Forwarded from اشعار احمدی
#امام_مهدی_ع
#احمد_الحسن_فرستاده_امام_مهدی_ع
#جمعه_های_انتظار
فرصت عاشقی...
این جهان بعد تو یک لاشه ی بی مقدار است
محرمی نیست، اگر هست کسی اغیار است
مرد و زن، کودک و دیوانه ندارد فرقی
کل این دایره از خویشتنش بیزار است
عاشقم دست خودم نیست تو را می خواهم
عشق تو نقطه پنهانیٔ این پرگار است
ای جماعت به خدا غیر خدا راهی نیست
راه اگر هست، ته جاده فقط دیوار است
مردم از خواب سحرگاهی خود برخیزید
عصر ما عرصه ی تاریخی بی تکرار است
از بشرخاطره ای نیست به جز خونخواری
این همه ظالم و مظلوم تاسفبار است
دل به دریا زده ام تا شوم آئینه ی تو
گرچه در کالبدم بیشترین زنگار است
روز ها این دل دیوانه تو را می خواهد
تا سحر نیز در این غمکده ها بیدار است
✍کمیل انصاری
🌹 @ashaar13 🕊 🕊.....🕊🕊🕊
با عضویت در کانال از ما حمایت کنید.👆❤️
#احمد_الحسن_فرستاده_امام_مهدی_ع
#جمعه_های_انتظار
فرصت عاشقی...
این جهان بعد تو یک لاشه ی بی مقدار است
محرمی نیست، اگر هست کسی اغیار است
مرد و زن، کودک و دیوانه ندارد فرقی
کل این دایره از خویشتنش بیزار است
عاشقم دست خودم نیست تو را می خواهم
عشق تو نقطه پنهانیٔ این پرگار است
ای جماعت به خدا غیر خدا راهی نیست
راه اگر هست، ته جاده فقط دیوار است
مردم از خواب سحرگاهی خود برخیزید
عصر ما عرصه ی تاریخی بی تکرار است
از بشرخاطره ای نیست به جز خونخواری
این همه ظالم و مظلوم تاسفبار است
دل به دریا زده ام تا شوم آئینه ی تو
گرچه در کالبدم بیشترین زنگار است
روز ها این دل دیوانه تو را می خواهد
تا سحر نیز در این غمکده ها بیدار است
✍کمیل انصاری
🌹 @ashaar13 🕊 🕊.....🕊🕊🕊
با عضویت در کانال از ما حمایت کنید.👆❤️
❤33👍6🕊4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تیزر #معرفی
#جن #دعانویس
👹 مکلفان ماورائی به نام جن
🟣 قسمت اول
✍️ به قلم ستارﮤ شرقی
⚫️ خلقت جن چه زمانی بوده است؟
⚫️ آیا جنیان نیز همانند آدمیان مکلف هستند؟
⚫️ آیا ارتباط با جنیان میتواند بهنفع انسان باشد؟
⚫️ آیا میتوان منشأ برخی بیماریهای روانی و توهمات را از جن دانست؟
⚫️ این موجودات تا چه اندازه قدرت تسلط بر انسانها را دارند؟
⚫️ آیا میتوان جنیان را یاریرسان حجتهای الهی دانست؟
🔗 مطالعه قسمت اول مقاله در نشریه شماره 202
👏 @Zaman_Zohour
#جن #دعانویس
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍30❤2😍1
#نشریه_زمان_ظهور
#نشریه_شماره_202
#جن #اجنه #موکل
✔️ مکلفان ماورائی به نام جن (قسمت اول)
✍️ به قلم ستارﮤ شرقی
خدا رحمت کند زنعموی پدرم را، پیرزنی سالخورده و خوشصحبت بود که هر روز بهدنبال وسایل گمشدهاش میگشت، اما نه بهخاطر کهولت سنش بلکه بهخاطر ازمابهترانی که به همراهش بودند و او را اذیت و آزار میدادند. همیشه میگفت: «باز این جن و پریا اذیتم میکنن ... دوباره وسایلمو برداشتن ...حالا کلی باید دنبالشون بگردم.» خودش تعریف میکرد چند جن از جنهای اقوام دعانویسشان به سراغش آمدهاند و او را اذیت میکنند. اما دیگر به کارهایشان عادت کرده بود و از آنها واهمهای نداشت. حتی تعریف میکرد یک شب او را به عروسیشان در یک منطقۀ بیابانی دور بردند و بعد از چند ساعت او را بازگرداندند.
🗣 خاطرهای که برایتان بازگو کردم مبتنی بر واقعیتی است که برای یکی از بستگان ما رخ داده بود. شاید بسیاری از افراد اسم جن را شنیده باشند یا حتی آن را دیده باشند، اما دربارﮤ آن چیز زیادی نمیدانند. یا اگر شنیده باشند، برخی دیگر نیز با تردید به این موضوع مینگرند و آن را محصول تخیلات بشر یا متعلق به گذشتههای دور میدانند. اما با توجه به شواهد بهدستآمده و آیات و روایات متعدد، وجود جن حقیقتی انکارناپذیر و همیشگی است، چراکه همچون انسانها، جن نیز برای آزمون و امتحان در این عالم مادی آفریده شده است و تا زمانی که آزمون حیات ادامه دارد، موجودیت جن نیز پایدار خواهد بود.
🔺 اهمیت خاص و ویژﮤ جن را میتوان با رجوع به هفتادودومین سوره از قرآن کریم پی برد؛ آنجا که خداوند در اهمیت این مخلوق، سورهای را با این نام در کتاب مقدسش میآورد. در عالم ماده، جن و انس هر دو مخلوقاتی مکلف هستند که هرکدام به اندازﮤ اعمال و تکالیفی که در اطاعت خدا انجام میدهند ارتقا مییابند. انسان با خلوصِنیت و انجام فرامین الهی میتواند به بالاترین مرتبۀ کمال «قاب قوسین او ادنی» [۱] دست یابد، همانطور که محمد رسول خدا (ص) به آن دست یافت. اما دربارﮤ جنیان، مسیر ارتقا متفاوت است. بالاترین مرتبهای که یک جن میتواند به آن دست یابد، رسیدن به مقام ملائکه است. همان مقامی که ابلیس بر اثر بندگی و طاعت الهی توانست به آن دست یابد، ابلیسی که از جن بود!
