاش برای حقوقشان دست بردارند. انجمن سری نسوان در زمانی که نمایندگان مجلس در تصویب متمم قانوناساسی تعلل میکردند در مقابل مجلس تجمع کردند. در شماره هشتم روزنامه حبل المتین مورخه یکشنبه ۶ ربیع الاول ۱۳۲۵ (۲۹ فروردین ۱۲۸۶ خورشیدی) نوشته شده: زنها روز چهارشنبه ازدحام غریبی کرده به بهارستان آمده، مطالبه قانوناساسی نمودند و در ازای این جرات مردانه جواب محرک دارید، شنیدند.»
همچنین انجمن در برابر تعلل نمایندگان مجلس در تصویب قوانین اتحادیه غیبی نسوان نامهای خطاب به نمایندگان نوشت که در روزنامه ندای وطن منتشر شد. در این نامه ضمن مواخذه نمایندگان مجلس، خواسته شده نمایندگان هرچه فوری متعلق قانون اساسی را تدوین و تصویب کنند و به بی سر و سامانی کشور خاتمه دهند و اگر چنانچه از عهده کارها برنمیآیند، استعفا دهند و کار مملکت را به دست زنان بسپارند. آنها حتی برنامه چند ماهه برای اداره کشور آماده کرده بودند.
🔹 انجمنهای زنان در تهران و شهرستان ها بعد از به توپ بستن مجلس نیز نقش مهمی ایفا کردند در مجلس دوم در زمان تشکیل بانک ملی زنان پیش قدم بودند و حتی زنان کارگر نیز سرمایههای اندک خود را کمک کردند یکی از مهمترین اقدامات زنان در این دوران اعتراض جدی به التیماتوم روسیه بود. در آذر ۱۲۸۹ جمعی از زنان در حالی که زیر لباس خود تپانچه بسته بودند به مجلس شورای ملی رفتند و از رئیس مجلس خواستند در مقابل روس ها مقاومت کند و اجازه دخالت اجنبی را در امور کشور ندهد.
همزمان با این تلاشهای سیاسی نافرجام زنان تلاش هایی در راه توانمندسازی خود آغاز کردند. یکی از این تلاش ها تلاش برای باسواد کردن دختران و زنان بود. «دوشیزگان» و «ناموس» دو مدرسه اول دختران بود که هرچند عمر اولی به شش روز نرسید، اما دومی آغاز جنبش مدرسه سازی دختران بود.
در کنار این زنانی بودند که دست به انتشار روزنامه زدند روزنامههای «دانش» و «شکوفه» پیشرو این راه بودند.
همزمان انجمن های زنان نیز فعالیت علنی خود را آغاز کردند و زنانی را که برای کسب حقوق برابر تلاش می کردند، بسیاری شناختند.
یکی از زنان بی تردید صدیقه دولتآبادی بود که میدانیم از فعالان دوره جنبش مشروطه و عضو انجمن سری نسوان بود؛ اما بعد از فتح تهران تلاش تازهای را آغاز کرد.
#صدیقه_دولت_آبادی از زنان فعال در جنبش مشروطه و دورانی بود که این انجمنهای زنان به صورت مخفی فعالیت میکردند. هرچند که نام زنان این انجمنها مخفی مانده، ولی پیشینه خانوادگی و فعالیتهای بعدی او نشان میدهد در این انجمن ها حضور فعالی داشته است.
او بعد از فتح تهران، همزمان با آغاز فعالیتهای علنی زنان، در انجمن مخدرات وطن عضو شد. ریاست این انجمن را #آغابیگم_نجم_آبادی برعهده داشت. این انجمن جدا از فعالیت برای زنان، در راه دفاع از استقلال میهن و مخالفت با وام گرفتن از بیگانگان و جلوگیری از ورود کالاهای خارجی تلاش میکرد. همچنین همزمان با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۲۹۳ خورشیدی انجمن دیگری با نام انجمن حریت نسوان راهاندازی شد که در مقابل دشمن خارجی و کمک به کسانی که در جنگ آسیب دیده بودند، فعالیت می کرد. صدیقه دولت آبادی یکی از بنیانگذاران آن انجمن بود.
