💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۹)
🔺قانون تعلیمات اجباری در عمل
🔹 وقتی قرار شد دولت قانون را تحویل گیرد و اجرا کند واژگونی جالبی اتفاق افتاد که توسط سوء تعبیر عمدی از محتوای آن در وظایف مجری رخ داده بود. قانون باید به صورت تدریجی اجرا میشد یعنی همزمان با تاسیس مدارس در هر بخش، والدین آن ناحیه باید فرزندانشان را به مدرسه میفرستادند. اما دولت در واقع این عبارت که «دولت موظف است که کلاس درس، معلم، کتاب و بقیه موارد را مهیا کند» را در حد یک توصیه تلقی کرده بود در حالی که وظیفه والدین برای فرستادن فرزندان به مدرسه همچنان یک قانون بی قید و شرط بود. در واقع مسئولیت از مجری قانون به والدین محول شد، چیزی که خلاف مقاصد مجلس بود.
در عمل آنچه اتفاق افتاد این بود: گاهی دولت اعلام میکرد که تسهیلات برای تحصیلات اجباری برای منطقهای خاص فراهم شده آنگاه یک فرمان سلطنتی مدعی پدید آمدن این امکانات در آن ناحیه میشد. اولین این فرمانها در فروردین ۱۳۲۸ برای شهر آستارا و قزوین صادر شد. ... با اینکه این موارد (طی سالهای بعد) افزایش یافت، ... اما در برخی از شهرهای بزرگ تا پایان سلطنت شاه هنوز فرمانی ابلاغ نشده بود.
اطلاعاتی در مورد درصد افرادی که در سن مدرسه بودند و طبق این قانون به مدرسه رفتند وجود ندارد. اما مطمئن هستیم که این برنامه تا اجرای کامل فاصله زیادی داشت.
هنگامی که نظام آموزش پیش از دانشگاه در سال ۱۳۵۰ به ساختار جدید مدرسه (کلاس یکم تا پنجم)، راهنمایی (کلاس ششم تا هشتم) و متوسطه دوم [دبیرستان] (کلاس نهم تا دوازدهم) تغییر یافت مجلس قانون سال ۱۳۲۲ را اصلاح کرد. اصلاحیه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۱ قانون آموزش اجباری را تا سطح راهنمایی گسترش داد، اما مقرر شد که این متمم باید پس از تکمیل اجرای فاز اول یعنی ۵ سال مقطع ابتدایی، در سراسر کشور اجرا شود. هیچ جدول زمانی برای خاتمه این قانون یا حتی آغازی برای قسمت اصلاحیه وجود نداشت. در واقع، فقط در قانون واژه «نسبتاً سریع» ذکر شده بود. حضور در مدارس راهنمایی آزاد بود اما به خاطر آنچه ذکر شد اجباری نبود و به دلایل واضحی، آنها فقط در نواحی که مدارس ابتدایی تاسیس شده بودند وجود داشتند و تاثیر واقعی اصلاحیه، کاهش آموزش اجباری از ۶ به ۵ سال در اکثر نقاط کشور بود.
https://tttttt.me/KSMtehran/17359
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۹)
🔺قانون تعلیمات اجباری در عمل
🔹 وقتی قرار شد دولت قانون را تحویل گیرد و اجرا کند واژگونی جالبی اتفاق افتاد که توسط سوء تعبیر عمدی از محتوای آن در وظایف مجری رخ داده بود. قانون باید به صورت تدریجی اجرا میشد یعنی همزمان با تاسیس مدارس در هر بخش، والدین آن ناحیه باید فرزندانشان را به مدرسه میفرستادند. اما دولت در واقع این عبارت که «دولت موظف است که کلاس درس، معلم، کتاب و بقیه موارد را مهیا کند» را در حد یک توصیه تلقی کرده بود در حالی که وظیفه والدین برای فرستادن فرزندان به مدرسه همچنان یک قانون بی قید و شرط بود. در واقع مسئولیت از مجری قانون به والدین محول شد، چیزی که خلاف مقاصد مجلس بود.
در عمل آنچه اتفاق افتاد این بود: گاهی دولت اعلام میکرد که تسهیلات برای تحصیلات اجباری برای منطقهای خاص فراهم شده آنگاه یک فرمان سلطنتی مدعی پدید آمدن این امکانات در آن ناحیه میشد. اولین این فرمانها در فروردین ۱۳۲۸ برای شهر آستارا و قزوین صادر شد. ... با اینکه این موارد (طی سالهای بعد) افزایش یافت، ... اما در برخی از شهرهای بزرگ تا پایان سلطنت شاه هنوز فرمانی ابلاغ نشده بود.
اطلاعاتی در مورد درصد افرادی که در سن مدرسه بودند و طبق این قانون به مدرسه رفتند وجود ندارد. اما مطمئن هستیم که این برنامه تا اجرای کامل فاصله زیادی داشت.
هنگامی که نظام آموزش پیش از دانشگاه در سال ۱۳۵۰ به ساختار جدید مدرسه (کلاس یکم تا پنجم)، راهنمایی (کلاس ششم تا هشتم) و متوسطه دوم [دبیرستان] (کلاس نهم تا دوازدهم) تغییر یافت مجلس قانون سال ۱۳۲۲ را اصلاح کرد. اصلاحیه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۱ قانون آموزش اجباری را تا سطح راهنمایی گسترش داد، اما مقرر شد که این متمم باید پس از تکمیل اجرای فاز اول یعنی ۵ سال مقطع ابتدایی، در سراسر کشور اجرا شود. هیچ جدول زمانی برای خاتمه این قانون یا حتی آغازی برای قسمت اصلاحیه وجود نداشت. در واقع، فقط در قانون واژه «نسبتاً سریع» ذکر شده بود. حضور در مدارس راهنمایی آزاد بود اما به خاطر آنچه ذکر شد اجباری نبود و به دلایل واضحی، آنها فقط در نواحی که مدارس ابتدایی تاسیس شده بودند وجود داشتند و تاثیر واقعی اصلاحیه، کاهش آموزش اجباری از ۶ به ۵ سال در اکثر نقاط کشور بود.
https://tttttt.me/KSMtehran/17359
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۸)
🔺 قانون تعلیمات اجباری، مخالفان و موافقان
🔹 علاقه به گسترش سریع با توجه به تسهیلات موجود محدود، بار دیگر بحث کمیت در برابر کیفیت را باز کرد. همانند بسیاری از…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۸)
🔺 قانون تعلیمات اجباری، مخالفان و موافقان
🔹 علاقه به گسترش سریع با توجه به تسهیلات موجود محدود، بار دیگر بحث کمیت در برابر کیفیت را باز کرد. همانند بسیاری از…
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۰)
🔺آموزش روستایی و سپاه دانش
🔹 پیاده سازی قانون آموزش اجباری در همه جا کند پیش میرفت اما در مناطق روستایی و عشایر سرعت آن بسیار کندتر بود. در ۱۳۴۰، طبق آمارهای رسمی ۴۶.۶ درصد تمام کودکان ۶ تا ۱۰ ساله به مدرسه رفته بودند که پس از دو دهه از تصویب این قانون در سال ۱۳۲۲ آمار تاثیرگذاری نبود. اما از کل جمعیت مدرسه رفتگان، فقط ۳۹ درصد از نواحی روستایی و عشایری بودند؛ در حالی که ۵۶ درصد کل جمعیت در این مناطق زندگی میکردند. در انقلاب سفید سال ۱۳۴۱، ۷۴ درصد از کودکان در سن مدرسه، در مناطق شهری به مدرسه میرفتند اما در مناطق دیگر این آمار ۲۴ درصد بود. در همان سال فقط ۷۰۰۰ از ۵۰ هزار روستا مدرسه داشتند یعنی در مناطق دوردست (چه شهری و چه روستایی) این نسبت همچنان پایین بود. به طور مثال، فقط ۱۶ درصد کودکان سن مدرسه در استان کردستان و ۲۰ درصد این کودکان در سیستان و بلوچستان در سال ۱۳۴۱ به مدرسه رفته بودند. بنابراین شاه اینگونه نتیجهگیری کرد «راه حلی اساسی برای مشکل آموزشی کشور توسط روشهای معمول وجود ندارد» و برای توسعه بیشتر «ابزارهای غیرمعمول و انقلابی» مورد نیاز است.
برنامهای که او در سال ۱۳۴۱ طراحی کرد تشکیل نهضت سوادآموزی بود که اصطلاحا سپاه دانش نامیده میشد و شامل فارغ التحصیلان دبیرستانی بود که به جای رفتن به خدمت سربازی میتوانستند به مناطق روستایی بروند و در آنجا درس بدهند. مجلس دو ماده را برای تشکیل این سپاه تصویب کرد و در دی ۱۳۴۱ برنامه به عنوان ماده ۵ انقلاب سفید معرفی شد. قانون سپاه دانش ۴ آبان ۱۳۴۱ با متممی در ۱۲ آذر ۱۳۴۱ بیان میکرد که اعضای این سپاه، چهار ماه آموزش نظامی خواهند دید و سپس برای تدریس در مناطق دور افتاده اعزام خواهند شد. تعداد سرباز-معلمان و برنامه تدریس آنها توسط وزارت آموزش و وزارت جنگ تدوین خواهد شد و آنهایی که خدمات رضایت بخش داشته باشند بعدها میتوانند به عنوان معلم استخدام شوند. برای تشویق دختران به تحصیل در روستاها مجلس با پشتیبانی شاه در ۱۴ تیر ۱۳۴۷ قانون خدمات اجتماعی زنان را تصویب کرد که تشکیلات مشابهی را برای زنان معلم ایجاد میکرد (مردان باید دو سال خدمت میکردند و زنان ۱۸ ماه).
🔹 به طور خلاصه پیش راندن برنامه مدیرنیزاسیون، انتشار فلسفه انقلاب سفید و پرورش وفاداری به انقلاب سفید و شاه از اهداف این برنامه بود. در گزارشی از وزارت آموزش به وزارت دادگستری، سپاه دانشها به عنوان «سربازان پیشرو انقلاب» یاد شدند که اهداف انقلاب را برای مردم بیان میکردند و آن را «با نتایج واقعی» ارائه میدادند. از گزارش چنین میتوان استنباط کرد که تدریس فقط بخشی از کار و نه همه آن بود. بر اساس گزارش «روشنگری» برای روستاییان و همراه ساختن آنها با دستاوردهای رژیم، یک وظیفه اساسی بود. به بیان دیگر تاثیر در روستاییان برای خدمتگزاری به عنوان نوعی شهروند دولتی وظیفه اساسی بود. به علاوه سپاهها عامل ارتباطی بین مردم جوان شهری و روستاها بودند و در نهایت سپاه دانش وسیلهای برای فراهم کردن شغل برای فارغ التحصیلان دبیرستانی روزافزونی بود که نمیتوانستند به دانشگاهها راه یابند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17383
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۰)
🔺آموزش روستایی و سپاه دانش
🔹 پیاده سازی قانون آموزش اجباری در همه جا کند پیش میرفت اما در مناطق روستایی و عشایر سرعت آن بسیار کندتر بود. در ۱۳۴۰، طبق آمارهای رسمی ۴۶.۶ درصد تمام کودکان ۶ تا ۱۰ ساله به مدرسه رفته بودند که پس از دو دهه از تصویب این قانون در سال ۱۳۲۲ آمار تاثیرگذاری نبود. اما از کل جمعیت مدرسه رفتگان، فقط ۳۹ درصد از نواحی روستایی و عشایری بودند؛ در حالی که ۵۶ درصد کل جمعیت در این مناطق زندگی میکردند. در انقلاب سفید سال ۱۳۴۱، ۷۴ درصد از کودکان در سن مدرسه، در مناطق شهری به مدرسه میرفتند اما در مناطق دیگر این آمار ۲۴ درصد بود. در همان سال فقط ۷۰۰۰ از ۵۰ هزار روستا مدرسه داشتند یعنی در مناطق دوردست (چه شهری و چه روستایی) این نسبت همچنان پایین بود. به طور مثال، فقط ۱۶ درصد کودکان سن مدرسه در استان کردستان و ۲۰ درصد این کودکان در سیستان و بلوچستان در سال ۱۳۴۱ به مدرسه رفته بودند. بنابراین شاه اینگونه نتیجهگیری کرد «راه حلی اساسی برای مشکل آموزشی کشور توسط روشهای معمول وجود ندارد» و برای توسعه بیشتر «ابزارهای غیرمعمول و انقلابی» مورد نیاز است.
برنامهای که او در سال ۱۳۴۱ طراحی کرد تشکیل نهضت سوادآموزی بود که اصطلاحا سپاه دانش نامیده میشد و شامل فارغ التحصیلان دبیرستانی بود که به جای رفتن به خدمت سربازی میتوانستند به مناطق روستایی بروند و در آنجا درس بدهند. مجلس دو ماده را برای تشکیل این سپاه تصویب کرد و در دی ۱۳۴۱ برنامه به عنوان ماده ۵ انقلاب سفید معرفی شد. قانون سپاه دانش ۴ آبان ۱۳۴۱ با متممی در ۱۲ آذر ۱۳۴۱ بیان میکرد که اعضای این سپاه، چهار ماه آموزش نظامی خواهند دید و سپس برای تدریس در مناطق دور افتاده اعزام خواهند شد. تعداد سرباز-معلمان و برنامه تدریس آنها توسط وزارت آموزش و وزارت جنگ تدوین خواهد شد و آنهایی که خدمات رضایت بخش داشته باشند بعدها میتوانند به عنوان معلم استخدام شوند. برای تشویق دختران به تحصیل در روستاها مجلس با پشتیبانی شاه در ۱۴ تیر ۱۳۴۷ قانون خدمات اجتماعی زنان را تصویب کرد که تشکیلات مشابهی را برای زنان معلم ایجاد میکرد (مردان باید دو سال خدمت میکردند و زنان ۱۸ ماه).
🔹 به طور خلاصه پیش راندن برنامه مدیرنیزاسیون، انتشار فلسفه انقلاب سفید و پرورش وفاداری به انقلاب سفید و شاه از اهداف این برنامه بود. در گزارشی از وزارت آموزش به وزارت دادگستری، سپاه دانشها به عنوان «سربازان پیشرو انقلاب» یاد شدند که اهداف انقلاب را برای مردم بیان میکردند و آن را «با نتایج واقعی» ارائه میدادند. از گزارش چنین میتوان استنباط کرد که تدریس فقط بخشی از کار و نه همه آن بود. بر اساس گزارش «روشنگری» برای روستاییان و همراه ساختن آنها با دستاوردهای رژیم، یک وظیفه اساسی بود. به بیان دیگر تاثیر در روستاییان برای خدمتگزاری به عنوان نوعی شهروند دولتی وظیفه اساسی بود. به علاوه سپاهها عامل ارتباطی بین مردم جوان شهری و روستاها بودند و در نهایت سپاه دانش وسیلهای برای فراهم کردن شغل برای فارغ التحصیلان دبیرستانی روزافزونی بود که نمیتوانستند به دانشگاهها راه یابند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17383
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۹)
🔺قانون تعلیمات اجباری در عمل
🔹 وقتی قرار شد دولت قانون را تحویل گیرد و اجرا کند واژگونی جالبی اتفاق افتاد که توسط سوء تعبیر عمدی از محتوای آن در وظایف مجری رخ…
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۹)
🔺قانون تعلیمات اجباری در عمل
🔹 وقتی قرار شد دولت قانون را تحویل گیرد و اجرا کند واژگونی جالبی اتفاق افتاد که توسط سوء تعبیر عمدی از محتوای آن در وظایف مجری رخ…
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۱)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی ۱
علاوه بر تدریس در مدرسه، دختران به استخدام سپاه دانش درآمدند تا به دختران روستایی و مادران آنها اقتصاد خانگی بهتر را آموزش دهند و بنابراین مدرنیزاسیون را ارتقا دهند. همچنین استخدام هر دختر در شاخه ارتش از نظر شاه مشارکتی بزرگ در راستای بهبود جایگاه زنان بود.
حضور در سپاههای دانش طبق آمار رسمی بسیار تاثیرگذار بود، طبق آمار حدود ۱۶۶,۹۴۹ مرد و ۳۳,۶۴۲ زن در پایان سال ۱۳۵۶ در این سپاهها خدمت کرده بودند. در آن سال ۲۴,۳۴۶ عضو سپاه دانش در روستاها درس میدادند( به علاوه ۶۳,۲۰۶ معلم رسمی که در استخدام وزارت آموزش بودند و بسیاریشان قبلاً عضوی از این سپاههای دانش بودند). در پایان سلطنت شاه حدود ۳۳,۵۰۰ مدرسه در نزدیک به ۳۰ هزار روستا وجود داشت (در حالی که در سال ۱۳۴۱ حدود ۷,۹۳۰ مدرسه در ۷۰۰۰ روستا). با وجود کاهش درصد جمعیت روستایی، سهم دانش آموزان روستایی و عشایر در کل جمعیت مدارس ابتدایی به حدود ۵۲ درصد رسیده بود و ۷۴.۴ درصد از تمام کودکان روستایی و عشایری ۶ تا ۱۰ ساله طبق گزارشها به مدرسه رفته بودند. این موضوع هم کم اهمیت نبود که هر معلم سپاهی دانش میتوانست در آن شغل باقی بماند و به استخدام وزارت آموزش درآید، هرچند که این موضوع از نظر کیفی سطح مطلوبی نداشت. حتی اگر آمار تقریباً بزرگنمایی شده پذیرفته شود، نواقص اساسی که در ادامه ذکر خواهد شد مشکلات بسیاری برای این مدارس به وجود آورد از جمله:
- معلمانی با سطح علمی پایین
-مدارسی با نسبت دانش آموز به معلم زیاد
نرخ مردودی زیاد برای دانش آموزان
- اهداف آموزشی بیمار
اندیشهای که در پس سپاه دانش قرار داشت برگرفته از ترجیح آگاهانه کمیت بر کیفیت بود. شاه نیز همچون تقیزاده، سیاسی و دیگر کارشناسان آموزش و پرورش، اعتقاد داشت که تحت شرایط موجود رواج سریع مورد نیاز است؛ حتی اگر این سرعت در گسترش به بهای از دست رفتن کیفیت باشد. او در جایی نوشت:«معلمانی که آمادگی کامل ندارند میتوانند حداقل به نسبت حالتی که هیچ معلمی وجود ندارد بیشتر به درد دانشآموزان بخورند». واضح است که آموزش چهار ماهه معلمان -که یک سوم آن برای آموزش نظامی صرف میشد- برای تبدیل آنها به معلمان آماده ناکافی بود. به علاوه سپاهها مجبور بودند از فارغ التحصیلان دبیرستانی متوسط استفاده کنند چرا که فارغ التحصیلان پربارتر به کالجها یا دانشگاهها میرفتند. به همین دلیل انگیزههای شخصی موضوع مهمی بود. یکی از ناظران سپاه دانش در ناحیه شیراز در اواخر سال ۱۳۵۵ اعلام کرد برخی از اعضای بسیار با انگیزه سپاهی دانش معجزه میآفریدند ولی اکثر آنها به ماموریت خود بسیار بیتفاوت بودند و بیش از مفید بودن صدمه میزدند. بازخورد دیگری بود که در دوران خدمت بسیاری از معلمان به ویژه زنان پست خود را اغلب در میانه ترم رها میکردند.
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۱)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی ۱
علاوه بر تدریس در مدرسه، دختران به استخدام سپاه دانش درآمدند تا به دختران روستایی و مادران آنها اقتصاد خانگی بهتر را آموزش دهند و بنابراین مدرنیزاسیون را ارتقا دهند. همچنین استخدام هر دختر در شاخه ارتش از نظر شاه مشارکتی بزرگ در راستای بهبود جایگاه زنان بود.
