کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
2.06K subscribers
8.5K photos
948 videos
59 files
3.78K links
ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران)

بازتاب‌دهنده مواضع و خبرهای کانون صنفی معلمان ایران (تهران)
@Ertebat_Ba_KSMtehran
Download Telegram
💠 از خون جوانان وطن...


نیم نگاهی به زندگی #عارف_قزوینی ، پس ازپیروزی مشروطیت

نویسنده: عبدالرضا قنبری

قسمت یکم

🔹 بی تردید انقلاب مشروطیت، در تاریخ ایران یکی از درخشان‌ترین ومهم ترین رویدادهای اجتماعی سیاسی است. انقلاب مشروطه ایران، مردان و زنان فداکار وجان برکف بسیاری را در راه آزادی میهن از چنگال استبداد، برای تاریخ درخشان میهن به یادگار گذاشته است. با نزدیک شدن چهاردهم امرداد، نشریات کشور عکس‌ها ومقالات وشرح حال هایی از بزرگان مشروطیت ایران ،از جمله؛ ستارخان سردار ملی، باقر خان سالار ملی ، آیت‌الله طباطبائی وبهبهانی، صوراسرافیل، ملک المتکلمین و سید جمال اصفهانی و...، آنهایی که آزادی و مشروطیت ایران را بنیانگذاری کردند را منتشر کرده و می کنند.اما حق مطلب درباره یکی از خدمتگزاران واقعی مشروطیت، آن گونه که شایسته است ادا نمی شود.

🔹 از خدمتگزاران واقعی مشروطه ایران که در بیداری مردم نقش بزرگی داشته است، شاعر وتصنیف ساز وترانه سرای آزادی‌خواه، ابوالقاسم عارف قزوینی (۱۳۱۲-۱۲۵۸ ش)است. او که ستم ها دیده بود و روحی آزاده داشت، با آغاز نهضت مشروطیت به آزادی‌خواهان پیوست و با قریحه خوشی که داشت به سرایش اشعاری نغز، روشنگر و انگیزاننده پرداخت وهم صدا با آزادی‌خواهان وانقلابیون، در راه آزادی میهن و مبارزه با بیگانه‌‌پرستی گام‌های موثری برداشته است.

🔹 عارف بیشتر از هرکسی در تنویر افکار و روشن نمودن اذهان توده‌ی مردم، نقش داشت و در مقام شاعری،‌ توجه ویژه ای به مضامین سیاسی و اجتماعی ومسائل و جریانات روز داشته و با شاعران وادبای زمان خود نظیر ادیب‌الممالک، عشقی، فرخی یزدی، لاهوتی، آخوند زاده و آقاخان کرمانی، همراه بوده است. او با منش آزادی طلبی و ضد استبدادی، در زندگی با ناملایمات زیادی دست به گریبان بود. در تصنیف ‌ها،اشعار و نمایشنامه های خود؛ مبارزه با استبداد و بیگانه پرستی، استقرار مشروطیت وتعالی میهن را به زیباترین شکل بیان کرده است.

🔻غزلی از او که برای کشته شدگان راه آزادی سروده است؛

" آورد بوی زلف توام باد زنده باد
زآشفتگی نمود مرا شاد زنده باد
جست ارچه در وصال تو خسرو حیات خویش
مُرد ارچه در فراق تو فرهاد زنده باد
هرگزنمیرد آن پدری کو تو پرورید
وان مادری که چون تو پسر زاد زنده باد
دلخوش نیم ز خضر که خورد آب زندگی
آن کو بخضر آب بقا داد زنده باد
نابود باد ظلم چو ضحاک مار دوش
تا بود و هست کاوه حداد زنده باد
بر خاک عاشقان وطن گر کند عبور
عارف هر آن کسی که کند یاد زنده باد."

و یا پس از به دار کشیده شدن ثقةالاسلام، انسان شریفی که از دوستان عارف بود، توسط روس های تزاری، این ابیات را سرود:

" ... در دل آشوب چو تبریز دگر بهر نفس
سینه چون چوبه دار ثقة الاسلام است
کشتگان ره آزادی این خاک بخاک
خفته وین خاک زخائن بر دشمن وام است."

فرم ومحتوای اشعار عارف،درقالب تصانیف باعث شد که مردم به راحتی آن را در خاطر خود حفظ کنند.
عارف شاعری بود که درد مردمش را فریاد می کرد. بیشترین مضامین شعری وی "آزادی" و "وطن" بوده است.

