💢خبر مهم📢
🍃✅ انتشار هفتهنامۀ زمان ظهور 🗞
🍃✅ #نشریه_شماره_193 🗞
✍️ در این شماره از هفتهنامۀ زمان ظهور میخوانیم:
▫️چرا جنبش یمانی یک پارادایم جدید در حاکمیت سیاسی است؟
▫️گفتگوی داستانی دربارهٔ دعوت فرستادهٔ عیسی مسیح |قسمت پنجم
▫️ذبیح در پرده
▫️پاسخ به تئوفان اعترافکننده |قسمت هفتم
🔗 دانلود هفتهنامه زمان ظهور
📌با ما همراه باشید...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
👏 @Zaman_Zohour
🍃
🍃
▫️چرا جنبش یمانی یک پارادایم جدید در حاکمیت سیاسی است؟
▫️گفتگوی داستانی دربارهٔ دعوت فرستادهٔ عیسی مسیح |قسمت پنجم
▫️ذبیح در پرده
▫️پاسخ به تئوفان اعترافکننده |قسمت هفتم
📌با ما همراه باشید...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤25🕊3👍2
هفتهنامه زمان ظهور شماره 193.pdf
4.3 MB
🗞هفتهنامه زمان ظهور
📌با ما همراه باشید...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤34👍6🕊3
#نشریه_شماره_193
#یمانی
❄️ چرا جنبش یمانی یک پارادایم جدید در حاکمیت سیاسی است؟
✍️ به قلم: زهرا محمدی
«یا امر به معروف و نهی از منکر میکنید، یا بدترین شما بر شما مسلط خواهند شد. آنگاه نیکانتان دعا میکنند و دعایشان مستجاب نخواهد شد.»[1]
💢مقدمه
نظم جدید جهانی با چالشهای بزرگی مانند بحران محیط زیست، رکود اقتصادی، عمیقتر شدن نابرابری اجتماعی و اقتصادی، جنگ و بیماریهای همهگیر آغاز شده است. اعتراضات اجتماعی از چین و هنگکنگ تا عراق و سریلانکا و فرانسه و ایران و افغانستان و یمن و آمریکای شمالی و جنوبی، فریادهای مردم بر سر این وضعیت بحرانی است،[2] فریادی که هنوز گوش شنوایی نیافته. سطح اعتماد عمومی به رهبران و جریانهای سیاسی روزبهروز رو به کاهش است[3] و این موضوعی است که میتواند بسترساز جنگها و تنشهای بیشتری در سطح جهان شود.[4]
🗣 در این وضعیت آشفته، مردم مسلمان که اغلب در خاورمیانه و شمال آفریقا ساکناند، 20 درصد از جمعیت جهان را تشکیل میدهند. علیرغم اینکه مسلمانان ۷۰ درصد از منابع طبیعی را در کشورهای خود دارند، اما نیمی از فقیرترین مردم جهان را تشکیل میدهند.[5] این نسبتهای معنادار ما را بهصرافت میاندازد که همچنان پس از گذشت قرنها از منسوخ شدن رسمی بردهداری و استعمار، صورتهای جدیدی از استعمار و استضعاف در جهان ادامه دارد. تصاحب منابع، ایجاد روابط اجتماعی جدید برای تثبیت این تصاحب، تمرکز شدید ثروت حاصل از این تصاحب ]در دست گروهی اقلیت[ و در نهایت ایدئولوژیهایی[6] برای بیان داستانی متفاوت از آنچه واقعاً در حال وقوع است ادامه دارد.[7] دموکراسی بهعنوان مهمترین این ایدئولوژیهاست که برای بیان داستان انسان متمدن/عقبمانده استفاده میشود. دوگانهای که هر آنچه را خوبی است به اولی و هر آنچه را شر و بدی است به دومی نسبت میدهد. اما صداقت این ایدئولوژی و داستانها و هویتهای تاریخی که حول آن ساختهشده، بیش از پیش مورد سؤال است.
🔺 امروز آزادیْ بهخصوص از سوی لیبرالها، بهعنوان برترین و خواستنیترین ارزش در جهان، تأیید و تثبیت و تبلیغ شده است،[8] اما آیا امکان آزادی برای همۀ ملتها در ساختار فعلی استعمار جهانی وجود دارد؟ نگاهی به کودتاهای آمریکایی علیه دولتهای ملی در ایران و شیلی نشان میدهد که استعمارگرانِ بهاصطلاح آزادیخواه با خواست آزادی مردم مقابله کردهاند. آیا دموکراسی حتی در خود کشورهایی که مهد آن محسوب میشوند، توانسته انسان را به سعادت و آرامش، ولو دنیوی برساند؟ پاسخ به این سؤال با نگاهی به وضعیت اسفبار محیط زیست،[9] فقر و نابرابری طبقاتی و جنسیتی و قومیتی، جنگها و ترورها تاحدی روشن است. ممکن است طرفداران و شیفتگان دموکراسی پاسخ دهند «دموکراسی تاکنون بهترین شیوۀ حاکمیت در تاریخ بشر بوده است»، اما واقعیت امروز دنیا نشان میدهد که گرچه دموکراسی آرمانی زیبا مینمود، اما چنانکه افلاطون پیشبینی کرده بود[10] محقق نشده و صرفاً به یک شعار و ایدئولوژی در خدمت لابیهای سیاسی-اقتصادی درآمده است.
🔅 چشمان بینا تصدیق خواهند کرد که تأکید اغراقآمیز بر آزادی، سایر ارزشهای انسانی را به محاق برده و آنچه باقی مانده بیشتر دیکتاتوریِ نامِ آزادی است. این در حالی است که آزادی، با دلالتهای امروزیاش در معرض نقدهای جدی ازسوی خود فلاسفۀ غربی نیز قرار گرفته است.[11]
📖 صفحه ۱
👇 ادامه مقاله
👏 @Zaman_Zohour
#یمانی
«یا امر به معروف و نهی از منکر میکنید، یا بدترین شما بر شما مسلط خواهند شد. آنگاه نیکانتان دعا میکنند و دعایشان مستجاب نخواهد شد.»[1]
💢مقدمه
نظم جدید جهانی با چالشهای بزرگی مانند بحران محیط زیست، رکود اقتصادی، عمیقتر شدن نابرابری اجتماعی و اقتصادی، جنگ و بیماریهای همهگیر آغاز شده است. اعتراضات اجتماعی از چین و هنگکنگ تا عراق و سریلانکا و فرانسه و ایران و افغانستان و یمن و آمریکای شمالی و جنوبی، فریادهای مردم بر سر این وضعیت بحرانی است،[2] فریادی که هنوز گوش شنوایی نیافته. سطح اعتماد عمومی به رهبران و جریانهای سیاسی روزبهروز رو به کاهش است[3] و این موضوعی است که میتواند بسترساز جنگها و تنشهای بیشتری در سطح جهان شود.[4]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤18👍9👏1
#نشریه_شماره_193
#عیسی #مسیح
💕 گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح
🙃 قسمت پنجم
✍️ به قلم متیاس
💢چرا فرستادۀ عیسی یک مسلمان عراقی است؟
آن روز برای الیاس روز پرمشغلهای بود. کارهای عقبافتادۀ بسیاری داشت که باید همۀ آنها را تا پایان ساعت اداری آن روز به نتیجه میرساند. او بهشدت مشغول بود و فرصت فکر کردن به هیچ موضوعی را نداشت. چندساعت بیوقفه کار کرد و سرانجام موفق شد کارهایش را به نتیجۀ دلخواه برساند. او هنگامی که عازم منزل بود، با خودش گفت: «چه روز خوبی بود امروز! اصلاً به وهب و سخنانش فکر نکردم. باید برای خودم برنامههای مختلفی بریزم تا ذهنم از این اخبار دور شود و بهتدریج فراموششان کنم.»
🔺 الیاس در حالی وارد منزل شد که همسرش را مشغول کار با گوشی همراهش دید، ساره آنقدر سرگرم بود که متوجۀ حضور الیاس نشد. الیاس با لبخند سلام کرد و گفت: «سلام سارهجان! خیلی دوست دارم بدانم چه چیزی آنقدر توجهت را جلب کرده که متوجۀ آمدن من نشدی.» ساره به خود آمد و خندید و سلام کرد و جواب داد: «راستش مشغول خواندن کتابی هستم که وهب برایت فرستاده است، همین چند دقیقه پیش خواندنش را شروع کردم.» الیاس گفت: «میدانم که عاقلی و تحتتأثیر کتاب قرار نمیگیری.». همسرش با خنده گفت: «معلوم است که تحتتأثیر قرار نمیگیرم. الیاس میدانستی احمد الحسن عراقی است؟ واقعاً چرا یک عراقی باید ادعا کند فرستادۀ عیساست؟ خندهدار است! عیسی اگر فرستادهای هم داشته باشد، یقین دارم عراقی نیست!» این را گفت و خندید. الیاس که گویی حرف تازهای برای گفتن پیدا کرده است، تصمیم گرفت به وهب پیام دهد. او برای وهب نوشت:
🗣 «سلام آقای وهب! پاسخت دربارۀ کلیسا و کشیشها را خواندم. تو شاید از مباحثه با آنها و ردیههایشان بر دلایلت میترسی و به همین دلیل مرا از رفتن نزد آنها منع میکنی. اما من به علم و آگاهی آنها شک ندارم و حتماً هرگاه نیاز به مشورت داشته باشم، نزدشان میروم. همچنین بابت کتابی که فرستادی، ممنونم. اگر فرصت کنم آن را میخوانم. اما اکنون سؤال دیگری دارم. چرا عیسی فرستادۀ خود را از اهل عراق انتخاب میکند؟ چرا یک عرب مسلمان؟ من انتظار داشتم لااقل اگر عیسی فرستادهای هم داشته باشد، مانند خودش از فلسطین، یا یک مسیحی باشد؟ میدانی وهب، قصد اذیت کردنت را ندارم، اما خب همهچیز باطل بودن ادعایتان را فریاد میزند. بهقول کشیش استیفان با چه جرئتی این ادعا شروع شد و ادامه پیدا کرد؟!»
⌛ او پس از نوشتن این پیام، نام احمد الحسن را در اینترنت جستوجو کرد تا دربارۀ وی بیشتر بداند. او صفحات مختلفی را بررسی کرد، مخالفان و موافقان بسیاری دربارۀ وی نوشته بودند. نکتهای که برایش جالب بود، تکرار شبهاتی بود که ازسوی مخالفین بیان شده بود؛ گویی تنها اسامی آن صفحات با یکدیگر تفاوت داشت، اما ردیههایشان علیه احمد الحسن رونوشتی از یکدیگر بود. الیاس در حال مطالعه و جستوجو بود که موضوعی توجهش را جلب کرد: «احمد الحسن مهندس شهرسازی از دانشگاه بصره است.»
⚡️ الیاس بازهم با لحن پیروزمندانهای ساره را صدا زد و گفت: «سارهجان، میدانستی آقا مهندس هستند؟! یک مهندس عراقی! چه شود!» و خندید. ساره پرسید: «احمد الحسن را میگویی؟ خب پس با یک انسان تحصیلکرده طرفیم. خیلی دور از انتظار هم نبود... راستی از آن پسر چه خبر؟ دیگر پیامی نداده؟»
الیاس با تعجب گفت: «چه چیزی دور از انتظار نبود؟ و اینکه برایم جالب است که سراغ وهب را میگیری! اما یادم هست که میگفتی سراغش نروم و پیامهایش را نخوانم.»
🔎 ساره با حالت دستپاچگی گفت: «میدانی الیاس، من ابتدا فکر میکردم یک شخصی پیدا شده که ناگهان و بیدلیل و از سر هواوهوس ادعایی کرده، و چند طرفدار هم پیدا کرده است. اما چندین صفحه از کتابش را که خواندم، برایم واضح شد که حداقل با انسان بیسواد و سادهای مواجه نیستیم. نمیدانم چرا کتابش مرا به خود جذب کرده است.»
⏪ الیاس با نگرانی گفت: «ساره، تو به من قول داده بودی که تحتتأثیر سخنان احمد الحسن قرار نگیری. او یک مسلمان است، از ما و باورهایمان بسیار دور است. لطفاً دیگر آن کتاب را نخوان».
ساره با آرامش خندید و گفت: «الیاسجان، چه میگویی؟ مگر من گفتم تحتتأثیر قرار گرفتهام؟ مگر حرفهایم نشان از باورم به او میدهد؟ من فقط گفتم کتابی که میخوانم از سواد و آگاهی نویسندهاش خبر میدهد. همین! نگران نباش. هیچ مسلمانی نمیتواند ما را تحتتأثیر خود قرار دهد!»
📖 صفحه ۱
👇 ادامه مقاله
👏 @Zaman_Zohour
#عیسی #مسیح
💢چرا فرستادۀ عیسی یک مسلمان عراقی است؟
آن روز برای الیاس روز پرمشغلهای بود. کارهای عقبافتادۀ بسیاری داشت که باید همۀ آنها را تا پایان ساعت اداری آن روز به نتیجه میرساند. او بهشدت مشغول بود و فرصت فکر کردن به هیچ موضوعی را نداشت. چندساعت بیوقفه کار کرد و سرانجام موفق شد کارهایش را به نتیجۀ دلخواه برساند. او هنگامی که عازم منزل بود، با خودش گفت: «چه روز خوبی بود امروز! اصلاً به وهب و سخنانش فکر نکردم. باید برای خودم برنامههای مختلفی بریزم تا ذهنم از این اخبار دور شود و بهتدریج فراموششان کنم.»
الیاس با تعجب گفت: «چه چیزی دور از انتظار نبود؟ و اینکه برایم جالب است که سراغ وهب را میگیری! اما یادم هست که میگفتی سراغش نروم و پیامهایش را نخوانم.»
ساره با آرامش خندید و گفت: «الیاسجان، چه میگویی؟ مگر من گفتم تحتتأثیر قرار گرفتهام؟ مگر حرفهایم نشان از باورم به او میدهد؟ من فقط گفتم کتابی که میخوانم از سواد و آگاهی نویسندهاش خبر میدهد. همین! نگران نباش. هیچ مسلمانی نمیتواند ما را تحتتأثیر خود قرار دهد!»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤28👍5👏3
#نشریه_شماره_193
#امام_حسین
✔️ ذبیح در پرده
✍️ به قلم: ذاکره احمدی
💢مقدمه
سلام بر حسین و بر اهلبیت حسین و بر خانوادﮤ حسین و بر اصحاب حسین، مادام که منادی، بر حاکمیت خدا بر زمینش ندا سر میدهد و کسی که زمین لحظهای از وی (حجت خدا) خالی نخواهد بود. [1]
🔺 نوشتهام را آغاز میکنم درحالیکه میدانم سالهاست فرزند حسین (ع) را غریب و تنها رها کردهایم و فریاد یا حسین سر میدهیم.
اکنون جگرگوشۀ حسین (ع) با همان ندای جدش آمده: «هل من ناصر ینصرنی.» آیا یاریگری برای آلمحمد (ص) هست؟ «تا اینکه برای خدا خالص شوید و یکی شوید و او را یاری کنید.»
هیچگاه تا به امروز خود را تا این حد ملامت نکرده بودم، چون همیشه میاندیشیدم اگر در زمان امام حسین (ع) بودم، با او همسو میشدم و از او و دین او دفاع میکردم.
اما اکنون که همان زمان برایم تکرار شده، همچون انسانی که خود را به خواب زده باشد یا همچون مردهای که هیچ احساسی به حسین زمانش ندارد، شانه از بار حمایت او خالی میکنم و او مرا صدا میزند: «افیقوا یا نیام افیقوا یا موتی.» «ای خفتگان بیدار شوید... ای مردگان بیدار شوید...»[2]
💢قدم اول در قربانگاه
حسین (ع) میدانست که شهید میشود. او شهادت را انتخاب کرده بود؛ نهتنها او، بلکه پرودگارش و مادر و پدرش نیز شهادت او را بهگونهای انتخاب کرده بودند و ارادﮤ خدا بر این بود که او سربریده و تشنهلب جان دهد.
چگونه ممکن است یک مادر چنین سرنوشتی را برای جگرگوشۀ نازنینش انتخاب کند؟
به هاجر میاندیشم.
هنگامی که پسرش اسماعیل را بر زمین نهاد، درحالیکه خود را چنین یافت که قادر به تحمل مرگ پسرش بر اثر تشنگی نبود و به سعی کردن بین صفا و مروه روی آورد.
آیا چنین عملی، آنطور که آنها میگویند رفتار یک مادر دیوانۀ شوریدهای است که خِرَدش را از کف داده است؟! آیا همین رفتار او باعث شد برای اسماعیل آب (از زمین) بجوشد و بالا بیاید؟ اگر سعی هاجر بین صفا و مروه عامل جوشیدن آب شد، پس چرا باید عملی مانند دویدن او بین دو کوه سببی برای جوشیدن آب به قدرت خداوند باشد و فرزندش را نجات بخشد؟![3]
🙃 او بین دو کوه صفا و مروه که نماد فاطمه (س) و علی (ع) بود در حال التماس و توسل بود. توسل به فاطمه و علی (ع) و به ذریه یا نسل آنها.
او هفت مرتبه این عمل را انجام داد تا در نهایت به کوه مروه که نماد فاطمه (س) است رسید. آری، توسل او در نهایت به فاطمه رسیده بود. همو که سرّی مستودع در قلب خود دارد و هرگاه به او متوسل شوی، شاهد و گواه بر حجیت احمد نیز خواهد بود.[4]
🔺 همین سعی هاجر باعث شد که خداوند بر او تفضل نماید، و (به این ترتیب) حسین (ع) فدایی اسماعیل گردید.
و قرار شد پسر فاطمه بهجای پسر هاجر تشنهلب جان دهد.
ببین، این بلاگردانی اول است: قربانی برای عطش. اسماعیل (ع) باید از تشنگی جان میداد، ولی حسین (ع) پسر علی و فاطمه(ع)، یا همان صفا و مروهای که هاجر بین آن دو سعی نمود و به آنها توسل جست، بلاگردان او شد. [5]
💢پای نهادن در دومین پلۀ قتلگاه
بار دیگر ندای پدری را شنید که پسر خود را فراخوانده تا به قربانگاه برود. مگر چه شده؟!
نوبت فدا شدن دوم فرارسیده است.
آری، قربانی دوم: فدیه از ذبح شدن است که شما آن را میدانی.
امام حسین (ع) بلاگردان اسماعیل گشت[6]
و خداوند در قرآن از آن یاد کرده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ) (و او را به قربانیای بزرگ بازخریدیم) (صافات، 107).
حسین (ع) بلاگردان او از تشنگی و از ذبح شدن شد و به همین دلیل امام حسین (ع) تشنه و سربریده جان داد.[7]
💢ذبیحالله در مسلخ
او فرزند شیرخوارش را برد تا برایش درخواست آب کند، درحالیکه میدانست او کشته میشود.
«و بدان که باطل را جولانی است و حق را دولتی،[8]
و برای اینکه جولان باطل به نهایت خود برسد، لشکر شیطان که خداوند لعنتش کند باید در هر ورطۀ تاریکی فرو روند و باید در نبرد با لشکر خدا، هرآنچه در چنته دارند و هرآنچه در آن غوطهور شدهاند از خود بروز دهند.
و بدان که مصیبتهای امام حسین (ع)، از شدت ظلمهای بسیار بسیار زیاد ظالمان که شما را یارای تحملشان نیست کاسته، که به رضای خدای سبحان دست یابید و شما را در بهشتهایی که نهرها از زیر آن جاری است داخل کند.
⚡️ امام حسین (ع) خون شریفِ مقدس خود را فدای خونهای شما کرد و برترین زنان عالم از اولین و آخرین پس از مادرش حضرت فاطمه (ع)، که زینب (ع) است را فدای زنان و نوامیس شما گردانید و شیرخوارش را فدای فرزندان شما نمود.»[9]
📶 صدایی آشنا به گوشم میرسد که میگوید: «بارِ فضل حسین (ع) بیشتر از همۀ خلق خدا بر دوش امام مهدی (ع) و منِ بندﮤ فقیر و مسکین سنگینی میکند، و دین حسین (ع) بر پشتم سنگینی میکند و تابوتوان ادای آن را ندارم، مگر اینکه خداوند خودش یاریم فرماید.»[10]
📖 صفحه ۱
👇 ادامه مقاله
👏 @Zaman_Zohour
#امام_حسین
💢مقدمه
سلام بر حسین و بر اهلبیت حسین و بر خانوادﮤ حسین و بر اصحاب حسین، مادام که منادی، بر حاکمیت خدا بر زمینش ندا سر میدهد و کسی که زمین لحظهای از وی (حجت خدا) خالی نخواهد بود. [1]
اکنون جگرگوشۀ حسین (ع) با همان ندای جدش آمده: «هل من ناصر ینصرنی.» آیا یاریگری برای آلمحمد (ص) هست؟ «تا اینکه برای خدا خالص شوید و یکی شوید و او را یاری کنید.»
هیچگاه تا به امروز خود را تا این حد ملامت نکرده بودم، چون همیشه میاندیشیدم اگر در زمان امام حسین (ع) بودم، با او همسو میشدم و از او و دین او دفاع میکردم.
اما اکنون که همان زمان برایم تکرار شده، همچون انسانی که خود را به خواب زده باشد یا همچون مردهای که هیچ احساسی به حسین زمانش ندارد، شانه از بار حمایت او خالی میکنم و او مرا صدا میزند: «افیقوا یا نیام افیقوا یا موتی.» «ای خفتگان بیدار شوید... ای مردگان بیدار شوید...»[2]
💢قدم اول در قربانگاه
حسین (ع) میدانست که شهید میشود. او شهادت را انتخاب کرده بود؛ نهتنها او، بلکه پرودگارش و مادر و پدرش نیز شهادت او را بهگونهای انتخاب کرده بودند و ارادﮤ خدا بر این بود که او سربریده و تشنهلب جان دهد.
چگونه ممکن است یک مادر چنین سرنوشتی را برای جگرگوشۀ نازنینش انتخاب کند؟
به هاجر میاندیشم.
هنگامی که پسرش اسماعیل را بر زمین نهاد، درحالیکه خود را چنین یافت که قادر به تحمل مرگ پسرش بر اثر تشنگی نبود و به سعی کردن بین صفا و مروه روی آورد.
آیا چنین عملی، آنطور که آنها میگویند رفتار یک مادر دیوانۀ شوریدهای است که خِرَدش را از کف داده است؟! آیا همین رفتار او باعث شد برای اسماعیل آب (از زمین) بجوشد و بالا بیاید؟ اگر سعی هاجر بین صفا و مروه عامل جوشیدن آب شد، پس چرا باید عملی مانند دویدن او بین دو کوه سببی برای جوشیدن آب به قدرت خداوند باشد و فرزندش را نجات بخشد؟![3]
او هفت مرتبه این عمل را انجام داد تا در نهایت به کوه مروه که نماد فاطمه (س) است رسید. آری، توسل او در نهایت به فاطمه رسیده بود. همو که سرّی مستودع در قلب خود دارد و هرگاه به او متوسل شوی، شاهد و گواه بر حجیت احمد نیز خواهد بود.[4]
و قرار شد پسر فاطمه بهجای پسر هاجر تشنهلب جان دهد.
ببین، این بلاگردانی اول است: قربانی برای عطش. اسماعیل (ع) باید از تشنگی جان میداد، ولی حسین (ع) پسر علی و فاطمه(ع)، یا همان صفا و مروهای که هاجر بین آن دو سعی نمود و به آنها توسل جست، بلاگردان او شد. [5]
💢پای نهادن در دومین پلۀ قتلگاه
بار دیگر ندای پدری را شنید که پسر خود را فراخوانده تا به قربانگاه برود. مگر چه شده؟!
نوبت فدا شدن دوم فرارسیده است.
آری، قربانی دوم: فدیه از ذبح شدن است که شما آن را میدانی.
امام حسین (ع) بلاگردان اسماعیل گشت[6]
و خداوند در قرآن از آن یاد کرده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ) (و او را به قربانیای بزرگ بازخریدیم) (صافات، 107).
حسین (ع) بلاگردان او از تشنگی و از ذبح شدن شد و به همین دلیل امام حسین (ع) تشنه و سربریده جان داد.[7]
💢ذبیحالله در مسلخ
او فرزند شیرخوارش را برد تا برایش درخواست آب کند، درحالیکه میدانست او کشته میشود.
«و بدان که باطل را جولانی است و حق را دولتی،[8]
و برای اینکه جولان باطل به نهایت خود برسد، لشکر شیطان که خداوند لعنتش کند باید در هر ورطۀ تاریکی فرو روند و باید در نبرد با لشکر خدا، هرآنچه در چنته دارند و هرآنچه در آن غوطهور شدهاند از خود بروز دهند.
و بدان که مصیبتهای امام حسین (ع)، از شدت ظلمهای بسیار بسیار زیاد ظالمان که شما را یارای تحملشان نیست کاسته، که به رضای خدای سبحان دست یابید و شما را در بهشتهایی که نهرها از زیر آن جاری است داخل کند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤17👍4😢4👏1
#نشریه_شماره_193
#تئوفان
✔️ پاسخ به تئوفان اعترافکننده
🙃 قسمت هفتم
✍️ بهقلم ارمیا خطیب
✔️ بررسی داستان دیدار خدیجه (س) و راهب
✔️ هر گزارش یا روایتی که اشاره کند خدیجه (س) نمیدانست کسی که بر پیامبر (ص) نازل شده جبرئیل است یا ابلیس، ساختگی است و اعتباری ندارد
💢پیشگفتار
در قسمت پیشین، اثبات شد که ادعای تئوفانس مبنیبر شک حضرت خدیجه (س) در پیامبری حضرت محمد (ص) نادرست است. شواهد تاریخی نیز این ادعا را رد میکنند. اما خوب است بدانیم که ادعای او برگرفته از کدام داستان در بین منابع اسلامی است! بنابراین در این قسمت، در بین منابع اسلامیْ اصل آن داستانی که تئوفانس از آن اقتباس کرده یا شبیهترین داستان به آنچه او آورده است تقدیم خواهد شد و فرضهایی که ممکن است در پی آن مطرح شود نیز بررسی خواهد شد.
💢داستان
داستانی که تئوفانس به آن اشاره میکند، شباهت بسیاری به مطلب نقلشده در کتاب سهیلی اندلسى دارد:
«هنگامی که جبرئیل به پیامبر -صلیاللهعلیهوسلم- خبر داد، خدیجه که تا آن زمان نام جبرئیل را نشنیده بود، به نزد راهبی به نام بحیرا (در روایت مسعودی، سرجس) رفت تا دربارﮤ او سؤال کند. خدیجه از او دربارﮤ جبرئیل پرسید. بحیرا گفت: «قدوس، قدوس! ای سیدﮤ زنان قریش، این اسم را چه کسی به گوش تو رسانده است؟!» خدیجه گفت: «شوهر و عموزادهام محمد به من خبر داده که او به نزدش میآید.» بحیرا گفت: «قدوس، قدوس! هیچکس جز پیامبری مقرب این نام را نمیداند، زیرا او فرستادﮤ بين خدا و پیامبرانش است، و شیطان جرئت نمیکند به شکل او درآید و به نام او خود را معرفی کند[1].»