حضور در سپاههای دانش طبق آمار رسمی بسیار تاثیرگذار بود، طبق آمار حدود ۱۶۶,۹۴۹ مرد و ۳۳,۶۴۲ زن در پایان سال ۱۳۵۶ در این سپاهها خدمت کرده بودند. در آن سال ۲۴,۳۴۶ عضو سپاه دانش در روستاها درس میدادند( به علاوه ۶۳,۲۰۶ معلم رسمی که در استخدام وزارت آموزش بودند و بسیاریشان قبلاً عضوی از این سپاههای دانش بودند). در پایان سلطنت شاه حدود ۳۳,۵۰۰ مدرسه در نزدیک به ۳۰ هزار روستا وجود داشت (در حالی که در سال ۱۳۴۱ حدود ۷,۹۳۰ مدرسه در ۷۰۰۰ روستا). با وجود کاهش درصد جمعیت روستایی، سهم دانش آموزان روستایی و عشایر در کل جمعیت مدارس ابتدایی به حدود ۵۲ درصد رسیده بود و ۷۴.۴ درصد از تمام کودکان روستایی و عشایری ۶ تا ۱۰ ساله طبق گزارشها به مدرسه رفته بودند. این موضوع هم کم اهمیت نبود که هر معلم سپاهی دانش میتوانست در آن شغل باقی بماند و به استخدام وزارت آموزش درآید، هرچند که این موضوع از نظر کیفی سطح مطلوبی نداشت. حتی اگر آمار تقریباً بزرگنمایی شده پذیرفته شود، نواقص اساسی که در ادامه ذکر خواهد شد مشکلات بسیاری برای این مدارس به وجود آورد از جمله:
- معلمانی با سطح علمی پایین
-مدارسی با نسبت دانش آموز به معلم زیاد
نرخ مردودی زیاد برای دانش آموزان
- اهداف آموزشی بیمار
اندیشهای که در پس سپاه دانش قرار داشت برگرفته از ترجیح آگاهانه کمیت بر کیفیت بود. شاه نیز همچون تقیزاده، سیاسی و دیگر کارشناسان آموزش و پرورش، اعتقاد داشت که تحت شرایط موجود رواج سریع مورد نیاز است؛ حتی اگر این سرعت در گسترش به بهای از دست رفتن کیفیت باشد. او در جایی نوشت:«معلمانی که آمادگی کامل ندارند میتوانند حداقل به نسبت حالتی که هیچ معلمی وجود ندارد بیشتر به درد دانشآموزان بخورند». واضح است که آموزش چهار ماهه معلمان -که یک سوم آن برای آموزش نظامی صرف میشد- برای تبدیل آنها به معلمان آماده ناکافی بود. به علاوه سپاهها مجبور بودند از فارغ التحصیلان دبیرستانی متوسط استفاده کنند چرا که فارغ التحصیلان پربارتر به کالجها یا دانشگاهها میرفتند. به همین دلیل انگیزههای شخصی موضوع مهمی بود. یکی از ناظران سپاه دانش در ناحیه شیراز در اواخر سال ۱۳۵۵ اعلام کرد برخی از اعضای بسیار با انگیزه سپاهی دانش معجزه میآفریدند ولی اکثر آنها به ماموریت خود بسیار بیتفاوت بودند و بیش از مفید بودن صدمه میزدند. بازخورد دیگری بود که در دوران خدمت بسیاری از معلمان به ویژه زنان پست خود را اغلب در میانه ترم رها میکردند.
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۲)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی۲
🔹در آن دوره مدارس روستایی را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد.
دسته اول مدارس روستاهای بزرگ که در آنها معلمان سپاهی دانش پابهپای معلمان رسمی، طرح درس کاملی را برای کلاسهای یکم تا پنجم ارائه میدادند؛ این مدارس شبیه مدارس شهرستانها بودند.
دسته دوم مدارسی که در آنها کمتر از ۵ معلم باید در ۵ کلاس درس میدادند. به طور مثال، در رازون لرستان یک معلم همزمان به دانش آموزان کلاسهای دوم و چهارم درس میداد. هنگامی که وی بخشی از درس یک پایه را تمام میکرد تکالیفی به دانش آموزان میداد تا آنها را مشغول کند. معلم دیگر نیز مسئول کلاسهای سوم و پنجم بود. در برخی از مدارس کلاسها در دو نوبت برگزار میشد.
دسته سوم مدارسِ اکثر روستاها بودند که یک معلم یا گاهی دو معلم داشتند. آنها دانشآموزان را به دو سطح مبتدی و پیشرفته تقسیم کرده بودند. فارغ التحصیلان مدارس دسته دوم و سوم که اکثریت دانش آموزان روستایی را تشکیل میدادند آن سطح و سواد را نداشتند که به مقطع راهنمایی راه بیابند.
بیشترین تعداد دانشآموزان مردودی در این مدارس به ویژه در سطح پیشرفته (کلاس سوم به بالا) و به خصوص در میان دختران بود. طبق دادهها در ۱۰۳۵ مدرسه که در آنها معلمهای زن حضور داشتند در آذر ۱۳۵۴ تعداد دانش آموزان چنین بود:
کلاس اول ۷۸,۰۶۷ نفر، دوم ۵۶,۴۷۸ نفر، سوم ۳۸,۲۹۹ نفر، چهارم ۲۸,۵۷۳ نفر و پنجم ۲۴,۶۷۱ نفر.
به راحتی به چشم میآمد که تعداد دانشآموزان هر کلاس نسبت به کلاس پایینتر خود کمتر بود و این مورد میان دختران بسیار مشهودتر بود. البته در همان ۱۰۳۵ مدرسه به دلیل حضور معلمان زن درصد جمعیت دختران از مقدار میانگین بیشتر بود.
نرخ بالای مردودی از اینجا ناشی میشد (هنوز هم در مناطق روستایی این دیدگاه وجود دارد) که کودکان به عنوان نیروی کار کمک حال خانواده محسوب میشدند. هنوز اکثر والدین تمایل داشتند که کودکان خود را برای کار در مزرعه نگه دارند و در ۹ یا ۱۰ سالگی به مدرسه بفرستند. اکثر والدین فرستادن دختران «بالغ» (یا دختران بزرگتر از ۹ یا ۱۰ سال) را به مدرسه نامناسب میدانستند. در میان آنهایی هم که به مدرسه میرفتند غیبتهای طولانی مدت دیده میشد (چون به کمک در کارهای فصلی مشغول میشدند).
مهمترین هدف مدرسه، تولید کشاورزان بهتر و شهروندان وفادارتر بود. آماده کردن آنها برای تحصیلات بیشتر به طور شفاف از اهداف آموزشی اصلی نبود. با توجه به این موضوع عجیب بود که آموزش کشاورزی بخشی از برنامههای درسی نبود. در سال ۱۳۲۱ دکتر ت.ب.آلن متخصص آمریکایی در زمینه آموزش روستایی، که برای مشاوره به وزارت آموزش دعوت شده بود توصیه کرد که آموزش کشاورزی بهتر و بیشتر وارد برنامههای درسی شود. وی گفت که آموزش روستایی باید منعکس کننده نیاز روستاییان باشد و با شیوه زندگی محلی مطابق باشد و از «موارد زائدی که کاربرد عملی ندارد پرهیز شود». اما سپاهیان دانش توصیههای برآمده از چنین طرز تفکری را قبول نکردند: آموزش به شکل مباحث اخلاقی بود و بهشکل نظری باقی ماند. به علاوه عقاید والدین در مناطق روستایی میتوانست هر تلاشی برای آموزش کشاورزی را با شکست مواجه کند. برای آنها آموزش به منزله فرار از کارهای کشاورزی بود هرچند به صورت موقت (تا زمانی که کودکان آنقدر بزرگ میشدند که از کار در مزرعه معاف شوند) و یا به صورت دائمی (به امید اینکه تحصیلات برای آنها به اشتغال در امور اداری و پشت میز نشینی بیانجامد). از نظر آنها آموزش کشاورزی با کار در مزارع محقق میشد، بنابراین درس خواندن و کار یدی را دو اصطلاح مخالف هم تلقی میکردند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17479
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۲)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی۲
🔹در آن دوره مدارس روستایی را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد.
دسته اول مدارس روستاهای بزرگ که در آنها معلمان سپاهی دانش پابهپای معلمان رسمی، طرح درس کاملی را برای کلاسهای یکم تا پنجم ارائه میدادند؛ این مدارس شبیه مدارس شهرستانها بودند.
دسته دوم مدارسی که در آنها کمتر از ۵ معلم باید در ۵ کلاس درس میدادند. به طور مثال، در رازون لرستان یک معلم همزمان به دانش آموزان کلاسهای دوم و چهارم درس میداد. هنگامی که وی بخشی از درس یک پایه را تمام میکرد تکالیفی به دانش آموزان میداد تا آنها را مشغول کند. معلم دیگر نیز مسئول کلاسهای سوم و پنجم بود. در برخی از مدارس کلاسها در دو نوبت برگزار میشد.
دسته سوم مدارسِ اکثر روستاها بودند که یک معلم یا گاهی دو معلم داشتند. آنها دانشآموزان را به دو سطح مبتدی و پیشرفته تقسیم کرده بودند. فارغ التحصیلان مدارس دسته دوم و سوم که اکثریت دانش آموزان روستایی را تشکیل میدادند آن سطح و سواد را نداشتند که به مقطع راهنمایی راه بیابند.
بیشترین تعداد دانشآموزان مردودی در این مدارس به ویژه در سطح پیشرفته (کلاس سوم به بالا) و به خصوص در میان دختران بود. طبق دادهها در ۱۰۳۵ مدرسه که در آنها معلمهای زن حضور داشتند در آذر ۱۳۵۴ تعداد دانش آموزان چنین بود:
کلاس اول ۷۸,۰۶۷ نفر، دوم ۵۶,۴۷۸ نفر، سوم ۳۸,۲۹۹ نفر، چهارم ۲۸,۵۷۳ نفر و پنجم ۲۴,۶۷۱ نفر.
به راحتی به چشم میآمد که تعداد دانشآموزان هر کلاس نسبت به کلاس پایینتر خود کمتر بود و این مورد میان دختران بسیار مشهودتر بود. البته در همان ۱۰۳۵ مدرسه به دلیل حضور معلمان زن درصد جمعیت دختران از مقدار میانگین بیشتر بود.
نرخ بالای مردودی از اینجا ناشی میشد (هنوز هم در مناطق روستایی این دیدگاه وجود دارد) که کودکان به عنوان نیروی کار کمک حال خانواده محسوب میشدند. هنوز اکثر والدین تمایل داشتند که کودکان خود را برای کار در مزرعه نگه دارند و در ۹ یا ۱۰ سالگی به مدرسه بفرستند. اکثر والدین فرستادن دختران «بالغ» (یا دختران بزرگتر از ۹ یا ۱۰ سال) را به مدرسه نامناسب میدانستند. در میان آنهایی هم که به مدرسه میرفتند غیبتهای طولانی مدت دیده میشد (چون به کمک در کارهای فصلی مشغول میشدند).
مهمترین هدف مدرسه، تولید کشاورزان بهتر و شهروندان وفادارتر بود. آماده کردن آنها برای تحصیلات بیشتر به طور شفاف از اهداف آموزشی اصلی نبود. با توجه به این موضوع عجیب بود که آموزش کشاورزی بخشی از برنامههای درسی نبود. در سال ۱۳۲۱ دکتر ت.ب.آلن متخصص آمریکایی در زمینه آموزش روستایی، که برای مشاوره به وزارت آموزش دعوت شده بود توصیه کرد که آموزش کشاورزی بهتر و بیشتر وارد برنامههای درسی شود. وی گفت که آموزش روستایی باید منعکس کننده نیاز روستاییان باشد و با شیوه زندگی محلی مطابق باشد و از «موارد زائدی که کاربرد عملی ندارد پرهیز شود». اما سپاهیان دانش توصیههای برآمده از چنین طرز تفکری را قبول نکردند: آموزش به شکل مباحث اخلاقی بود و بهشکل نظری باقی ماند. به علاوه عقاید والدین در مناطق روستایی میتوانست هر تلاشی برای آموزش کشاورزی را با شکست مواجه کند. برای آنها آموزش به منزله فرار از کارهای کشاورزی بود هرچند به صورت موقت (تا زمانی که کودکان آنقدر بزرگ میشدند که از کار در مزرعه معاف شوند) و یا به صورت دائمی (به امید اینکه تحصیلات برای آنها به اشتغال در امور اداری و پشت میز نشینی بیانجامد). از نظر آنها آموزش کشاورزی با کار در مزارع محقق میشد، بنابراین درس خواندن و کار یدی را دو اصطلاح مخالف هم تلقی میکردند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17479
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۳)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی۳
🔹 فعالیتهای فوق برنامه سپاه دانش برای رژیم کم اهمیتتر نبود. معلمان، کلاسهای آموزش بزرگسالان و دورههایی در مورد کشاورزی برای بزرگسالان و در مورد اقتصاد خانوار (بیشتر برای بانوان) برگزار میکردند. همچنین معلمان زن به زنان روستایی مشاوره میدادند.
نزد دربار و حکومت مشارکت اعضای سپاه دانش در ارتقای «وفاداری به شاه و انقلاب» مهمتر از همه بود. چارچوب نظامی که آنها در آن خدمت میکردند به این هدف کمک میکرد. آموزش خودِ معلمان شامل کلاسهای ویژه در مورد اصول انقلاب سفید و دورههایی در مورد تاریخ، جغرافیا، ادبیات و علوم اجتماعی بود. این واقعیت که کشاورزان به معلمان احترام میگذاشتند (چون تحصیل کرده و یاریگر روستای آنها بودند) میتوانست در تلقین افکار معلمان به روستاییان موثر باشد. دیوار کلاسهای درس با عکسهای شاه و خانواده سلطنتی و شعارهای انقلاب سفید، تزیین شده بود. در صفحه اول همه کتابهای درسی نیز عکس شاه، ملکه و ولیعهد، جزئی جدا ناشدنی بود. همچنین در محتوای کتابها مفاهیم وفاداری به شاه و قدردانی از فلسفه او دیده میشد.
در مناطق دارای اقلیتهای مذهبی یا زبانی (مانند کردستان و لرستان) معلمان آموزش دیده بودند که بر زبان فارسی به عنوان وسیلهای برای افزایش وحدت ملی تمرکز کنند.
دشوار است که بتوان درجه موفقیت سپاه دانش را ارزیابی کرد. به عنوان یک اصل میتوان گفت جمعیت روستایی در فرایندهای انقلابی اواخر ۱۳۴۹ فعالیت چشمگیری نداشتند، اما مهاجران به شهرها به قدرت اساسی مخالفت تبدیل شده بودند. روی هم رفته به نظر میرسد که این طرح به میزانی در مدرنیزاسیون روستاها موفق بود، اما نتوانست پشتیبانیهای قابل توجهی برای شاه به دست آورد.
🔹 ۳۰ سال پس از تصویب قانون تحصیل اجباری و ۱۰ سال پس از شروع انقلاب سفید، آمارهای رسمی -اگرچه بزرگنمایی شده- نشان میدادند که حدود یک سوم جمعیت کودکان ۶ تا ۱۰ ساله (و بیش از نیمی از دختران) به مدرسه نمیرفتند. با وجود افزایش تعداد مطلق و افزایش تعداد حاضران در مدرسه به عنوان درصدی از آن گروه سنی، کل افزایش جمعیت آنقدر سریع بود که در ۱۰ سال اول انقلاب سفید تعداد بیسوادان به ۲ میلیون نفر رسید. نظام آموزشی حتی از لحاظ کمی شکست خورد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17499
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۳)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی۳
🔹 فعالیتهای فوق برنامه سپاه دانش برای رژیم کم اهمیتتر نبود. معلمان، کلاسهای آموزش بزرگسالان و دورههایی در مورد کشاورزی برای بزرگسالان و در مورد اقتصاد خانوار (بیشتر برای بانوان) برگزار میکردند. همچنین معلمان زن به زنان روستایی مشاوره میدادند.
نزد دربار و حکومت مشارکت اعضای سپاه دانش در ارتقای «وفاداری به شاه و انقلاب» مهمتر از همه بود. چارچوب نظامی که آنها در آن خدمت میکردند به این هدف کمک میکرد. آموزش خودِ معلمان شامل کلاسهای ویژه در مورد اصول انقلاب سفید و دورههایی در مورد تاریخ، جغرافیا، ادبیات و علوم اجتماعی بود. این واقعیت که کشاورزان به معلمان احترام میگذاشتند (چون تحصیل کرده و یاریگر روستای آنها بودند) میتوانست در تلقین افکار معلمان به روستاییان موثر باشد. دیوار کلاسهای درس با عکسهای شاه و خانواده سلطنتی و شعارهای انقلاب سفید، تزیین شده بود. در صفحه اول همه کتابهای درسی نیز عکس شاه، ملکه و ولیعهد، جزئی جدا ناشدنی بود. همچنین در محتوای کتابها مفاهیم وفاداری به شاه و قدردانی از فلسفه او دیده میشد.
در مناطق دارای اقلیتهای مذهبی یا زبانی (مانند کردستان و لرستان) معلمان آموزش دیده بودند که بر زبان فارسی به عنوان وسیلهای برای افزایش وحدت ملی تمرکز کنند.
دشوار است که بتوان درجه موفقیت سپاه دانش را ارزیابی کرد. به عنوان یک اصل میتوان گفت جمعیت روستایی در فرایندهای انقلابی اواخر ۱۳۴۹ فعالیت چشمگیری نداشتند، اما مهاجران به شهرها به قدرت اساسی مخالفت تبدیل شده بودند. روی هم رفته به نظر میرسد که این طرح به میزانی در مدرنیزاسیون روستاها موفق بود، اما نتوانست پشتیبانیهای قابل توجهی برای شاه به دست آورد.
🔹 ۳۰ سال پس از تصویب قانون تحصیل اجباری و ۱۰ سال پس از شروع انقلاب سفید، آمارهای رسمی -اگرچه بزرگنمایی شده- نشان میدادند که حدود یک سوم جمعیت کودکان ۶ تا ۱۰ ساله (و بیش از نیمی از دختران) به مدرسه نمیرفتند. با وجود افزایش تعداد مطلق و افزایش تعداد حاضران در مدرسه به عنوان درصدی از آن گروه سنی، کل افزایش جمعیت آنقدر سریع بود که در ۱۰ سال اول انقلاب سفید تعداد بیسوادان به ۲ میلیون نفر رسید. نظام آموزشی حتی از لحاظ کمی شکست خورد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17499
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۲)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی۲
🔹در آن دوره مدارس روستایی را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد.
دسته اول مدارس روستاهای بزرگ که در آنها معلمان سپاهی دانش پابهپای…
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۲)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی۲
🔹در آن دوره مدارس روستایی را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد.
دسته اول مدارس روستاهای بزرگ که در آنها معلمان سپاهی دانش پابهپای…
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۴)
🔹 شکست نظام آموزشی در تحت پوشش قرار دادن کودکان در سن تحصیل، همراه با فرصتهایی که افزایش درآمد نفتی در اوایل دهه ۵۰ خورشیدی بوجود آورد، باعث شد که شاه در قانون آموزش اجباری تجدیدنظر کند و حدود آن را افزایش دهد. در فرمانی به نخست وزیر خود، امیر عباس هویدا، در ۱ اسفند ۱۳۵۲ وی از «علاقهاش به صیانت از بهروزی و پیشرفت فرزندانمان» صحبت کرد و بیان کرد «اکنون همه ابزارهای لازم مهیاست» و به دولت دستور داد که گامهای زیر را تا شهریور ۱۳۵۳ بردارد:
۱. ایجاد امکان آموزش اجباری و رایگان برای تمام کودکان سن پیش دبستانی تا راهنمایی (سن ۵ تا ۱۴ سال) و افزایش کیفیت آموزش برای این گروه سنی.
۲. تهیه وعده غذایی رایگان روزانه در مدرسه برای هر کودک
۳. تهیه برنامههای آموزشی و تحصیلی در تلویزیون
۴. گزارش پیشرفتها پس از یک ماه به شاه.
در اجابت فرمان، دولت قانون تامین وسایل و امکانات آموزشی را آماده کرد. این قانون توسط مجلس در ۳۰ تیر ۱۳۵۳ تصویب شد.