💡 قرآن کریم بهصراحت از جن بودن ابلیس سخن گفته است: (وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ ۗ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ ۚ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا) [۲] (و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم آدم را سجده كنيد. پس [همه] جز ابليس سجده كردند كه از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد. آيا [با اين حال] او و نسلش را بهجاى من دوستان خود مىگيريد و حال آنكه آنها دشمن شمايند و چه بد جانشينانى براى ستمگراناند).
براساس مباحث مطرحشده در کتاب «توحید» نوشتۀ سید احمد الحسن، انسان به عنوان خلیفةالله در زمین، جایگاهی والاتر از فرشتگان دارد و فرشتگان نیز از جن برتر هستند (برای کسب اطلاعات بیشتر، به کتاب توحید، مبحث «توحید در تسبیح است نه در وصف» مراجعه کنید).
📖 صفحه ۱
👇 ادامه مقاله
👏 @Zaman_Zohour
#نشریه_شماره_202
#جن #اجنه #موکل
خدا رحمت کند زنعموی پدرم را، پیرزنی سالخورده و خوشصحبت بود که هر روز بهدنبال وسایل گمشدهاش میگشت، اما نه بهخاطر کهولت سنش بلکه بهخاطر ازمابهترانی که به همراهش بودند و او را اذیت و آزار میدادند. همیشه میگفت: «باز این جن و پریا اذیتم میکنن ... دوباره وسایلمو برداشتن ...حالا کلی باید دنبالشون بگردم.» خودش تعریف میکرد چند جن از جنهای اقوام دعانویسشان به سراغش آمدهاند و او را اذیت میکنند. اما دیگر به کارهایشان عادت کرده بود و از آنها واهمهای نداشت. حتی تعریف میکرد یک شب او را به عروسیشان در یک منطقۀ بیابانی دور بردند و بعد از چند ساعت او را بازگرداندند.
براساس مباحث مطرحشده در کتاب «توحید» نوشتۀ سید احمد الحسن، انسان به عنوان خلیفةالله در زمین، جایگاهی والاتر از فرشتگان دارد و فرشتگان نیز از جن برتر هستند (برای کسب اطلاعات بیشتر، به کتاب توحید، مبحث «توحید در تسبیح است نه در وصف» مراجعه کنید).
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤19👍3
جن موجودی اسرارآمیز و نامحسوس است که بنابر طبیعتش از حواس بشر پوشیده است. در این نوشتار، بر آنیم با تعریف مختصری از جن و ویژگیهایش با توجه به آیات قرآن و روایات، نگاهی گذرا به این دغدغۀ همیشگی انسان در طول تاریخ داشته باشیم و به سؤالات زیر پاسخ دهیم:
💢تعریف جن و ویژگیهای این مخلوق
جن اسمی عربی است و معادل فارسی آن پری به معنای موجود نامرئی است. [۵]
💢جنس جن
جنس جن لطیفتر از جنس آدمی است، لذا در شرایط عادی با چشم دیده نمیشود. خداوند میفرماید: (وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ) [6] (و جن را از تشعشعى از آتش خلق كرد ).
💢زمان پیدایش
با توجه به آیات قرآن و روایتی که در ادامه میآوریم، متوجه میشویم که خلقت جن پیش از انسان بوده است. خداوند متعال میفرماید: (وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ) [سورﮤ حجر، آیۀ ۲۷] (و جن را پیش از آن از آتشی سوزان و بیدود پدید آوردیم). سید احمد الحسن نیز در این باره به آیات ۲۶ و ۲۷ سورﮤ حجر اشاره میفرمایند و زمان پیدایش جن را قبل از آدم (ع) بیان میکنند. [7]
▫️امام باقر (ع) از پدرانش، از امام علی(ع) نقل نموده که فرمودند: «هنگامی که خداوند خواست موجودی با دست خود بیافریند، بعد از گذشت هفت هزار سال از وجود موجوداتی به نام جن و نسناس، پردههای آسمان را کنار زد و به ملائکه فرمود: "به اوضاع جن و نسناس نظر کنید". پس فرشتگان معاصی و ریختن خون ناحق و فساد را در زمین دیدند و دیدن این صحنهها برای آنان گران آمد. لذا عصبانی شدند و تأسف خوردند به حال آنها و عرضه داشتند: "خدایا، با دیدن این صحنهها چرا انتقام نمیگیری؟" فرمود: "من میخواهم روی زمین خلیفه قرار دهم که حجت من بر آنها باشد."» [۸]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤17👍4🕊1
💢جنسیت
همانطور که انسانها از مؤنث و مذکر خلق شدهاند، در میان جنها نیز این قاعده حاکم است. شاهدمثال آن، این آیۀ قرآنی است: (وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا) [سورﮤ جن، آیۀ 6] (و اینکه مردانی از آدمیان به مردانی از جن پناه میبردند. پس مردان جن بر طغیان و تباهی آنان افزودند).
آیۀ شریفۀ مذکور با اشاره به وجود مردان جن، بهطور ضمنی بر وجود جنس مؤنث در میان آنان نیز دلالت دارد، چراکه جنیان نیز همانند انسانها زندگی اجتماعی دارند، همانگونه که در مبحث پیشین به زندگی جن و نسناس پیش از آدم (ع) اشاره شد.
💢ازدواج جنیان و تولیدمثل
وجود جنس مذکر و مؤنث در میان جنها، دلالت بر تشکیل خانواده، تولیدمثل و زندگیهای گروهی دارد، همانند آنچه در زندگی انسانهاست. زیرا هردو مخلوق مکلف هستند و این تکلیف از ابتدای خلقت دنیا تا انتهای آن باید ادامهدار باشد، پس تولیدمثل لازمۀ حیات آنهاست روایتی از پیامبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) نیز بر این امر صحه میگذارد: «ای علی، در شب اول و وسط و آخر ماه آمیزش مکن که همانا جنیان در این سه شب به نزد زنان خویش برای مقاربت میروند.» [۹]
▫️خداوند متعال نیز در قرآن به این موضوع اشاره دارد: (لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ) [سورﮤ الرحمن، آیۀ 56 و 74] (حوریان بهشتی را قبل از شوهرانشان، نه آدمی و نه جن دست زده است). این آیات و روایات، بهوضوح نشان میدهد که در میان جنیان، ازدواج و زناشویی و در نتیجه، تولیدمثل رایج است، همانند آنچه در بین آدمیان مقرر شده است.
