💠#آخر_هفته_با_کتاب
📚 یک انقلاب ذهنی:
روشنگری رادیکال و خاستگاههای فکری دموکراسی مدرن
جاناتان ایزرائیل، مزدا موحد، نشربیدگل، ۱۴۰۲
جاناتان ایزرائیل پژوهشگر تاریخ است و کارهایش را میتوان در چهار حوزه اصلی طبقهبندی کرد:
تاریخ هلند، عصر روشنگری، فلسفه اسپینوزا و یهودیان اروپا.
از جهتی میتوان نوع تحقیقات او را با آثار آیزیا برلین در تاریخ اندیشهها مقایسه کرد. در زمینه تاریخ فکری عصر روشنگری، چند اثر از او منتشر شده است، همگی در فاصله سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۹. محققی است که نظریه «روشنگری رادیکال» را مطرح کرده و نقش اسپینوزا (۱۶۳۲ تا ۱۶۷۷) و حلقه پیروان فکری او را در این زمینه تبیین کرده است.
خصوصیت کار او، که آن را از اغلب آثار دیگر راجع به روشنگری متمایز میسازد، این است که در مطالعه عوامل موثر بر انقلابهای اروپا و آمریکا، بر خلاف رویه غالب، اولویت درجه اول را به تکاپوهای فکری و اندیشههای فلسفی میدهد تا عوامل اجتماعی و اقتصادی. به عبارت دیگر، میخواهد بگوید انقلاب فکری مقدم بوده است بر انقلاب عملی. یعنی ابتدا تحولی در ذهن و هستیشناسی رخ داد و سپس نتایج سیاسی و عینی آن به واسطه انقلاب، از جمله در آمریکا، فرانسه و انگلستان پدیدار شد. البته اکثریت مورخان زیر بار این نظریه نمیروند و نمیخواهند بپذیرند که عقاید نقشی اساسی در انقلابها داشت داشتهاند، ولی جاناتان ایزرائیل تلاش کرده است با تبیین مجادلهها و مناقشههای نظری بزرگ در دهههای ۱۷۷۰ و ۱۷۸۰ نشان دهد که نمیتوان نقش موثر عقاید را در وقوع انقلابها نادیده گرفت.
روشنگری رادیکال بر مجموعهای از اصول بنیادین استوار بود: دموکراسی، برابری نژادی و جنسیتی، آزادی فردی، انتخاب سبک زندگی، آزادی مطلق اندیشه، بیان و مطبوعات، سلب مرجعیت از دین در قانونگذاری و آموزش، و جدایی کامل کلیسا از دولت. این اصول تا پیش از انقلاب آمریکا (۱۷۶۵ تا ۱۷۸۳) در هیچ کجای دنیا مقبولیت عام نداشت. چه بسا بتوان گفت که بعد از آن نیز تا پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵) که جهان از لهیب جنگ و از نهیب تجربه نازیسم به عنوان بزرگترین حکومت ضد روشنگری به فریاد آمد، ضرورت ارزشهای دموکراسی محور کاملاً درک نشده بود.
کتاب از مقدمه، شش فصل و نتیجهگیری پایانی ترتیب یافته و نویسنده هر فصل را به موضوعی اختصاص داده و تلاش کرده جدال نظری میان جریان اصلی روشنگری و روشنگری رادیکال بر سر آن موضوع را نشان دهد. مثلاً در فصل اول که درباره مفهوم پیشرفت یا همان ترقی است، توضیح میدهد که برخلاف روشنگری میانهرو، که تلقی نخبهگرایانه محدودی از پیشرفت داشت، روشنگری رادیکال با درک گستردهتری به مقوله پیشرفت توجه میکرد و رهایی از مناسبات سلطنت و اشراف را لازمه ضروری آن میدانست. پیشرفت در تلقی آنها ملازم بود با تغییر نگرشها و باژگون شدن نظم سلطنتی-اشرافی-کلیساییِ حاکم.
فصل دوم درباره دموکراسی است به عنوان خواست اصلی روشنگری رادیکال، که در مقابل میل روشنگری میانهرو برای حفظ سلسله مراتب اجتماعی قرار میگیرد. مثلاً یکی از گرفتاریهای رویکرد روشنگری میانهرو این بود که برای بردهداری چارهای نداشت، زیرا لازمه دموکراسی برابری بود و متفکران جریان اصلی روشنگری، در بهترین حالت، برابری معنوی انسانها نزد پروردگار را میپذیرفتند و قائل به برابری مدنی نبودند. اما روشنگری رادیکال، به میانجی مفهوم نفع عمومی، صورتبندی تازهای از دموکراسی به دست داد: دموکراسی در نظام جدید به معنی تفویض قدرت به نفع همه جامعه است، برخلاف حکومت در نظام قدیمی، که تصرف قدرت برای فربهتر کردن صاحبان قدرت بود.
به همین ترتیب، فصلهای دیگر کتاب به موضوعات مورد مناقشه میان دو جریان میانهرو و رادیکال اختصاص یافتهاند از قبیل برابری، اقتصاد آزاد، جنگ و صلح (و ایده صلح پایدار)، فلسفه اخلاق، رواداری و فلسفهورزی.
کتاب متنی ساده و ترجمهای روان دارد و مطالعه آن، خصوصا با عینک وضعیت امروز و با نگاهی به تاریخ اندیشه تجدد در ایران، راهنماییهای مفید و با ارزشی برای ما ایرانیان میتواند داشته باشد.
✍ #حسین_فراستخواه
#نگاه_نو
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/269
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
📚 یک انقلاب ذهنی:
روشنگری رادیکال و خاستگاههای فکری دموکراسی مدرن
جاناتان ایزرائیل، مزدا موحد، نشربیدگل، ۱۴۰۲
جاناتان ایزرائیل پژوهشگر تاریخ است و کارهایش را میتوان در چهار حوزه اصلی طبقهبندی کرد:
تاریخ هلند، عصر روشنگری، فلسفه اسپینوزا و یهودیان اروپا.
از جهتی میتوان نوع تحقیقات او را با آثار آیزیا برلین در تاریخ اندیشهها مقایسه کرد. در زمینه تاریخ فکری عصر روشنگری، چند اثر از او منتشر شده است، همگی در فاصله سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۹. محققی است که نظریه «روشنگری رادیکال» را مطرح کرده و نقش اسپینوزا (۱۶۳۲ تا ۱۶۷۷) و حلقه پیروان فکری او را در این زمینه تبیین کرده است.
خصوصیت کار او، که آن را از اغلب آثار دیگر راجع به روشنگری متمایز میسازد، این است که در مطالعه عوامل موثر بر انقلابهای اروپا و آمریکا، بر خلاف رویه غالب، اولویت درجه اول را به تکاپوهای فکری و اندیشههای فلسفی میدهد تا عوامل اجتماعی و اقتصادی. به عبارت دیگر، میخواهد بگوید انقلاب فکری مقدم بوده است بر انقلاب عملی. یعنی ابتدا تحولی در ذهن و هستیشناسی رخ داد و سپس نتایج سیاسی و عینی آن به واسطه انقلاب، از جمله در آمریکا، فرانسه و انگلستان پدیدار شد. البته اکثریت مورخان زیر بار این نظریه نمیروند و نمیخواهند بپذیرند که عقاید نقشی اساسی در انقلابها داشت داشتهاند، ولی جاناتان ایزرائیل تلاش کرده است با تبیین مجادلهها و مناقشههای نظری بزرگ در دهههای ۱۷۷۰ و ۱۷۸۰ نشان دهد که نمیتوان نقش موثر عقاید را در وقوع انقلابها نادیده گرفت.
روشنگری رادیکال بر مجموعهای از اصول بنیادین استوار بود: دموکراسی، برابری نژادی و جنسیتی، آزادی فردی، انتخاب سبک زندگی، آزادی مطلق اندیشه، بیان و مطبوعات، سلب مرجعیت از دین در قانونگذاری و آموزش، و جدایی کامل کلیسا از دولت. این اصول تا پیش از انقلاب آمریکا (۱۷۶۵ تا ۱۷۸۳) در هیچ کجای دنیا مقبولیت عام نداشت. چه بسا بتوان گفت که بعد از آن نیز تا پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵) که جهان از لهیب جنگ و از نهیب تجربه نازیسم به عنوان بزرگترین حکومت ضد روشنگری به فریاد آمد، ضرورت ارزشهای دموکراسی محور کاملاً درک نشده بود.
کتاب از مقدمه، شش فصل و نتیجهگیری پایانی ترتیب یافته و نویسنده هر فصل را به موضوعی اختصاص داده و تلاش کرده جدال نظری میان جریان اصلی روشنگری و روشنگری رادیکال بر سر آن موضوع را نشان دهد. مثلاً در فصل اول که درباره مفهوم پیشرفت یا همان ترقی است، توضیح میدهد که برخلاف روشنگری میانهرو، که تلقی نخبهگرایانه محدودی از پیشرفت داشت، روشنگری رادیکال با درک گستردهتری به مقوله پیشرفت توجه میکرد و رهایی از مناسبات سلطنت و اشراف را لازمه ضروری آن میدانست. پیشرفت در تلقی آنها ملازم بود با تغییر نگرشها و باژگون شدن نظم سلطنتی-اشرافی-کلیساییِ حاکم.
فصل دوم درباره دموکراسی است به عنوان خواست اصلی روشنگری رادیکال، که در مقابل میل روشنگری میانهرو برای حفظ سلسله مراتب اجتماعی قرار میگیرد. مثلاً یکی از گرفتاریهای رویکرد روشنگری میانهرو این بود که برای بردهداری چارهای نداشت، زیرا لازمه دموکراسی برابری بود و متفکران جریان اصلی روشنگری، در بهترین حالت، برابری معنوی انسانها نزد پروردگار را میپذیرفتند و قائل به برابری مدنی نبودند. اما روشنگری رادیکال، به میانجی مفهوم نفع عمومی، صورتبندی تازهای از دموکراسی به دست داد: دموکراسی در نظام جدید به معنی تفویض قدرت به نفع همه جامعه است، برخلاف حکومت در نظام قدیمی، که تصرف قدرت برای فربهتر کردن صاحبان قدرت بود.
به همین ترتیب، فصلهای دیگر کتاب به موضوعات مورد مناقشه میان دو جریان میانهرو و رادیکال اختصاص یافتهاند از قبیل برابری، اقتصاد آزاد، جنگ و صلح (و ایده صلح پایدار)، فلسفه اخلاق، رواداری و فلسفهورزی.
کتاب متنی ساده و ترجمهای روان دارد و مطالعه آن، خصوصا با عینک وضعیت امروز و با نگاهی به تاریخ اندیشه تجدد در ایران، راهنماییهای مفید و با ارزشی برای ما ایرانیان میتواند داشته باشد.
✍ #حسین_فراستخواه
#نگاه_نو
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/269
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
..