🔹 تصویب این قانون منعکس کننده واقعیتهای سیاسی زمان بود. برخلاف سال ۱۳۰۱ مذاکرات عمومی و مخالفتهایی با این قانون وجود نداشت. در برخی از نکات، قانون حتی از خواستههای شاه هم فراتر رفته بود. قانون، آموزش اجباری و رایگان را از مهد کودک تا راهنمایی خواستار شده بود و والدین را ملزم میکرد که کودکان خود را در هر ناحیه که دولت چنین تسهیلاتی را مهیا کرده نام نویسی کنند. تحصیل در مدارس فنی و حرفهای رایگان بود و تحصیل در دیگر دبیرستانها برای آنهایی که تمایل داشتند بعد از فارغ التحصیلی برای دولت کار کنند، رایگان بود؛ ولی باید در ازای هر سال آموزش رایگان یک سال برای دولت کار میکردند. در ۱۹ آذر ۱۳۵۴ مفاد این قانون به صورت ماده ۱۵ وارد مواد قانون انقلاب سفید شد.
به همراه علاقه شاه به این موضوع، وزارت آموزش نیز برای اجرای آن به سختی کار میکرد. وزیر آموزش، هوشنگ شریفی، بخشنامههایی به سازمانها فرستاد که در آن هرگونه انحراف و تخلف از قانون، مخالفت با شاه تلقی شده بود و به شدت تنبیه در پی داشت. وی به آنها دستور داده بود که با بررسی تعداد افراد نام نوشته در مدارس مطمئن شوند که همه کودکان ثبت نام شدهاند. در حدود چند ماه وزارت، دستورات مفصلی آماده کرد و بودجههای مورد نیاز را تخصیص داد. اولویت با برنامه وعده غذایی بود. فهرست غذاها به همراه مقدار کالری که باید داشته باشند ارسال شد. تا آغاز سال تحصیلی در شهریور ۱۳۵۳ وعدههای قضایی فراهم شد و این طرح به شدت تحت پوشش رسانهای قرار گرفت. بخشنامههای دیگر حاوی مقرراتی برای جبران لغو پرداخت شهریه به مدارس راهنمایی خصوصی صادر شد. دولت در ۱۹ تیر ۱۳۵۳ قوانین آموزش رایگان در مدارس، در ۲۰ تیر در دانشگاهها و در ۷ دی در دبیرستانها را صادر کرد.
ارزیابی صحیح از قانون ۱۳۵۳ کاری دشوار است، اما وزارت آموزش گامهای بزرگی در راه رشد آموزش برداشته بود.
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
https://tttttt.me/KSMtehran/17538
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۴)
🔹 شکست نظام آموزشی در تحت پوشش قرار دادن کودکان در سن تحصیل، همراه با فرصتهایی که افزایش درآمد نفتی در اوایل دهه ۵۰ خورشیدی بوجود آورد، باعث شد که شاه در قانون آموزش اجباری تجدیدنظر کند و حدود آن را افزایش دهد. در فرمانی به نخست وزیر خود، امیر عباس هویدا، در ۱ اسفند ۱۳۵۲ وی از «علاقهاش به صیانت از بهروزی و پیشرفت فرزندانمان» صحبت کرد و بیان کرد «اکنون همه ابزارهای لازم مهیاست» و به دولت دستور داد که گامهای زیر را تا شهریور ۱۳۵۳ بردارد:
۱. ایجاد امکان آموزش اجباری و رایگان برای تمام کودکان سن پیش دبستانی تا راهنمایی (سن ۵ تا ۱۴ سال) و افزایش کیفیت آموزش برای این گروه سنی.
۲. تهیه وعده غذایی رایگان روزانه در مدرسه برای هر کودک
۳. تهیه برنامههای آموزشی و تحصیلی در تلویزیون
۴. گزارش پیشرفتها پس از یک ماه به شاه.
در اجابت فرمان، دولت قانون تامین وسایل و امکانات آموزشی را آماده کرد. این قانون توسط مجلس در ۳۰ تیر ۱۳۵۳ تصویب شد.
🔹 تصویب این قانون منعکس کننده واقعیتهای سیاسی زمان بود. برخلاف سال ۱۳۰۱ مذاکرات عمومی و مخالفتهایی با این قانون وجود نداشت. در برخی از نکات، قانون حتی از خواستههای شاه هم فراتر رفته بود. قانون، آموزش اجباری و رایگان را از مهد کودک تا راهنمایی خواستار شده بود و والدین را ملزم میکرد که کودکان خود را در هر ناحیه که دولت چنین تسهیلاتی را مهیا کرده نام نویسی کنند. تحصیل در مدارس فنی و حرفهای رایگان بود و تحصیل در دیگر دبیرستانها برای آنهایی که تمایل داشتند بعد از فارغ التحصیلی برای دولت کار کنند، رایگان بود؛ ولی باید در ازای هر سال آموزش رایگان یک سال برای دولت کار میکردند. در ۱۹ آذر ۱۳۵۴ مفاد این قانون به صورت ماده ۱۵ وارد مواد قانون انقلاب سفید شد.
به همراه علاقه شاه به این موضوع، وزارت آموزش نیز برای اجرای آن به سختی کار میکرد. وزیر آموزش، هوشنگ شریفی، بخشنامههایی به سازمانها فرستاد که در آن هرگونه انحراف و تخلف از قانون، مخالفت با شاه تلقی شده بود و به شدت تنبیه در پی داشت. وی به آنها دستور داده بود که با بررسی تعداد افراد نام نوشته در مدارس مطمئن شوند که همه کودکان ثبت نام شدهاند. در حدود چند ماه وزارت، دستورات مفصلی آماده کرد و بودجههای مورد نیاز را تخصیص داد. اولویت با برنامه وعده غذایی بود. فهرست غذاها به همراه مقدار کالری که باید داشته باشند ارسال شد. تا آغاز سال تحصیلی در شهریور ۱۳۵۳ وعدههای قضایی فراهم شد و این طرح به شدت تحت پوشش رسانهای قرار گرفت. بخشنامههای دیگر حاوی مقرراتی برای جبران لغو پرداخت شهریه به مدارس راهنمایی خصوصی صادر شد. دولت در ۱۹ تیر ۱۳۵۳ قوانین آموزش رایگان در مدارس، در ۲۰ تیر در دانشگاهها و در ۷ دی در دبیرستانها را صادر کرد.
ارزیابی صحیح از قانون ۱۳۵۳ کاری دشوار است، اما وزارت آموزش گامهای بزرگی در راه رشد آموزش برداشته بود.
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
https://tttttt.me/KSMtehran/17538
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۵)
نتایج کمی کلی
آموزش ابتدایی در طول سلطنت محمدرضا با پستی و بلندیهای رشد کرد. از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ تعداد دانش آموزان ۱۸ برابر شد یعنی از ۲۲۶,۵۹۸ به ۵.۲ میلیون نفر رسید (این موضوع با وجود این واقعیت است که در ۱۳۵۰ آموزش ابتدایی از شش پایه به ۵ پایه کاهش یافت). هرچند آمار رسمی در این باره گمراه کننده به نظر میآید (به طور مثال همه افراد نامنویسی کرده در مدارس حضور نیافتند). روند عمومی مسلماً تعجب برانگیز است. بر اساس همان منابع ۸۷ درصد از کودکان ۶ تا ۱۰ ساله در ۱۳۵۷ به مدرسه رفته بودند. تا چه حدودی اعداد ذکر شده در بالا نشان دهنده نرخ افزایش است؟ واضح است که سپاههای دانش این فرایند را سرعت بخشیدند. در ۵ سال اول فعالیتهای آنها (از ۱۳۴۵) تعداد دانش آموزان به ۷۸.۸ درصد رسید به طور متوسط حدود ۱۵.۸ درصد افزایش در هر سال). بسیار مشکل است که بتوان تاثیرگذاری دو قانون آموزش اجباری را سنجید. با طولانی شدن جنگ جهانی دوم (یعنی برای سه سال اول پس از قانون اصلی) هیچ نشانهای از افزایش دانشآموزان وجود نداشت، اما از ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۲ به طور متوسط سالانه ۲۰.۱ درصد افزایش دیده شد. این موضوع لزوماً به دلیل نتایج قانون نبود و به نظر میرسد از افزایش آگاهیهای عمومی درباره آموزش که توسط آزادیخواهان در اوایل ۱۳۱۹ شروع شده بود، برمیخاست.
در اوایل دهه ۱۳۴۰ نرخ رشد سریع و ثابتی وجود داشت، در کنار افزایشهای بعدی در ۱۳۵۳ (۱۹.۸ درصد از ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۵) پس از حدود یک قرن از بحث درباره آموزش جدید جهشی کوانتومی اتفاق افتاد. نظام مکتبخانهای پایان یافت و با گسترش آموزش ابتدایی سیل دانش آموزان برای ورود به مدارس متوسطه سرازیر شد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17577
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۵)
نتایج کمی کلی
آموزش ابتدایی در طول سلطنت محمدرضا با پستی و بلندیهای رشد کرد. از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ تعداد دانش آموزان ۱۸ برابر شد یعنی از ۲۲۶,۵۹۸ به ۵.۲ میلیون نفر رسید (این موضوع با وجود این واقعیت است که در ۱۳۵۰ آموزش ابتدایی از شش پایه به ۵ پایه کاهش یافت). هرچند آمار رسمی در این باره گمراه کننده به نظر میآید (به طور مثال همه افراد نامنویسی کرده در مدارس حضور نیافتند). روند عمومی مسلماً تعجب برانگیز است. بر اساس همان منابع ۸۷ درصد از کودکان ۶ تا ۱۰ ساله در ۱۳۵۷ به مدرسه رفته بودند. تا چه حدودی اعداد ذکر شده در بالا نشان دهنده نرخ افزایش است؟ واضح است که سپاههای دانش این فرایند را سرعت بخشیدند. در ۵ سال اول فعالیتهای آنها (از ۱۳۴۵) تعداد دانش آموزان به ۷۸.۸ درصد رسید به طور متوسط حدود ۱۵.۸ درصد افزایش در هر سال). بسیار مشکل است که بتوان تاثیرگذاری دو قانون آموزش اجباری را سنجید. با طولانی شدن جنگ جهانی دوم (یعنی برای سه سال اول پس از قانون اصلی) هیچ نشانهای از افزایش دانشآموزان وجود نداشت، اما از ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۲ به طور متوسط سالانه ۲۰.۱ درصد افزایش دیده شد. این موضوع لزوماً به دلیل نتایج قانون نبود و به نظر میرسد از افزایش آگاهیهای عمومی درباره آموزش که توسط آزادیخواهان در اوایل ۱۳۱۹ شروع شده بود، برمیخاست.
در اوایل دهه ۱۳۴۰ نرخ رشد سریع و ثابتی وجود داشت، در کنار افزایشهای بعدی در ۱۳۵۳ (۱۹.۸ درصد از ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۵) پس از حدود یک قرن از بحث درباره آموزش جدید جهشی کوانتومی اتفاق افتاد. نظام مکتبخانهای پایان یافت و با گسترش آموزش ابتدایی سیل دانش آموزان برای ورود به مدارس متوسطه سرازیر شد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17577
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۶)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 در طول آموزش مدرن در ایران مدارس متوسطه که در اواخر دبیرستان خوانده میشدند، در ضعیفترین حالت بودند. بحث درباره اولویت آموزش ابتدایی یا آموزش عالی اغلب سبب سهل انگاری در مورد آموزش متوسطه میشد. همانطور که از نام آن برمیآید، این سطح از آموزش چیزی نبود جز رابطی که آموزش ابتدایی را به آموزش عالی متصل میکرد. به بیان دیگر اهداف خاصی برای آن تعریف نشده بود و فقط واسطهای برای تامین یک کار دفتری یا به دست آوردن پذیرش در دانشگاه به حساب میآمد.
🔹 اولین مدارس متوسطه در آموزش مدرن ایران از دبیرستانهای اومانیستی اروپایی در قرن نوزدهم تقلید شده بودند. این دبیرستانها که براساس ایدهآلهای و. ون هومبولت در آلمان و اصلاحات آموزشی ف. گوئیزو و ر.کوزینه در فرانسه تأسیس شده بودند، آموزشهای عمومی و انسان گرایانه وسیعی را ارائه میکردند تا دانش آموزان بیاموزند که برای خودشان بیندیشند، خودشان را به سادگی بیان کنند و استعدادهایشان را پرورش دهند. هنگامی که ایران در اواخر قرن نوزدهم تقلید از این الگو را آغاز کرد این الگو هنوز در اروپا مورد نقد و بررسی بود و در آن تغییرات مهمی در حال انجام بود و نقش جدید علم و دموکراتیک شدن زندگی سیاسی و اجتماعی هر دو تاثیرات خود را بر این الگو گذاشته بودند. اما ایرانیها همچنان به مفاهیم اولی وفادار ماندند: در واقع این نظام آموزش اروپایی با نظام تعلیم سنتی ایرانی که به موعظه درباره شخصیت اخلاقی و رفتار خوب، تا آماده کردن شاگردان برای یک شغل حرفهای بهای بیشتری میداد، تناسب زیادی داشت.
🔹 شناخت هدف آموزش متوسطه به عنوان امری که بیش از گامی انتقالی نبود و تاکیدش بر مدرک گرایی (دیپلم)، مهمترین نقص آموزش متوسطه بود. دیپلم مهمترین عامل ارزیابی فارغ التحصیلان و برآورد «سهم» آنها در جامعه بود. همانطور که نورمن جاکوبز میگوید: «تنها با کسب فضیلت تحصیلکردگی، آنها همچون تمام اصناف، مولد شناخته میشدند». گرفتن دیپلم یک نوع برتری بود و برای دارندگانش امتیاز به شمار میآمد و تقاضای زیادی برایش وجود داشت.
اهدافی که برای آموزش متوسط وجود داشت همچنان توسط سیاستگذاران آموزشی و سیاستمداران در حال بحث بود. به طور مثال یکی از اعضای مجلس، موید احمدی، در سال ۱۳۲۲ بیان کرد که مدرسه رفتن با هدف کسب سمتهای بهتر ممکن است باعث نابودی کل دولت شود. معاونانی مثل عبدو و طباطبایی و سیاستگذاران آموزش همچون صدیق و شوقی نیز چنین نکات مشابهی را بیان میکردند و این انتقادات در سال ۱۳۳۹ افزایش یافت. در دوران انقلاب سفید، شاه علیه «مدعای بیهودهای» که «دارنده یک برگ کاغذی که دیپلم نام دارد را عنصری مثبت و مولد در جامعه به حساب میآورد» صحبت کرد. این موضوع خطر تبدیل مدارس متوسطه به کارخانههای تولید دیپلم و فارغ التحصیلان بیارزش را نشان میداد.
در سال ۱۳۴۷ شاه این موضوع را یک جرم خواند و گفت: «نباید هر کسی که دیپلمی میگیرد، خواه توانایی داشته باشد یا نه، به صورت خودکار به دانشگاه برود و در آخر پشت میز نشین شود». برخی سیاستگذاران آموزشی از تبدیل دیپلم به زینت یا یک «سیاست بیمهای» یا نوعی «گواهی مالکیت» بحث میکردند. متخصصانی همچون احمد قاسمی، مشایخی، شریفی، صدیق، ودیعی و رهنما خواستار انقلابی کیفی بودند. ولی در نهایت همه این موارد بیهوده بود؛ کیفیت تدریس کاهش یافت و اصول مدارس بدون تغییر ماند.
بخشی از استانداردهای پایین آموزش از جذابیت بیشتر مشاغل اقتصادی یا دولتی نشأت میگرفت که تقاضای زیادی برایشان وجود داشت. بخشی هم به دلیل مخالفتهای جامعه سنتی با کار زنان، به خصوص زنان متاهل، در خارج از خانه بود. نتیجه این بود که در اواسط دهه ۱۳۵۰ بنا بر گفته وزارت آموزش، دست کم دو سوم از معلمان مدارس متوسطه صلاحیت کیفی لازم، صلاحیتهای تعیین شده توسط معیارهای خود وزارت را نداشتند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17672
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۶)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 در طول آموزش مدرن در ایران مدارس متوسطه که در اواخر دبیرستان خوانده میشدند، در ضعیفترین حالت بودند. بحث درباره اولویت آموزش ابتدایی یا آموزش عالی اغلب سبب سهل انگاری در مورد آموزش متوسطه میشد. همانطور که از نام آن برمیآید، این سطح از آموزش چیزی نبود جز رابطی که آموزش ابتدایی را به آموزش عالی متصل میکرد. به بیان دیگر اهداف خاصی برای آن تعریف نشده بود و فقط واسطهای برای تامین یک کار دفتری یا به دست آوردن پذیرش در دانشگاه به حساب میآمد.
🔹 اولین مدارس متوسطه در آموزش مدرن ایران از دبیرستانهای اومانیستی اروپایی در قرن نوزدهم تقلید شده بودند. این دبیرستانها که براساس ایدهآلهای و. ون هومبولت در آلمان و اصلاحات آموزشی ف. گوئیزو و ر.کوزینه در فرانسه تأسیس شده بودند، آموزشهای عمومی و انسان گرایانه وسیعی را ارائه میکردند تا دانش آموزان بیاموزند که برای خودشان بیندیشند، خودشان را به سادگی بیان کنند و استعدادهایشان را پرورش دهند. هنگامی که ایران در اواخر قرن نوزدهم تقلید از این الگو را آغاز کرد این الگو هنوز در اروپا مورد نقد و بررسی بود و در آن تغییرات مهمی در حال انجام بود و نقش جدید علم و دموکراتیک شدن زندگی سیاسی و اجتماعی هر دو تاثیرات خود را بر این الگو گذاشته بودند. اما ایرانیها همچنان به مفاهیم اولی وفادار ماندند: در واقع این نظام آموزش اروپایی با نظام تعلیم سنتی ایرانی که به موعظه درباره شخصیت اخلاقی و رفتار خوب، تا آماده کردن شاگردان برای یک شغل حرفهای بهای بیشتری میداد، تناسب زیادی داشت.
🔹 شناخت هدف آموزش متوسطه به عنوان امری که بیش از گامی انتقالی نبود و تاکیدش بر مدرک گرایی (دیپلم)، مهمترین نقص آموزش متوسطه بود. دیپلم مهمترین عامل ارزیابی فارغ التحصیلان و برآورد «سهم» آنها در جامعه بود. همانطور که نورمن جاکوبز میگوید: «تنها با کسب فضیلت تحصیلکردگی، آنها همچون تمام اصناف، مولد شناخته میشدند». گرفتن دیپلم یک نوع برتری بود و برای دارندگانش امتیاز به شمار میآمد و تقاضای زیادی برایش وجود داشت.
اهدافی که برای آموزش متوسط وجود داشت همچنان توسط سیاستگذاران آموزشی و سیاستمداران در حال بحث بود. به طور مثال یکی از اعضای مجلس، موید احمدی، در سال ۱۳۲۲ بیان کرد که مدرسه رفتن با هدف کسب سمتهای بهتر ممکن است باعث نابودی کل دولت شود. معاونانی مثل عبدو و طباطبایی و سیاستگذاران آموزش همچون صدیق و شوقی نیز چنین نکات مشابهی را بیان میکردند و این انتقادات در سال ۱۳۳۹ افزایش یافت. در دوران انقلاب سفید، شاه علیه «مدعای بیهودهای» که «دارنده یک برگ کاغذی که دیپلم نام دارد را عنصری مثبت و مولد در جامعه به حساب میآورد» صحبت کرد. این موضوع خطر تبدیل مدارس متوسطه به کارخانههای تولید دیپلم و فارغ التحصیلان بیارزش را نشان میداد.
در سال ۱۳۴۷ شاه این موضوع را یک جرم خواند و گفت: «نباید هر کسی که دیپلمی میگیرد، خواه توانایی داشته باشد یا نه، به صورت خودکار به دانشگاه برود و در آخر پشت میز نشین شود». برخی سیاستگذاران آموزشی از تبدیل دیپلم به زینت یا یک «سیاست بیمهای» یا نوعی «گواهی مالکیت» بحث میکردند. متخصصانی همچون احمد قاسمی، مشایخی، شریفی، صدیق، ودیعی و رهنما خواستار انقلابی کیفی بودند. ولی در نهایت همه این موارد بیهوده بود؛ کیفیت تدریس کاهش یافت و اصول مدارس بدون تغییر ماند.
بخشی از استانداردهای پایین آموزش از جذابیت بیشتر مشاغل اقتصادی یا دولتی نشأت میگرفت که تقاضای زیادی برایشان وجود داشت. بخشی هم به دلیل مخالفتهای جامعه سنتی با کار زنان، به خصوص زنان متاهل، در خارج از خانه بود. نتیجه این بود که در اواسط دهه ۱۳۵۰ بنا بر گفته وزارت آموزش، دست کم دو سوم از معلمان مدارس متوسطه صلاحیت کیفی لازم، صلاحیتهای تعیین شده توسط معیارهای خود وزارت را نداشتند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17672
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۵)
نتایج کمی کلی
آموزش ابتدایی در طول سلطنت محمدرضا با پستی و بلندیهای رشد کرد. از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ تعداد دانش آموزان ۱۸ برابر شد یعنی از ۲۲۶,۵۹۸ به ۵.۲ میلیون نفر رسید…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۵)
نتایج کمی کلی
آموزش ابتدایی در طول سلطنت محمدرضا با پستی و بلندیهای رشد کرد. از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ تعداد دانش آموزان ۱۸ برابر شد یعنی از ۲۲۶,۵۹۸ به ۵.۲ میلیون نفر رسید…
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۷)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 مواد درسی که آموزش داده میشد هنوز هم با واقعیتهای زندگی دانش آموزان و نیازهای کشور ارتباط کمی داشت. همانند دیگر دولتهای مسلمان در خاورمیانه، آموزشها تنها به صورت حفظ کردن مطالب بود؛ آموزش مستقل و توانایی تحلیلی توسعه نمییافت. در اوایل دهه ۱۳۴۰ جاکوبز برای بیان نواقص اساسی مدارس متوسطه با لحن تندی گفت: «نظام آموزشی متناسب و سازگار و درست خوانده میشود که دانش آموزان را برای زندگی و کار موثر در جامعه آماده سازد و از این حیث است که ... میتواند یک نظام موفق ارزیابی شود. اما یک نظام آموزشی وقتی شکست خورده و ناموفق خوانده میشود که وظیفه آن به جای اقتباس از محیط شغلی و کاری تغییر آن مشاغل باشد. نظام کنونی آموزش ایران خط تولید مردان تحصیلکردهای است که اساساً هرچند با وجود استثناهایی تنها خوب از بر میکنند، خوب صحبت میکنند اما مغلوط و ناصحیح، خوب تقلید میکنند و خوب چاکری اهل قدرت را بلدند، کسانی که دوست دارند بیشتر از آن که عمل کنند، حرف بزنند، از اینکه خود تصمیم بگیرند متنفرند، موجوداتی که فایدهگرا نیستند، هدفی ندارند، نمیتوانند در شرایط بحرانی به صورت کارآمد عمل کنند، .... در نهایت کسانی هستند که از پایه نامطمئن و در نتیجه غیر مولد و بیفایدهاند.»
اینها در واقع همان نکاتی بودند که در همان دوره شاه همچون برخی دیگر از اندیشمندان آموزشی هرچند با زبانی ملایمتر مطرح میکرد.
🔹 اگر نظریات معاصر «انسان مدرن» را با صفاتی چون روشنفکری، منظر فکری باز، آمادگی برای تجربیات جدید، پذیرش بدعت و تغییر، تفکر نوآور، توجه به حال و آینده به جای گذشته و باور به علم و فناوری تعریف میکنند، آموزش متوسطه کار بسیار اندکی در راستای تربیت ایرانیانی مدرن انجام داده بود. یافتههای یک پژوهش درباره مدیران صنعتی در ایران نشان میدهد: «هرچقدر مدیری تحصیل کردهتر باشد، جزم اندیشی در او کمتر است، اما میزان جزم اندیشی مدیرانی که در غرب تحصیل کردهاند از افرادی که در ایران آموزش دیده بودند، کمتر است».
ایران به یک طبقه مدیریتی کارآمد همچون دیگر اقتصادهای پیشرفته دنیا احتیاج داشت که بعید به نظر میرسید که از مدارس متوسطه ایران چنین طبقهای پدید آید. این موضوع توسط علی نقی عالیخانی (وزیر اقتصاد ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ و سپس رئیس دانشگاه تهران تا ۱۳۵۳)، شاپور راسخ، معاون سازمان برنامه و بودجه، فرخ امینزاده (رئیس بخش نیروی انسانی در سازمان برنامه و بودجه) و کاظم ودیعی در بازرسیها و مشاهداتی که در ۱۳۵۵ انجام داده بودند ذکر شد. همه آنها بیان کردند تا زمانی که اساس، هدف و ابزارهای آموزشی تغییر نکند، فارغالتحصیلان دبیرستان سدی بر سر راه اقتصاد خواهند بود تا آنکه خود در توسعه اقتصادی نقشی داشته باشند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17738
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۷)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 مواد درسی که آموزش داده میشد هنوز هم با واقعیتهای زندگی دانش آموزان و نیازهای کشور ارتباط کمی داشت. همانند دیگر دولتهای مسلمان در خاورمیانه، آموزشها تنها به صورت حفظ کردن مطالب بود؛ آموزش مستقل و توانایی تحلیلی توسعه نمییافت. در اوایل دهه ۱۳۴۰ جاکوبز برای بیان نواقص اساسی مدارس متوسطه با لحن تندی گفت: «نظام آموزشی متناسب و سازگار و درست خوانده میشود که دانش آموزان را برای زندگی و کار موثر در جامعه آماده سازد و از این حیث است که ... میتواند یک نظام موفق ارزیابی شود. اما یک نظام آموزشی وقتی شکست خورده و ناموفق خوانده میشود که وظیفه آن به جای اقتباس از محیط شغلی و کاری تغییر آن مشاغل باشد. نظام کنونی آموزش ایران خط تولید مردان تحصیلکردهای است که اساساً هرچند با وجود استثناهایی تنها خوب از بر میکنند، خوب صحبت میکنند اما مغلوط و ناصحیح، خوب تقلید میکنند و خوب چاکری اهل قدرت را بلدند، کسانی که دوست دارند بیشتر از آن که عمل کنند، حرف بزنند، از اینکه خود تصمیم بگیرند متنفرند، موجوداتی که فایدهگرا نیستند، هدفی ندارند، نمیتوانند در شرایط بحرانی به صورت کارآمد عمل کنند، .... در نهایت کسانی هستند که از پایه نامطمئن و در نتیجه غیر مولد و بیفایدهاند.»
اینها در واقع همان نکاتی بودند که در همان دوره شاه همچون برخی دیگر از اندیشمندان آموزشی هرچند با زبانی ملایمتر مطرح میکرد.
🔹 اگر نظریات معاصر «انسان مدرن» را با صفاتی چون روشنفکری، منظر فکری باز، آمادگی برای تجربیات جدید، پذیرش بدعت و تغییر، تفکر نوآور، توجه به حال و آینده به جای گذشته و باور به علم و فناوری تعریف میکنند، آموزش متوسطه کار بسیار اندکی در راستای تربیت ایرانیانی مدرن انجام داده بود. یافتههای یک پژوهش درباره مدیران صنعتی در ایران نشان میدهد: «هرچقدر مدیری تحصیل کردهتر باشد، جزم اندیشی در او کمتر است، اما میزان جزم اندیشی مدیرانی که در غرب تحصیل کردهاند از افرادی که در ایران آموزش دیده بودند، کمتر است».
ایران به یک طبقه مدیریتی کارآمد همچون دیگر اقتصادهای پیشرفته دنیا احتیاج داشت که بعید به نظر میرسید که از مدارس متوسطه ایران چنین طبقهای پدید آید. این موضوع توسط علی نقی عالیخانی (وزیر اقتصاد ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ و سپس رئیس دانشگاه تهران تا ۱۳۵۳)، شاپور راسخ، معاون سازمان برنامه و بودجه، فرخ امینزاده (رئیس بخش نیروی انسانی در سازمان برنامه و بودجه) و کاظم ودیعی در بازرسیها و مشاهداتی که در ۱۳۵۵ انجام داده بودند ذکر شد. همه آنها بیان کردند تا زمانی که اساس، هدف و ابزارهای آموزشی تغییر نکند، فارغالتحصیلان دبیرستان سدی بر سر راه اقتصاد خواهند بود تا آنکه خود در توسعه اقتصادی نقشی داشته باشند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17738
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۶)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 در طول آموزش مدرن در ایران مدارس متوسطه که در اواخر دبیرستان خوانده میشدند، در ضعیفترین حالت بودند. بحث درباره…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۶)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 در طول آموزش مدرن در ایران مدارس متوسطه که در اواخر دبیرستان خوانده میشدند، در ضعیفترین حالت بودند. بحث درباره…
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۸)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 چگونه مدارس متوسطه میتوانستند هدف اعلام شده خود یعنی آماده کردن فارغ التحصیلان برای ورود به دانشگاه را به خوبی اجرا کنند؟ همه پروفسورهای سالخورده و کارآزمودهای که با آنها مصاحبه شده بود، بیان کرده بودند که کاهشی مداوم در سطح علمی ورودیهای جدیدی که به دانشگاههایشان پا میگذاشتند به خصوص از اوایل دهه ۱۳۴۰ به وجود آمده بود. با اینکه اعضای دانشکدهها چنین بیاناتی را به طور کلی و درباره همه جا و همه زمان مطرح میکردند، مطالعات و مشاهدات هم نشان میداد همبستگی میان گسترش سریع مدارس ابتدایی و دبیرستان و کاهش استانداردها، قابل چشم پوشی نیست.
استادان دانشگاه هم در مورد دانشی که دانش آموزان از دبیرستان با خود به همراه میآوردند و هم در مورد عادات مطالعهای که در دبیرستان کسب کرده بودند، نقد داشتند. به طور مثال صدیق بیان کرد که وی باید سطح آموزشهای خود را سال به سال کاهش میداد تا سرانجام دانشگاهها به دبیرستان تنزل یافتند: «چیزی که من امروز (در ۱۳۴۷) تدریس میکنم متناسب با فارغ التحصیلان مدارس ابتدایی است تا دبیرستان». سناتور متین دفتری که از اساتید دانشگاه تهران نیز بود گفته بود که حتی آنهایی که امتحانات ورودی را گذرانده بودند باید ۱ تا ۲ سال برای جبران کمبودهای آموزش دبیرستان بگذرانند.
با در نظر گرفتن چنین کاهش استانداردهایی، بیشتر متخصصان -به ویژه در آخرین دهه سلطنت شاه- ضرورت گسترش مدارس متوسطه را زیر سوال بردند. صدیق، ودیعی و مشایخی و حتی سازمان شاهنشاهی آموزش عالی و پژوهش علمی، توقف روند گسترش را توصیه کردند و نسبت به پیامدهای سیاسی سنگین و بالقوهی تولید انبوه دیپلمدارهایی که ناگزیر انتظاراتشان برآورده نخواهد شد، هشدار دادند. در سال ۱۳۵۱ سازمان کار بینالمللی به دولت توصیه کرد که آموزش متوسطه خود را «تا جایی که ممکن است» محدود کند و نسبت به عواقب آن هشدار داد (عواقبی همچون افزایش بیکاری و تاثیرات سیاسی ناشی از آن).
با وجود این هشدارها، توصیهها و کمبودهای بارز آموزشی، همچنان این گسترش سریع ادامه یافت. جهش نرخ رشد پس از انقلاب سفید به وضوح مشخص است. در طول سلطنت شاه جمعیت به طور کلی ۲.۸ برابر افزایش یافت در حالی که جمعیت دانش آموزان ابتدایی و متوسطه ۲۴.۴ برابر رشد داشت. گسترش آموزش در ایران حتی از ترکیه و مصر نیز سریعتر بود. در حالی که در اوایل دهه ۴۰ ایران از این کشورها عقبتر بود در میانه دهه ۱۳۴۹ از هر دوی این کشورها پیشی گرفت. حتی تاثیرگذارتر از همه رشد در آموزش دختران بود. از جایگاهی که عقبتر از مصر و ترکیه بود، به جایی رسید که از مصر پیشی گرفت و نزدیک بود به ترکیه برسد که بر اساس استانداردهای منطقهای، آموزش زنان در آن توسعه زیاد یافته بود.
https://tttttt.me/KSMtehran/17770
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۸)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 چگونه مدارس متوسطه میتوانستند هدف اعلام شده خود یعنی آماده کردن فارغ التحصیلان برای ورود به دانشگاه را به خوبی اجرا کنند؟ همه پروفسورهای سالخورده و کارآزمودهای که با آنها مصاحبه شده بود، بیان کرده بودند که کاهشی مداوم در سطح علمی ورودیهای جدیدی که به دانشگاههایشان پا میگذاشتند به خصوص از اوایل دهه ۱۳۴۰ به وجود آمده بود. با اینکه اعضای دانشکدهها چنین بیاناتی را به طور کلی و درباره همه جا و همه زمان مطرح میکردند، مطالعات و مشاهدات هم نشان میداد همبستگی میان گسترش سریع مدارس ابتدایی و دبیرستان و کاهش استانداردها، قابل چشم پوشی نیست.
استادان دانشگاه هم در مورد دانشی که دانش آموزان از دبیرستان با خود به همراه میآوردند و هم در مورد عادات مطالعهای که در دبیرستان کسب کرده بودند، نقد داشتند. به طور مثال صدیق بیان کرد که وی باید سطح آموزشهای خود را سال به سال کاهش میداد تا سرانجام دانشگاهها به دبیرستان تنزل یافتند: «چیزی که من امروز (در ۱۳۴۷) تدریس میکنم متناسب با فارغ التحصیلان مدارس ابتدایی است تا دبیرستان». سناتور متین دفتری که از اساتید دانشگاه تهران نیز بود گفته بود که حتی آنهایی که امتحانات ورودی را گذرانده بودند باید ۱ تا ۲ سال برای جبران کمبودهای آموزش دبیرستان بگذرانند.
با در نظر گرفتن چنین کاهش استانداردهایی، بیشتر متخصصان -به ویژه در آخرین دهه سلطنت شاه- ضرورت گسترش مدارس متوسطه را زیر سوال بردند. صدیق، ودیعی و مشایخی و حتی سازمان شاهنشاهی آموزش عالی و پژوهش علمی، توقف روند گسترش را توصیه کردند و نسبت به پیامدهای سیاسی سنگین و بالقوهی تولید انبوه دیپلمدارهایی که ناگزیر انتظاراتشان برآورده نخواهد شد، هشدار دادند. در سال ۱۳۵۱ سازمان کار بینالمللی به دولت توصیه کرد که آموزش متوسطه خود را «تا جایی که ممکن است» محدود کند و نسبت به عواقب آن هشدار داد (عواقبی همچون افزایش بیکاری و تاثیرات سیاسی ناشی از آن).
با وجود این هشدارها، توصیهها و کمبودهای بارز آموزشی، همچنان این گسترش سریع ادامه یافت. جهش نرخ رشد پس از انقلاب سفید به وضوح مشخص است. در طول سلطنت شاه جمعیت به طور کلی ۲.۸ برابر افزایش یافت در حالی که جمعیت دانش آموزان ابتدایی و متوسطه ۲۴.۴ برابر رشد داشت. گسترش آموزش در ایران حتی از ترکیه و مصر نیز سریعتر بود. در حالی که در اوایل دهه ۴۰ ایران از این کشورها عقبتر بود در میانه دهه ۱۳۴۹ از هر دوی این کشورها پیشی گرفت. حتی تاثیرگذارتر از همه رشد در آموزش دختران بود. از جایگاهی که عقبتر از مصر و ترکیه بود، به جایی رسید که از مصر پیشی گرفت و نزدیک بود به ترکیه برسد که بر اساس استانداردهای منطقهای، آموزش زنان در آن توسعه زیاد یافته بود.
https://tttttt.me/KSMtehran/17770
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۷)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 مواد درسی که آموزش داده میشد هنوز هم با واقعیتهای زندگی دانش آموزان و نیازهای کشور ارتباط کمی داشت. همانند دیگر…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۷)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 مواد درسی که آموزش داده میشد هنوز هم با واقعیتهای زندگی دانش آموزان و نیازهای کشور ارتباط کمی داشت. همانند دیگر…
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۹)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 آموزش متوسطه که قبلاً بسیار عقبتر از آموزش عالی و ابتدایی بود اکنون از هر دو پیشه گرفته بود. بین سالهای ۱۳۲۰ و ۱۳۴۹ (قبل از اینکه مدارس راهنمایی معرفی شوند) تعداد دانش آموزان دبیرستانها ۳۶.۷ برابر رشد کرده بود. همچنین از ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ بار دیگر ۲.۳۷ برابر افزایش یافت.
در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۹، در حالی که آموزش ابتدایی ۱۲ برابر شده بود، آموزش متوسطه ۳۶ برابر افزایش یافته بود. در ۱۳۲۰ دانش آموزان متوسط ۱۰.۳ درصد از کل جمعیت مدارس متوسطه و ابتدایی را تشکیل میدادند در حالی که این مقدار در سال ۱۳۴۹ کمی کمتر از ۳۰.۷ درصد بود. تعداد دختران در مدارس متوسطه حتی بیشتر بود. در ۱۳۲۰ دختران از کل دانش آموزان دبیرستان، ۲۱.۶ درصد و در ۱۳۴۹ حدود ۳۳ درصد و در ۱۳۵۷، ۳۸.۵ درصد را تشکیل میدادند (در مدارس ابتدایی درصد دختران از ۲۸.۶ درصد در ۱۳۲۰ به ۴۰ درصد در ۱۳۵۷ رسید).
🔹 از لحاظ جغرافیایی با وجود تفاوت دائمی بین نقاط شهری و روستایی، همه نواحی در رشد آموزش پیش از دانشگاه نقش داشتند. به طور مثال رشد دانشآموزان در نواحی روستایی از ۸.۴ درصد در ۱۳۴۱ به ۱۳ درصد در ۱۳۵۰ رسیده بود که این مقدار از کل مقدار گسترش سریعتر بود.
استانهای بیشتر صنعتی و دارای تمرکز شهری بالاتر، سهم بیشتری از دانشآموزان را به ویژه در مقطع متوسطه تشکیل میدادند. به طور مثال تهران ۲۰.۶ درصد جمعیت ایران را تشکیل میداد اما ۲۷.۹ درصد از دانشآموزان ابتدایی و ۳۳.۳ درصد از دانشآموزان متوسطه را در خود داشت.
برعکس استان ایی که جمعیت روستایی بیشتری داشتند دانشآموزانشان کمتر از سطح میانگین بودند. آذربایجان شرقی که ۹.۵ درصد از کل جمعیت را داشت ۶.۷ درصد از دانش آموزان ابتدایی و فقط ۵.۲ درصد از دانشآموزان متوسطه را داشت. چنین آمارهای مشابهی در کردستان، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، چهارمحال و بختیاری، زنجان، ایلام و سمنان نیز وجود داشت.
https://tttttt.me/KSMtehran/17823
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۹)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 آموزش متوسطه که قبلاً بسیار عقبتر از آموزش عالی و ابتدایی بود اکنون از هر دو پیشه گرفته بود. بین سالهای ۱۳۲۰ و ۱۳۴۹ (قبل از اینکه مدارس راهنمایی معرفی شوند) تعداد دانش آموزان دبیرستانها ۳۶.۷ برابر رشد کرده بود. همچنین از ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ بار دیگر ۲.۳۷ برابر افزایش یافت.
در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۹، در حالی که آموزش ابتدایی ۱۲ برابر شده بود، آموزش متوسطه ۳۶ برابر افزایش یافته بود. در ۱۳۲۰ دانش آموزان متوسط ۱۰.۳ درصد از کل جمعیت مدارس متوسطه و ابتدایی را تشکیل میدادند در حالی که این مقدار در سال ۱۳۴۹ کمی کمتر از ۳۰.۷ درصد بود. تعداد دختران در مدارس متوسطه حتی بیشتر بود. در ۱۳۲۰ دختران از کل دانش آموزان دبیرستان، ۲۱.۶ درصد و در ۱۳۴۹ حدود ۳۳ درصد و در ۱۳۵۷، ۳۸.۵ درصد را تشکیل میدادند (در مدارس ابتدایی درصد دختران از ۲۸.۶ درصد در ۱۳۲۰ به ۴۰ درصد در ۱۳۵۷ رسید).