💢آیا ازدواج جن و انس ممکن است؟
برخی از آیۀ زیر چنین برداشت میکنند که ازدواج بین انسان و جن امکان پذیر است. [۱۰]
(...وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ..) [سورﮤ اسرا، آیۀ 64] (... و در اموال و اولاد هم با ایشان شریک شو ...).
برخی پژوهشگران با استناد به منابعی [۱۱]، ادعایی مبنی بر جن بودن یکی از والدین ملکۀ سبا مطرح نمودهاند. با این حال، بهدلیل ماهیت ادعا و فقدان مدارک قطعی، این مسئله همچنان در هالهای از ابهام باقی است و تنها معصوم (ع) بهعنوان آگاهترین فرد به تفاسیر قرآن، قادر به تأیید یا رد آن است.
همچنین علامه مجلسی، دربارﮤ ازدواج جن و انس چنین تصریح کردهاند: «مردی دانشمند و اهل قرآن را دیده است که چهار زن از جنیان یکی پس از دیگری به همسری گرفته است.» [۱۲]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤16👍2🕊2
💢خوراک و تغذیه
یکی از نیازهای بیولوژیکی انسان، نیاز به خوردن و آشامیدن است. نیازی که در دیگر مخلوقات ازجمله حیوانات و گیاهان نیز به چشم میخورد. تغذیه یکی از نیازهای اصلی برای ادامۀ حیات است. جنیان نیز گرچه دارای جسمی لطیفاند، اما برای ادامۀ حیات نیاز به تغذیه دارند، البته مقدار نیاز آنها همانند نیاز انسان و حیوان نیست. در روایات زیر، نوع غذای جن و نحوﮤ خوردن آن بیان شده است:
▫️امام صادق (ع) میفرمایند: «استخوان و ضایعات، غذای جنیان است.» [۱۵]
علیبن اسباط میگوید: «ابوحمزﮤ ثمالی غذایی تهیه و گروهی از ما را دعوت کرد. هنگام خوردن غذا، ابوحمزه شخصی را دید که استخوانی را بهکلی پاک میکرد. او را صدا زد که این کار را نکن، زیرا از علیبن الحسین (ع) شنیدم که میفرمود: استخوان را کاملاً برهنه نسازید، زیرا جنیان را نیز سهمی در آن است و اگر چنین کنید، چیزی ارزشمندتر از استخوان را از خانۀ شما میربایند.» [16]
▫️روایتی از امام علی (ع) دربارﮤ باقی ماندن گوشت و چربی، پس از خوردن غذا بر دست و صورت کودکان بیان شده است. ایشان میفرماید: «باقیماندﮤ گوشت و چربی را از تن فرزندان بزدایید، زیرا شیاطین چربی را بو میکنند و کودک در رختخوابش فریاد میکشد و میترسد و دو فرشتۀ کاتب اذیت میشوند.» [۱۷]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤13👍6🕊2🤩1
لازم به ذکر است که روایات ائمۀ اطهار (ع) دربارﮤ ویژگیهای جنها، بهدلیل ماهیت غیرمادی این موجودات، از درک حسی انسانها فراتر است و تنها معصومان (ع) به حقیقت آنها آگاه هستند. لذا در این پژوهش، به ظاهر برخی روایات اشاره شده است تا زمانی که حجت معصوم از حقایق آن برای ما پرده بردارد.
💢مکان زندگی
انسانها برای زیست بر کرﮤ زمین، سازههای گوناگونی همچون ساختمانها را بر پا میکنند. اما زیستگاه جنها به مکان خاصی محدود نمیشود. اکثر این موجودات، در مکانهای خلوت و کمتردد اقامت میگزینند. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که میفرمایند: «در وادی شقره (بیابانی که رنگ خاکش سرخ مایل به زرد است) نماز نخوان، زیرا در آنجا منازل جن است.» [۱۹]
سید احمد الحسن در تبیین مکان زندگی اجنه میفرماید: «برخی از جنیان بر همین زمینی که ما زندگی میکنیم، زندگی میکنند و برخی در زمینهای پایینتر.» [۲۰]
💢مرگ و نیستی
همانطور که حیات و زندگی در این عالم ماده جریان دارد، مرگ نیز در بین مخلوقات خدا در عالم ماده دیده میشود. عالم دنیا عالم حیات و ممات است، چه این مخلوق انسان باشد، چه حیوان باشد و چه حتی جن!
خداوند در آیاتی از قرآن کریم میفرماید: (كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ) [۲۲] (هرکه روی زمین است دستخوش مرگ و فناست)، همچنین: (كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ...) [23] (هر نفسی شربت مرگ را خواهد چشید ... ).
▫️(وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ) [سورﮤ فصلت، آیۀ 25] ([بهخاطر کفر و طغیانشان] برای آنان همنشینانی [مفسد و تبهکار] گماشتیم که لذایذ مادی و شهوانی حال و آینده را در نظرشان زیبا و دلربا جلوه دادند، و فرمان عذاب بر آنان در [زمرﮤ] گروههایی از جن و انس که پیش از آنان درگذشتند، محقق و ثابت شد. آنان بیتردید زیانکارند).
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤16👍7👏3
[1] «(قاب قوسین او ادنی) (تا بهقدر دو کمان یا نزدیکتر)، فرمود: میان دو طرف کمان تا سر آن. فرمود: میان این دو حجابی میدرخشید و خاموش میشد. این مطلب را نفهمیدم جز اینکه فرمود: زبرجدی است. پیامبر گویی به ارادﮤ خدا از میان چیزی شبیه سوراخ سوزن به نور عظمت (الهی) نگریست ... .» کلینی، کافی، ج ۱، ص ۴۴۳؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج ۱۸، ص ۳۰۶؛ فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج ۵، ص۸۷؛ (برای اطلاعات بیشتر، به مبحث (الرحمن الرحیم) کتاب گزیدهای از تفسیر سورﮤ فاتحه نوشتۀ سید احمد الحسن مراجعه کنید).