🔠 در مکه غلامی برای عتبة بن ربیعه، به نام عداس بود که البته در روایت بعدى از او یاد خواهد شد. وى علم کتاب داشت. خدیجه به نزد او فرستاد تا از او دربارﮤ جبرئیل بپرسد. عداس گفت: «قدوس، قدوس! ای سیدﮤ زنان قریش، چگونه در این سرزمین از جبرئیل یاد میشود؟» پس خدیجه به آنچه نبی -صلیاللهعلیهوسلم- میگفت، او را خبر کرد. آنگاه عداس نیز مانند راهب سخن باز نمود، تا اینکه این امر سبب شد که خدا ایمان و یقین خدیجه را بیفزاید.»[2]
💢بررسی داستان و پاسخ به شبهات
در این گزارش میبینیم که خدیجه (س) برای پرسش از جبرئیل نزد راهب میرود. در مقدمه میگویم:
در پایان گزارش آمده است: «تا اینکه این امر سبب شد که خدا ایمان و یقین خدیجه را بیفزاید.» این عبارت، با توجه به اینکه پیشتر به تردید خدیجه اشاره شده، تناقضی ایجاد میکند. اگر خدیجه ایمان نداشته، چگونه میتوان از افزایش ایمان او سخن گفت؟ شاید گفته شود این عبارت توسط نویسنده یا مورخ افزوده شده و بیانگر حالت درونی واقعی خدیجه نباشد. چراکه مراجعۀ او به دو مسیحی نشان از وجود نوعی تردید در او دارد.
✍️ در پاسخ میگویم:
⚫️ اول. اگر اینطور فرض شود که او (س) در راستگویی پیامبر (ص) شک داشت، در حقیقت، چنین فرضی درست نیست، زیرا همانطور که در قسمت پیشین آمد، او (س) پیش از ازدواج با حضرت محمد (ص) از صفت راستگویی ایشان (ص) یاد کرده بود. همچنین حضرت محمد (ص) در میان مردم به راستگویی شهره بود. پس در راستگویی کلام پیامبر (ص) تردید نداشت. بنابراین هر داستانی که به تردید خدیجه (س) و داشتن شک به حضرت محمد (ص) اشاره میکند، ساختگی است و برای ما پذیرفتنی نیست.
⚫️ دوم. اگر فرض کنیم که حضرت خدیجه در هویت موجود نازلشده بر پیامبر (ص) شک داشتهاند، یعنی تصور میکردهاند که این موجود شاید شیطان باشد نه فرشته، این فرض نیز قابل قبول نیست. چراکه پیشتر ثابت شد حضرت خدیجه پیش از بعثت پیامبر، به انتخاب ایشان از سوی خداوند و رسالتشان ایمان داشتهاند. پس هر روایت یا گزارشی که حاکی از شک حضرت خدیجه (س) دربارﮤ هویت جبرئیل و احتمال اشتباه گرفتن او با شیطان باشد فاقد اعتبار است.
📖صفحه ۱
👇 ادامه مقاله
👏 @Zaman_Zohour
#تئوفان
💢پیشگفتار
در قسمت پیشین، اثبات شد که ادعای تئوفانس مبنیبر شک حضرت خدیجه (س) در پیامبری حضرت محمد (ص) نادرست است. شواهد تاریخی نیز این ادعا را رد میکنند. اما خوب است بدانیم که ادعای او برگرفته از کدام داستان در بین منابع اسلامی است! بنابراین در این قسمت، در بین منابع اسلامیْ اصل آن داستانی که تئوفانس از آن اقتباس کرده یا شبیهترین داستان به آنچه او آورده است تقدیم خواهد شد و فرضهایی که ممکن است در پی آن مطرح شود نیز بررسی خواهد شد.
💢داستان
داستانی که تئوفانس به آن اشاره میکند، شباهت بسیاری به مطلب نقلشده در کتاب سهیلی اندلسى دارد:
«هنگامی که جبرئیل به پیامبر -صلیاللهعلیهوسلم- خبر داد، خدیجه که تا آن زمان نام جبرئیل را نشنیده بود، به نزد راهبی به نام بحیرا (در روایت مسعودی، سرجس) رفت تا دربارﮤ او سؤال کند. خدیجه از او دربارﮤ جبرئیل پرسید. بحیرا گفت: «قدوس، قدوس! ای سیدﮤ زنان قریش، این اسم را چه کسی به گوش تو رسانده است؟!» خدیجه گفت: «شوهر و عموزادهام محمد به من خبر داده که او به نزدش میآید.» بحیرا گفت: «قدوس، قدوس! هیچکس جز پیامبری مقرب این نام را نمیداند، زیرا او فرستادﮤ بين خدا و پیامبرانش است، و شیطان جرئت نمیکند به شکل او درآید و به نام او خود را معرفی کند[1].»
💢بررسی داستان و پاسخ به شبهات
در این گزارش میبینیم که خدیجه (س) برای پرسش از جبرئیل نزد راهب میرود. در مقدمه میگویم:
در پایان گزارش آمده است: «تا اینکه این امر سبب شد که خدا ایمان و یقین خدیجه را بیفزاید.» این عبارت، با توجه به اینکه پیشتر به تردید خدیجه اشاره شده، تناقضی ایجاد میکند. اگر خدیجه ایمان نداشته، چگونه میتوان از افزایش ایمان او سخن گفت؟ شاید گفته شود این عبارت توسط نویسنده یا مورخ افزوده شده و بیانگر حالت درونی واقعی خدیجه نباشد. چراکه مراجعۀ او به دو مسیحی نشان از وجود نوعی تردید در او دارد.
📖صفحه ۱
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤16👍7👏2
#نشریه_شماره_193
#تئوفان
✔️ پاسخ به تئوفان اعترافکننده
🙃 قسمت هشتم
✍️ بهقلم ارمیا خطیب
✔️ پاسخ به ادعای تئوفان دربارۀ اولین مرد
مسلمان، جنگهای پیامبر (ص) و بهشت در قرآن
جنگهای حضرت محمد (ص) نه به قصد تغییر دین مردم و نه با هدف اعمال خشونت و خونریزی صورت گرفت، بلکه تماماً دفاعی بود
💢پیشگفتار
به قسمت پایانی پاسخ به تئوفان اعترافکننده رسیدیم. همانطور که پیشتر تقدیم شد، تئوفانس یک ادعای نادرست یا دروغ را دربارﮤ نحوﮤ ایمان آوردن حضرت خدیجه (س) آورد که به لطف خدا به آن پاسخ داده شد. در این قسمت نیز مشخص میشود که او ادعاهای دیگری را آورده است؛ بنابراین کلمات او ارائه و به بررسی آن میپردازیم.
💢کلمات تئوفانِ اعترافکننده
او میگوید:
«بدین ترتیب، گزارش از زنان به مردان سرایت کرد و ابتدا به ابوبکر، کسی که او جانشین خودش قرار داد.
این بدعت در منطقۀ عدن، در نهایت با جنگ رواج یافت: در ابتدا بهمدت ده سال بهصورت پنهانی و ده [سال] دیگر با جنگ، و نه [سال] بهصورت آشکار.
او مطالبش را [اینگونه] آموزش میداد که کسی که دشمنی را بکشد یا توسط دشمن کشته شود به بهشت میرود؛ و او گفت که این بهشت از خوردن و نوشیدنهای مادی و همبستری با زنان است، و دارای نهری از شراب، عسل و شیر است، و اینکه زنان مانند زنان این پایین نیستند، بلکه متفاوت، و همبستری طولانیمدت است و لذت مداوم؛ و چیزهایی دیگر پر از فسق و حماقت. همچنین اینکه مردان باید با هم همدردی کنند و به کسانی که [به آنها] ظلم شده است کمک کنند.»[1]
💢ابوبکر، نخستین مرد مسلمان؟!
تئوفانس میگوید:
«بدین ترتیب، گزارش از زنان به مردان سرایت کرد و ابتدا به ابوبکر، کسی که او جانشین خودش قرار داد.» پایان نقلقول.
تئوفانسْ ابوبکر را نخستین فرد مسلمان به حساب آورده است! آن هم پس از اینکه نحوﮤ ایمان حضرت خدیجه (س) را بهصورت ساختگی و غیرحقیقی میآورد! اما حقیقت بهگونۀ دیگری است! زیرا اولین کسی که مسلمان شد و ایمان آورد، کسی نبود جز حضرت علی (ع). برای نمونه، حضرت محمد (ص) حضرت علی (ع) را بهعنوان اولین کسی که ایمان آورد معرفی کرده است.[2]
عمربن خطاب نیز -که همدست ابوبکر بود- اعتراف میکند که پیامبر خدا حضرت محمد (ص) اعلام فرمود که علی (ع) اولین ایمانآورنده و اولین مسلمان است.[3]
حتی خود ابوبکر نیز اعتراف میکند که علی (ع) اولین مسلمان است [4] و سلمان فارسی (ره) نیز علی (ع) را بهعنوان اولین کسی که اسلام آورد معرفی میکند [5] و حتی خود حضرت علی (ع) گواهی میدهد که اولین مسلمان و اولین مؤمن خودِ ایشان است و نه ابوبکر. [6]
🗣 همچنین نکتۀ مهم دیگری که وجود دارد این است که اگرچه خدیجه (س) بهمحض شنیدن دعوت ایمان آورد، اما نخستین کسی که دعوت الهی پیامبر (ص) به او رسید و ایمان آورد، حضرت علی (ع) بود و سپس این دعوت به حضرت خدیجه (س) رسید و او نیز بهمحض شنیدن ایمان آورد.[7]
واقعاً نمیدانم کلیسا با چه دلیلی تئوفانس را قدیس شمرده است!
💢جنگهای حضرت محمد (ص)
تئوفانس میگوید:
«این بدعت در منطقۀ عدن، در نهایت با جنگ رواج یافت: در ابتدا بهمدت ده سال بهصورت پنهانی و ده [سال] دیگر با جنگ، و نه [سال] بهصورت آشکار.» پایان نقلقول.
میگویم:
اینکه او دعوت حضرت محمد (ص) را بدعت میداند، پاسخش پیشتر تقدیم شد. اما ظاهراً او انتشار این دعوت را در منطقۀ عدن - یکی از شهرهای جنوب یمن امروزی - تصور کرده است! اما انتشار دعوت پیامبر خدا (ص) نه در آنجا، بلکه از مکه آغاز شد! که البته مکه در تهامه بود و تهامه از یمن.
🔺 تئوفانس از بیست و نه سال صحبت میکند! اما بعثت ایشان (ص) در چهل سالگی [8] و شهادتشان در شصت و سه سالگی بود.[9] بنابراین مدت رسالت حضرت محمد (ص) بیست و سه سال بود و نه بیست و نه سال!
مشخص نیست تئوفانس شش سال دیگر را از کجا آورده است؟! از طرف دیگر، ایشان (ص) بعد از شروع رسالتشان سیزده سال در مکه بود[10] که در این سالها جنگی بین او و دشمنان رخ نداد؛ پس آنچه باقی میماند، ده سال پایانی است که بعد از هجرت ایشان (ص) از مکه به مدینه آغاز شد و دلیل تمامی این جنگها تماماً بهخاطر آن بود که دشمنان حضرت محمد (ص) و اسلام و مسلمانان تاب تحمل وجود ایشان را نداشتند یا متعرض مسلمانان یا سرزمین آنها میشدند.
🔎 آری، آنچه تئوفانس تلاش میکند نشان دهد که این -به ادعای او- بدعت با جنگ رواج یافت، تلاشی شکستخورده است، زیرا مخالف شواهد و مدارک درست تاریخی است و دکتر علاء السالم بهطور مفصل در کتاب دفاع از رسول اثبات میکند که جنگهای حضرت محمد (ص) نه به قصد تغییر دین مردم و نه با هدف اعمال خشونت و خونریزی صورت گرفت، بلکه تماماً دفاعی بود. به عبارت دیگر، تهاجمی نبود. در این دوران، مسلمانان با انواع خیانتها و کشتار و توطئهها و حتی ترور پیامبر (ص) روبهرو شدند.
📖 صفحه ۱
👇 ادامه مقاله
👏 @Zaman_Zohour
#تئوفان
مسلمان، جنگهای پیامبر (ص) و بهشت در قرآن
جنگهای حضرت محمد (ص) نه به قصد تغییر دین مردم و نه با هدف اعمال خشونت و خونریزی صورت گرفت، بلکه تماماً دفاعی بود
💢پیشگفتار
به قسمت پایانی پاسخ به تئوفان اعترافکننده رسیدیم. همانطور که پیشتر تقدیم شد، تئوفانس یک ادعای نادرست یا دروغ را دربارﮤ نحوﮤ ایمان آوردن حضرت خدیجه (س) آورد که به لطف خدا به آن پاسخ داده شد. در این قسمت نیز مشخص میشود که او ادعاهای دیگری را آورده است؛ بنابراین کلمات او ارائه و به بررسی آن میپردازیم.
💢کلمات تئوفانِ اعترافکننده
او میگوید:
«بدین ترتیب، گزارش از زنان به مردان سرایت کرد و ابتدا به ابوبکر، کسی که او جانشین خودش قرار داد.
این بدعت در منطقۀ عدن، در نهایت با جنگ رواج یافت: در ابتدا بهمدت ده سال بهصورت پنهانی و ده [سال] دیگر با جنگ، و نه [سال] بهصورت آشکار.
او مطالبش را [اینگونه] آموزش میداد که کسی که دشمنی را بکشد یا توسط دشمن کشته شود به بهشت میرود؛ و او گفت که این بهشت از خوردن و نوشیدنهای مادی و همبستری با زنان است، و دارای نهری از شراب، عسل و شیر است، و اینکه زنان مانند زنان این پایین نیستند، بلکه متفاوت، و همبستری طولانیمدت است و لذت مداوم؛ و چیزهایی دیگر پر از فسق و حماقت. همچنین اینکه مردان باید با هم همدردی کنند و به کسانی که [به آنها] ظلم شده است کمک کنند.»[1]
💢ابوبکر، نخستین مرد مسلمان؟!
تئوفانس میگوید:
«بدین ترتیب، گزارش از زنان به مردان سرایت کرد و ابتدا به ابوبکر، کسی که او جانشین خودش قرار داد.» پایان نقلقول.
تئوفانسْ ابوبکر را نخستین فرد مسلمان به حساب آورده است! آن هم پس از اینکه نحوﮤ ایمان حضرت خدیجه (س) را بهصورت ساختگی و غیرحقیقی میآورد! اما حقیقت بهگونۀ دیگری است! زیرا اولین کسی که مسلمان شد و ایمان آورد، کسی نبود جز حضرت علی (ع). برای نمونه، حضرت محمد (ص) حضرت علی (ع) را بهعنوان اولین کسی که ایمان آورد معرفی کرده است.[2]
عمربن خطاب نیز -که همدست ابوبکر بود- اعتراف میکند که پیامبر خدا حضرت محمد (ص) اعلام فرمود که علی (ع) اولین ایمانآورنده و اولین مسلمان است.[3]
حتی خود ابوبکر نیز اعتراف میکند که علی (ع) اولین مسلمان است [4] و سلمان فارسی (ره) نیز علی (ع) را بهعنوان اولین کسی که اسلام آورد معرفی میکند [5] و حتی خود حضرت علی (ع) گواهی میدهد که اولین مسلمان و اولین مؤمن خودِ ایشان است و نه ابوبکر. [6]
واقعاً نمیدانم کلیسا با چه دلیلی تئوفانس را قدیس شمرده است!
💢جنگهای حضرت محمد (ص)
تئوفانس میگوید:
«این بدعت در منطقۀ عدن، در نهایت با جنگ رواج یافت: در ابتدا بهمدت ده سال بهصورت پنهانی و ده [سال] دیگر با جنگ، و نه [سال] بهصورت آشکار.» پایان نقلقول.
میگویم:
اینکه او دعوت حضرت محمد (ص) را بدعت میداند، پاسخش پیشتر تقدیم شد. اما ظاهراً او انتشار این دعوت را در منطقۀ عدن - یکی از شهرهای جنوب یمن امروزی - تصور کرده است! اما انتشار دعوت پیامبر خدا (ص) نه در آنجا، بلکه از مکه آغاز شد! که البته مکه در تهامه بود و تهامه از یمن.
مشخص نیست تئوفانس شش سال دیگر را از کجا آورده است؟! از طرف دیگر، ایشان (ص) بعد از شروع رسالتشان سیزده سال در مکه بود[10] که در این سالها جنگی بین او و دشمنان رخ نداد؛ پس آنچه باقی میماند، ده سال پایانی است که بعد از هجرت ایشان (ص) از مکه به مدینه آغاز شد و دلیل تمامی این جنگها تماماً بهخاطر آن بود که دشمنان حضرت محمد (ص) و اسلام و مسلمانان تاب تحمل وجود ایشان را نداشتند یا متعرض مسلمانان یا سرزمین آنها میشدند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👏16👍5❤4🕊2