🔹 از لحاظ جغرافیایی با وجود تفاوت دائمی بین نقاط شهری و روستایی، همه نواحی در رشد آموزش پیش از دانشگاه نقش داشتند. به طور مثال رشد دانشآموزان در نواحی روستایی از ۸.۴ درصد در ۱۳۴۱ به ۱۳ درصد در ۱۳۵۰ رسیده بود که این مقدار از کل مقدار گسترش سریعتر بود.
استانهای بیشتر صنعتی و دارای تمرکز شهری بالاتر، سهم بیشتری از دانشآموزان را به ویژه در مقطع متوسطه تشکیل میدادند. به طور مثال تهران ۲۰.۶ درصد جمعیت ایران را تشکیل میداد اما ۲۷.۹ درصد از دانشآموزان ابتدایی و ۳۳.۳ درصد از دانشآموزان متوسطه را در خود داشت.
برعکس استان ایی که جمعیت روستایی بیشتری داشتند دانشآموزانشان کمتر از سطح میانگین بودند. آذربایجان شرقی که ۹.۵ درصد از کل جمعیت را داشت ۶.۷ درصد از دانش آموزان ابتدایی و فقط ۵.۲ درصد از دانشآموزان متوسطه را داشت. چنین آمارهای مشابهی در کردستان، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، چهارمحال و بختیاری، زنجان، ایلام و سمنان نیز وجود داشت.
https://tttttt.me/KSMtehran/17823
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۸)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 چگونه مدارس متوسطه میتوانستند هدف اعلام شده خود یعنی آماده کردن فارغ التحصیلان برای ورود به دانشگاه را به خوبی اجرا…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۸)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 چگونه مدارس متوسطه میتوانستند هدف اعلام شده خود یعنی آماده کردن فارغ التحصیلان برای ورود به دانشگاه را به خوبی اجرا…
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۲۰)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 اکنون این پرسش مطرح میشود که جدای از برخی تفاوتها در کاستیهای کمٌی، آیا تمایز کیفی معناداری میان شهرها و نواحی اطرافشان وجود داشت؟
در پاسخ باید گفت که در واقع نابرابری مشهودی از این حیث میان استانها و همینطور در میان نواحی شهری و روستایی آن استان دیده میشد و همین اختلاف، درون شهرها و بخشهای فقیر و غنی هر شهر وجود داشت.
معروفترین مدارس خصوصی تهران (البرز، هدف و رضا شاه) به نسبت دیگر مدارس عمومی در بخشهای جنوبی تهران در مواردی همچون بنا، تجهیزات آموزشی و استانداردهای آموزش معلمان مزیتهای ویژهای داشتند. چون آموزش خصوصی استانداردهای بالاتری داشت در دسترس بودن آن در شهرهای بزرگ نسبت به شهرهای کوچکتر برتری داشت.
در ۵ شهر بزرگ حدود یکچهارم تا نصف دانش آموزان در سال ۱۳۵۲ به مدارس خصوصی میرفتند. در شیراز ۵۱.۳ درصد، در تهران ۳۵.۲ درصد، در مشهد ۳۲.۲ درصد، در اصفهان ۳۱ درصد و در تبریز ۲۴.۶درصد. در شهرهای کوچک (با جمعیت ۵۰ تا ۶۰ هزار) به طور میانگین حدود ۵ تا ۶ درصد دانش آموزان به مدارس خصوصی میرفتند و بیشتر شهرها اصلاً مدرسه خصوصی نداشتند. در شهرهای کوچکتر و روستاها چنین مدارسی به ندرت وجود داشتند. این موضوع به دانشآموزان شهرهای بزرگتر شانس بیشتری برای پذیرش در دانشگاه میداد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17859
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۲۰)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 اکنون این پرسش مطرح میشود که جدای از برخی تفاوتها در کاستیهای کمٌی، آیا تمایز کیفی معناداری میان شهرها و نواحی اطرافشان وجود داشت؟
در پاسخ باید گفت که در واقع نابرابری مشهودی از این حیث میان استانها و همینطور در میان نواحی شهری و روستایی آن استان دیده میشد و همین اختلاف، درون شهرها و بخشهای فقیر و غنی هر شهر وجود داشت.
معروفترین مدارس خصوصی تهران (البرز، هدف و رضا شاه) به نسبت دیگر مدارس عمومی در بخشهای جنوبی تهران در مواردی همچون بنا، تجهیزات آموزشی و استانداردهای آموزش معلمان مزیتهای ویژهای داشتند. چون آموزش خصوصی استانداردهای بالاتری داشت در دسترس بودن آن در شهرهای بزرگ نسبت به شهرهای کوچکتر برتری داشت.
در ۵ شهر بزرگ حدود یکچهارم تا نصف دانش آموزان در سال ۱۳۵۲ به مدارس خصوصی میرفتند. در شیراز ۵۱.۳ درصد، در تهران ۳۵.۲ درصد، در مشهد ۳۲.۲ درصد، در اصفهان ۳۱ درصد و در تبریز ۲۴.۶درصد. در شهرهای کوچک (با جمعیت ۵۰ تا ۶۰ هزار) به طور میانگین حدود ۵ تا ۶ درصد دانش آموزان به مدارس خصوصی میرفتند و بیشتر شهرها اصلاً مدرسه خصوصی نداشتند. در شهرهای کوچکتر و روستاها چنین مدارسی به ندرت وجود داشتند. این موضوع به دانشآموزان شهرهای بزرگتر شانس بیشتری برای پذیرش در دانشگاه میداد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17859
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۹)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 آموزش متوسطه که قبلاً بسیار عقبتر از آموزش عالی و ابتدایی بود اکنون از هر دو پیشه گرفته بود. بین سالهای ۱۳۲۰ و ۱۳۴۹…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۹)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 آموزش متوسطه که قبلاً بسیار عقبتر از آموزش عالی و ابتدایی بود اکنون از هر دو پیشه گرفته بود. بین سالهای ۱۳۲۰ و ۱۳۴۹…
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم(۲۱)
تجدیدنظر در ساختار مدارس
🔹 نوسازی آموزش قبل از دانشگاه در سال ۵۰ مورد توجه واقع شد. قبل از تجدید ساختار، دو دوره مدرسه ششساله، شبیه به الگوی فرانسوی وجود داشت. سپس در سال ۱۳۳۶ به توصیه مشاوران آمریکایی آموزش متوسطه به دو نیمه تقسیم شد که این موضوع هم تقلیدی از دبیرستانهای جونیور (صغیر)و سینیو (کبیر) آمریکایی بود. هدف این کار تخصصیتر کردن در سطوح بالاتر بود اما حتی این گام هم راضی کننده نبود. در اواخر دهه ۱۳۴۰ وزارت آموزش به این نتیجه رسید که کل نظام «قدیمی و کهنه» است. وزیر آموزش خانم فرخرو پارسای در سال ۱۳۴۸ گفت: کل ساختار مدارس «بسیار منسوخ است به هیچ وجه نمیتواند پاسخگوی نیازهای کنونی ما باشد».
🔹 درباره برنامههای اصلاحی از اواخر دهه ۱۳۳۰ در وزارت بحث شد. در مقالهای در سال ۱۳۳۵ و سپس در سال ۱۳۴۴ مشایخی توصیه کرد که ساختاری سه گانه به وجود آید. با سطح میانیای که برای آزمودن استعداد دانشآموزان و سپس توانمند سازیشان برای شغلهای آینده مناسب آنها چه در مدرسه و چه در کار طراحی شده باشد. اصول او در سال ۱۳۴۵ پذیرفته شد (هرچند تا سال ۱۳۵۰ اجرا نشد). سه گانه چنین بود ابتدایی (۵ سال) راهنمایی (۳ سال) دبیرستان (۴ سال). در این حالت بیشترین اهمیت به مدارس راهنمایی داده میشد که در آن استعداد دانش آموزان و ترجیحاتشان باید شناسایی میشد. با توجه به سابقه نمرات دانش آموزان در آن سطح، آنها باید به دبیرستانهای نظری یا دبیرستانهای فنی و حرفهای یا دوره کوتاه کارآموزی میرفتند؛ دوره کارآموزی -کاملاً جدید بود و در خلال این تغییرات به ساختار افزوده شده بود- ۶ تا ۱۲ ماه طول میکشید. برخی از آموزشها باید پس از تکمیل دوره ابتدایی و برخی دیگر پس از دوره راهنمایی داده میشدند. مدارس متوسطه سینیور (دبیرستانها) به دو نوع تقسیم شده بودند، نظری و فنی و حرفهای. تعداد محدودی از فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای میتوانستند به کالجهای فنی بروند. در سال آخر دبیرستانهای نظری مقداری از دروس تخصصی را ارائه میکردند تا دانش آموزان را برای مطالعات آتی و برنامه شغلیشان آماده کنند.
اگر ظرفیتهای این طرح به طور کامل توسعه داده میشد، ساختار جدید آموزشی میتوانست مزایایی هم برای افراد (شناسایی استعداد آنها)و هم برای دولت (در جهتدهی دانشآموزان به سوی نیازهای اقتصادی کشور) داشته باشد.
همچنین میتوانست فشارهای داوطلبان را بر دانشگاهها کم کند، اما نقایص پابرجای آن مانع تحقق این اهداف شد.
🔹 یکی از مشکلات، کمبود معلمان ماهر و مشاوران تحصیلی بود. در نظام جدید همانطور که فرخرو پارسا گفت: والدین «سرنوشت فرزندان خود را» به مدارس میسپارند. بنابراین کارکنان باید در سطح بسیار خوبی دارای عملکردی کیفی باشند؛ اما در واقع بیشتر معلمان مدارس راهنمایی از مدارس ابتدایی یا از سپاه دانش آمده بودند و برای تعلیم در مدارس راهنمایی فقط یک دوره آمادگی تابستانی را گذرانده بودند (معلمان سپاه دانش باید مجموعاً ۵ سال تجربه معلمی میداشتند).
https://tttttt.me/KSMtehran/17890
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم(۲۱)
تجدیدنظر در ساختار مدارس
🔹 نوسازی آموزش قبل از دانشگاه در سال ۵۰ مورد توجه واقع شد. قبل از تجدید ساختار، دو دوره مدرسه ششساله، شبیه به الگوی فرانسوی وجود داشت. سپس در سال ۱۳۳۶ به توصیه مشاوران آمریکایی آموزش متوسطه به دو نیمه تقسیم شد که این موضوع هم تقلیدی از دبیرستانهای جونیور (صغیر)و سینیو (کبیر) آمریکایی بود. هدف این کار تخصصیتر کردن در سطوح بالاتر بود اما حتی این گام هم راضی کننده نبود. در اواخر دهه ۱۳۴۰ وزارت آموزش به این نتیجه رسید که کل نظام «قدیمی و کهنه» است. وزیر آموزش خانم فرخرو پارسای در سال ۱۳۴۸ گفت: کل ساختار مدارس «بسیار منسوخ است به هیچ وجه نمیتواند پاسخگوی نیازهای کنونی ما باشد».
🔹 درباره برنامههای اصلاحی از اواخر دهه ۱۳۳۰ در وزارت بحث شد. در مقالهای در سال ۱۳۳۵ و سپس در سال ۱۳۴۴ مشایخی توصیه کرد که ساختاری سه گانه به وجود آید. با سطح میانیای که برای آزمودن استعداد دانشآموزان و سپس توانمند سازیشان برای شغلهای آینده مناسب آنها چه در مدرسه و چه در کار طراحی شده باشد. اصول او در سال ۱۳۴۵ پذیرفته شد (هرچند تا سال ۱۳۵۰ اجرا نشد). سه گانه چنین بود ابتدایی (۵ سال) راهنمایی (۳ سال) دبیرستان (۴ سال). در این حالت بیشترین اهمیت به مدارس راهنمایی داده میشد که در آن استعداد دانش آموزان و ترجیحاتشان باید شناسایی میشد. با توجه به سابقه نمرات دانش آموزان در آن سطح، آنها باید به دبیرستانهای نظری یا دبیرستانهای فنی و حرفهای یا دوره کوتاه کارآموزی میرفتند؛ دوره کارآموزی -کاملاً جدید بود و در خلال این تغییرات به ساختار افزوده شده بود- ۶ تا ۱۲ ماه طول میکشید. برخی از آموزشها باید پس از تکمیل دوره ابتدایی و برخی دیگر پس از دوره راهنمایی داده میشدند. مدارس متوسطه سینیور (دبیرستانها) به دو نوع تقسیم شده بودند، نظری و فنی و حرفهای. تعداد محدودی از فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای میتوانستند به کالجهای فنی بروند. در سال آخر دبیرستانهای نظری مقداری از دروس تخصصی را ارائه میکردند تا دانش آموزان را برای مطالعات آتی و برنامه شغلیشان آماده کنند.
اگر ظرفیتهای این طرح به طور کامل توسعه داده میشد، ساختار جدید آموزشی میتوانست مزایایی هم برای افراد (شناسایی استعداد آنها)و هم برای دولت (در جهتدهی دانشآموزان به سوی نیازهای اقتصادی کشور) داشته باشد.
همچنین میتوانست فشارهای داوطلبان را بر دانشگاهها کم کند، اما نقایص پابرجای آن مانع تحقق این اهداف شد.
🔹 یکی از مشکلات، کمبود معلمان ماهر و مشاوران تحصیلی بود. در نظام جدید همانطور که فرخرو پارسا گفت: والدین «سرنوشت فرزندان خود را» به مدارس میسپارند. بنابراین کارکنان باید در سطح بسیار خوبی دارای عملکردی کیفی باشند؛ اما در واقع بیشتر معلمان مدارس راهنمایی از مدارس ابتدایی یا از سپاه دانش آمده بودند و برای تعلیم در مدارس راهنمایی فقط یک دوره آمادگی تابستانی را گذرانده بودند (معلمان سپاه دانش باید مجموعاً ۵ سال تجربه معلمی میداشتند).
https://tttttt.me/KSMtehran/17890
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۲۰)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 اکنون این پرسش مطرح میشود که جدای از برخی تفاوتها در کاستیهای کمٌی، آیا تمایز کیفی معناداری میان شهرها و نواحی اطرافشان…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۲۰)
آموزش متوسطه
مسیری به سمت پذیرش در دانشگاه
🔹 اکنون این پرسش مطرح میشود که جدای از برخی تفاوتها در کاستیهای کمٌی، آیا تمایز کیفی معناداری میان شهرها و نواحی اطرافشان…
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دوره پهلوی دوم(۲۲)
🔹بزرگترین نقص ساختار جدید در مورد تخصصیسازی بود. وزیر آموزش و پرورش انتظار داشت که ۴۰ درصد فارغ التحصیلان مدارس راهنمایی به مدارس فنی و حرفهای وارد شوند؛ در مقایسه با آمار قبل از آن که ۳ درصد بود. با وقوع این موضوع فشار بر دانشگاهها کمتر میشد اما نگرانیهایی در مورد مدارس فنی و حرفهای به وجود میآمد. وجود دانش آموزان کلاسهای بالاتر در مدارس فنی و حرفهای به این مدارس اعتبار بیشتری میداد، اما در کشوری با قشربندی سفت و سخت اجتماعی همچون ایران، اجرایی سازی این موضوع بسیار مشکل بود. در مجموع، اگر بخواهیم به زبان دیویی سخن بگوییم، به جای «تقویت ظرفیتهای درونی به هدف کسب صلاحیت» رویکرد شایع درباره تحصیل کردن همیشه «آماده شدن افراد برای پیشرفت در مشاغلی که ثروت یا منزلت اجتماعی والدین را تامین کند باقی مانده است. اینجاست که مهمترین چالش و در نهایت اصلیترین عامل شکست این تجربه ایرانی رخ مینماید.
خانوادههای ثروتمند با حضور فرزندانشان در مدارس فنی و حرفهای مخالف بودند و از نفوذشان برای جلوگیری از وقوع چنین اتفاقی استفاده میکردند. معلمان و مسئولان نیز، همچون مسئولان سطح بالای وزارت، زیر بار این فشارها میرفتند، اما در اغلب موارد فشارها ضروری نبود. مدارس راهنمایی به وضوح به دو گروه تقسیم شدند: مدارس سطح بالا و مدارس سطح پایین، هرچند به طور رسمی چنین تقسیم بندی وجود نداشت. مدارس سطح بالا دانش آموزانی را که از نظر آنها با استانداردهایشان مطابقت نداشتند نمیپذیرفتند. دیگر دانش آموزان باید به مدارس سطح پایین میرفتند و اینها نامزدهای اصلی حضور در مدارس فنی و حرفهای میشدند. همچنین با وجود این تصمیم که همه مدارس راهنمایی باید دولتی باشند و شهریه دریافت نکنند، وزارت به مدارس خصوصی اجازه فعالیت داد؛ برخی به دلیل وجود تقاضا برای این گونه مدارس و برخی به دلیل کمبود تسهیلات دولتی. این مدارس خصوصی شهریه بالایی میگرفتند و فقط دانشآموزان طبقات متوسط و بالا را میپذیرفتند و تقریباً بدون استثنا دانشآموزان را به دبیرستانهای نظری میفرستادند. بدین طریق تغییر نوسازی ساختاری که با هدف افزایش تحرک اجتماعی پایهریزی شده بود در نهایت به دائمی کردن وجود شکافهای اجتماعی انجامید.
به زودی بر همگان آشکار شد که مدارس راهنمایی شکست خوردهاند. انتقادهای بسیاری در نهمین کنفرانس آموزش در شهریور ۱۳۵۵ به آن وارد شد، کمیته آموزش پیش از دانشگاه بیان کرد که همچون نظامهای پیشین، نظام جدید نیز تامین کننده ورودی بیشتر به دانشگاه بود. پروفسور عباس صفویان، رئیس دانشگاه ملی و عضو کمیته آموزش و اشتغال، در کنفرانس گفت: «همه مشکلات نظام آموزشی از ساختار جدید برخاسته است» که نتوانسته به «واقعیتهای» جامعه پاسخ دهد. وزارت آموزش با بیان اینکه دانشآموزان به سمت استعدادهای خودشان راهنمایی خواهند شد «کودکان و والدین آنها را فریفت»، زیرا در حقیقت «هیچ گونه تمهیدی برای شناسایی صلاحیتهای آنها اندیشیده نشده بود». بهطور همزمان پروفسور ودیعی (که بعدها معاون وزیر آموزش در سمت برنامهریزی آموزشی شد برنامه آموزشی شد) برنامه آموزشی متفاوتی را در دست تکمیل داشت اما قبل از آنکه بتواند آن را اجرایی کند، رژیم ساقط شد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17923
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دوره پهلوی دوم(۲۲)
🔹بزرگترین نقص ساختار جدید در مورد تخصصیسازی بود. وزیر آموزش و پرورش انتظار داشت که ۴۰ درصد فارغ التحصیلان مدارس راهنمایی به مدارس فنی و حرفهای وارد شوند؛ در مقایسه با آمار قبل از آن که ۳ درصد بود. با وقوع این موضوع فشار بر دانشگاهها کمتر میشد اما نگرانیهایی در مورد مدارس فنی و حرفهای به وجود میآمد. وجود دانش آموزان کلاسهای بالاتر در مدارس فنی و حرفهای به این مدارس اعتبار بیشتری میداد، اما در کشوری با قشربندی سفت و سخت اجتماعی همچون ایران، اجرایی سازی این موضوع بسیار مشکل بود. در مجموع، اگر بخواهیم به زبان دیویی سخن بگوییم، به جای «تقویت ظرفیتهای درونی به هدف کسب صلاحیت» رویکرد شایع درباره تحصیل کردن همیشه «آماده شدن افراد برای پیشرفت در مشاغلی که ثروت یا منزلت اجتماعی والدین را تامین کند باقی مانده است. اینجاست که مهمترین چالش و در نهایت اصلیترین عامل شکست این تجربه ایرانی رخ مینماید.
خانوادههای ثروتمند با حضور فرزندانشان در مدارس فنی و حرفهای مخالف بودند و از نفوذشان برای جلوگیری از وقوع چنین اتفاقی استفاده میکردند. معلمان و مسئولان نیز، همچون مسئولان سطح بالای وزارت، زیر بار این فشارها میرفتند، اما در اغلب موارد فشارها ضروری نبود. مدارس راهنمایی به وضوح به دو گروه تقسیم شدند: مدارس سطح بالا و مدارس سطح پایین، هرچند به طور رسمی چنین تقسیم بندی وجود نداشت. مدارس سطح بالا دانش آموزانی را که از نظر آنها با استانداردهایشان مطابقت نداشتند نمیپذیرفتند. دیگر دانش آموزان باید به مدارس سطح پایین میرفتند و اینها نامزدهای اصلی حضور در مدارس فنی و حرفهای میشدند. همچنین با وجود این تصمیم که همه مدارس راهنمایی باید دولتی باشند و شهریه دریافت نکنند، وزارت به مدارس خصوصی اجازه فعالیت داد؛ برخی به دلیل وجود تقاضا برای این گونه مدارس و برخی به دلیل کمبود تسهیلات دولتی. این مدارس خصوصی شهریه بالایی میگرفتند و فقط دانشآموزان طبقات متوسط و بالا را میپذیرفتند و تقریباً بدون استثنا دانشآموزان را به دبیرستانهای نظری میفرستادند. بدین طریق تغییر نوسازی ساختاری که با هدف افزایش تحرک اجتماعی پایهریزی شده بود در نهایت به دائمی کردن وجود شکافهای اجتماعی انجامید.
به زودی بر همگان آشکار شد که مدارس راهنمایی شکست خوردهاند. انتقادهای بسیاری در نهمین کنفرانس آموزش در شهریور ۱۳۵۵ به آن وارد شد، کمیته آموزش پیش از دانشگاه بیان کرد که همچون نظامهای پیشین، نظام جدید نیز تامین کننده ورودی بیشتر به دانشگاه بود. پروفسور عباس صفویان، رئیس دانشگاه ملی و عضو کمیته آموزش و اشتغال، در کنفرانس گفت: «همه مشکلات نظام آموزشی از ساختار جدید برخاسته است» که نتوانسته به «واقعیتهای» جامعه پاسخ دهد. وزارت آموزش با بیان اینکه دانشآموزان به سمت استعدادهای خودشان راهنمایی خواهند شد «کودکان و والدین آنها را فریفت»، زیرا در حقیقت «هیچ گونه تمهیدی برای شناسایی صلاحیتهای آنها اندیشیده نشده بود». بهطور همزمان پروفسور ودیعی (که بعدها معاون وزیر آموزش در سمت برنامهریزی آموزشی شد برنامه آموزشی شد) برنامه آموزشی متفاوتی را در دست تکمیل داشت اما قبل از آنکه بتواند آن را اجرایی کند، رژیم ساقط شد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17923
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزشوپرورش در دوره پهلوی دوم (۲۳)
الف) شکست آموزش فنی و حرفهای
🔹 یکی از مهمترین اهداف نظام آموزشی در زمان محمدرضا شاه بهبود و گسترش آموزش فنی و حرفهای (هم صنعتی و هم کشاورزی) بود تا بتواند نیروی انسانی ماهر برای برنامههای اصلاحی دولت تربیت کند. همچون دیگر کشورهای مسلمان خاورمیانه این حوزه ضعیفترین حلقه ارتباطی در زنجیره موسسات آموزشی بود که از مدلهای غربی الگوبرداری شده بودند.
🔹 در سال ۱۳۴۹ آموزش فنی و حرفهای در چهار سطح متفاوت وجود داشت.
در مدارس راهنمایی به شکل آموزشگاه حرفهای، در مقطع دبیرستان به نام هنرستان حرفهای که خروجیهای آن «تکنسین درجه دو » محسوب میشدند و در صورت گذراندن یک دوره دوساله پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان که به آن «فوق دیپلم» میگفتند این مدرک را که بالاتر از دیپلم متوسطه ولی پایینتر از همه مدارک دانشگاهی بود به دست میآوردند؛ که مرتبه «تکنیسین عالی» را به آنان اعطا میکرد. سطح چهارم آموزش تکنولوژیک بود که در سطح دانشگاهها و آموزش عالی دنبال میشد. به علاوه فارغ التحصیلان مدارس راهنمایی و ابتدایی میتوانستند برای کسب مهارتهای مختلف دورههای کوتاهمدت متعددی را بگذرانند.
بین سالهای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۲ تعداد کل دانش آموزان متوسطه ۳۶۰ درصد رشد داشت در صورتی که این رشد در دانشآموزان فنی و حرفهای ۲۹ درصد بود. در اواسط دهه ۱۳۳۰ افزایشی تدریجی به وجود آمد، اما همچنان این درصدها نشان دهنده مقادیر کمتری است. ۳.۴۴ درصد از کل دانش آموزان متوسطه در سال ۱۳۴۵ به مقدار ۲.۲ درصد در دهه ۱۳۵۰ کاهش یافت و فقط پس از ساختاربندی مجدد مدارس به نظر میرسد که آموزش فنی و حرفهای در حال بهبود اندکی بود. شروع این ساختاربندی در سال ۱۳۵۴ و لغو پرداخت شهریه در مدارس فنی و حرفهای تاثیرات زیادی بر این نوع آموزشها گذاشت، اما با حضور ۷.۳۹ درصدی دانشآموزان متوسطه در مدارس فنی و حرفهای در سال ۱۳۵۵ همچنان این رقم بسیار کمتر از انتظارات بود (پارسای در مورد حضور ۴۰ درصدی دانش آموزان صحبت کرده بود). این رقم حتی با وضعیت آموزش فنی و حرفهای در سایر کشورهای منطقه نیز قابل مقایسه نبود. مصر به طور استثنایی پیشرفت سریعی در این حوزه داشت چنانکه ۵۰.۵۸ درصد از دانشآموزان متوسطه در مدارس فنی و حرفهای تحصیل میکردند.
🔹 در برنامه سوم توسعه ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۷ انتظار میرفت ۴۰۰ هزار دانشآموز از مدارس متوسطه معمولی و ۲۸ هزار از مدارس متوسطه فنی و حرفهای فارغ التحصیل شوند. در پایان این پنج سال ۶۵۸ هزار دانشآموز از مدارس معمولی و ۱۶ هزار دانشآموز از مدارس فنی و حرفهای فارغالتحصیل شده بودند. این ارقام از حیث رشد سریع شهرنشینی و نحوه صنعتی شدن کشور بسیار عجیب بود چرا که در چنین فرایندی معمولاً رشد جهشی به مدارس فنی و حرفهای اختصاص دارد،( جمعیت شهری از ۲۳.۸ در سال ۱۳۲۰ به ۴۴ درصد در سال ۱۳۵۵ رشد کرده بود و نیروی کار صنعتی از ۱۴ درصد در سال ۱۳۳۵ به ۳۶.۵ درصد در سال ۱۳۵۶ رسیده بود).
🔹 مهمتر از همه شکست آموزش کشاورزی بود. در پایان سلطنت رضاخان بیش از نصف جمعیت در مناطق روستایی زندگی میکردند و یک سوم کل نیروی کار در کشاورزی فعال بودند. قرار بود که انقلاب سفید، کشاورزی مکانیزه را به عنوان بخشی از اصلاحات به همراه داشته باشد، اما در سال ۱۳۵۱ تنها ۹ درصد دانشآموزان فنی و حرفهای کشاورزی میخواندند (در مقابل ۶۶ درصد در بخش صنعت و ۲۵ درصد در بخش خدمات).
سهم دختران در مدارس فنی و حرفهای به شدت پایین بود. هرچند که در دهه ۱۳۵۰ بهتدریج رشدی دیده شد. در سال ۱۳۴۱ فقط ۹/۹ درصد از دانش آموزان متوسطه را دختران تشکیل میدادند (۹۰۴ نفر) و در سال ۱۳۵۱ به ۱۸.۶ درصد (۸۸۵۰ نفر) رسید. ( برای مقایسه باید اشاره کرد که سهم دختران در مدارس متوسطه معمولی در همان دوره زمانی از ۳۱.۵ به ۳۳.۵ درصد رسیده بود).
https://tttttt.me/KSMtehran/17961
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزشوپرورش در دوره پهلوی دوم (۲۳)
الف) شکست آموزش فنی و حرفهای
🔹 یکی از مهمترین اهداف نظام آموزشی در زمان محمدرضا شاه بهبود و گسترش آموزش فنی و حرفهای (هم صنعتی و هم کشاورزی) بود تا بتواند نیروی انسانی ماهر برای برنامههای اصلاحی دولت تربیت کند. همچون دیگر کشورهای مسلمان خاورمیانه این حوزه ضعیفترین حلقه ارتباطی در زنجیره موسسات آموزشی بود که از مدلهای غربی الگوبرداری شده بودند.
🔹 در سال ۱۳۴۹ آموزش فنی و حرفهای در چهار سطح متفاوت وجود داشت.
در مدارس راهنمایی به شکل آموزشگاه حرفهای، در مقطع دبیرستان به نام هنرستان حرفهای که خروجیهای آن «تکنسین درجه دو » محسوب میشدند و در صورت گذراندن یک دوره دوساله پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان که به آن «فوق دیپلم» میگفتند این مدرک را که بالاتر از دیپلم متوسطه ولی پایینتر از همه مدارک دانشگاهی بود به دست میآوردند؛ که مرتبه «تکنیسین عالی» را به آنان اعطا میکرد. سطح چهارم آموزش تکنولوژیک بود که در سطح دانشگاهها و آموزش عالی دنبال میشد. به علاوه فارغ التحصیلان مدارس راهنمایی و ابتدایی میتوانستند برای کسب مهارتهای مختلف دورههای کوتاهمدت متعددی را بگذرانند.
بین سالهای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۲ تعداد کل دانش آموزان متوسطه ۳۶۰ درصد رشد داشت در صورتی که این رشد در دانشآموزان فنی و حرفهای ۲۹ درصد بود. در اواسط دهه ۱۳۳۰ افزایشی تدریجی به وجود آمد، اما همچنان این درصدها نشان دهنده مقادیر کمتری است. ۳.۴۴ درصد از کل دانش آموزان متوسطه در سال ۱۳۴۵ به مقدار ۲.۲ درصد در دهه ۱۳۵۰ کاهش یافت و فقط پس از ساختاربندی مجدد مدارس به نظر میرسد که آموزش فنی و حرفهای در حال بهبود اندکی بود. شروع این ساختاربندی در سال ۱۳۵۴ و لغو پرداخت شهریه در مدارس فنی و حرفهای تاثیرات زیادی بر این نوع آموزشها گذاشت، اما با حضور ۷.۳۹ درصدی دانشآموزان متوسطه در مدارس فنی و حرفهای در سال ۱۳۵۵ همچنان این رقم بسیار کمتر از انتظارات بود (پارسای در مورد حضور ۴۰ درصدی دانش آموزان صحبت کرده بود). این رقم حتی با وضعیت آموزش فنی و حرفهای در سایر کشورهای منطقه نیز قابل مقایسه نبود. مصر به طور استثنایی پیشرفت سریعی در این حوزه داشت چنانکه ۵۰.۵۸ درصد از دانشآموزان متوسطه در مدارس فنی و حرفهای تحصیل میکردند.
🔹 در برنامه سوم توسعه ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۷ انتظار میرفت ۴۰۰ هزار دانشآموز از مدارس متوسطه معمولی و ۲۸ هزار از مدارس متوسطه فنی و حرفهای فارغ التحصیل شوند. در پایان این پنج سال ۶۵۸ هزار دانشآموز از مدارس معمولی و ۱۶ هزار دانشآموز از مدارس فنی و حرفهای فارغالتحصیل شده بودند. این ارقام از حیث رشد سریع شهرنشینی و نحوه صنعتی شدن کشور بسیار عجیب بود چرا که در چنین فرایندی معمولاً رشد جهشی به مدارس فنی و حرفهای اختصاص دارد،( جمعیت شهری از ۲۳.۸ در سال ۱۳۲۰ به ۴۴ درصد در سال ۱۳۵۵ رشد کرده بود و نیروی کار صنعتی از ۱۴ درصد در سال ۱۳۳۵ به ۳۶.۵ درصد در سال ۱۳۵۶ رسیده بود).
🔹 مهمتر از همه شکست آموزش کشاورزی بود. در پایان سلطنت رضاخان بیش از نصف جمعیت در مناطق روستایی زندگی میکردند و یک سوم کل نیروی کار در کشاورزی فعال بودند. قرار بود که انقلاب سفید، کشاورزی مکانیزه را به عنوان بخشی از اصلاحات به همراه داشته باشد، اما در سال ۱۳۵۱ تنها ۹ درصد دانشآموزان فنی و حرفهای کشاورزی میخواندند (در مقابل ۶۶ درصد در بخش صنعت و ۲۵ درصد در بخش خدمات).
سهم دختران در مدارس فنی و حرفهای به شدت پایین بود. هرچند که در دهه ۱۳۵۰ بهتدریج رشدی دیده شد. در سال ۱۳۴۱ فقط ۹/۹ درصد از دانش آموزان متوسطه را دختران تشکیل میدادند (۹۰۴ نفر) و در سال ۱۳۵۱ به ۱۸.۶ درصد (۸۸۵۰ نفر) رسید. ( برای مقایسه باید اشاره کرد که سهم دختران در مدارس متوسطه معمولی در همان دوره زمانی از ۳۱.۵ به ۳۳.۵ درصد رسیده بود).
https://tttttt.me/KSMtehran/17961
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دوره پهلوی دوم(۲۲)
🔹بزرگترین نقص ساختار جدید در مورد تخصصیسازی بود. وزیر آموزش و پرورش انتظار داشت که ۴۰ درصد فارغ التحصیلان مدارس راهنمایی به مدارس فنی و حرفهای وارد شوند؛ در مقایسه…
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دوره پهلوی دوم(۲۲)
🔹بزرگترین نقص ساختار جدید در مورد تخصصیسازی بود. وزیر آموزش و پرورش انتظار داشت که ۴۰ درصد فارغ التحصیلان مدارس راهنمایی به مدارس فنی و حرفهای وارد شوند؛ در مقایسه…
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش در دوره پهلوی دوم (۲۴)
ب) شکست کیفی
🔹 شکست کیفی این ساختار از شکست کمی آن کمتر نبود: داوطلبانی با نمرات پایین از دوره ابتدایی، سطح آموزش بسیار پایین، کمبود تجهیزات درسی مناسب، عدم طراحی طرح درسها به نسبت نیازها و انگیزه پایین فارغ التحصیلان به کار در محیطهای آموزش دیده برای آنها. دوباره مشکل اصلی عمیقاً در توقعاتی بود که نسبت به آموزش نظری وجود داشت. اگرچه معرفی فناوریهای جدید انگیزه توجه به این حوزه آموزش را بیشتر میکرد، اما این موضوع تنها علاقه به آموزش دانشگاهی و آموزش تکنولوژیک را افزود، نه علاقه به انتخاب شغلهایی همچون تکنسینی که به آن نیاز بود. بنابراین تنها دانش آموزانی به سمت مدارس فنی و حرفهای میرفتند که آن را نه به خاطر ارجحیت آن، بلکه به دلیل کمبود گزینههایشان انتخاب کرده بودند.
🔹 زمینههای اجتماعی دانش آموزان فنی و حرفهای در یک تحقیق طبقهبندی شده انجام گرفته توسط بخش نیروی انسانی و جمعیتی سازمان برنامه بودجه تبیین شده است. این تحقیق تمام ۱۲ هزار دانش آموزی که در ۱۲ رده آموزشی در تابستان ۱۳۵۴ مدرسه را تمام کرده بودند، پوشش میداد. در این تحقیق آشکار شد که پدران دانشآموزان ۹.۶ درصد بیسواد ۴۹.۵ درصد دارای ۶ کلاس سواد و فقط ۴.۲ درصد دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. پدران دانش آموزان دختر وضعیت بهتری در تحصیلات داشتند: فقط ۱۰.۶ درصد بیسواد، ۴۵.۱ درصد دارای کلاس سواد، و ۱۱.۹ درصد دارای تحصیلات دانشگاهی بودند (این به این دلیل نبود که پدران دختران، آموزش فنی و حرفهای را برای آنها ترجیح میدادند، بلکه نتوانسته بودند فرزندانشان را در مدارس معمولی ثبت نام کنند بنابراین فرستادن به مدرسه فنی و حرفهای را به مدرسه نرفتن، ترجیح داده بودند).
🔹 تحقیق مشابهی درباره دبیرستانهای معمولی وجود ندارد. تنها مقایسهای که میتوان انجام داد از روی آمار داوطلبان ورود به دانشگاه است (با توجه به اینکه اکثر دانشآموزان متوسطه امتحانات ورود به دانشگاه را میدادند، این دادهها میتواند همچون یک تحقیق مشابه درباره دبیرستانها، بازتاب خاستگاه خانوادگی دانشآموزان باشند). در میان پدران داوطلبان در سال ۱۳۴۱ فقط ۱۵.۱ درصد بیسواد ۶۰.۱ درصد دارای ۶ کلاس سواد و فقط ۸ درصد دارای تحصیلات دانشگاهی بودند.
در تحقیق پدران دانش آموزان فنی و حرفهای:
۶۵ درصد کشاورز یا کارگر شهری غیر ماهر،
۱۵ درصد دارای شغلهای دولتی، و فقط ۲.۵ درصد دارای شغلهای نیازمند تحصیلات دانشگاهی بودند ( هر چند چنان که گفته شد ۴.۲ آنها دارای مدارک عالی بودند). تحقیق در مورد داوطلبان دانشگاه نشان میدهد که از پدران آنها:
۲۸ درصد در مقامهای دولتی،
۱۸ درصد در کشاورزی یا صنایع خدماتی،
۲۲ درصد در تجارت و
۳۲ در بین شغلهای نیازمند تحصیلات دانشگاهی بودند (که البته تنها ۸ درصد آنها دارای مدارک عالی بودند).
به گفته مدیر این تحقیق، نتایج، این نگرش عمومی را تأیید میکند که مدارس فنی و حرفهای مخصوص دانشآموزان ضعیفتر و فرزندان طبقات پایین بود.
https://tttttt.me/KSMtehran/17988
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش در دوره پهلوی دوم (۲۴)
ب) شکست کیفی
🔹 شکست کیفی این ساختار از شکست کمی آن کمتر نبود: داوطلبانی با نمرات پایین از دوره ابتدایی، سطح آموزش بسیار پایین، کمبود تجهیزات درسی مناسب، عدم طراحی طرح درسها به نسبت نیازها و انگیزه پایین فارغ التحصیلان به کار در محیطهای آموزش دیده برای آنها. دوباره مشکل اصلی عمیقاً در توقعاتی بود که نسبت به آموزش نظری وجود داشت. اگرچه معرفی فناوریهای جدید انگیزه توجه به این حوزه آموزش را بیشتر میکرد، اما این موضوع تنها علاقه به آموزش دانشگاهی و آموزش تکنولوژیک را افزود، نه علاقه به انتخاب شغلهایی همچون تکنسینی که به آن نیاز بود. بنابراین تنها دانش آموزانی به سمت مدارس فنی و حرفهای میرفتند که آن را نه به خاطر ارجحیت آن، بلکه به دلیل کمبود گزینههایشان انتخاب کرده بودند.