[2] سورﮤ کهف، آیۀ ۵۰.
[3] شیخ صدوق، عللالشرائع، ج ۱، ص 5؛ شیخ صدوق، کمالالدین و تمامالنعمة، ص ۲۵۵.
[4] سورﮤ اسرا، آیۀ ۷۰.
[5] فرهنگ معین
[6] سورﮤ الرحمن، آیۀ 15.
[7] سید احمد الحسن، پاسخهای روشنگر بر بستر امواج، ج ۲، سؤال ۱۵۱.
[8] فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج ۱، ص۱۰ ۷.
[9] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۹۱.
[10] سیوطی، لقط المرجان فی احکام الجان، ص۳۰ ؛ ثعالبی، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۲۷ و ۲۴۶.
[11] ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ج ۱۵، ص ۴۷-۴۹.
[12] مجلسی، بحارالأنوار، ج 60، ص ۳۱۲.
[13] سید احمد الحسن، پاسخهای روشنگر بر بستر امواج، ج ۲، سؤال ۱۴۸.
[14] شیخ صدوق، عللالشرائع، ج ۱، ص 104 و ۱۰۵.
[15] حر عاملی، وسائلالشیعه، ج ۱، ص ۲۵۲.
[16] شیخ صدوق، من لا یحضرهالفقیه، ج ۳، ص ۳۵۰.
[17] شیخ صدوق، الخصال، ج 2، ص ۶۳۲.
[18] مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضرهالفقیه، ج ۱، ص ۱۱۵.
[19] شیخ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج ۳، ص ۴۵۲.
[20] سید احمد الحسن، پاسخهای روشنگر بر بستر امواج، ج ۲، سؤال ۱۵۱.
[21] همان، سؤال ۱۵۲
[22] سورﮤ الرحمن، آیۀ ۲۶.
[23] سورﮤ آلعمران، آیۀ ۱۸۵.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤28👍3👌2🕊1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#معرفی #سفر
#طواف
🟠 چند ورق از سفر طواف
✍️ به قلم ستایش حکمت
🟢 خاطرات سفر طواف یکی از خواهران انصار که از مدینه آغاز شد و تا پای قبرستان بقیع پیش رفت
🟢 سلامی از پشت حصار به نیابت انصار به قدیسهٔ اعصار
🟢 حضور از مسجدالنبی تا مسجدالاقصی و نقش شکوه پرچم البیعة لله بر بلندای کوه نور و سجده بر پیکر عریان حراء
🟢 دو رکعت نماز شکر و استجابت و وداع با حجرالاسود
🟢 سوگند به خدا، ذر حق است، ذره و امتحان نار حق است
🟢 شهادت میدهم میعاد حق است؛ احمدالحسن شاهد میثاق حق است
🔗 نشریه شماره 202
🚀 @Zaman_Zohour
#طواف
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👏30❤5👍3🕊2🥰1
نشریه زمان ظهور
#ایستگاه_تفکر #امام_زمان #ظهور ❄️ ظهور؛ آنها منتظرند یا نگران؟ ✍️ به قلم مجتبی انصاری پیامبر اسلام (ص) میفرماید: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»[1] «هرکس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلى مرده است.» هر خداپرستی…
Anonymous Quiz
4%
21%
24%
51%
🕊24👍5❤2👎2👏1💯1
#نشریه_زمان_ظهور
#نشریه_شماره_202
#سفر #طواف
✔️ چند ورق از سفر طواف
✍️ به قلم ستایش حکمت
💢صفحۀ اول از سفر
سلام بر مکّه، سلام بر منزلگاه وحی خدا،
سلام بر کعبه،
سلام بر مولودی که دیوار کعبه از شوق دیدارش شکافت،
سلام بر حجرالأسود و مَلِک عظیمالشأن، [۱]
سلام بر صاحب این سنگ عظیم،
سلام بر مالک یوم الدین، [۲]
سلام بر صفا، سلام بر مروه،
سلام بر مصادیق ایثار، علی و فاطمه (علیهماالسلام)، [۳]
سلام بر پریشانحالی هاجر،
سلام بر عرفات،
سلام بر اعمال نیمهتمام برترین زائر، [۴]
سلام بر مشعر و آیین و شعائر،
سلام بر مِنا و ذبیح تشنهکامش،
سلام بر مدینه و صالحِ سحرخیز،
سلام بر بقیع و قبرهای بیحرم،
سلام بر اسلام و ناطق قرآنش،
سلام بر پیامبر و مظلومیت خاندانش،
سلام بر همۀ عاشقان حجّ و مناسکش،
آنان که توحید را با احمد الحسن آموختند و رازهای حجّ را با او شناختند.
سلام بر حجّ،
سلام بر احمد الحسن، آغاز و پایان و سرانجام حجّ. [۵]
💢صفحهای دیگر از سفر
سفری که از مدینه آغاز شد و تا پای حصارهای بلند بقیع پیش رفت. و حسرتی دردآور بین من و قبرهای آنسوی دیوار باقی گذاشت. این سوی دیوار، من ماندم و بغض شکسته و یک چادر خاکی.
یاد اضطرار حسن (علیهالسلام) و گوشوارﮤ مادر، و روضهای که زیرلب زمزمه میکردم.
تن نیمهجانم را کشاندم تا پای قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و پردﮤ سبز حرمش،
وه، چه شکوهی داشت! هنوز تماشای منبر و محرابش، پس از گذشت صدها سال از فراغش.
و چشمانی که هنوز ملتهب حیدر است ...
خدایا، جای پای ملائک را میتوان دید،
اثر شکوه و جلال تو را میتوان دید،
و نالۀ رسول اعظمت را میتوان شنید:
"ما اوذی نبیّ بمثل ما اوذیت" [۶]
💬 آری، هیچ پیامبری به اندازﮤ محمدت آزار ندید،
از لابهلای تاریخ میتوان فهمید.
درب خانۀ فاطمه را بستند،
حُرمت نام علی را در اذان شکستند،
قفسهها و کتابخانهها سد معبر نشستند،
و پردهها را آویختند،
و شفاعت که در آن تردید کردند. [۷]
دریغ از اینکه تو خود روحِ در جریانی و در جانی و خودْ جانِ جهانی ...
آری، نام مولایمان علی امیرالمؤمنین را از اذان حذف کردند.
بیخبران، روحِ هستی، خالق افلاک، فاتح اسرار، یا علی گفت و باب رحمتش را باز کرد.
ورقی دیگر از سفر
💬 در صحن مسجدالنبی، شاهد ستونهای افراشتهای هستی که در فراق سجدهای طولانی بر قبر پیامبر به ستوه آمدهاند، اما بعد، در صفوف نماز چشمت به ناهمگونترین اتحاد دنیا میافتد، اتحاد شیعه و سنی، که از حقیقتش دور شد و واقعیت را زیر بزرگترین رادیکال دنیا نشاندند و حکم به تساوی ناهمگون دادند. چگونه میتوان معادلۀ چندمجهولی غصب حق خلافت و آتش پشت خانۀ مادر و هتکحرمت وصیت پیغمبر را با یک لبخند ساده و لفظ وحدت بین دو عقیده حل کرد؟!
چقدر گذشتن از این کینه نمک بر زخم میپاشد و استخوان را در گلو میفشارد.
برشی دیگر از سفر
اتوبوس راهیِ جبال افراشتۀ عربستان شد. جبل ثور و میقات نور ...
حکایت یادگاری که در لیلةالمَبیت رسولالله (صلوات الله علیه و آله) در بستر خویش به جای گذاشت. [۸]
و رشادتی که علی (علیهالسلام) بیسؤالوجواب، به نمایش گذاشت ...
و صدای ملائک که هنوز به گوش میرسد و یک صدا میگفتند:
"لا فتی الّا علی، لا سَیف الّا ذوالفقار"[۹]
💢بخشی دیگر از سفر
پس از استراحت کوتاهی و تر کردن کام در داغستان عرب، به جبلالنور رسیدیم. بر فراز کوه، غار حرا بود که ردپای عبادتگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هنوز در دل تاریخ به یادگار مانده.
حوالی غروب کوهپیمایی به مقصد حرا را آغاز کردم. حس شور عجیب با نشاطی نیشدار، چراکه تاریخ چند صد سال رسیدن مرا به تأخیر واداشت و امشب که پای، جای پایش گذاردم، دیگر پیامبر خدا در غار نیست و سجدهگاه او را خالی خواهم یافت. صوت محزون قرآنش پژواکی در بلندای کوه نخواهد داشت و طنین "اِقْراَء" و ندای لبیک او ...
🔺 از پلهها بالا رفتم؛ حدود ۱۰۰۰ پله را طی کردم؛ از پیچوخمهای کوه گذر کردم. زائرانی که با بطریهای آب سرد با زبانهای مختلف دنیا به استقبالمان میآمدند تا تن خسته از این کوهپیمایی را قوت دوباره دهند و میل رسیدن به مقصد را زیاد کنند؛ و تنقلاتی که در کیفدستی کوچکم داشتم برای تشکر با یک لبخند ساده تقدیمشان شد.
بعد از یک ساعت و نیم، بر فراز کوه رسیدیم و سجادهای که گشوده بود تا نماز مغرب را در بالاترین قسمت کوه بخوانیم.
و بعد از استراحت کوتاهی باید برای لحظۀ رسیدن به عبادتگاه حبیب خدا خود را آماده میکردم. از شکاف باریک دو صخره گذر کردیم و بعد به شکل خمیده از لابهلای صخرهای دیگر گذشتیم ...
💢راه رسیدنت چه مشق مشقت دارد
و سختی دلچسبی که عرق انتظار را از تن میزدود و با خنکای نسیم رحمتش عجین میشد و یأس مرا به امید بدل میکرد.
📖 صفحه ۱
👇 ادامه مقاله
👏 @Zaman_Zohour
#نشریه_شماره_202
#سفر #طواف
💢صفحۀ اول از سفر
سلام بر مکّه، سلام بر منزلگاه وحی خدا،
سلام بر کعبه،
سلام بر مولودی که دیوار کعبه از شوق دیدارش شکافت،
سلام بر حجرالأسود و مَلِک عظیمالشأن، [۱]
سلام بر صاحب این سنگ عظیم،
سلام بر مالک یوم الدین، [۲]
سلام بر صفا، سلام بر مروه،
سلام بر مصادیق ایثار، علی و فاطمه (علیهماالسلام)، [۳]
سلام بر پریشانحالی هاجر،
سلام بر عرفات،
سلام بر اعمال نیمهتمام برترین زائر، [۴]
سلام بر مشعر و آیین و شعائر،
سلام بر مِنا و ذبیح تشنهکامش،
سلام بر مدینه و صالحِ سحرخیز،
سلام بر بقیع و قبرهای بیحرم،
سلام بر اسلام و ناطق قرآنش،
سلام بر پیامبر و مظلومیت خاندانش،
سلام بر همۀ عاشقان حجّ و مناسکش،
آنان که توحید را با احمد الحسن آموختند و رازهای حجّ را با او شناختند.
سلام بر حجّ،
سلام بر احمد الحسن، آغاز و پایان و سرانجام حجّ. [۵]
💢صفحهای دیگر از سفر
سفری که از مدینه آغاز شد و تا پای حصارهای بلند بقیع پیش رفت. و حسرتی دردآور بین من و قبرهای آنسوی دیوار باقی گذاشت. این سوی دیوار، من ماندم و بغض شکسته و یک چادر خاکی.
یاد اضطرار حسن (علیهالسلام) و گوشوارﮤ مادر، و روضهای که زیرلب زمزمه میکردم.
تن نیمهجانم را کشاندم تا پای قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و پردﮤ سبز حرمش،
وه، چه شکوهی داشت! هنوز تماشای منبر و محرابش، پس از گذشت صدها سال از فراغش.
و چشمانی که هنوز ملتهب حیدر است ...
خدایا، جای پای ملائک را میتوان دید،
اثر شکوه و جلال تو را میتوان دید،
و نالۀ رسول اعظمت را میتوان شنید:
"ما اوذی نبیّ بمثل ما اوذیت" [۶]
از لابهلای تاریخ میتوان فهمید.