🔺 او در دوران بعد از جنگ با اندیشه تغییر شرایط و حرکتی برای زنان اصفهان به این شهر رفت و در ابتدای راه شرکت خواتین اصفهان را راه اندازی کرد. همزمان مدرسهای را به نام مکتبخانه شرعیات راه اندازی کرد. او هیچگاه مدیریت بنیادهایی را که تاسیس میکرد بر عهده نمیگرفت. بعد از پایه گذاری این مدرسه، اداره آن را به #مهرتاج_رخشان سپرد. مهرتاج(بدرالدجی) و خواهرش با تلاش فراوان به مدرسه ژاندارک رفتند و نخستین دختران مسلمان فارغ التحصیل آن مدرسه بودند. او پیش از این در مدرسه ناموس درس داده بود و بعد از آن به دعوت صدیقه دولت آبادی به اصفهان رفت و مدیر مکتب خانه شرعیات شد. این مدرسه بعد از سه ماه با فشار نیروهای مذهبی تعطیل شد، اما باعث نشد دولت آبادی دست از تلاش بر دارد. او پس از این مدرسه، امالمدارس را راهاندازی کرد تا دختران بیبضاعت درس بخوانند. مدیریت این مدرسه را بار دیگر به #مهرتاج_رخشان سپرد.
⤵️ ادامه در صفحه بعد
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۶)
🔹 مشروطه یک نقطه عطف برای زنان ایران بود. زنان همدوش با مردان در اعتراضات شرکت کردند و انجمن های مخفی تشکیل دادند. مانند انجمن سری نسوان و اتحادیه غیبی نسوان؛ که حضور زنان در اعتراضات را هماهنگ میکردند. هرچند که با امضای فرمان مشروطه، زنان مانند مجانین و افراد سابقه دار از حق رای محروم شدند؛ اما این باعث نشد آنها از تلاش برای حقوقشان دست بردارند. انجمن سری نسوان در زمانی که نمایندگان مجلس در تصویب متمم قانوناساسی تعلل میکردند در مقابل مجلس تجمع کردند. در شماره هشتم روزنامه حبل المتین مورخه یکشنبه ۶ ربیع الاول ۱۳۲۵ (۲۹ فروردین ۱۲۸۶ خورشیدی) نوشته شده: زنها روز چهارشنبه ازدحام غریبی کرده به بهارستان آمده، مطالبه قانوناساسی نمودند و در ازای این جرات مردانه جواب محرک دارید، شنیدند.»
همچنین انجمن در برابر تعلل نمایندگان مجلس در تصویب قوانین اتحادیه غیبی نسوان نامهای خطاب به نمایندگان نوشت که در روزنامه ندای وطن منتشر شد. در این نامه ضمن مواخذه نمایندگان مجلس، خواسته شده نمایندگان هرچه فوری متعلق قانون اساسی را تدوین و تصویب کنند و به بی سر و سامانی کشور خاتمه دهند و اگر چنانچه از عهده کارها برنمیآیند، استعفا دهند و کار مملکت را به دست زنان بسپارند. آنها حتی برنامه چند ماهه برای اداره کشور آماده کرده بودند.
🔹 انجمنهای زنان در تهران و شهرستان ها بعد از به توپ بستن مجلس نیز نقش مهمی ایفا کردند در مجلس دوم در زمان تشکیل بانک ملی زنان پیش قدم بودند و حتی زنان کارگر نیز سرمایههای اندک خود را کمک کردند یکی از مهمترین اقدامات زنان در این دوران اعتراض جدی به التیماتوم روسیه بود. در آذر ۱۲۸۹ جمعی از زنان در حالی که زیر لباس خود تپانچه بسته بودند به مجلس شورای ملی رفتند و از رئیس مجلس خواستند در مقابل روس ها مقاومت کند و اجازه دخالت اجنبی را در امور کشور ندهد.