🔹 زمینههای اجتماعی دانش آموزان فنی و حرفهای در یک تحقیق طبقهبندی شده انجام گرفته توسط بخش نیروی انسانی و جمعیتی سازمان برنامه بودجه تبیین شده است. این تحقیق تمام ۱۲ هزار دانش آموزی که در ۱۲ رده آموزشی در تابستان ۱۳۵۴ مدرسه را تمام کرده بودند، پوشش میداد. در این تحقیق آشکار شد که پدران دانشآموزان ۹.۶ درصد بیسواد ۴۹.۵ درصد دارای ۶ کلاس سواد و فقط ۴.۲ درصد دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. پدران دانش آموزان دختر وضعیت بهتری در تحصیلات داشتند: فقط ۱۰.۶ درصد بیسواد، ۴۵.۱ درصد دارای کلاس سواد، و ۱۱.۹ درصد دارای تحصیلات دانشگاهی بودند (این به این دلیل نبود که پدران دختران، آموزش فنی و حرفهای را برای آنها ترجیح میدادند، بلکه نتوانسته بودند فرزندانشان را در مدارس معمولی ثبت نام کنند بنابراین فرستادن به مدرسه فنی و حرفهای را به مدرسه نرفتن، ترجیح داده بودند).
🔹 تحقیق مشابهی درباره دبیرستانهای معمولی وجود ندارد. تنها مقایسهای که میتوان انجام داد از روی آمار داوطلبان ورود به دانشگاه است (با توجه به اینکه اکثر دانشآموزان متوسطه امتحانات ورود به دانشگاه را میدادند، این دادهها میتواند همچون یک تحقیق مشابه درباره دبیرستانها، بازتاب خاستگاه خانوادگی دانشآموزان باشند). در میان پدران داوطلبان در سال ۱۳۴۱ فقط ۱۵.۱ درصد بیسواد ۶۰.۱ درصد دارای ۶ کلاس سواد و فقط ۸ درصد دارای تحصیلات دانشگاهی بودند.
در تحقیق پدران دانش آموزان فنی و حرفهای:
۶۵ درصد کشاورز یا کارگر شهری غیر ماهر،
۱۵ درصد دارای شغلهای دولتی، و فقط ۲.۵ درصد دارای شغلهای نیازمند تحصیلات دانشگاهی بودند ( هر چند چنان که گفته شد ۴.۲ آنها دارای مدارک عالی بودند). تحقیق در مورد داوطلبان دانشگاه نشان میدهد که از پدران آنها:
۲۸ درصد در مقامهای دولتی،
۱۸ درصد در کشاورزی یا صنایع خدماتی،
۲۲ درصد در تجارت و
۳۲ در بین شغلهای نیازمند تحصیلات دانشگاهی بودند (که البته تنها ۸ درصد آنها دارای مدارک عالی بودند).
به گفته مدیر این تحقیق، نتایج، این نگرش عمومی را تأیید میکند که مدارس فنی و حرفهای مخصوص دانشآموزان ضعیفتر و فرزندان طبقات پایین بود.
https://tttttt.me/KSMtehran/17988
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزشوپرورش در دوره پهلوی دوم (۲۳)
الف) شکست آموزش فنی و حرفهای
🔹 یکی از مهمترین اهداف نظام آموزشی در زمان محمدرضا شاه بهبود و گسترش آموزش فنی و حرفهای (هم صنعتی و هم کشاورزی) بود تا بتواند…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزشوپرورش در دوره پهلوی دوم (۲۳)
الف) شکست آموزش فنی و حرفهای
🔹 یکی از مهمترین اهداف نظام آموزشی در زمان محمدرضا شاه بهبود و گسترش آموزش فنی و حرفهای (هم صنعتی و هم کشاورزی) بود تا بتواند…
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش در دوره پهلوی دوم (۲۵)
دستهای کاری/ مغزهای نظر دهنده
🔹 درآمد پایینی که فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای بعدها کسب میکردند نمیتوانست برای دانش آموزان ایجاد انگیزه کند. بنابر یکی از گزارشهای شرکت ملی نفت ایران که در اوایل ۱۳۳۹ انجام شد، یک تازه فارغ التحصیل مدرسه معمولی ۳ برابر یک کارگر ماهر با تجربه در نیروگاه صنعتی درآمد داشت. با این شرایط، شگفتآور نبود که جوانان ترجیح میدادند به جای تحصیلات فنی و حرفهای، آموزش نظری ببینند.
بیشتر فارغ التحصیلان فنی و حرفهای باور داشتند که بالاخره باید به شکلی شکست اولیه خود را در ورود به دانشگاه جبران کنند، یا دست کم پشت میزنشین شوند. تحقیقی پیش گفته در مورد فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای دادههای زیر را نیز ارائه میدهد:
۸۸ درصد افراد خودشان مدارس فنی و حرفهای را انتخاب نکرده بودند. (علاقهای به آن نداشتند)،
۹۱ درصد از انتخاب خود راضی نبودند و فقط ۶.۷ درصد قصد داشتند به عنوان تکنسین کار کنند و در عوض حدود ۷۵ درصد میخواستند که به دانشگاه بروند؛ هرچند رشته دبیرستانیشان آنها را از تحصیلات نظری دور کرده بود. در سطح دانشگاهی (آموزش فنی و حرفهای) فقط ۱۴ درصد میخواستند شغلهای تکنولوژیک داشته باشند.
مورد دیگر پاسخ آنها درباره شغلهایی بود که ترجیح میدادند:
۵۴.۱ درصد میخواستند مهندس شوند،
۱۴.۱ درصد کارهای پشت میز نشینی را ترجیح میدادند، و
۱۲.۷ درصد میخواستند معلم شوند
(معلمی برای فارغ التحصیلان مدارس معمولی جذابیت نداشت).
🔹 با توجه به بیزاری آنها از کارهای یدی نتیجه واقعی چندان دور از خواستههایشان نبود: بر اساس دادههای وزارت آموزش و پرورش در ۴۰ سال منتهی به اواخر دهه ۱۳۴۰ فقط ۲۵ درصد فارغ التحصیلان فنی و حرفهای در شغلهای مربوط کار میکردند که ظاهرا اکثر آنها تنها برای مدتی کوتاه به این کار اشتغال داشتند.
با توجه به این موارد مدیران صنایع تمایلی برای استخدام فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای نداشتند. علی رضایی یکی از بزرگان صنعتی در سمینار برگزار شده توسط OECD و سازمان برنامه و بودجه در سال ۱۳۴۸ بیان کرد: در حالی که ایران به «دستهای کاری» نیاز دارد نظام آموزشی ما «مغزهای نظر دهنده» تولید میکند. مدیران صنایع از لحاظ اقتصادی دادن حقوق بالا به این فارغ التحصیلان را بیفایده میدانستند. در عوض ترجیح میدادند از میان کارگران مهاجر قبلاً وارد شهر شده، کارگران غیر ماهر ارزانی را استخدام کنند و آنها را برای شغلهایی که میخواستند آموزش دهند. یکی از مطالعات سازمان برنامه و بودجه نشان داد که فقط دو درصد از کارکنان «ماهر» و نقشهکشهای با تجربه از آموزشهای پیش از استخدام خود در مدارس فنی و حرفهای استفاده کرده بودند. در تحقیق دیگری که توسط دانشگاه تهران انجام شد فقط ۱.۳ درصد از سرکارگران و دو درصد از تکنسینهای موجود، از فارغ التحصیلان هنرستانها بودند.
بنابراین حلقه معیوبی پدید آمد:
دانش آموزان ضعیف به مدارس فنی و حرفهای میرفتند؛ سطح کیفی فارغ التحصیلان پایین باقی میماند؛ این فارغ التحصیلان انگیزه پایینی برای بر عهده گرفتن مشاغل یدی داشتند؛ درآمد آنها پایین بود و وضع آنها به عنوان نمونه فارغالتحصیلان مدارس فنی و حرفهای، باعث کم رونقی ورودیهای فنی و حرفهای میشد.
https://tttttt.me/KSMtehran/18036
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش در دوره پهلوی دوم (۲۵)
دستهای کاری/ مغزهای نظر دهنده
🔹 درآمد پایینی که فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای بعدها کسب میکردند نمیتوانست برای دانش آموزان ایجاد انگیزه کند. بنابر یکی از گزارشهای شرکت ملی نفت ایران که در اوایل ۱۳۳۹ انجام شد، یک تازه فارغ التحصیل مدرسه معمولی ۳ برابر یک کارگر ماهر با تجربه در نیروگاه صنعتی درآمد داشت. با این شرایط، شگفتآور نبود که جوانان ترجیح میدادند به جای تحصیلات فنی و حرفهای، آموزش نظری ببینند.
بیشتر فارغ التحصیلان فنی و حرفهای باور داشتند که بالاخره باید به شکلی شکست اولیه خود را در ورود به دانشگاه جبران کنند، یا دست کم پشت میزنشین شوند. تحقیقی پیش گفته در مورد فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای دادههای زیر را نیز ارائه میدهد:
۸۸ درصد افراد خودشان مدارس فنی و حرفهای را انتخاب نکرده بودند. (علاقهای به آن نداشتند)،
۹۱ درصد از انتخاب خود راضی نبودند و فقط ۶.۷ درصد قصد داشتند به عنوان تکنسین کار کنند و در عوض حدود ۷۵ درصد میخواستند که به دانشگاه بروند؛ هرچند رشته دبیرستانیشان آنها را از تحصیلات نظری دور کرده بود. در سطح دانشگاهی (آموزش فنی و حرفهای) فقط ۱۴ درصد میخواستند شغلهای تکنولوژیک داشته باشند.
مورد دیگر پاسخ آنها درباره شغلهایی بود که ترجیح میدادند:
۵۴.۱ درصد میخواستند مهندس شوند،
۱۴.۱ درصد کارهای پشت میز نشینی را ترجیح میدادند، و
۱۲.۷ درصد میخواستند معلم شوند
(معلمی برای فارغ التحصیلان مدارس معمولی جذابیت نداشت).
🔹 با توجه به بیزاری آنها از کارهای یدی نتیجه واقعی چندان دور از خواستههایشان نبود: بر اساس دادههای وزارت آموزش و پرورش در ۴۰ سال منتهی به اواخر دهه ۱۳۴۰ فقط ۲۵ درصد فارغ التحصیلان فنی و حرفهای در شغلهای مربوط کار میکردند که ظاهرا اکثر آنها تنها برای مدتی کوتاه به این کار اشتغال داشتند.
با توجه به این موارد مدیران صنایع تمایلی برای استخدام فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای نداشتند. علی رضایی یکی از بزرگان صنعتی در سمینار برگزار شده توسط OECD و سازمان برنامه و بودجه در سال ۱۳۴۸ بیان کرد: در حالی که ایران به «دستهای کاری» نیاز دارد نظام آموزشی ما «مغزهای نظر دهنده» تولید میکند. مدیران صنایع از لحاظ اقتصادی دادن حقوق بالا به این فارغ التحصیلان را بیفایده میدانستند. در عوض ترجیح میدادند از میان کارگران مهاجر قبلاً وارد شهر شده، کارگران غیر ماهر ارزانی را استخدام کنند و آنها را برای شغلهایی که میخواستند آموزش دهند. یکی از مطالعات سازمان برنامه و بودجه نشان داد که فقط دو درصد از کارکنان «ماهر» و نقشهکشهای با تجربه از آموزشهای پیش از استخدام خود در مدارس فنی و حرفهای استفاده کرده بودند. در تحقیق دیگری که توسط دانشگاه تهران انجام شد فقط ۱.۳ درصد از سرکارگران و دو درصد از تکنسینهای موجود، از فارغ التحصیلان هنرستانها بودند.
بنابراین حلقه معیوبی پدید آمد:
دانش آموزان ضعیف به مدارس فنی و حرفهای میرفتند؛ سطح کیفی فارغ التحصیلان پایین باقی میماند؛ این فارغ التحصیلان انگیزه پایینی برای بر عهده گرفتن مشاغل یدی داشتند؛ درآمد آنها پایین بود و وضع آنها به عنوان نمونه فارغالتحصیلان مدارس فنی و حرفهای، باعث کم رونقی ورودیهای فنی و حرفهای میشد.
https://tttttt.me/KSMtehran/18036
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش در دوره پهلوی دوم (۲۴)
ب) شکست کیفی
🔹 شکست کیفی این ساختار از شکست کمی آن کمتر نبود: داوطلبانی با نمرات پایین از دوره ابتدایی، سطح آموزش بسیار پایین، کمبود تجهیزات درسی مناسب، عدم…
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش در دوره پهلوی دوم (۲۴)
ب) شکست کیفی
🔹 شکست کیفی این ساختار از شکست کمی آن کمتر نبود: داوطلبانی با نمرات پایین از دوره ابتدایی، سطح آموزش بسیار پایین، کمبود تجهیزات درسی مناسب، عدم…
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش در دوره پهلوی دوم(۲۶)
🔹 بخش نیروی انسانی سازمان برنامه و بودجه مکرر به نابرابری عرضه و تقاضای موجود برای فارغالتحصیلان مدارس فنی و حرفهای و معمولی اشاره میکرد.
در اولین تحقیق نیروی انسانی که در سال ۱۳۳۷ با همکاری وزارت کار انجام گرفت، بیان شد: «کمبود شدیدی برای نیروی انسانی ماهر وجود دارد» و هشدار داده شد: «اگر اقدامات اساسی در این راستا انجام نشود، برنامه اقتصادی به زودی با مشکلات عمیقی روبرو خواهد شد». تحقیق سال ۱۳۵۴ سازمان برنامه و بودجه (که با هدف ارزیابی نیازهای بلندمدت کارکنان انجام شده بود) نتایج مشابهی را نشان میداد. چنانکه موسسه مطالعات سیاسی و اقتصادی بینالمللی در سال ۱۳۵۳ در مورد آینده اقتصادی ایران چنین نتایجی را اعلام کرده بود.
با علم به اینکه مشکل در نگرشهای اجتماعی افراد ریشه دارد، حکومت سعی کرد که از طریق القای فرهنگی تغییراتی پدید آورد. شاه با سخنرانیهای خود در سالهای ۴۷، ۴۸ و ۴۹ خود را در رأس جبههای قرار داد که میخواست مردم را متقاعد کند که «ارزش اخلاقی، احترام و عزت کار یدی کمتر از مشاغل دیگر نیست. وزیر آموزش او نیز چنین پیامی را همزمان بازتاب داد؛ برای نمونه در کنفرانس ۱۳۵۱ اقداماتی را پیشنهاد کرد که به موجب آن افراد «دارای صلاحیتهای حرفهای از حیثیت و موفقیتی هم تراز فارغالتحصیلان دبیرستانهای نظری برخوردار شوند و به لحاظ مادی و معنوی پشتیبانی گردند و قدردانی در خور سهم آنها در اقتصاد و جامعه به عمل آید».
قدردانیهای لفاظانهای که تنها تاثیراتی حاشیهای داشتند.
🔹 بازسازی مجدد آموزش در سال ۱۳۵۰ توانست اندک افزایشی در تعداد مدارس فنی و حرفهای ایجاد کند، اما تاثیر چندانی بر ذهنیت مردم درباره آموزش فنی و حرفهای نداشت. تلاش مضاعف دیگر در سال ۱۳۵۴ با لغو شهریه مدارس فنی و حرفهای انجام شد، اما چون این کار تا سال ۱۳۵۴ -بسیار نزدیک به پایان رژیم شاه- اجرایی نشد، ارزیابی نتایج آن دشوار است. بین سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۵ رشد بیشتری اتفاق افتاد، اما هنوز تغییرات صرفاً از لحاظ کمّی بود. به دلیل باقی ماندن نگرشهای اجتماعی به قوت قبل خود، قوانین و دستورات نمیتوانستند تغییری واقعی پدید آورند. لغو شهریه مدارس فنی و حرفهای، بهعنوان قدردانی از آموزش و فنیوحرفهای نگریسته نشد، بلکه از نظر دانش آموزان، باعث شد که اعتبار آن بیشتر کاهش یابد. بنابراین به شیوهای میتوان گفت که این کار سبب تقویت اعتقادات گذشته شد.
🔹 در تحقیقی که توسط سازمان برنامه و بودجه در سال ۴۳ انجام داده بود چنین نتیجهگیری شد:
«شیفتگی نسبت به مدرک تحصیلی که یکی از مشکلات جامعه امروز ایرانیان است در این تحقیق نیز هویدا بود. هرچند که فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای شانس زیادی برای قبولی در دانشگاه نداشتند و با اینکه بیشتر آنها صلاحیت مطالعه در فضای آکادمیک را نداشتند؛ هنوز هم ۷۵ آنها میخواستند که تحصیلات خود را در دانشگاه ادامه دهند. اگر مدارس فنیوحرفهای محکوم به این هستند که کپی مدارس معمولی باشند، یا به عبارت دیگر تامینکننده کاندیداهای ورود به دانشگاه باشند، بنابراین چرا باید روی این مدارس سرمایهگذاری کرد در صورتی که سرمایه مورد نیاز آنها چندین برابر مدارس معمولی است؟»
همین تحقیق سازمان برنامه و بودجه نشان میدهد طبق برآورد این سازمان، در یک دبیرستان معمولی، برای یک دانشآموز طی یک سال بین ۸ تا ۹ هزار ریال هزینه میشود در حالی که در مدارس فنی و حرفهای این هزینه بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ هزار ریال در نظر گرفته میشد.
https://tttttt.me/KSMtehran/18103
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش در دوره پهلوی دوم(۲۶)
🔹 بخش نیروی انسانی سازمان برنامه و بودجه مکرر به نابرابری عرضه و تقاضای موجود برای فارغالتحصیلان مدارس فنی و حرفهای و معمولی اشاره میکرد.
در اولین تحقیق نیروی انسانی که در سال ۱۳۳۷ با همکاری وزارت کار انجام گرفت، بیان شد: «کمبود شدیدی برای نیروی انسانی ماهر وجود دارد» و هشدار داده شد: «اگر اقدامات اساسی در این راستا انجام نشود، برنامه اقتصادی به زودی با مشکلات عمیقی روبرو خواهد شد». تحقیق سال ۱۳۵۴ سازمان برنامه و بودجه (که با هدف ارزیابی نیازهای بلندمدت کارکنان انجام شده بود) نتایج مشابهی را نشان میداد. چنانکه موسسه مطالعات سیاسی و اقتصادی بینالمللی در سال ۱۳۵۳ در مورد آینده اقتصادی ایران چنین نتایجی را اعلام کرده بود.
با علم به اینکه مشکل در نگرشهای اجتماعی افراد ریشه دارد، حکومت سعی کرد که از طریق القای فرهنگی تغییراتی پدید آورد. شاه با سخنرانیهای خود در سالهای ۴۷، ۴۸ و ۴۹ خود را در رأس جبههای قرار داد که میخواست مردم را متقاعد کند که «ارزش اخلاقی، احترام و عزت کار یدی کمتر از مشاغل دیگر نیست. وزیر آموزش او نیز چنین پیامی را همزمان بازتاب داد؛ برای نمونه در کنفرانس ۱۳۵۱ اقداماتی را پیشنهاد کرد که به موجب آن افراد «دارای صلاحیتهای حرفهای از حیثیت و موفقیتی هم تراز فارغالتحصیلان دبیرستانهای نظری برخوردار شوند و به لحاظ مادی و معنوی پشتیبانی گردند و قدردانی در خور سهم آنها در اقتصاد و جامعه به عمل آید».
قدردانیهای لفاظانهای که تنها تاثیراتی حاشیهای داشتند.
🔹 بازسازی مجدد آموزش در سال ۱۳۵۰ توانست اندک افزایشی در تعداد مدارس فنی و حرفهای ایجاد کند، اما تاثیر چندانی بر ذهنیت مردم درباره آموزش فنی و حرفهای نداشت. تلاش مضاعف دیگر در سال ۱۳۵۴ با لغو شهریه مدارس فنی و حرفهای انجام شد، اما چون این کار تا سال ۱۳۵۴ -بسیار نزدیک به پایان رژیم شاه- اجرایی نشد، ارزیابی نتایج آن دشوار است. بین سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۵ رشد بیشتری اتفاق افتاد، اما هنوز تغییرات صرفاً از لحاظ کمّی بود. به دلیل باقی ماندن نگرشهای اجتماعی به قوت قبل خود، قوانین و دستورات نمیتوانستند تغییری واقعی پدید آورند. لغو شهریه مدارس فنی و حرفهای، بهعنوان قدردانی از آموزش و فنیوحرفهای نگریسته نشد، بلکه از نظر دانش آموزان، باعث شد که اعتبار آن بیشتر کاهش یابد. بنابراین به شیوهای میتوان گفت که این کار سبب تقویت اعتقادات گذشته شد.