درب خانۀ فاطمه را بستند،
حُرمت نام علی را در اذان شکستند،
قفسهها و کتابخانهها سد معبر نشستند،
و پردهها را آویختند،
و شفاعت که در آن تردید کردند. [۷]
دریغ از اینکه تو خود روحِ در جریانی و در جانی و خودْ جانِ جهانی ...
آری، نام مولایمان علی امیرالمؤمنین را از اذان حذف کردند.
بیخبران، روحِ هستی، خالق افلاک، فاتح اسرار، یا علی گفت و باب رحمتش را باز کرد.
ورقی دیگر از سفر
چقدر گذشتن از این کینه نمک بر زخم میپاشد و استخوان را در گلو میفشارد.
برشی دیگر از سفر
اتوبوس راهیِ جبال افراشتۀ عربستان شد. جبل ثور و میقات نور ...
حکایت یادگاری که در لیلةالمَبیت رسولالله (صلوات الله علیه و آله) در بستر خویش به جای گذاشت. [۸]
و رشادتی که علی (علیهالسلام) بیسؤالوجواب، به نمایش گذاشت ...
و صدای ملائک که هنوز به گوش میرسد و یک صدا میگفتند:
"لا فتی الّا علی، لا سَیف الّا ذوالفقار"[۹]
💢بخشی دیگر از سفر
پس از استراحت کوتاهی و تر کردن کام در داغستان عرب، به جبلالنور رسیدیم. بر فراز کوه، غار حرا بود که ردپای عبادتگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هنوز در دل تاریخ به یادگار مانده.
حوالی غروب کوهپیمایی به مقصد حرا را آغاز کردم. حس شور عجیب با نشاطی نیشدار، چراکه تاریخ چند صد سال رسیدن مرا به تأخیر واداشت و امشب که پای، جای پایش گذاردم، دیگر پیامبر خدا در غار نیست و سجدهگاه او را خالی خواهم یافت. صوت محزون قرآنش پژواکی در بلندای کوه نخواهد داشت و طنین "اِقْراَء" و ندای لبیک او ...
بعد از یک ساعت و نیم، بر فراز کوه رسیدیم و سجادهای که گشوده بود تا نماز مغرب را در بالاترین قسمت کوه بخوانیم.
و بعد از استراحت کوتاهی باید برای لحظۀ رسیدن به عبادتگاه حبیب خدا خود را آماده میکردم. از شکاف باریک دو صخره گذر کردیم و بعد به شکل خمیده از لابهلای صخرهای دیگر گذشتیم ...
💢راه رسیدنت چه مشق مشقت دارد
و سختی دلچسبی که عرق انتظار را از تن میزدود و با خنکای نسیم رحمتش عجین میشد و یأس مرا به امید بدل میکرد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤14👍4🕊2👎1
و علی همسفر و همسفرﮤ گاهوبیگاه این ضیافت بود.
پرچم "البیعةلله" را که بههمراه داشتم، برافراشتم تا تصویرش بماند یادگار چشمانم و به یاد آورم فتح این قلّه برای محمّد (صلی الله علیه و آله) آغاز صعود برای فتح مبین بود و فنای در ذات الهی. و داستان جهاد اکبر اینجا جان گرفت و چهرﮤ یکی شدن با قرآن گرفت. [۱۰]
💢فصلی دیگر از سفر
دقایقی در صف ایستادیم تا نوبتمان شود و دو رکعت نماز در سجدهگاه پیامبر خدا بخوانیم. چه خلوتگاه ساده و بیتکلّفی را برای عبادتت برگزیده بودی! هیچ نشانی از دنیا و تعلّق خاطرش نبود. تنها تَنِ عریان کوه بود شاهد سجدههای طولانی و اشکهای بیمحابا ... و در نهایت، همین مناجاتها صفحۀ وجود محمد (ص) را به قاب قوسین او ادنی برد [۱۱] و میقات بینظیر خداوند را برایش رقم زد؛ و زیباترین گفتوگوی هستی را آفرید.
- عفوک ... عفوک ...
- سَبَقَتْ رَحمتی من غَضَبی ... [۱۲]
💢روایتی دیگر از سفر
بعد از ساعتی راز و نیاز، تکهای از دلم را پای سجّادﮤ حبیب خدا دفن کردم و با آرامشی همراه با سَبُکی از کوه پایین آمدم. آن شب را تا پاسی از شب در هتل آرمیدم.
خداوند را سوگند دادم به صاحب این خانه که انصار قائم علیهالسلام را ثابتقدم گرداند و آنها را خدمتگزاران عامل این زمان قرار دهد و صفحۀ وجود مؤمنین و مؤمنات را به نور رسولش محمّد منور نماید.
💢اما عمر سفر کوتاه است
و بالاخره روز وداع فرارسید. با تنی خسته و اندوهی طولانی، حجرالاسود را از دور وداع گفتم و باری دیگر در حقانیتش شهادت دادم:
سوگند به خدا ذرّ حق است،
ذرّه و امتحان نار حق است،
شهادت میدهم میعاد حق است،
احمد الحسن، شاهد میثاق حق است.
[1] سید احمد الحسن، پاسخ های روشنگرانه بر بستر امواج، ج 4، پرسش ۳۲۷.
[2] ر.ک: سید احمد الحسن، گزیدهای از تفسیر سورﮤ فاتحه.
[3] ر.ک: سید احمد الحسن، در محضر عبد صالح، ج 2؛ سید احمد الحسن، توهم بیخدایی، از کدام ایثار سخن میگوییم؟
[4] ر.ک: پیک صفحه، ج 1، ص 286: https://B2n.ir/q78652
[5] ر.ک: سید احمد الحسن، متشابهات، ج 2، سؤال 40.
[6] محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج ۳۹، ص ۵۶.
[7] ر.ک: سید احمد الحسن، توحید: https://B2n.ir/w34044
[8] شیخ مفید، الإرشاد، ترجمۀ رسولى محلاتى، ج 1، ص 44.
[9] حسنبن ابىالحسن ديلمى، أرشاد القلوب، ج 2، ص 22؛ شیخ مفید، الأرشاد، ج 1، ص 78.