همزمان با این تلاشهای سیاسی نافرجام زنان تلاش هایی در راه توانمندسازی خود آغاز کردند. یکی از این تلاش ها تلاش برای باسواد کردن دختران و زنان بود. «دوشیزگان» و «ناموس» دو مدرسه اول دختران بود که هرچند عمر اولی به شش روز نرسید، اما دومی آغاز جنبش مدرسه سازی دختران بود.
در کنار این زنانی بودند که دست به انتشار روزنامه زدند روزنامههای «دانش» و «شکوفه» پیشرو این راه بودند.
همزمان انجمن های زنان نیز فعالیت علنی خود را آغاز کردند و زنانی را که برای کسب حقوق برابر تلاش می کردند، بسیاری شناختند.
یکی از زنان بی تردید صدیقه دولتآبادی بود که میدانیم از فعالان دوره جنبش مشروطه و عضو انجمن سری نسوان بود؛ اما بعد از فتح تهران تلاش تازهای را آغاز کرد.
#صدیقه_دولت_آبادی از زنان فعال در جنبش مشروطه و دورانی بود که این انجمنهای زنان به صورت مخفی فعالیت میکردند. هرچند که نام زنان این انجمنها مخفی مانده، ولی پیشینه خانوادگی و فعالیتهای بعدی او نشان میدهد در این انجمن ها حضور فعالی داشته است.
او بعد از فتح تهران، همزمان با آغاز فعالیتهای علنی زنان، در انجمن مخدرات وطن عضو شد. ریاست این انجمن را #آغابیگم_نجم_آبادی برعهده داشت. این انجمن جدا از فعالیت برای زنان، در راه دفاع از استقلال میهن و مخالفت با وام گرفتن از بیگانگان و جلوگیری از ورود کالاهای خارجی تلاش میکرد. همچنین همزمان با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۲۹۳ خورشیدی انجمن دیگری با نام انجمن حریت نسوان راهاندازی شد که در مقابل دشمن خارجی و کمک به کسانی که در جنگ آسیب دیده بودند، فعالیت می کرد. صدیقه دولت آبادی یکی از بنیانگذاران آن انجمن بود.
🔺 او در دوران بعد از جنگ با اندیشه تغییر شرایط و حرکتی برای زنان اصفهان به این شهر رفت و در ابتدای راه شرکت خواتین اصفهان را راه اندازی کرد. همزمان مدرسهای را به نام مکتبخانه شرعیات راه اندازی کرد. او هیچگاه مدیریت بنیادهایی را که تاسیس میکرد بر عهده نمیگرفت. بعد از پایه گذاری این مدرسه، اداره آن را به #مهرتاج_رخشان سپرد. مهرتاج(بدرالدجی) و خواهرش با تلاش فراوان به مدرسه ژاندارک رفتند و نخستین دختران مسلمان فارغ التحصیل آن مدرسه بودند. او پیش از این در مدرسه ناموس درس داده بود و بعد از آن به دعوت صدیقه دولت آبادی به اصفهان رفت و مدیر مکتب خانه شرعیات شد. این مدرسه بعد از سه ماه با فشار نیروهای مذهبی تعطیل شد، اما باعث نشد دولت آبادی دست از تلاش بر دارد. او پس از این مدرسه، امالمدارس را راهاندازی کرد تا دختران بیبضاعت درس بخوانند. مدیریت این مدرسه را بار دیگر به #مهرتاج_رخشان سپرد.
