کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
2.06K subscribers
8.5K photos
950 videos
59 files
3.78K links
ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران)

بازتاب‌دهنده مواضع و خبرهای کانون صنفی معلمان ایران (تهران)
@Ertebat_Ba_KSMtehran
Download Telegram
💠 از خون جوانان وطن ...

نیم نگاهی به زندگی #عارف_قزوینی، پس از پیروزی مشروطیت

نویسنده: عبدالرضا قنبری

قسمت سوم (پایانی)

🔹 آن چنان زندگانی بر عارف سخت وعرصه بر وی تنگ گردیده که می گوید:
" آخر این چه بدبختی بود که دامن‌‌گیر من شده است. فرمانفرما با من بد، سلیمان میرزا بد، قوام السلطنه بد، تقی زاده هم بد، نصرالدوله بد، ملک الشعرا بد، مرتجع و آزادی خواه هر دو دشمن، من از هر طرف هدف تیر کینه خواهی شده."

🔹 برای دانستن حال اسف‌انگیز وافسرده آن پژمرده دل، این چند بیت نیز بهترین گواه است:

" محیط گریه و اندوه و غصه و محنتم کسی که یک نفس آسودگی ندید منم
چو شمع آب شدم بسکه سوختم فریاد که دیگران ننشستند پای سوختنم"

و در جای دیگر با سوز دل ودرد وپریشانی می گوید:

" من بهر شاخی ازین باغ زبیداد محیط آشیان بستم از آنجا پر من وا می‌کرد
تلخکامی من از زندگی این بس که دلم شهد آسایش از مرگ تمنا می کرد."

🔹 اندک اندک در دفتر عارف،اشعار ملی ومهیج وشور انگیز، جای خود را به غزلیات و نوشته های تلخ وگاه نوش ونیش داد، اشعاری که بر اثر حوادث روزگار وپیش آمدهای ناگوار سروده شد، مورد پسند عده‌ای نبود.شاعر این قبیل اشعار و مطالب را برای تسکین خود در مقابل دردها و مصیبت‌ها سرود.

" باد خزانی زد ناگهانی کرد آنچه دانی
برهم زد ایام نشاط و روزگار کامرانی
ظلم خزان کرد با گلستان کرد
دانی چسان کردآن‌سان که من کردم،
بدور زندگی با زندگانی چون من،
فراری بلبل به خواری با سوگواری
گل از نظرها محو شد، همچون خیالات جوانی
کار گلزار زار شد، زار شد پدیدار
دیو دی، یا خود بلای آسمانی."

🔹 عارف در پاسخ به نامه‌ی دوستش، محمدرضا خان هزار، به تاریخ ۲۵ آذر ۱۳۱۰ می نویسد:

"...از پریشان نویسی من تعجب نکنید برای اینکه محیط کشور من، کاری با من کرد که بقول آن شاعر کرد: سرمای دی به طفل یتیم لخت پا برهنه وباد به چادر ریش ریش پاره پاره نکرده است، پس وقتی که یک مجسمه بدبختی وپریشان روزگاری، قلم به دست بگیرد،‌ جز پریشان‌نویسی کاری ندارد.

بلی #بزرگترین گناه_من که کوچکترین مکافات آن اعدام است، همین که #ایرانیم. کدام گناه بالاتر از داشتن خون پاک است، من چشمم کور، برای خاطر همین گناه غیر قابل بخشش، باید به بدترین زحمت و ذلت و بدبختی در گوشه وکنار این دیار، زجرکش شده وچند روز آخر عمر هم دو سه سگ ویک کلفت بدبخت... بالای سرم نباشد. یا اگر کسی خواست بیاید، سگ های من حق دخالت در کار مرده من هم ، به این مردمان حق نشناس ندهند...دوست من ... من یک آدم عاجز وبی دست و پائی نبودم که نتوانم برای خود یک زندگانی بهتر از این تدارک کنم. ممکن بود با پول دو سه نمایش، یک ده ییلاقی برای امروز خود خریده و محتاج کسی نباشم. آقای هزار! من یک آدم بی انصاف خودستایی نیستم، ولی بدانید من که زود می‌میرم اما مادر ایران قرن‌ها مانند من پسری به وجود نخواهد آورد، زیرا طبیعت چهار پنج چیز تنها به من داده که یحتمل در گذشته و آینده همه آنها را به یک نفر نداده ونخواهد داد، خیلی به ندرت واقع می شود که یک نفر هم استاد موسیقی باشد، هم خواننده ای بی نظیر، هم اول آهنگ ساز، یعنی مبتکر در آهنگ، هم شعر ساز و هم گذشته از همه این‌ها به قدری علاقمند به وطنش باشد که جان خود را در راه آن این طور تمام کند، بدون این که به قدر سرموئی آرزوی مقام و مرتبه‌ای را داشته باشد."


عارف در جای دیگر در چند بیت گوید:

مرا یک سوالیست بی گفت وگو
تو را گر جوابی است با من بگو
به من از چه روی این همه دشمنید
برای چه راضی به مرگ منید
سزاوار بی مهری از چیستم
من ایرانیم اجنبی نیستم
به من از چه ئید اینهمه سر گران
چه گوئیدم ای بی پدر مادران ...


ادامه در پست بعد 👇




📌#درگذشت دوم بهمن ۱۳۱۲
#نشر_آگاهی
#فرهنگ_و_ادبیات
#تاریخ_مشروطه


🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران (تهران)

🆔 @KSMtehran