[10] ر.ک: سید احمد الحسن، جهاد درب بهشت است: https://B2n.ir/a05531
[11] سورﮤ نجم، آیۀ 9
[12] محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۳، ص 8-34.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤29👍5🕊2
#سید_احمد_الحسن
#میلاد
✔️ جهان در خمیدگی صبر سوخت … و به شمع ولادتت روشن شد، یا حضرت احمد!
✍️ به قلم مریم رحمانیان
جرم و انرژی سیزده میلیارد سال انتظار کشیدند و خمیدگیِ شدیدی آفریدند
در برابر مردی که دارای قرمزیِ صورت، چشمانی فرورفته، ابروهایی برجسته ... و فراخی میانِ دو شانه بود ...
مردی که در سال ... در مدینۀ بصره زاده شد.
مژدهای در هستی پیچیده بود، نغمهای غیبی که آمدنش را خبر میداد ...
این انحنای عظیم در فضا-زمان ... برخاسته بود از آمادگیِ کهکشانها و ذرات ...
برای چاپ و توزیعِ متنی مقدس در میدان گرانش ...
🗣 جرمها در فضا تأثیرگذارند، تأثیری بزرگ
تا برخی از اجرامی که در گسترﮤ نفوذِ آن قرار میگیرند، ناگزیر، به چرخش گردِ آن درمیآیند ...[١]
و آنگاه که جریدﮤ عالم، انتشارِ این رویداد را بر خود نوشت، چشمها - چه آنان که خواندند و چه آنان که از خواندن بازماندند - در مدارِ او به چرخش افتادند ...
علم، مولود متهمان را به نام آوازهشان فراخواند ...
چون کلیسا به صحنه کشانده شد، ناقوسِ ساعتسازِ نابینای خویش را به صدا درآورد؛
تا چشمها، آنچه را که میخواندند، از این گوش به آن گوششان، در شود ...
و اینچنین، ابهت پوشالی کلیسا، با تمام نقشونگارهای قرونِ وسطاییاش، فرو پاشید.
⚡️ و نیز، چون علمای ادیان - که نمیدانم چگونه باور کرده بودند خلقتِ حضرت آدم (ع) یکباره بود و در دشمنی با فرگشت از هیچ چیز کوتاهی نکرده بودند - به صحنه کشانده شدند،
آنان برای فرار از واقعیت، دستبهکار دمیدن در شیپور و پراکندن شبهه شدند؛
و ساعتسازِ نابینایشان، عصا بر کوچهپسکوچههای زمین میکوبید، آن هم در ظلِ آفتاب!
تا شاید حقیقت را در سایهها پنهان کنند ... اما کوچههای زمین، به بنبست کشاندشان ...
و دکتر داوکینز، چهرﮤ جنبشِ «ناخدایان نو» (New Atheists) و زیستشناس تکاملی، کوشید صحنه را بهسوی خود بکشد، تا از کتابش The Blind Watchmaker (ساعتسازِ نابینا) سخن فراوان به میان آورد؛
تا شاید با روایتی دیگر، پرده بر حقیقت اندازد.
💠 اما نظریۀ تکامل چه کرد؟ زیرِ بار نرفت که نرفت ...
مگر عقل، زیرِ بار منت وهم میرود!
پس هستی شادمان، شانههایش را از اختلاف این و آن شانه کرده، بیاعتنا به قیلوقالِ ناقوسها و عصاها، و ساعتهایی که مچ میگرفتند، مسیر خویش را پی گرفت ...
الواح سومری گردِ معلمِ سومریِ خویش حلقه زدند و با علمِ عالیجناب خویش پیوندی ناگسستنی خوردند ...
🎉 آری! جهان، با ولادتِ «احمد، عبدالله، مهدی» دیده به حقیقت گشود.
تکامل، که گوشهایش را تیز کرده بود،
تا خبرِ ولادتش را بشنود،
و صدای این سنت الهی، بالأخره به گوش دوست و دشمن برسد ...
تا آشوب، با آگاهی و دادههای آسمانی، صورت در صورت به مباحثه بنشیند؛
در صحنِ علنیِ علمِ واقعبینانۀ ساعتسازِ بینای بصراوی - برای هشت میلیارد چشم -
تا توهمِ بیخدایان و توهمِ خلقتگرایان، یکباره ... یکباره فرو ریزد،
و حقیقت، در باشکوهترین جلوهاش، خود را بنمایاند ...
و روح، در کالبدِ اندیشۀ انسان بدمد ...
که یگانه خبرﮤ آن است.
🔺 آن هم در روزگاری که دنیا، در اثر آنتروپیِ فراگیرِ فرهنگی، اجتماعی و طبیعی، به غذای حفرﮤ کیهانیِ سیاهچاله بدل میشد ...
ولی گهوارﮤ دانشش - که حاملِ بیست و هفت حرفِ علم بود؛ علمی که نمیتوانند با آن کشتی بگیرند، جز آنکه تنِ خویش را بر زمین کوبیده ببینند - زمین را برای شفا تکان داد؛
تا نشانههای پروردگارش در گسترﮤ هستی رخ بنماید، حتی برای کسانی که رخ برتافتند!
در ساعتی که از بهشت، صدای کف زدنِ نسیمها در گوشِ جهان میپیچید،
مولودِ علم - که هیچ ساعتسازِ نابینایی چشمِ دیدنش را نداشت - به حمایتِ نظریۀ تکامل برخاست؛
تا فرگشت را از چنگالِ اسارتِ بردگیِ برگهای کتابهای نوشته و نانوشته، به خانۀ اطمینان بازگرداند؛
تا دیگر هیچ مغرض و بیانصافی، آن را غنیمتِ خویش نشمارد!
🔅و نظریۀ تکامل - که خود، خسته از میلیونها سال تلاشِ هستی برای ارتقا، همانندسازی، سازگاری با انواع محیطها، و رساندن حجمِ مغزِ هوموساپینس به اندازهای که انسان «الف» را از «با» بازشناسد و واژﮤ «خردمند» را برای خود بسازد -
کنون، امید در چشمانش لانه کرد و برقِ آن در شبِ خاطراتِ تلخش درخشید ...
هرچند کوفته از کهنسالیِ خویش، و پیرشده از هزاران زخمِ زبان -
توانست نفس راحتی بکشد و سربلند شود،
زیرا پر بود از نشانههای پروردگار در هستی:
در ژنها،
در انتخاب گونهها،
در روایتِ صبورِ حیات.
🧩پازلِ حقیقت چیده شده، شرطِ نهایی بسته شده و رنگِ بازنده پرید!
دکتر داوکینز ... آیا حالتان خوب است؟!
کتابتان همچنان سر جایش در قفسۀ کتابخانهتان هست ... و در سراسر کتابخانههای دنیا، نسخههایش باقی است
📖 صفحه ۱
👇 ادامه
🚀 @Zaman_Zohour
#میلاد
جرم و انرژی سیزده میلیارد سال انتظار کشیدند و خمیدگیِ شدیدی آفریدند
در برابر مردی که دارای قرمزیِ صورت، چشمانی فرورفته، ابروهایی برجسته ... و فراخی میانِ دو شانه بود ...
مردی که در سال ... در مدینۀ بصره زاده شد.
مژدهای در هستی پیچیده بود، نغمهای غیبی که آمدنش را خبر میداد ...
این انحنای عظیم در فضا-زمان ... برخاسته بود از آمادگیِ کهکشانها و ذرات ...
برای چاپ و توزیعِ متنی مقدس در میدان گرانش ...
تا برخی از اجرامی که در گسترﮤ نفوذِ آن قرار میگیرند، ناگزیر، به چرخش گردِ آن درمیآیند ...[١]
و آنگاه که جریدﮤ عالم، انتشارِ این رویداد را بر خود نوشت، چشمها - چه آنان که خواندند و چه آنان که از خواندن بازماندند - در مدارِ او به چرخش افتادند ...
علم، مولود متهمان را به نام آوازهشان فراخواند ...
چون کلیسا به صحنه کشانده شد، ناقوسِ ساعتسازِ نابینای خویش را به صدا درآورد؛
تا چشمها، آنچه را که میخواندند، از این گوش به آن گوششان، در شود ...
و اینچنین، ابهت پوشالی کلیسا، با تمام نقشونگارهای قرونِ وسطاییاش، فرو پاشید.
آنان برای فرار از واقعیت، دستبهکار دمیدن در شیپور و پراکندن شبهه شدند؛
و ساعتسازِ نابینایشان، عصا بر کوچهپسکوچههای زمین میکوبید، آن هم در ظلِ آفتاب!
تا شاید حقیقت را در سایهها پنهان کنند ... اما کوچههای زمین، به بنبست کشاندشان ...
و دکتر داوکینز، چهرﮤ جنبشِ «ناخدایان نو» (New Atheists) و زیستشناس تکاملی، کوشید صحنه را بهسوی خود بکشد، تا از کتابش The Blind Watchmaker (ساعتسازِ نابینا) سخن فراوان به میان آورد؛
تا شاید با روایتی دیگر، پرده بر حقیقت اندازد.
مگر عقل، زیرِ بار منت وهم میرود!
پس هستی شادمان، شانههایش را از اختلاف این و آن شانه کرده، بیاعتنا به قیلوقالِ ناقوسها و عصاها، و ساعتهایی که مچ میگرفتند، مسیر خویش را پی گرفت ...
الواح سومری گردِ معلمِ سومریِ خویش حلقه زدند و با علمِ عالیجناب خویش پیوندی ناگسستنی خوردند ...
تکامل، که گوشهایش را تیز کرده بود،
تا خبرِ ولادتش را بشنود،
و صدای این سنت الهی، بالأخره به گوش دوست و دشمن برسد ...
تا آشوب، با آگاهی و دادههای آسمانی، صورت در صورت به مباحثه بنشیند؛
در صحنِ علنیِ علمِ واقعبینانۀ ساعتسازِ بینای بصراوی - برای هشت میلیارد چشم -
تا توهمِ بیخدایان و توهمِ خلقتگرایان، یکباره ... یکباره فرو ریزد،
و حقیقت، در باشکوهترین جلوهاش، خود را بنمایاند ...
و روح، در کالبدِ اندیشۀ انسان بدمد ...
که یگانه خبرﮤ آن است.
ولی گهوارﮤ دانشش - که حاملِ بیست و هفت حرفِ علم بود؛ علمی که نمیتوانند با آن کشتی بگیرند، جز آنکه تنِ خویش را بر زمین کوبیده ببینند - زمین را برای شفا تکان داد؛
تا نشانههای پروردگارش در گسترﮤ هستی رخ بنماید، حتی برای کسانی که رخ برتافتند!
در ساعتی که از بهشت، صدای کف زدنِ نسیمها در گوشِ جهان میپیچید،
مولودِ علم - که هیچ ساعتسازِ نابینایی چشمِ دیدنش را نداشت - به حمایتِ نظریۀ تکامل برخاست؛
تا فرگشت را از چنگالِ اسارتِ بردگیِ برگهای کتابهای نوشته و نانوشته، به خانۀ اطمینان بازگرداند؛
تا دیگر هیچ مغرض و بیانصافی، آن را غنیمتِ خویش نشمارد!
🔅و نظریۀ تکامل - که خود، خسته از میلیونها سال تلاشِ هستی برای ارتقا، همانندسازی، سازگاری با انواع محیطها، و رساندن حجمِ مغزِ هوموساپینس به اندازهای که انسان «الف» را از «با» بازشناسد و واژﮤ «خردمند» را برای خود بسازد -
کنون، امید در چشمانش لانه کرد و برقِ آن در شبِ خاطراتِ تلخش درخشید ...
هرچند کوفته از کهنسالیِ خویش، و پیرشده از هزاران زخمِ زبان -
توانست نفس راحتی بکشد و سربلند شود،
زیرا پر بود از نشانههای پروردگار در هستی:
در ژنها،
در انتخاب گونهها،
در روایتِ صبورِ حیات.
🧩پازلِ حقیقت چیده شده، شرطِ نهایی بسته شده و رنگِ بازنده پرید!
دکتر داوکینز ... آیا حالتان خوب است؟!
کتابتان همچنان سر جایش در قفسۀ کتابخانهتان هست ... و در سراسر کتابخانههای دنیا، نسخههایش باقی است
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤23👍3🕊2