⤵️ ادامه در صفحه بعد
💠 #تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۶)
🔺 یکی از دغدغههای همیشگی صدیقه دولت آبادی نداشتن حق رای زنان بود. او در این مقاله نوشت: «اگر مازنان حق شرکت و انتخاب میداشتیم یقین بدانید که هرگز یک نفر مستبده، یک نفر ملاک، یک نفر اعیان، یک نفر متشخص، یک نفر از بزرگان یاکسان اینجور آدمها انتخاب نمیکردیم... در مدت ۱۴ سال لذت مشروطه را ملت ندیده است. ولی اگر ما زنان اختیار داشتیم که وکیل انتخاب کنیم، البته میگشتیم فقط از میان خود ملت و یا از جنس نزدیک به ملت هرکس عاقل،عالم، دانا، آزادیخواه، مشروطه پرور، وطن پرست، ملت دوست، راستکردار، درست گفتار، فداکار و خداپرست انتخاب می کردیم تا به واسطه این جور وکلا که بیشک اولین فکر اینها قوانین و نقشهکشیهایی خواهد بود که ملت یعنی رنجبر، کارگر،کاسب، صنعتکار، بازاری فقیر و بیچاره از ذلت و فشار و نکبت خلاص بشوند. دخل ملت خوب باشد و بدهی مالیاتی آن کم بشود و وسایل آسایش و تحصیل و زندگانی ملت و کودکان آن فراهم گردد که توده جمعیت یعنی ملت ترقی کند.»
🔹 او معتقد بود که نشریه چون مدرسه سیاری است که همه جا میرود یا آن را چون نسخه طبیب بر سر بالین بیماران خانه نشین می فرستد تا به بیداری زنان مدد باشد.
او یکی از معدود روزنامهنگارانی بود که به قرارداد ۱۹۱۹ اعتراض کرد و وثوق الدوله را به خیانت متهم کرد. مقالهای که باعث شد بعضی از چهرههای متعصب به تحریک برخی از سیاسیهای طرفدار وثوق الدوله به دفتر روزنامه «زبان زنان» حمله کنند و شیشهها و درها را زمانی که خود دولت آبادی در آنجا بود، بشکنند. البته به همین هم بسنده نکردند و دولت سپهدار اعظم دستور توقیف روزنامه و دستگیری صدیقه دولت آبادی را هم داد.
🔺 در همین زمان بود که رئیس نظمیه اصفهان به او گفت: «خانم شما صد سال زود به دنیا آمدهاید.» صدیقه دولت آبادی پاسخ داد: «آقا من صد سال دیر متولد شدم. اگر صد سال زودتر به دنیا آمده بودم، نمیگذاشتم زنان چنین خوار و خفیف در زنجیر شما مردها اسیر باشند.»
صدیقه دولت آبادی پس از تعطیلی زبان زنان به تهران آمد و بار دیگر زبان زنان را به صورت ماه نامهای به قطع وزیری در ۳۲ صفحه منتشر کرد. وی در همین ایام در تهران شرکتی به نام انجمن آزمایش بانوان تاسیس کرد و با کمک خانم درالمعالی در جنبش علیه استفاده از کالاهای خارجی شرکت کرد.
🔹 یکی از تلاشهایی که در تمام زندگی به دنبال آن بود، حمایت از کالاهای داخلی بود.
جنبش علیه خرید و استفاده از کالاهای خارجی از مهمترین فعالیتهای زنان بود. بیشتر جنبشهای زنان در ابتدای فعالیت علیه کالاهای خارجی و حمایت از کالای داخلی فعال بودند. صدیقه دولتآبادی یکی از زنانی بود که شخصاً نه فقط با نوشتن که در عمل نیز برای ترویج کالاهای وطنی فعالیت می کردند. او به همراه بدرالدجی درخشان به قهوهخانهها میرفت و با مردان صحبت میکرد تا از اجناس ایرانی استفاده کنند. یکی از این اجناس قند بود. آنها در قهوهخانهها از مردان می خواستند قند فرنگی نخورند. دولتآبادی همچنین با پوشیدن لباس از پارچههای وطنی آن را ترویج میکرد.
🔺 بعد از این که در سال ۱۳۰۰ طلاق گرفت، با سامان دادن به خواهران کوچکش، تصمیم تازهای برای خود گرفت. او که از بیماری کلیه رنج میبرد تصمیم گرفت برای معالجه به خارج از ایران برود. در فروردین ۱۳۰۲ به آلمان رفت و بعد از چند ماه معالجه در برلین، در مرداد همان سال عازم پاریس شد. در پاریس ضمن ادامه کالج شبانه روزی زنان دوره سه ساله تعلیم و تربیت را به پایان رساند و موفق به اخذ لیسانس در تعلیم و تربیت سوربن شد.
⤵️ ادامه در صفحه بعد
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۶)
🔺 یکی از دغدغههای همیشگی صدیقه دولت آبادی نداشتن حق رای زنان بود. او در این مقاله نوشت: «اگر مازنان حق شرکت و انتخاب میداشتیم یقین بدانید که هرگز یک نفر مستبده، یک نفر ملاک، یک نفر اعیان، یک نفر متشخص، یک نفر از بزرگان یاکسان اینجور آدمها انتخاب نمیکردیم... در مدت ۱۴ سال لذت مشروطه را ملت ندیده است. ولی اگر ما زنان اختیار داشتیم که وکیل انتخاب کنیم، البته میگشتیم فقط از میان خود ملت و یا از جنس نزدیک به ملت هرکس عاقل،عالم، دانا، آزادیخواه، مشروطه پرور، وطن پرست، ملت دوست، راستکردار، درست گفتار، فداکار و خداپرست انتخاب می کردیم تا به واسطه این جور وکلا که بیشک اولین فکر اینها قوانین و نقشهکشیهایی خواهد بود که ملت یعنی رنجبر، کارگر،کاسب، صنعتکار، بازاری فقیر و بیچاره از ذلت و فشار و نکبت خلاص بشوند. دخل ملت خوب باشد و بدهی مالیاتی آن کم بشود و وسایل آسایش و تحصیل و زندگانی ملت و کودکان آن فراهم گردد که توده جمعیت یعنی ملت ترقی کند.»
🔹 او معتقد بود که نشریه چون مدرسه سیاری است که همه جا میرود یا آن را چون نسخه طبیب بر سر بالین بیماران خانه نشین می فرستد تا به بیداری زنان مدد باشد.
او یکی از معدود روزنامهنگارانی بود که به قرارداد ۱۹۱۹ اعتراض کرد و وثوق الدوله را به خیانت متهم کرد. مقالهای که باعث شد بعضی از چهرههای متعصب به تحریک برخی از سیاسیهای طرفدار وثوق الدوله به دفتر روزنامه «زبان زنان» حمله کنند و شیشهها و درها را زمانی که خود دولت آبادی در آنجا بود، بشکنند. البته به همین هم بسنده نکردند و دولت سپهدار اعظم دستور توقیف روزنامه و دستگیری صدیقه دولت آبادی را هم داد.
🔺 در همین زمان بود که رئیس نظمیه اصفهان به او گفت: «خانم شما صد سال زود به دنیا آمدهاید.» صدیقه دولت آبادی پاسخ داد: «آقا من صد سال دیر متولد شدم. اگر صد سال زودتر به دنیا آمده بودم، نمیگذاشتم زنان چنین خوار و خفیف در زنجیر شما مردها اسیر باشند.»
صدیقه دولت آبادی پس از تعطیلی زبان زنان به تهران آمد و بار دیگر زبان زنان را به صورت ماه نامهای به قطع وزیری در ۳۲ صفحه منتشر کرد. وی در همین ایام در تهران شرکتی به نام انجمن آزمایش بانوان تاسیس کرد و با کمک خانم درالمعالی در جنبش علیه استفاده از کالاهای خارجی شرکت کرد.
🔹 یکی از تلاشهایی که در تمام زندگی به دنبال آن بود، حمایت از کالاهای داخلی بود.
جنبش علیه خرید و استفاده از کالاهای خارجی از مهمترین فعالیتهای زنان بود. بیشتر جنبشهای زنان در ابتدای فعالیت علیه کالاهای خارجی و حمایت از کالای داخلی فعال بودند. صدیقه دولتآبادی یکی از زنانی بود که شخصاً نه فقط با نوشتن که در عمل نیز برای ترویج کالاهای وطنی فعالیت می کردند. او به همراه بدرالدجی درخشان به قهوهخانهها میرفت و با مردان صحبت میکرد تا از اجناس ایرانی استفاده کنند. یکی از این اجناس قند بود. آنها در قهوهخانهها از مردان می خواستند قند فرنگی نخورند. دولتآبادی همچنین با پوشیدن لباس از پارچههای وطنی آن را ترویج میکرد.
🔺 بعد از این که در سال ۱۳۰۰ طلاق گرفت، با سامان دادن به خواهران کوچکش، تصمیم تازهای برای خود گرفت. او که از بیماری کلیه رنج میبرد تصمیم گرفت برای معالجه به خارج از ایران برود. در فروردین ۱۳۰۲ به آلمان رفت و بعد از چند ماه معالجه در برلین، در مرداد همان سال عازم پاریس شد. در پاریس ضمن ادامه کالج شبانه روزی زنان دوره سه ساله تعلیم و تربیت را به پایان رساند و موفق به اخذ لیسانس در تعلیم و تربیت سوربن شد.
⤵️ ادامه در صفحه بعد
⤴️ ادامه از صفحه قبل
همزمان با تحصیل، کمک به زنان و دختران ایرانی را نیز در فرنگ برای ادامه تحصیل به عهده گرفت. مهرانگیز دولتشاهی در خاطراتش اشاره می کند که خانم دولت آبادی در روزنامه اطلاعات آگهی چاپ کرد که برای دخترانی که قصد ادامه تحصیل در فرنگ دارند میتواند خانوادهای مطمئن پیدا کند.
در کنار تحصیل، در روزنامههای اروپایی مقالاتی نوشت. در سال ۱۹۲۴ م. در مقالهای با عنوان «ایران و فرانسه» طرح اصلاح و توسعه اقتصادی ایران را با همکاری دولت فرانسه ارائه کرد.
🔺 صدیقه دولت آبادی در کنار فعالیت های خود همواره عشق خود به ایران را آشکار میکرد. در نامه از آلمان برای یکی از خواهرانش نوشت: «از بس دلم هوای ایران را کرده بود، نقشه ایران را به پرده اتاقم نصب کردم. هرجا بروم با این دیپلم معلم خواهم بود و اگر عمری دارم، میتوانم به راحتی زندگی کنم اما قبل از اینکه وطن خود را امتحان کنم و ببینم زنان بدبخت ایران مرا لازم دارند یا نه، رو به هیچ مملکت و ملتی نمیروم... زحماتم را تقدیم معارف نسوان میکنم؛ اگر مرا خواستند که یک ذره خاک وطن و بیچاره دختر هم وطنم را به دنیای آباد دیگران نمیفروشم.»
اما تلاش در زمینه زنان از کارهایی بود که صدیقه دولت آبادی همچنان به دنبال آن بود. در بهار ۱۳۰۵ دهمین کنگره بین المللی اتحاد برای حق رای زنان در پاریس برگزار شد. صدیقه دولتآبادی به عنوان نماینده زنان ایران در این کنگره شرکت کرد و نطق مهمی را نیز در انجام داد.
در اواخر سال ۱۳۰۶ به ایران بازگشت. از هنگام بازگشت چادر از سر برداشت به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی مشغول شد. در مهر سال ۱۳۰۷ سِمت نظارت تعلیمات نسوان در وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه به او سپرده شد و سال بعد به مدیرکلی تفتیش مدارس نسوان منصوب شد. او همچنین به عنوان یکی از زنان فعال در جلسات مربوط به زنان شرکت میکرد و از ترقی های جدید میگفت.
🔺 صدیقه دولتآبادی از بنیانگذاران کانون بانوان و سازمان بانوان بود. در ۱۷ دی ۱۳۱۴ از دولتآبادی دعوت شد که در آن مجمع شرکت کند. سال بعد ریاست کانون بانوان که تا آن زمان به عهده هاجر تربیت بود به صدیقه دولتآبادی واگذار شد.
#تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
https://tttttt.me/KSMtehran/15709
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
همزمان با تحصیل، کمک به زنان و دختران ایرانی را نیز در فرنگ برای ادامه تحصیل به عهده گرفت. مهرانگیز دولتشاهی در خاطراتش اشاره می کند که خانم دولت آبادی در روزنامه اطلاعات آگهی چاپ کرد که برای دخترانی که قصد ادامه تحصیل در فرنگ دارند میتواند خانوادهای مطمئن پیدا کند.
در کنار تحصیل، در روزنامههای اروپایی مقالاتی نوشت. در سال ۱۹۲۴ م. در مقالهای با عنوان «ایران و فرانسه» طرح اصلاح و توسعه اقتصادی ایران را با همکاری دولت فرانسه ارائه کرد.
🔺 صدیقه دولت آبادی در کنار فعالیت های خود همواره عشق خود به ایران را آشکار میکرد. در نامه از آلمان برای یکی از خواهرانش نوشت: «از بس دلم هوای ایران را کرده بود، نقشه ایران را به پرده اتاقم نصب کردم. هرجا بروم با این دیپلم معلم خواهم بود و اگر عمری دارم، میتوانم به راحتی زندگی کنم اما قبل از اینکه وطن خود را امتحان کنم و ببینم زنان بدبخت ایران مرا لازم دارند یا نه، رو به هیچ مملکت و ملتی نمیروم... زحماتم را تقدیم معارف نسوان میکنم؛ اگر مرا خواستند که یک ذره خاک وطن و بیچاره دختر هم وطنم را به دنیای آباد دیگران نمیفروشم.»
اما تلاش در زمینه زنان از کارهایی بود که صدیقه دولت آبادی همچنان به دنبال آن بود. در بهار ۱۳۰۵ دهمین کنگره بین المللی اتحاد برای حق رای زنان در پاریس برگزار شد. صدیقه دولتآبادی به عنوان نماینده زنان ایران در این کنگره شرکت کرد و نطق مهمی را نیز در انجام داد.
در اواخر سال ۱۳۰۶ به ایران بازگشت. از هنگام بازگشت چادر از سر برداشت به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی مشغول شد. در مهر سال ۱۳۰۷ سِمت نظارت تعلیمات نسوان در وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه به او سپرده شد و سال بعد به مدیرکلی تفتیش مدارس نسوان منصوب شد. او همچنین به عنوان یکی از زنان فعال در جلسات مربوط به زنان شرکت میکرد و از ترقی های جدید میگفت.
🔺 صدیقه دولتآبادی از بنیانگذاران کانون بانوان و سازمان بانوان بود. در ۱۷ دی ۱۳۱۴ از دولتآبادی دعوت شد که در آن مجمع شرکت کند. سال بعد ریاست کانون بانوان که تا آن زمان به عهده هاجر تربیت بود به صدیقه دولتآبادی واگذار شد.
#تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
https://tttttt.me/KSMtehran/15709
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۶)
🔹 مشروطه یک نقطه عطف برای زنان ایران بود. زنان همدوش با مردان در اعتراضات شرکت کردند و انجمن های مخفی تشکیل دادند. مانند انجمن سری نسوان…
#قسمت۷
🔺تلاشهای زنان برای ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از طریق آموزش (۶)
🔹 مشروطه یک نقطه عطف برای زنان ایران بود. زنان همدوش با مردان در اعتراضات شرکت کردند و انجمن های مخفی تشکیل دادند. مانند انجمن سری نسوان…