🔹 می گوید:
" اگر من هیچ خدمتی دیگر به موسیقی وادبیات ایران نکرده باشم، وقتی تصنیف وطنی ساخته‌ام که ایرانی از هر ده هزار نفر، یک نفرش نمی دانست وطن یعنی چه؟ تنها تصور می کردند وطن، شهر یا دهی است که انسان در آنجا زاییده شده باشد!"


ادامه دارد...


📌#درگذشت دوم بهمن ۱۳۱۲
#نشر_آگاهی
#فرهنگ_و_ادبیات
#تاریخ_مشروطه

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)

🆔 @KSMtehran
💠 از خون جوانان وطن ...

نیم نگاهی به زندگی #عارف_قزوینی، پس از پیروزی مشروطیت

نویسنده: عبدالرضا قنبری

قسمت دوم

🔹 اشعار عارف در دوران مشروطیت، بازتابی از آرمان‌های ملی او و دیگر ایرانیان وترجمان احساسات عموم مردم و آزادی خواهان محسوب می‌شد.اشعار او سلیس و روان،خوش آهنگ وشیوه‌دار است.

" هروقت زآشیانه خود یاد می کنم
نفرین به خانواده صیاد می کنم
یا درغم اسارت جان می دهم به باد
یا جان خویش از قفس آزاد می‌کنم
شاد از فغان من دل صیاد ومن بدین
دلخوش که یکدلی به جهان شاد می کنم...
من بی خبر زخانه خود چون سرخری
بر هر دری که مملکت آباد می کنم..."

🔹 عارف در انتخاب واژگان وفرم اشعار خود، بر خلاف جمعی از شاعران هم عصر خود که به سنت وگذشته ادبی وابستگی و پیوند داشته اند، زبان کوچه وبازار را با حفظ محتوا ومضمون، برگزیده وبا صمیمیتی که از خویش نشان داده بود، با اقبال مردمی وقبول خاطر دردمندان وفرودستان روبرو شد.

🔹 کسانی که در "کنسرت"های عارف شرکت داشته‌اند اشعار دلکش ودلنواز او را در نغمه‌ی دلسوز و موثر او شنیده و هیجان وتاثر شنوندگان را دیده‌اند.نهال مشروطه با خون هزاران ایرانی آبیاری شد و برخود ببالید و آتش بر آشیانه ی مزدوران و دزدان وبدخواهان ملت زد، اما تاسف بار آن‌که مدتی کوتاه بعد از پیروزی مشروطه، نهضت از مسیر خود منحرف گردید و فرصت طلبان بیگانه پرست بار دیگر آزادی مردم را از آنان گرفتند.

عارف که در دل آرزوی آزادی میهن ودر سر شوری داشت، وقتی بیدار شد دید عده‌ای بسیار معدود که حقی و حقیقتی داشتند،نیست ونابود شدند ومابقی که در لباس میش جلوه کرده بودند، گرگ هایی درنده شدند که از هر سوی روی آوردند.در برابر این منظره بی اختیار گفت :
" یاران شدند بدتر از اغیار و گوبه دل
کای یار غار صحبت اغیارم آرزوست!"
" یوسف مشروطه زچه برکشیدیم
آه که چون گرگ خود او را دریدیم!"

🔹 عارف در جایی نوشته است :

"گرچه در به ثمر رسیدن هدف نخستین یعنی استقرار مشروطیت درایران گروه بسیاری جان خود را فدا کردند و ایران ازیوغ استبداد رهایی یافت، ولی عده‌ای مشروطه‌خواه‌نما بلافاصله پشت به مشروطه کردند وخود را به بیگانگان و بیگانه پرستان فروختند وغمی جانکاه سراپای وجود مرا فرا گرفته است، زیرا که رادمردان و از جان گذشتگان برای ملت مشروطه آوردند و مشروطه نماها آن را از مسیر اصلی خود منحرف ساخته اند."

عارف از خیانت عمال استعمار، بسیار خشمگین بود. وی از طریق اشعار وترانه‌ها به بیداری ملت ایران ادامه داد ؛

" ناله مرغ اسیر این همه بهر وطن است
مسلک مرغ گرفتار قفس همچو من است
همت از باد سحر می طلبم گر ببرد
خبر از من به رفیقی که بطرف چمن است
فکری ای هموطنان در ره آزادی خویش
بنمایید که هرکس نکند مثل من است
خانه ای کو شود از دست اجانب آباد
زاشک ویران کنش آن خانه که بیت الحزن است
جامه‌ای کو نشود غرق به خون بهر وطن
بدر آن جامه که ننگ تن وکم از کفن است..."

چند ماه پس از قیام کلنل "محمد تقی خان پسیان" عارف به مشهد رفت و با این سردار جوان و دوست شفیق خود دیدار کرد. نخستین کنسرت او در مشهد، در باغ ملی آن شهر که در آن روزگار "باغ خونی" نامیده می‌شد به اشاره کلنل پسیان برگزار شد. بعد از کشته شدن پسیان، که عارف بسیار به او دلبسته بود، می گوید؛
" میانه سر و همسر کسی که از سر خویش
گذشت،‌ بگذرد از هرچه زکشور خویش"

و پس از این که عکس سر بریده کلنل محمد تقی خان پسیان را مشاهده کرد سخت اندوهگین و نالان شد و در کنار عکس محمد تقی پسیان نوشت؛
" این سر که نشان سر پرستی است
آزاد و رها زقید هستی است
با دیده عبرتش ببینید
کاین عاقبت وطن پرستی است."

🔹 بر اثر سعایت و بدخواهی عده ای از عناصر مستبد وفاسد، عارف گوشه نشین و منزوی شده، دچار فشار سخت و دست‌تنگی در معاش وبیان نظرات خود گردید. برای یک مرد حساس بی آلایش پاک نهادی چون عارف، پیش آمدهای ناگوار ودست به گریبان بودن با این عواقب و سعایت‌های ناستوده، به ویژه به وسیله هم فکران و همرزمان وی در راه آزادی، بسیار سخت وناگوار وتحمل آن دشوار بوده‌ است.


ادامه دارد...


📌#درگذشت دوم بهمن ۱۳۱۲
#نشر_آگاهی
#فرهنگ_و_ادبیات
#تاریخ_مشروطه


🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران (تهران)

🆔 @KSMtehran
Audio
Mohsen Keramati
💠#نوای_کانون

🎼 دل هوس سبزه و صحرا ندارد
خواننده: محسن کرامتی
شاعر: عارف قزوینی



دل هوس سبزه و صحرا ندارد ...
خون شود این دل که شکیبا ندارد
...
چه ظلم ها که از گردش آسمان ندیدیم
به غیر مشت دزد همره کاروان ندیدیم
در این رمه بجز گرگ دگر شبان ندیدیم
به پای گل به جز زحمت باغبان ندیدیم
به کوی یار به جز حاجب پاسبان ندیدیم

#فرهنگ_و_ادبیات
#تاریخ_مشروطه
#عارف_قزوینی


🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان تهران

🆔 @KSMtehran
💠 از خون جوانان وطن ...

نیم نگاهی به زندگی #عارف_قزوینی، پس از پیروزی مشروطیت

نویسنده: عبدالرضا قنبری

قسمت سوم (پایانی)

🔹 آن چنان زندگانی بر عارف سخت وعرصه بر وی تنگ گردیده که می گوید:
" آخر این چه بدبختی بود که دامن‌‌گیر من شده است. فرمانفرما با من بد، سلیمان میرزا بد، قوام السلطنه بد، تقی زاده هم بد، نصرالدوله بد، ملک الشعرا بد، مرتجع و آزادی خواه هر دو دشمن، من از هر طرف هدف تیر کینه خواهی شده."

🔹 برای دانستن حال اسف‌انگیز وافسرده آن پژمرده دل، این چند بیت نیز بهترین گواه است:

" محیط گریه و اندوه و غصه و محنتم کسی که یک نفس آسودگی ندید منم
چو شمع آب شدم بسکه سوختم فریاد که دیگران ننشستند پای سوختنم"

و در جای دیگر با سوز دل ودرد وپریشانی می گوید:

" من بهر شاخی ازین باغ زبیداد محیط آشیان بستم از آنجا پر من وا می‌کرد
تلخکامی من از زندگی این بس که دلم شهد آسایش از مرگ تمنا می کرد."

🔹 اندک اندک در دفتر عارف،اشعار ملی ومهیج وشور انگیز، جای خود را به غزلیات و نوشته های تلخ وگاه نوش ونیش داد، اشعاری که بر اثر حوادث روزگار وپیش آمدهای ناگوار سروده شد، مورد پسند عده‌ای نبود.شاعر این قبیل اشعار و مطالب را برای تسکین خود در مقابل دردها و مصیبت‌ها سرود.

" باد خزانی زد ناگهانی کرد آنچه دانی
برهم زد ایام نشاط و روزگار کامرانی
ظلم خزان کرد با گلستان کرد
دانی چسان کردآن‌سان که من کردم،
بدور زندگی با زندگانی چون من،
فراری بلبل به خواری با سوگواری
گل از نظرها محو شد، همچون خیالات جوانی
کار گلزار زار شد، زار شد پدیدار
دیو دی، یا خود بلای آسمانی."

🔹 عارف در پاسخ به نامه‌ی دوستش، محمدرضا خان هزار، به تاریخ ۲۵ آذر ۱۳۱۰ می نویسد:

"...از پریشان نویسی من تعجب نکنید برای اینکه محیط کشور من، کاری با من کرد که بقول آن شاعر کرد: سرمای دی به طفل یتیم لخت پا برهنه وباد به چادر ریش ریش پاره پاره نکرده است، پس وقتی که یک مجسمه بدبختی وپریشان روزگاری، قلم به دست بگیرد،‌ جز پریشان‌نویسی کاری ندارد.

بلی #بزرگترین گناه_من که کوچکترین مکافات آن اعدام است، همین که #ایرانیم. کدام گناه بالاتر از داشتن خون پاک است، من چشمم کور، برای خاطر همین گناه غیر قابل بخشش، باید به بدترین زحمت و ذلت و بدبختی در گوشه وکنار این دیار، زجرکش شده وچند روز آخر عمر هم دو سه سگ ویک کلفت بدبخت... بالای سرم نباشد. یا اگر کسی خواست بیاید، سگ های من حق دخالت در کار مرده من هم ، به این مردمان حق نشناس ندهند...دوست من ... من یک آدم عاجز وبی دست و پائی نبودم که نتوانم برای خود یک زندگانی بهتر از این تدارک کنم. ممکن بود با پول دو سه نمایش، یک ده ییلاقی برای امروز خود خریده و محتاج کسی نباشم. آقای هزار! من یک آدم بی انصاف خودستایی نیستم، ولی بدانید من که زود می‌میرم اما مادر ایران قرن‌ها مانند من پسری به وجود نخواهد آورد، زیرا طبیعت چهار پنج چیز تنها به من داده که یحتمل در گذشته و آینده همه آنها را به یک نفر نداده ونخواهد داد، خیلی به ندرت واقع می شود که یک نفر هم استاد موسیقی باشد، هم خواننده ای بی نظیر، هم اول آهنگ ساز، یعنی مبتکر در آهنگ، هم شعر ساز و هم گذشته از همه این‌ها به قدری علاقمند به وطنش باشد که جان خود را در راه آن این طور تمام کند، بدون این که به قدر سرموئی آرزوی مقام و مرتبه‌ای را داشته باشد."


عارف در جای دیگر در چند بیت گوید:

مرا یک سوالیست بی گفت وگو
تو را گر جوابی است با من بگو
به من از چه روی این همه دشمنید
برای چه راضی به مرگ منید
سزاوار بی مهری از چیستم
من ایرانیم اجنبی نیستم
به من از چه ئید اینهمه سر گران
چه گوئیدم ای بی پدر مادران ...


ادامه در پست بعد 👇




📌#درگذشت دوم بهمن ۱۳۱۲
#نشر_آگاهی
#فرهنگ_و_ادبیات
#تاریخ_مشروطه


🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران (تهران)

🆔 @KSMtehran
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 از خون جوانان وطن ... نیم نگاهی به زندگی #عارف_قزوینی، پس از پیروزی مشروطیت نویسنده: عبدالرضا قنبری قسمت سوم (پایانی) 🔹 آن چنان زندگانی بر عارف سخت وعرصه بر وی تنگ گردیده که می گوید: " آخر این چه بدبختی بود که دامن‌‌گیر من شده است. فرمانفرما با…
ادامه از پست قبل👆



🔹 عارف بزرگترین شاعر وطنی و ملی معاصر، از عناصر پاک نهادی بود که جز به هوای آزادی و سعادت وطن نمی سرود و آرزویی به غیر از پیشرفت ایران نداشت. اوبسیار با گذشت ومهربان و پاک و بی‌آلایش بود.در دلش کینه ودشمنی کسی را نگاه نمی‌داشت، اگر کسی طرف بغض ونفرتش بود، یک سلام و احوال‌پرسی از وی می‌کرد، عارف بدی‌های او را فراموش می کرد. مناعت طبع وی مانع از آن می‌شد که دست نیاز به سوی کسی دراز کند؛

" ... من از هیچ یک از افراد ملت هر که باشد هیچ چیز متوقع نیستم:

ننگ آیدم ز ظل هما گرچه چرخ دون
می پرورد به سایه بال مگس مرا."

"... تنها در تمام این مدت خداشناسی من، این یک خواهش را از خدا کرده و آن این بود که عمر مرا بشرافت گذارنیده، محتاج به غیر خود نکند."

▪️ سر انجام در روز یک شنبه دوم بهمن ۱۳۱۲ خورشیدی ، ساعت ۱۲ ، در شهر همدان ،درحالی که عارفانه ۵۴ سال داشت، مرگ زودرس به سراغش آمد و به سرای جاودانگی شتافت. چنین گویند که در آخرین لحظات پس از دیدن آفتاب و آسمان آبی وطن، از پنجره اتاق، گفت: " ستایش مر آن ایزد تابناک که پاک آمدم ، پاک رفتم به خاک."

🔹 جنازه عارف را در صندوق چوبین زیبایی که قبلا تهیه شده بود، نهادند و با دسته گل‌هایی تزئین کردند ودر مجاورت آرامگاه ابن سینا به خاک سپرده شد. عارف در دل‌های پیر و جوان، بزرگ وکوچک، زن ومرد ایرانی، مقام بزرگی دارد وهمه وی را به نام پیش آهنگ آزادی و وطن دوستی، ستایش کرده و نام پر افتخارش را فراموش نخواهند کرد.روانش شاد باد!

از سروده های به یاد ماندنی عارف ،شعر زیر است؛

" از خون جوانان وطن لاله دمیده
واز ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
از دست عدو ناله من از سر درد است
اندیشه هر آن کس کند از مرگ، نه مرداست
جان بازی عشاق نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست کنون وقت نبرد است
چه کج رفتاری ای چرخ
چه بدرفتاری ای چرخ..."

منابع:

- باستانی پاریزی، محمد ابراهیم،تلاش برای آزادی،چاپ اول، ۱۳۸۳، تهران، نشرعلم

- آزاد، سیف، دیوان عارف، ۱۳۴۲، تهران، امیرکبیر

- رضوانی، محمد اسمعیل، انقلاب مشروطیت ایران، چاپ سوم، ۱۳۵۶، تهران،شرکت سهامی کتاب‌های جیبی.





📌#درگذشت دوم بهمن ۱۳۱۲
#نشر_آگاهی
#فرهنگ_و_ادبیات
#تاریخ_مشروطه


🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران (تهران)

🆔 @KSMtehran
📚 #معرفی_کتاب

🔹 نام کتاب: حیوان_قصه‌گو
🔹 نویسنده: جاناتان_گاتشال
🔹ترجمه: عباس_مخبر
🔹انتشارات: نشر مرکز



🔹 نویسندهٔ کتاب نام فرعی کتاب را این‌گونه گذاشته است: «چگونه قصه‌ها ما را انسان می‌کنند. در واقع یکی از مفاهیم این کتاب این است که چگونه ما با قصه‌گویی از حیواناتی که از نظر ساختار ژنتیکی نزدیک به ما هستند متمایز می‌شویم.»

🔹 «حیوان قصه‌گو» راجع به‌این صحبت می‌کند که نوعی گرایش یا کشش فطری در ما انسان‌ها وجود دارد که برای فهم و درک جهان قصه ببافیم و قصه‌هایی که دیگران ساخته‌اند و بافته‌اند را باور کنیم.

🔹 در واقع داستان‌ها شیوه‌ای هستند که ما فارغ از «تفکر علمی» و «تفکر نقاد» جهان را می‌فهمیم. پنجره فهم جهانِ پیچیده، آشوبناک و غیرمنسجم برای ذهن ابتدایی ما، چیدن پدیده‌ های جهان در یک ساختار داستانی است و همین منجر به‌این می‌شود که ما ساعت‌های زیادی در روز را در حال قصه تعریف کردن یا قصه گوش کردن باشیم.
 
معرفی این کتاب ازصفحه ی @drsargolzaei


#نشر_آگاهی
#آموزش_پرورش
#فرهنگ_و_ادبیات
#قصه_درمانی
#کتاب_کودک



🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران (تهران)


🆔 @KSMtehran