🔹 در تحقیقی که توسط سازمان برنامه و بودجه در سال ۴۳ انجام داده بود چنین نتیجهگیری شد:
«شیفتگی نسبت به مدرک تحصیلی که یکی از مشکلات جامعه امروز ایرانیان است در این تحقیق نیز هویدا بود. هرچند که فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای شانس زیادی برای قبولی در دانشگاه نداشتند و با اینکه بیشتر آنها صلاحیت مطالعه در فضای آکادمیک را نداشتند؛ هنوز هم ۷۵ آنها میخواستند که تحصیلات خود را در دانشگاه ادامه دهند. اگر مدارس فنیوحرفهای محکوم به این هستند که کپی مدارس معمولی باشند، یا به عبارت دیگر تامینکننده کاندیداهای ورود به دانشگاه باشند، بنابراین چرا باید روی این مدارس سرمایهگذاری کرد در صورتی که سرمایه مورد نیاز آنها چندین برابر مدارس معمولی است؟»
همین تحقیق سازمان برنامه و بودجه نشان میدهد طبق برآورد این سازمان، در یک دبیرستان معمولی، برای یک دانشآموز طی یک سال بین ۸ تا ۹ هزار ریال هزینه میشود در حالی که در مدارس فنی و حرفهای این هزینه بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ هزار ریال در نظر گرفته میشد.
https://tttttt.me/KSMtehran/18103
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش در دوره پهلوی دوم (۲۵)
دستهای کاری/ مغزهای نظر دهنده
🔹 درآمد پایینی که فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای بعدها کسب میکردند نمیتوانست برای دانش آموزان ایجاد انگیزه کند. بنابر یکی…
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش در دوره پهلوی دوم (۲۵)
دستهای کاری/ مغزهای نظر دهنده
🔹 درآمد پایینی که فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای بعدها کسب میکردند نمیتوانست برای دانش آموزان ایجاد انگیزه کند. بنابر یکی…
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۲۷)
پلی به ناکجاآباد
🔹 در دهه ۱۳۴۹ ایران به مثال مهمی از واقعیتی تبدیل شده بود که ایوان ایلیچ از آن سخن میگفت: «این وجود مدرسه است که نیاز به تحصیل کردن را در مردم خلق میکند». آمار نشان میدهد همزمان با عرضه آموزش ابتدایی و متوسطه تقاضای تحصیل نیز -با تاخیری ناچیز- به طور چشمگیری افزایش مییابد. اما برای افراد طبقات پایین، آموزش عالی نقطه نهایی برای فرار از فقر و فلاکت به نظر میرسد و دقیقاً در این نقطه است که تعادل عرضه و تقاضا شکسته میشود.
🔹 تا پایان رژیم شاه گواهی دبیرستان گذرنامهای برای قبولی دانشگاه تلقی میشد. کیفیت آموزش متوسطه به گونهای بود که هم نمیتوانست فارغ التحصیلانش را به مقصد دیگری هدایت کند و هم ناتوان از این بود که به دانشآموزان ضعیف علامت دهد که شانسی برای قبولی در دانشگاه ندارند؛ و مسیری بدیل پیش پای آنها بگذارد. فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای یا دبیرستانهای نظری به تحصیلات عالی به عنوان تنها «راه طبیعی» پیشرفت می نگریستند و تصور میکردند که تنها از این طریق تلاشهایی که برای گرفتن دیپلم کردهاند، به آنها باز میگردد. اما حکومت نتوانست میان عرضه و تقاضا در سطح آموزش عالی تعادل برقرار کند و عمداً به مدت چند سال از گسترش دانشگاهها جلوگیری کرد. نتیجه این بود که تنها درصد کمی از مشتاقان تحصیلات دانشگاهی -که همواره تعدادشان کمتر هم میشد- میتوانستند به آن سرزمین موعود وارد شوند.
برای شناخت بزرگی مسئله و جوانب سیاسی و اجتماعی آن باید از عمق شیفتگی دانشآموزان متوسطه برای ورود به دانشگاه شناخت پیدا کرد.
در زمان سلطنت رضاشاه بیشتر فارغ التحصیلان متوسطه یا در دانشگاه تهران پذیرفته میشدند یا با هزینههای حکومتی به خارج از کشور فرستاده میشدند. بقیه افراد هم به کارهای پشت میز نشینی با پرستیژ گماشته میشدند چرا که در آن زمان دیپلم متوسطه بسیار معتبر بود و میتوانست آینده شغلی آنها را تضمین کند. در اواسط دهه ۱۳۳۰ حدود ۵۰ درصد فارغ التحصیلان همچنان به دانشگاههای ایرانی فرستاده میشدند ولی پس از آن این مقدار کاهش یافت.
🔹 اختلاف میان تعداد فارغ التحصیلان متوسطه و تعداد پذیرفته شدگان دانشگاهها از ۱۰ هزار نفر در سال ۱۳۴۰ به حدود ۲۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۵۷ رسید. در هر سال از سه سال پایانی حکومت شاه حدود ۲۵۰ هزار تا ۳۰۰ هزار جوان برای ورود به دانشگاهها داوطلب میشدند ولی بزرگترین مقدار پذیرش نهایی مربوط به سال ۱۳۵۷ است که حدود ۲۸,۵۰۰ نفر به دانشگاه راه یافتند. بنابراین در اواخر رژیم هر ساله آرزوهای بیش از ۲۰۰ هزار جوان توسط این واقعیت بیرحمانه به باد میرفت. از آنجا که اینها برای کار دیگری آموزش ندیده بودند و دیپلم دبیرستانشان دیگر برای تضمین استخدام مناسب آنها کافی نبود، محرومیت و یأسشان بسیار عمیق بود. خانوادههای آنها نیز در این اندوه شریک بودند. این محرومیت و عصبانیت موضع آنها را نسبت به رژیم منفی میکرد و آنها را به تهدیدی بالقوه برای بقای رژیم تبدیل میکرد.
https://tttttt.me/KSMtehran/18140
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۲۷)
پلی به ناکجاآباد
🔹 در دهه ۱۳۴۹ ایران به مثال مهمی از واقعیتی تبدیل شده بود که ایوان ایلیچ از آن سخن میگفت: «این وجود مدرسه است که نیاز به تحصیل کردن را در مردم خلق میکند». آمار نشان میدهد همزمان با عرضه آموزش ابتدایی و متوسطه تقاضای تحصیل نیز -با تاخیری ناچیز- به طور چشمگیری افزایش مییابد. اما برای افراد طبقات پایین، آموزش عالی نقطه نهایی برای فرار از فقر و فلاکت به نظر میرسد و دقیقاً در این نقطه است که تعادل عرضه و تقاضا شکسته میشود.
🔹 تا پایان رژیم شاه گواهی دبیرستان گذرنامهای برای قبولی دانشگاه تلقی میشد. کیفیت آموزش متوسطه به گونهای بود که هم نمیتوانست فارغ التحصیلانش را به مقصد دیگری هدایت کند و هم ناتوان از این بود که به دانشآموزان ضعیف علامت دهد که شانسی برای قبولی در دانشگاه ندارند؛ و مسیری بدیل پیش پای آنها بگذارد. فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای یا دبیرستانهای نظری به تحصیلات عالی به عنوان تنها «راه طبیعی» پیشرفت می نگریستند و تصور میکردند که تنها از این طریق تلاشهایی که برای گرفتن دیپلم کردهاند، به آنها باز میگردد. اما حکومت نتوانست میان عرضه و تقاضا در سطح آموزش عالی تعادل برقرار کند و عمداً به مدت چند سال از گسترش دانشگاهها جلوگیری کرد. نتیجه این بود که تنها درصد کمی از مشتاقان تحصیلات دانشگاهی -که همواره تعدادشان کمتر هم میشد- میتوانستند به آن سرزمین موعود وارد شوند.
برای شناخت بزرگی مسئله و جوانب سیاسی و اجتماعی آن باید از عمق شیفتگی دانشآموزان متوسطه برای ورود به دانشگاه شناخت پیدا کرد.
در زمان سلطنت رضاشاه بیشتر فارغ التحصیلان متوسطه یا در دانشگاه تهران پذیرفته میشدند یا با هزینههای حکومتی به خارج از کشور فرستاده میشدند. بقیه افراد هم به کارهای پشت میز نشینی با پرستیژ گماشته میشدند چرا که در آن زمان دیپلم متوسطه بسیار معتبر بود و میتوانست آینده شغلی آنها را تضمین کند. در اواسط دهه ۱۳۳۰ حدود ۵۰ درصد فارغ التحصیلان همچنان به دانشگاههای ایرانی فرستاده میشدند ولی پس از آن این مقدار کاهش یافت.
🔹 اختلاف میان تعداد فارغ التحصیلان متوسطه و تعداد پذیرفته شدگان دانشگاهها از ۱۰ هزار نفر در سال ۱۳۴۰ به حدود ۲۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۵۷ رسید. در هر سال از سه سال پایانی حکومت شاه حدود ۲۵۰ هزار تا ۳۰۰ هزار جوان برای ورود به دانشگاهها داوطلب میشدند ولی بزرگترین مقدار پذیرش نهایی مربوط به سال ۱۳۵۷ است که حدود ۲۸,۵۰۰ نفر به دانشگاه راه یافتند. بنابراین در اواخر رژیم هر ساله آرزوهای بیش از ۲۰۰ هزار جوان توسط این واقعیت بیرحمانه به باد میرفت. از آنجا که اینها برای کار دیگری آموزش ندیده بودند و دیپلم دبیرستانشان دیگر برای تضمین استخدام مناسب آنها کافی نبود، محرومیت و یأسشان بسیار عمیق بود. خانوادههای آنها نیز در این اندوه شریک بودند. این محرومیت و عصبانیت موضع آنها را نسبت به رژیم منفی میکرد و آنها را به تهدیدی بالقوه برای بقای رژیم تبدیل میکرد.
https://tttttt.me/KSMtehran/18140
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش در دوره پهلوی دوم(۲۶)
🔹 بخش نیروی انسانی سازمان برنامه و بودجه مکرر به نابرابری عرضه و تقاضای موجود برای فارغالتحصیلان مدارس فنی و حرفهای و معمولی اشاره میکرد.
در اولین تحقیق نیروی انسانی…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش در دوره پهلوی دوم(۲۶)
🔹 بخش نیروی انسانی سازمان برنامه و بودجه مکرر به نابرابری عرضه و تقاضای موجود برای فارغالتحصیلان مدارس فنی و حرفهای و معمولی اشاره میکرد.
در اولین تحقیق نیروی انسانی…
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۲۸)
اعتراضات و آشوبهای دانشآموزان دبیرستانی، از مهر ۱۳۴۹ و از آنجایی شروع شد که توسط وزارت آموزش برای افزایش استانداردهای آزمونهای ورودی تصمیمی جدید گرفته شد. وزیر گفت که مقصود بهبود کیفیت آموزش متوسطه است، اما وزارت آشکارا این قصد را هم داشت که تعداد ورودیهای دانشگاه را تنظیم کند و به دانش آموزان متوسطه هشدار دهد که انتظاراتشان را پایین بیاورند.
حکومت به سرعت فرمان را لغو کرد و خود را مجبور به مصالحه در مورد کنکور دید. این ناآرامی بیشتر از این جهت اهمیت داشت که خلاف خفقان سنگین حاکم بر فضای سیاسی آن روزها بود؛ در پایان سال ۱۳۵۶ و در طول ۱۳۵۷ دانشآموزان نقشی فعال در اعتراضات آشوبهای علیه شاه ایفا کردند. انگیزههای آنها برای پیوستن به مخالفان بسیار پیچیده بود، اما بنبست بودن مسیر زندگی و تحصیل به سمت آموزش عالی بدون شک نقش بزرگی در تصمیم آنها داشت.
احساس عصبانیت افرادی که نتوانسته بودند به دانشگاه راه یابند در موعد سالیانه اعلام نتایج کنکور در تهران آشکارا قابل مشاهده بود. اسامی روی دیوارهای وزارت علوم و آموزش عالی نصب و سپس در روزنامهها چاپ میشد - که خود نشانهای بر هیجان عمومیای بود که اعلام نتایج برمیانگیخت. این نتایج برای عدهی کمی خوشحال کننده و برای عده بسیار زیادی مایه رنج و نومیدی بود. دهها هزار خانواده در عمق ناراحتی فرو میرفتند و عصبانیت و خشم آنها به همین جا محدود نمیشد، چرا که مردودین بدون هیچ وقفهای باید خود را برای اعزام به خدمت اجباری نظام وظیفه معرفی میکردند.
افرادی که مسئول برنامهریزی آموزشی بودند از طنین سیاسی این وضعیت بیاطلاع نبودند. در مصوبههای کمیته آموزش پیش از دانشگاه در نهمین کنفرانس ارزیابی آموزش که در سال ۱۳۵۵ در رامسر برگزار شد، بدون تعارف بیان شد که «شرایط کنونی هیچ راهی را غیر از دانشگاه رفتن برای جوانان ما باقی نمیگذارد... این روشهای آموزشی با نیازهای اجتماعی و اقتصادی ما مطابقت ندارند. این روشها منجر به تنزل سطح تعلیم و تحصیل شدهاند و نارضایتی جوانان را به بار آوردهاند ... روند موجود به سوی عصیان کسانی پیش میرود که در آزمونهای رقابتی شکست خوردهاند».
پروفسور عباس صفویان در کنفرانس بیان کرد: «ما همه افراد جوان را پشت سد بزرگی قرار میدهیم و فقط تعداد اندکی از آنها را به سمت دانشگاه راه میدهیم». وی افزود که سیستم مدرسه همچنان این موضوع را به نسل جوان القا میکند که تنها از طریق تحصیلات دانشگاهی میتوانند به «قلههای خوشبختی» برسند.
محافل اپوزیسیون خیلی زودتر دریافتند که نارضایتی فارغ التحصیلان دبیرستانها عواقب سیاسی جدی در پی خواهد داشت. مثلاً جلال آل احمد در کتاب غربزدگی خود نوشت: «دبیرستانها هر سال حدود ۲۰ هزار فارغ التحصیل بیرون میدهند که بی چون و چرا تبدیل به سوخت سیاسی برای نارضایتیها، آشوبها، بحرانها و یا حتی انقلابهای آینده میشود».
از لحاظ کمّی به هر شکل آموزش ابتدایی و راهنمایی بهتدریج به ماجرای موفقی تبدیل شدند، اما به طور کلی نظام آموزشی ایران نتوانست فلسفه آموزشی مناسبی پدید آورد. به دلیل افزایش سریع دانشآموزان، آموزش دبیرستانی (به قول ایلیچ) به «پلی به ناکجا آباد» تبدیل شد. در میانه ۱۳۴۹ کارشناسان آموزش و پرورش به شاه در مورد خطرات سیاسی و اقتصادی ملازم با شرایط در حال ظهور هشدار دادند، اما طرح این مسئله بسیار دیر و بسیار کمرنگ بود. ناراحتی دانش آموزان عامل افزون دیگری شد بر تلاطمهایی که در نهایت شاه را به زیر کشید.
https://tttttt.me/KSMtehran/18197
#تاریخچه_آموزشوپرورش_نوین_درایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۲۸)
اعتراضات و آشوبهای دانشآموزان دبیرستانی، از مهر ۱۳۴۹ و از آنجایی شروع شد که توسط وزارت آموزش برای افزایش استانداردهای آزمونهای ورودی تصمیمی جدید گرفته شد. وزیر گفت که مقصود بهبود کیفیت آموزش متوسطه است، اما وزارت آشکارا این قصد را هم داشت که تعداد ورودیهای دانشگاه را تنظیم کند و به دانش آموزان متوسطه هشدار دهد که انتظاراتشان را پایین بیاورند.
حکومت به سرعت فرمان را لغو کرد و خود را مجبور به مصالحه در مورد کنکور دید. این ناآرامی بیشتر از این جهت اهمیت داشت که خلاف خفقان سنگین حاکم بر فضای سیاسی آن روزها بود؛ در پایان سال ۱۳۵۶ و در طول ۱۳۵۷ دانشآموزان نقشی فعال در اعتراضات آشوبهای علیه شاه ایفا کردند. انگیزههای آنها برای پیوستن به مخالفان بسیار پیچیده بود، اما بنبست بودن مسیر زندگی و تحصیل به سمت آموزش عالی بدون شک نقش بزرگی در تصمیم آنها داشت.
احساس عصبانیت افرادی که نتوانسته بودند به دانشگاه راه یابند در موعد سالیانه اعلام نتایج کنکور در تهران آشکارا قابل مشاهده بود. اسامی روی دیوارهای وزارت علوم و آموزش عالی نصب و سپس در روزنامهها چاپ میشد - که خود نشانهای بر هیجان عمومیای بود که اعلام نتایج برمیانگیخت. این نتایج برای عدهی کمی خوشحال کننده و برای عده بسیار زیادی مایه رنج و نومیدی بود. دهها هزار خانواده در عمق ناراحتی فرو میرفتند و عصبانیت و خشم آنها به همین جا محدود نمیشد، چرا که مردودین بدون هیچ وقفهای باید خود را برای اعزام به خدمت اجباری نظام وظیفه معرفی میکردند.
افرادی که مسئول برنامهریزی آموزشی بودند از طنین سیاسی این وضعیت بیاطلاع نبودند. در مصوبههای کمیته آموزش پیش از دانشگاه در نهمین کنفرانس ارزیابی آموزش که در سال ۱۳۵۵ در رامسر برگزار شد، بدون تعارف بیان شد که «شرایط کنونی هیچ راهی را غیر از دانشگاه رفتن برای جوانان ما باقی نمیگذارد... این روشهای آموزشی با نیازهای اجتماعی و اقتصادی ما مطابقت ندارند. این روشها منجر به تنزل سطح تعلیم و تحصیل شدهاند و نارضایتی جوانان را به بار آوردهاند ... روند موجود به سوی عصیان کسانی پیش میرود که در آزمونهای رقابتی شکست خوردهاند».
پروفسور عباس صفویان در کنفرانس بیان کرد: «ما همه افراد جوان را پشت سد بزرگی قرار میدهیم و فقط تعداد اندکی از آنها را به سمت دانشگاه راه میدهیم». وی افزود که سیستم مدرسه همچنان این موضوع را به نسل جوان القا میکند که تنها از طریق تحصیلات دانشگاهی میتوانند به «قلههای خوشبختی» برسند.
محافل اپوزیسیون خیلی زودتر دریافتند که نارضایتی فارغ التحصیلان دبیرستانها عواقب سیاسی جدی در پی خواهد داشت. مثلاً جلال آل احمد در کتاب غربزدگی خود نوشت: «دبیرستانها هر سال حدود ۲۰ هزار فارغ التحصیل بیرون میدهند که بی چون و چرا تبدیل به سوخت سیاسی برای نارضایتیها، آشوبها، بحرانها و یا حتی انقلابهای آینده میشود».
از لحاظ کمّی به هر شکل آموزش ابتدایی و راهنمایی بهتدریج به ماجرای موفقی تبدیل شدند، اما به طور کلی نظام آموزشی ایران نتوانست فلسفه آموزشی مناسبی پدید آورد. به دلیل افزایش سریع دانشآموزان، آموزش دبیرستانی (به قول ایلیچ) به «پلی به ناکجا آباد» تبدیل شد. در میانه ۱۳۴۹ کارشناسان آموزش و پرورش به شاه در مورد خطرات سیاسی و اقتصادی ملازم با شرایط در حال ظهور هشدار دادند، اما طرح این مسئله بسیار دیر و بسیار کمرنگ بود. ناراحتی دانش آموزان عامل افزون دیگری شد بر تلاطمهایی که در نهایت شاه را به زیر کشید.
https://tttttt.me/KSMtehran/18197
#تاریخچه_آموزشوپرورش_نوین_درایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran