🖋 #روز_قلم
#داستانک
«شیفت ویژه»
نویسنده: #جعفر_ابراهیمی
اولین بار بود که این کار را میکرد. حالش بد شد و هر چه خورده بود را بالا آورد و بعد توی آینه که نگاه کرد انگار چیزی توی چشمش تاب می خورد. خیره که شد سرش گیج رفت و افتاد. انگار از داخل آینه از میان چشمانش یک جفت چشم بیرون می زد . تازه فهمیده بود چه کاری کرده، باورش نمیشد که یک بار دیگر هم بتواند. ولی کرده بود، بارها.
بعدها هم اینطور برای زنش جا انداخته بود که چهارشنبه ها شیفت ویژه دارد و کارش تا اذان صبح طول می کشد. و هر باری هم که زنگ زده بود تا به زنش بگوید این هفته هم شیفت ویژه دارد تلفن را که قطع میکرد با خودش گفته بود دیگر نمی کنم اما باز ...
حالا دیگر توی کارش وارد بود و سعی می کرد هیچ موقع چشم توی چشم نشود یاد اولین بار که میافتاد احساس می کرد یک جفت چشم پشت سر او حرکت می کند و هر لحظه ممکن است از دیوار روبرو یا از صفحه تلفن بیرون بزند حتی یکبار که زنش را بغل کرده بود و سنگینی چانه اش را روی شانه سمت چپ زنش انداخته بود و داشت توی آینه چنگ زدنش به موهای زن را تماشا می کرد احساس کرده بود یک جفت چشم از داخل آینه انگار دارد نگاهش می کند. زنش را هل داد عقب .شانس آورد که زن با پشت سرش نرفته بود توی آینه.
حالا سعی می کرد فاصله و زاویه اش طوری باشد که چشمش با چشمان آنها گره نخورد. البته همان یکبار هم اگر از سر کنجکاوی زود نمی آمد اصلا آن صورت را نمیدید. برای همین زمان را هم خوب می شناخت دقیقا وقتش را می شناخت. چند ثانیه قبل از شروع کار وارد سالن می شد، سعی می کرد اصلا گوش ندهد و چیزی نشنود. می دانست هر کلمه ای که بشنود تا مدت ها روی مغزش رژه می رود.
همیشه به بار اولی ها می گفت تو این کار نه چشم لازم است نه گوش و نه احساس. باید همه چیز رو بذاری کنار و تو یک لحظه خلاصش کنی. بعضی موقع هم به آنها می گفت اگر دوست دارند بیایند کارش را از نزدیک ببینند.
همیشه از پشت به محکوم نزدیک می شد اول یک تکان کوچک به صندلی می داد طوری که فکر کند زیر پایش خالی شده است بعد در یک حرکت صندلی را از زیر پایش می کشید و سعی می کرد دست و پا زدن ها را نبیند برمی گشت به سمت در خروجی و یکراست می رفت سمت دستشویی اول آبی به صورت می زد تو آینه با ترس چشمانش را نگاه می کرد وضو می گرفت و آنقدر همانجا می ماند تا اذان دهند نماز که می خواند آرام می شد.
#فرهنگ
#داستانک
#اعدام
#نه_به_اعدام
#قلم
#روز_قلم
📌 #معلم_زندانی آزاد باید گردد
🔗 ارجاع به اصل ۲۶ و ۲۷ قانون اساسی
#حق_تشکل
#حق_تجمع
#حق_اعتراض
#معلمان_زندانی
#آزادی_معلمان_زندانی
#توقف_پرونده_سازی
#اعتراضات_سراسری_معلمان
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
✅ با ما در ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران) همراه شوید.
✅✅ لینک عضویت در کانال
👇👇👇
https://tttttt.me/KSMtehran
#داستانک
«شیفت ویژه»
نویسنده: #جعفر_ابراهیمی
اولین بار بود که این کار را میکرد. حالش بد شد و هر چه خورده بود را بالا آورد و بعد توی آینه که نگاه کرد انگار چیزی توی چشمش تاب می خورد. خیره که شد سرش گیج رفت و افتاد. انگار از داخل آینه از میان چشمانش یک جفت چشم بیرون می زد . تازه فهمیده بود چه کاری کرده، باورش نمیشد که یک بار دیگر هم بتواند. ولی کرده بود، بارها.
بعدها هم اینطور برای زنش جا انداخته بود که چهارشنبه ها شیفت ویژه دارد و کارش تا اذان صبح طول می کشد. و هر باری هم که زنگ زده بود تا به زنش بگوید این هفته هم شیفت ویژه دارد تلفن را که قطع میکرد با خودش گفته بود دیگر نمی کنم اما باز ...
حالا دیگر توی کارش وارد بود و سعی می کرد هیچ موقع چشم توی چشم نشود یاد اولین بار که میافتاد احساس می کرد یک جفت چشم پشت سر او حرکت می کند و هر لحظه ممکن است از دیوار روبرو یا از صفحه تلفن بیرون بزند حتی یکبار که زنش را بغل کرده بود و سنگینی چانه اش را روی شانه سمت چپ زنش انداخته بود و داشت توی آینه چنگ زدنش به موهای زن را تماشا می کرد احساس کرده بود یک جفت چشم از داخل آینه انگار دارد نگاهش می کند. زنش را هل داد عقب .شانس آورد که زن با پشت سرش نرفته بود توی آینه.
حالا سعی می کرد فاصله و زاویه اش طوری باشد که چشمش با چشمان آنها گره نخورد. البته همان یکبار هم اگر از سر کنجکاوی زود نمی آمد اصلا آن صورت را نمیدید. برای همین زمان را هم خوب می شناخت دقیقا وقتش را می شناخت. چند ثانیه قبل از شروع کار وارد سالن می شد، سعی می کرد اصلا گوش ندهد و چیزی نشنود. می دانست هر کلمه ای که بشنود تا مدت ها روی مغزش رژه می رود.
همیشه به بار اولی ها می گفت تو این کار نه چشم لازم است نه گوش و نه احساس. باید همه چیز رو بذاری کنار و تو یک لحظه خلاصش کنی. بعضی موقع هم به آنها می گفت اگر دوست دارند بیایند کارش را از نزدیک ببینند.
همیشه از پشت به محکوم نزدیک می شد اول یک تکان کوچک به صندلی می داد طوری که فکر کند زیر پایش خالی شده است بعد در یک حرکت صندلی را از زیر پایش می کشید و سعی می کرد دست و پا زدن ها را نبیند برمی گشت به سمت در خروجی و یکراست می رفت سمت دستشویی اول آبی به صورت می زد تو آینه با ترس چشمانش را نگاه می کرد وضو می گرفت و آنقدر همانجا می ماند تا اذان دهند نماز که می خواند آرام می شد.
#فرهنگ
#داستانک
#اعدام
#نه_به_اعدام
#قلم
#روز_قلم
📌 #معلم_زندانی آزاد باید گردد
🔗 ارجاع به اصل ۲۶ و ۲۷ قانون اساسی
#حق_تشکل
#حق_تجمع
#حق_اعتراض
#معلمان_زندانی
#آزادی_معلمان_زندانی
#توقف_پرونده_سازی
#اعتراضات_سراسری_معلمان
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
✅ با ما در ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران) همراه شوید.
✅✅ لینک عضویت در کانال
👇👇👇
https://tttttt.me/KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
بازتابدهنده مواضع و خبرهای کانون صنفی معلمان ایران (تهران)
@Ertebat_Ba_KSMtehran
بازتابدهنده مواضع و خبرهای کانون صنفی معلمان ایران (تهران)
@Ertebat_Ba_KSMtehran
💠 #تقویم
🔺امروز در تقویم:
▪️مصادف است با سیزدهمین سالگرد آغاز #حصر #میرحسین_موسوی، #زهرا_رهنورد و #مهدی_کروبی، از چهرههای ارشد اعتراضهای انتخاباتی سال ۸۸.
درسال ۸۹، بهدعوت موسوی و کروبی، یک راهپیمایی اعتراضآمیز برای حمایت از قیامهای بهار عربی در تونس و مصر در تهران و دوسه شهر دیگر ایران برپا شد و به خشونت کشیده شد و همزمان با آن این چهرههای سیاسی در حصر رفتند.
▪️ مصادف است با سیوپنجمین سالروز صدور فتوای #اعدام برای #سلمان_رشدی، نویسنده انگلیسی هندیتبار از سوی آیتالله خمینی به دلیل نوشتن رمان «آیات شیطانی» که توهین به پیامبر اسلام دانسته شده بود. رشدی چندیپیش در یک حمله با سلاح سرد، بینایی یک چشمش را از کف داد.
پیش از آن در سال ۶۴، ترجمه فارسی «بچههای نیمهشب» رمان دیگر رشدی که او را به شهرت رسانده بود جایزه کتاب سال جمهوریاسلامی را برده بود. مهدی سحابی این کتاب را ترجمه کرده بود.
▪️مصادف است با روز #ولنتاین یا روز عشق در تقویم میلادی. این روز منسوب است به قدیس یا کشیشافسانهای در دوران روم باستان با نام والنتین که گویا در یک روایت در دوران ممنوعیت ازدواج برای مردان جوان رومی، مخفیانه مردان و زنان جوان عاشق را به عقد هم درمیآورده و جانش را به دلیل همین گردنکشی از قانون مزبور از دست میدهد.
#روزآروز
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺امروز در تقویم:
▪️مصادف است با سیزدهمین سالگرد آغاز #حصر #میرحسین_موسوی، #زهرا_رهنورد و #مهدی_کروبی، از چهرههای ارشد اعتراضهای انتخاباتی سال ۸۸.
درسال ۸۹، بهدعوت موسوی و کروبی، یک راهپیمایی اعتراضآمیز برای حمایت از قیامهای بهار عربی در تونس و مصر در تهران و دوسه شهر دیگر ایران برپا شد و به خشونت کشیده شد و همزمان با آن این چهرههای سیاسی در حصر رفتند.
▪️ مصادف است با سیوپنجمین سالروز صدور فتوای #اعدام برای #سلمان_رشدی، نویسنده انگلیسی هندیتبار از سوی آیتالله خمینی به دلیل نوشتن رمان «آیات شیطانی» که توهین به پیامبر اسلام دانسته شده بود. رشدی چندیپیش در یک حمله با سلاح سرد، بینایی یک چشمش را از کف داد.
پیش از آن در سال ۶۴، ترجمه فارسی «بچههای نیمهشب» رمان دیگر رشدی که او را به شهرت رسانده بود جایزه کتاب سال جمهوریاسلامی را برده بود. مهدی سحابی این کتاب را ترجمه کرده بود.
▪️مصادف است با روز #ولنتاین یا روز عشق در تقویم میلادی. این روز منسوب است به قدیس یا کشیشافسانهای در دوران روم باستان با نام والنتین که گویا در یک روایت در دوران ممنوعیت ازدواج برای مردان جوان رومی، مخفیانه مردان و زنان جوان عاشق را به عقد هم درمیآورده و جانش را به دلیل همین گردنکشی از قانون مزبور از دست میدهد.
#روزآروز
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #تقویم
🔺امروز در تقویم:
▪️مصادف است با شصتوپنجسالهشدن #شهریار_مندنیپور، داستاننویس شناختهشدهی ایرانی.
از او که از شاگردان #هوشنگ_گلشیری و مدتها سردبیر هفتهنامه ادبی توقیفشده «عصرپنجشنبه» بود، مجموعه داستان «شرق بنفشه» و رمان «دلدلدادگی» بیشاز آثار دیگرش مورد توجه قرار گرفت.
او سالها است در آمریکا زندگی میکند و مدتی هم در هاروارد درس داده.
▪️مصادف است با ۷۱سالگی #داریوش_طلایی، نوازنده چیرهدست تار و سهتار.
طلایی از شاگردان علیاکبر شهنازی بوده و از آثار شناختهشدهاش میتوان به آلبوم «ردیف میرزاعبدالله» و شرکت در آلبوم مشهور و پرفروش «دود و عود» با آهنگسازی پرویز مشکاتیان و آواز محمدرضا شجریان است.
▪️مصادف است با چهلوپنجمین سالگرد #اعدام امیران ارتش دوران پهلوی؛ #نعمتالله_نصیری، سومین رئیسساواک؛ #منوچهر_خسروداد، فرمانده هوانیروز؛ #رضا_ناجی، فرماندار نظامی اصفهان و #مهدی_رحیمی، فرماندار نظامی تهران، به حکم دادگاه انقلاب.
#روزآروز
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺امروز در تقویم:
▪️مصادف است با شصتوپنجسالهشدن #شهریار_مندنیپور، داستاننویس شناختهشدهی ایرانی.
از او که از شاگردان #هوشنگ_گلشیری و مدتها سردبیر هفتهنامه ادبی توقیفشده «عصرپنجشنبه» بود، مجموعه داستان «شرق بنفشه» و رمان «دلدلدادگی» بیشاز آثار دیگرش مورد توجه قرار گرفت.
او سالها است در آمریکا زندگی میکند و مدتی هم در هاروارد درس داده.
▪️مصادف است با ۷۱سالگی #داریوش_طلایی، نوازنده چیرهدست تار و سهتار.
طلایی از شاگردان علیاکبر شهنازی بوده و از آثار شناختهشدهاش میتوان به آلبوم «ردیف میرزاعبدالله» و شرکت در آلبوم مشهور و پرفروش «دود و عود» با آهنگسازی پرویز مشکاتیان و آواز محمدرضا شجریان است.
▪️مصادف است با چهلوپنجمین سالگرد #اعدام امیران ارتش دوران پهلوی؛ #نعمتالله_نصیری، سومین رئیسساواک؛ #منوچهر_خسروداد، فرمانده هوانیروز؛ #رضا_ناجی، فرماندار نظامی اصفهان و #مهدی_رحیمی، فرماندار نظامی تهران، به حکم دادگاه انقلاب.
#روزآروز
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran