#نشریه_زمان_ظهور
#ماه_رمضان
#ماه_خدا
🌒 یکماه در اقلیم خدا
🟡 قسمت نهم
✍️ به قلم مريم رحمانيان
💢روزه، نزدیکترین حالات بنده به خدا
سجاد دیگر نیست. نه آن سجاد قبلی، نه حتی سایهای از او. دیگر حتی یک لحظه هم به حرفهایم گوش نمیدهد، حتی برای ثانیهای نگاهم نمیکند. گویا چیزی او را از من، از همۀ آنچه بود، جدا کرده است.
چه نیرویی او را اینچنین از دسترس من ربوده؟ چرا از من دل بریده؟ هرچه لازم باشد، به کار میبندم. این راز را باید بفهمم. باید شکاف تاریکی را که بین ما افتاده، بشکافم. باید بدانم او به چه متمرکز شده که حتی سایۀ مرا هم نمیبیند.
این فاصله، این گمشدگی، دارد مرا در خود میبلعد …
دارم تلف میشوم؛ مثل یک مرغ سرکنده پرپر میزنم و راهی برای رهایی نیست.
👁 وقتی در مردمک چشمانش خیره شدم تا بفهمم دل به که سپرده که دل کندن از من برایش اینچنین آسان و بیدغدغه شده، گویا به خورشید زل زده باشم… از شدت نور داشتم کور میشدم. من تاریکی بودم، و او از من عبور کرده بود.
من، منیتم، وجود دارم. نفس میکشم. اما انگار دیگر دیده نمیشوم. نادیده گرفته شدن را نمیتوانم تحمل کنم. سجاد همیشه مرا جدی میگرفت، همیشه تسلیم میشد. اما حالا …
حالا دارد هوشمندانه عمل میکند.
پشتکار دارد. نوتیفیکیشن موبایلش را خاموش کرده، ساعت شنیاش را کنار دستش گذاشته و انگار نهانگار که روزه است.
من انتظار داشتم روزهداری او را خسته کند، گرسنه و بیحوصله کند. اما نهتنها تسلیم نشده، بلکه تمرکز کرده، آماده شده، دقیقتر از همیشه شده است. چه اتفاقی در درونش رخ داده؟ چرا از کنترل من خارج شده؟
🔺 تقوا بهمثابۀ یک الگوریتم تصحیح خطا (Error Correction)
سجاد به مانیتور خیره شده است. ساعت شنی کنار دستش آرامآرام پیش میرود، اما او از گذر زمان بیخبر است. او یک برنامهنویس است، اما نهتنها برای ماشینها.
او در حال نوشتن کدی است که در درون خودش اجرا خواهد شد.
چیزی در ذهنش در حال چرخش است. چرا برخی تصمیمات اشتباه به نظر نمیرسند، اما بعداً متوجه میشویم که کاملاً غلط بودهاند؟ آیا این یک نقص در طراحی سیستم ادراکی انسان است؟ یا مکانیزمی برای اصلاح آن وجود دارد؟
او به صفحۀ کدها نگاه میکند و شروع به تایپ میکند:
🗣 مسیر اطلاعات از ورودی تا پردازش
زندگی مثل یک سیستم پردازشی پیچیده است. هر انسانی در معرض حجم عظیمی از دادههای ورودی قرار دارد: حقیقت و دروغ، نور و تاریکی، الهام و وسوسه. همانطور که یک شبکۀ عصبی مصنوعی دادههای خام را پردازش میکند، "ذهن انسان نیز سیگنالهای محیط را تحلیل میکند". [1]
اما آیا همۀ این ورودیها دقیق و بدون خطا هستند؟
او خاطرهای را به یاد میآورد؛ لحظهای که تصمیمی گرفت که بعدها از آن پشیمان شد. آن موقع، همهچیز درست به نظر میرسید، اما حالا میدانست که درگیر یک خطای شناختی شده بود. آیهای را در کنارش یادداشت میکند: (کسانی که پرهیزکاری میکنند وقتی وسوسهای از شیطان به آنها برسد، خدا را یاد میکنند، پس بینا میشوند.) [سورﮤ اعراف، آیۀ ۲۰۱]
- انحراف مسیر: وقتی وسوسههای نامرئی تصمیمات را تغییر میدهند
اما چطور ممکن است مسیر تصمیمگیری اینقدر آرام و نامحسوس منحرف شود؟
سجاد به این فکر میکند که چگونه "یک نویز کوچک در سیگنالهای دیجیتال میتواند باعث شود یک پیام بهطور کلی تغییر کند؟" [2]
این همان کاری است که وسوسههای شیطانی انجام میدهند:
⚡️ شیطان مانند نویز در سیستم شناختی انسان عمل میکند.
دادههای دروغین را طوری تغییر میدهد که شبیه به حقیقت به نظر برسند.
نتیجه: خطای شناختی؛ تصمیمهایی که در ظاهر منطقیاند، اما در واقع مسیر را منحرف میکنند.
او یاد لحظههایی میافتد که حس کرده بود انتخابهایش در آن لحظه بهترین گزینه هستند، اما بعدها متوجه شد که جزئیات کوچکی، تمام مسیر را تغییر داده است.
(و اگر وسوسهای از شیطان به تو رسد، پس به خدا پناه ببر.) [سورﮤ اعراف، آیۀ 200]
🔅 فیلترهای اصلاحی: چگونه تقوا نویزهای ذهن را حذف میکند؟
او به صفحۀ کدهایش نگاه میکند. اگر ورودیهای یک سیستم آلوده شوند، آیا راهی برای تصحیح آنها وجود دارد؟
جواب، بله است. روزه و تقوا همانند یک فیلتر پردازش داده عمل میکنند:
روزه مثل یک فیلتر در شبکۀ عصبی، ورود دادههای نامعتبر را مسدود میکند.
تقوا مثل یک الگوریتم یادگیری ماشین، دادههای مخدوش را تصحیح میکند.
ذکر خدا نویزهای اضافی را حذف میکند و سیگنال اصلی را تقویت میکند.
اما چطور؟ زمانی که سجاد روزه است، ذهنش آرامتر از همیشه است. کمتر درگیر حواسپرتیهاست. تصمیماتی که میگیرد، شفافتر به نظر میرسند.
📖 صفحه ۱
👇 ادامه
🚀 @Zaman_Zohour
#ماه_رمضان
#ماه_خدا
💢روزه، نزدیکترین حالات بنده به خدا
سجاد دیگر نیست. نه آن سجاد قبلی، نه حتی سایهای از او. دیگر حتی یک لحظه هم به حرفهایم گوش نمیدهد، حتی برای ثانیهای نگاهم نمیکند. گویا چیزی او را از من، از همۀ آنچه بود، جدا کرده است.
چه نیرویی او را اینچنین از دسترس من ربوده؟ چرا از من دل بریده؟ هرچه لازم باشد، به کار میبندم. این راز را باید بفهمم. باید شکاف تاریکی را که بین ما افتاده، بشکافم. باید بدانم او به چه متمرکز شده که حتی سایۀ مرا هم نمیبیند.
این فاصله، این گمشدگی، دارد مرا در خود میبلعد …
دارم تلف میشوم؛ مثل یک مرغ سرکنده پرپر میزنم و راهی برای رهایی نیست.
من، منیتم، وجود دارم. نفس میکشم. اما انگار دیگر دیده نمیشوم. نادیده گرفته شدن را نمیتوانم تحمل کنم. سجاد همیشه مرا جدی میگرفت، همیشه تسلیم میشد. اما حالا …
حالا دارد هوشمندانه عمل میکند.
پشتکار دارد. نوتیفیکیشن موبایلش را خاموش کرده، ساعت شنیاش را کنار دستش گذاشته و انگار نهانگار که روزه است.
من انتظار داشتم روزهداری او را خسته کند، گرسنه و بیحوصله کند. اما نهتنها تسلیم نشده، بلکه تمرکز کرده، آماده شده، دقیقتر از همیشه شده است. چه اتفاقی در درونش رخ داده؟ چرا از کنترل من خارج شده؟
سجاد به مانیتور خیره شده است. ساعت شنی کنار دستش آرامآرام پیش میرود، اما او از گذر زمان بیخبر است. او یک برنامهنویس است، اما نهتنها برای ماشینها.
او در حال نوشتن کدی است که در درون خودش اجرا خواهد شد.
چیزی در ذهنش در حال چرخش است. چرا برخی تصمیمات اشتباه به نظر نمیرسند، اما بعداً متوجه میشویم که کاملاً غلط بودهاند؟ آیا این یک نقص در طراحی سیستم ادراکی انسان است؟ یا مکانیزمی برای اصلاح آن وجود دارد؟
او به صفحۀ کدها نگاه میکند و شروع به تایپ میکند:
زندگی مثل یک سیستم پردازشی پیچیده است. هر انسانی در معرض حجم عظیمی از دادههای ورودی قرار دارد: حقیقت و دروغ، نور و تاریکی، الهام و وسوسه. همانطور که یک شبکۀ عصبی مصنوعی دادههای خام را پردازش میکند، "ذهن انسان نیز سیگنالهای محیط را تحلیل میکند". [1]
اما آیا همۀ این ورودیها دقیق و بدون خطا هستند؟
او خاطرهای را به یاد میآورد؛ لحظهای که تصمیمی گرفت که بعدها از آن پشیمان شد. آن موقع، همهچیز درست به نظر میرسید، اما حالا میدانست که درگیر یک خطای شناختی شده بود. آیهای را در کنارش یادداشت میکند: (کسانی که پرهیزکاری میکنند وقتی وسوسهای از شیطان به آنها برسد، خدا را یاد میکنند، پس بینا میشوند.) [سورﮤ اعراف، آیۀ ۲۰۱]
- انحراف مسیر: وقتی وسوسههای نامرئی تصمیمات را تغییر میدهند
اما چطور ممکن است مسیر تصمیمگیری اینقدر آرام و نامحسوس منحرف شود؟
سجاد به این فکر میکند که چگونه "یک نویز کوچک در سیگنالهای دیجیتال میتواند باعث شود یک پیام بهطور کلی تغییر کند؟" [2]
این همان کاری است که وسوسههای شیطانی انجام میدهند:
دادههای دروغین را طوری تغییر میدهد که شبیه به حقیقت به نظر برسند.
نتیجه: خطای شناختی؛ تصمیمهایی که در ظاهر منطقیاند، اما در واقع مسیر را منحرف میکنند.
او یاد لحظههایی میافتد که حس کرده بود انتخابهایش در آن لحظه بهترین گزینه هستند، اما بعدها متوجه شد که جزئیات کوچکی، تمام مسیر را تغییر داده است.
(و اگر وسوسهای از شیطان به تو رسد، پس به خدا پناه ببر.) [سورﮤ اعراف، آیۀ 200]
او به صفحۀ کدهایش نگاه میکند. اگر ورودیهای یک سیستم آلوده شوند، آیا راهی برای تصحیح آنها وجود دارد؟
جواب، بله است. روزه و تقوا همانند یک فیلتر پردازش داده عمل میکنند:
روزه مثل یک فیلتر در شبکۀ عصبی، ورود دادههای نامعتبر را مسدود میکند.
تقوا مثل یک الگوریتم یادگیری ماشین، دادههای مخدوش را تصحیح میکند.
ذکر خدا نویزهای اضافی را حذف میکند و سیگنال اصلی را تقویت میکند.
اما چطور؟ زمانی که سجاد روزه است، ذهنش آرامتر از همیشه است. کمتر درگیر حواسپرتیهاست. تصمیماتی که میگیرد، شفافتر به نظر میرسند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤16👍2
او در کدهایش این ایده را آزمایش میکند:
def error_correction (input_signal):
if is_distorted (input_signal):
return filter_out_noise (input_signal)
return input_signalreturn input_signal
همین است.
- روزه یعنی کاهش دادههای ورودی، و این باعث میشود پردازش اطلاعات دقیقتر شود.
- وقتی سیستم خودش را اصلاح میکند.
او به این فکر میکند که چطور میتواند جلوی تکرار خطاها را بگیرد.
(و ناگهان بینا میشوند.) [سورﮤ اعراف، آیۀ ۲۰۱]
بصیرت نتیجۀ اصلاح خطاست.
- روزه یک تمرین برای ذهن است.
- هر بار که انسان در برابر وسوسه مقاومت میکند، "مثل یک الگوریتم یادگیری تقویتی، عملکردش بهتر میشود." [3]
- او از تجربۀ قبلیاش یاد میگیرد و سیستم خودش را بهبود میبخشد.
def reinforcement_learning (reward, action):
update_behavior (reward, action)
(return improved_decision_making)
او آخرین بخش را مینویسد:
- کسانی که فاقد تقوا هستند، مانند یک سیستم بدون تصحیح خطا، به اشتباهاتشان ادامه میدهند
- اما متقین، در هر لحظه که نویزی به سیستمشان وارد شود، بلافاصله با ذکر خدا آن را اصلاح میکنند
او به صفحۀ کدهایش نگاه میکند. همهچیز معنا پیدا کرده است.
(و برادرانشان آنها را به ضلالت میکشانند و هیچ کوتاهی نمیکنند.) [سورﮤ اعراف، آیۀ ۲۰۲]
اگر تقوا وجود نداشته باشد، حلقۀ خطا هرگز اصلاح نمیشود. اگر ورودیهای ذهن پالایش نشوند، مسیر زندگی همیشه در معرض نویزهای مخرب خواهد بود.
ساعت شنی را برمیگرداند. نفس عمیقی میکشد. آخرین خط کد را تایپ میکند:
while True:
(temptation = detect_whispers)
if temptation:
(seek_refuge_in_God)
(continue_right_path)
حالا دیگر درک میکند که چرا روزه فقط گرسنگی نیست، بلکه یک اصلاحگر درونی برای تمام زندگی است.
حالا دیگر سجاد میفهمد که روزه، فقط گرسنگی نیست. این یک کد تصحیح خطاست که سیستم پردازش ادراک را از نویزهای پنهان پاکسازی میکند.
چرا وقتی سیستمها دچار اختلال میشوند، نیاز به ریست (Reset) دارند؟
چرا شبکههای عصبی برای بهبود عملکرد، به دورههای کاهش تحریک نیاز دارند؟
پیامبر خدا محمد (ص) میفرماید: «اگر بنده میدانست که در رمضان چه [برکاتی] است، آرزو میکرد که کل سال رمضان باشد.» [ ٤]
او این جمله را بارها خوانده بود، اما حالا درک دیگری از آن دارد.
روزه یک "حالت عیبیابی" است.
وقتی سیستم پردازشی بیش از حد دادههای آلوده دریافت میکند، بهترین راهحل، کاهش ورودیها و تنظیم دوبارﮤ مسیر است.
امام صادق (ع) میفرماید: «شکم از پُرخوری طغیان میکند، و نزدیکترین حالات بنده به خدا وقتی است که شکم او سبک باشد.» [5]
این فقط سبک شدن جسم نیست؛ سبک شدن روح است.
یک لحظه به مانیتور خیره میشود. صفحۀ کدها هنوز باز است. در دنیای برنامهنویسی، اگر یک خطای کوچک در دادههای ورودی باشد، خروجی نادرست خواهد بود. اما اگر یک الگوریتم تصحیح خطا در سیستم فعال باشد، دادههای آلوده پالایش میشوند. همۀ این اتفاقات، در بطن یک چیز ساده رخ میدهد: کاهش ورودیهای نامعتبر.
کاهش سطح تحریک، حذف نویزهای بیرونی، و بازگرداندن تمرکز به اصلیترین سیگنالها. روزه، درست همین کار را انجام میدهد.
اى حافظه، اى قلب، تا آخر عمرت عاشقانه به خاطر بسپار: (و چون از سوی شیطان وسوسهای به تو رسد، به خدا پناه جوی که او شنوا و داناست. کسانی که پرهیزکاری میکنند چون از شیطان وسوسهای به آنها برسد، خدا را یاد میکنند، زیرا مردمی صاحببصیرتاند.) [سورﮤ اعراف، آیۀ ١٩٩-٢٠٢]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤17👍3
حالا او دیگر در مداری دیگر قرار دارد. كه من به آن راه ندارم؟
حالا که از هیاهوی ورودیهای آلوده فاصله گرفته، تنها سیگنالهای واقعی را میبیند. و همین کافی است که مسیرش را تصحیح کند. و من (منيت) آنقدر در تاريكىهايم فرو رفتهام كه حتى دستانم را هم نمىبينم كه مشغولِ آزار و اذيت او كنم.
[1] MacKay, D. J. C. (2003). Information theory, inference, and learning algorithms. Cambridge University Press. Retrieved from https://www.inference.org.uk/mackay/itila/
[2] Shannon, C. E. (1948). A mathematical theory of communication. Bell System Technical Journal, 27(3), 379-423. Retrieved from https://ieeexplore.ieee.org/document/6773024
[3] Sutton, R. S., & Barto, A. G. (2018). Reinforcement learning: An introduction (2nd ed.). MIT Press. Retrieved from https://mitpress.mit.edu/
[4] سید فضلالله راوندی، النوادر، ص ۲۴۹.
[5] سید احمد الحسن، سفر موسی (ع) به مجمعالبحرین، ص ۵۷؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج ۶۳، ص ۳۳۶.
[6] سیداحمد الحسن، پاسخهای روشنگرانه بر بستر امواج، ج ۴، ص ۳۰۵.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
MIT Press
Home Page
MIT Press - Home Page
❤33🙏6👍3
#ایستگاه_تفکر
#انصار
✅ همراه امام بودن، همراه حجت خدا بودن، نیاز به تعقل دارد، نیاز به این دارد که انسان برای همراهی خداوند آماده باشد؛ بهطوری که این انسان، در خود ملاکهای برعکس آن را نداشته باشد؛ چراکه در آن صورت نمیتواند با حجت خدا همراهی کند؛ چراکه حجت خدا همان صراط مستقیم یا «راه راست» است. حجت خدا «صراط مستقیم» است.
🔎 پس وقتی در تو کجی باشد هرچقدر هم که ناچیز باشد، اما در نهایت از حجت خدا جدا خواهی شد. حتی اگر مسافتی را هم با او همراهی کرده باشی ـمثلاً یک روز، دو روز، یک سال، دو سالـ اما اگر انحراف داشته باشی، در نهایت از حجت خدا جدا خواهی شد.
⚡️ حال، این چه مصیبتی است؟ خداوند که راهنماست و ائمه نیز راهنما هستند و حجتهای خداوند سبحانهوتعالی راهنما هستند؛ اما مصیبت و مشکل از ماست؛ هنگامی که با حجتهای خداوند سبحانهوتعالی همراهی میکنیم، از حجتهای خداوند سبحانهوتعالی میخواهیم که با خواستههای ما موافقت کنند؛ نه اینکه خواستههایمان را بر حق تطبیق دهیم و بر راهنمایی معصومین (سلام الله تعالی علیهم) تطبیق دهیم و تربیت شویم و آنان را الگو قرار دهیم تا آنکه کمکم مانند آنان مستقیم و راسترُو شویم.
🔗 مطالعه کامل مقاله
🚀 @Zaman_Zohour
#انصار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
نشریه زمان ظهور
#مقالات_هفته_نامه
#نشریه_شماره_152
⛔️هشدار جدی به انصار
✨در نهایت از حجت خداوند جدا خواهی شد اگر...
📣بشنوید از شیخ ناظم عُقیلی
همراه امام بودن، همراه حجت خدا بودن، نیاز به تعقل دارد، نیاز به این دارد که انسان برای همراهی خداوند آماده باشد؛ بهطوری که…
#نشریه_شماره_152
⛔️هشدار جدی به انصار
✨در نهایت از حجت خداوند جدا خواهی شد اگر...
📣بشنوید از شیخ ناظم عُقیلی
همراه امام بودن، همراه حجت خدا بودن، نیاز به تعقل دارد، نیاز به این دارد که انسان برای همراهی خداوند آماده باشد؛ بهطوری که…
❤25👍14🙏5🕊4❤🔥2
نشریه زمان ظهور
#مقالات_هفته_نامه #نشریه_شماره_153 ✨تأملی در معنای دعوت به حاکمیت خدا 🔺سید احمدالحسن میفرماید: آیا «یگانه پرچم حاکمیت برای خدا بودن» (برای دلالت بر حق بودن) کفایت نمیکند؟ [1] اگر بخواهیم این کلام سید احمدالحسن را توضیح دهیم میتوان گفت کسی که به حاکمیت…
Anonymous Quiz
7%
14%
2%
77%
👍18❤11🕊3👏2
Forwarded from اشعار احمدی
#امام_مهدی_ع
#احمد_الحسن_فرستاده_امام_مهدی_ع
#شب_ضربت_خوردن_امام_علی_ع
فرق علی...
هی نوع جدیدی از بتون می آید
هی ساختمان و هی ستون می آید
از شیعه نشانه ای ندیدم در شهر
از فرق علی هنوز خون می آید
با عضویت در کانال از ما حمایت کنید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😢40💔14❤3👍2🙏1
#معرفی
✔️ گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح
⏺ قسمت یازدهم
✍️ بهقلم: متیاس
🔹 جایگاه «علم و حکمت» در شناخت حجتهای الهی
🔹 ساره به الیاس گفت: احمد الحسن تاکنون بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینههای مرتبط با باورها و عقاید نوشته است
🔹 این را هم دانستم که احمد الحسن کتابی دارد که خداناباوران را با علم الهی خود به چالش جدی کشانده است و از وجود خداوند و دین الهی با دلایل علمی دفاع کرده است؛ کاری که هیچکدام از بزرگان ادیان تابهحال انجام نداده بودند.
🔗 مطالعه مقاله در نشریه شماره 199
✈️ @Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤33👍4💯2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#نشریه_شماره_199
#معرفی #تیزر
❄️ گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح
🔺 قسمت یازدهم
🔺 جایگاه علم و حکمت در شناخت حجتهای الهی
✨ داستانی مهیج و زیبا از تلاش ساره _بانوی مسیحی_ برای تحقیق در شناخت فرستادهٔ عیسی مسیح(ع)، تا ایمان به سید احمدالحسن و سپس تلاش ساره برای شناساندن این دعوت الهی به همسرش الیاس
☯️ و وهب یک از مؤمنین و مبلغین سید احمدالحسن که صبورانه و خردمندانه دلایل این دعوت الهی را با تطبیق بر کتابشان انجیل، همچون اخگرهای نور میفرستاد و آنها را به مطالعه و تحقیق دعوت میکرد
✅ با ما همراه باشید...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
👏 @Zaman_Zohour
#معرفی #تیزر
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤37🕊7👏4👍2✍1
#نشریه_شماره_199
#احمد_الحسن
💕 گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح
🙃 قسمت یازدهم
✍️ به قلم متیاس
💢جایگاه «علم و حکمت» در شناخت حجتهای الهی
سپس الیاس از همسرش خواست که ادامه دهد و ساره این بار با این سخنان شروع کرد: «الیاس جان، من از خداوند سپاسگزارم که همسری همچون تو را در کنارم دارم. تو میتوانستی در مقابل من بایستی و من را از بردن نام احمد الحسن منع کنی، اما نهتنها این کار را نکردی، بلکه خودت هم در حال تحقیق هستی و از من میخواهی که از او برایت بگویم. من قدر خوبیها و بودنت را میدانم... بسیار خب، حال از نشانۀ دوم برایت بگویم: «علم و حکمت». این، دومین دلیل حقانیت شخص مدعی است. وقتی کتاب مقدس را میخوانیم، متوجۀ این نکته میشویم که تمامی فرستادگان الهی از علمی متمایز با دیگران برخوردار بودهاند و با پندهایی حکیمانه مردم زمانشان را به اخلاق و اعمال پسندیده و موردرضایت خداوند دعوت میکردهاند.
✅ بگذار برایت مثالهایی بیاورم:
«موسی به پدرزن خود گفت که قوم نزد من میآیند تا از خدا مسئلت نمایند. * هرگاه ايشان را دعوی شود، نزد من میآيند، و ميان هرکس و همسايهاش داوری میکنم و فرايض و شرايع خدا را بديشان تعليم میدهم.» [1]
پس موسی که از انبیای بزرگ الهی بود، هم احکام و دستورات خداوند را به مردم میآموخت و هم بین آنها داوری میکرد و سخنش فصلالخطاب قومش بود.
✅ اکنون از دانیال نبی بخوانیم:
«ای خدای پدران، من تو را شکر میگویم و تسبیح میخوانم، زیراکه حکمت و توانایی را به من عطا فرمودی و الآن آنچه را از تو درخواست کردهایم، به من اعلام نمودی، چون که ما را از مقصود پادشاه اطلاع دادی.» [2]
✅ علم و حکمت عیسی را هم بخوانیم و همین مقدار کافی است:
«و چون به وطن خویش آمد، ایشان را در کنیسۀ ایشان تعلیم داد، بهقسمی که متعجب شده، گفتند: "از کجا این شخص چنین حکمت و معجزات را به هم رسانید؟".» [3]
«اما دربارﮤ قیامت مردگان، آیا نخواندهاید کلامی را که خدا به شما گفته است، * «من هستم خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب»؟ خدا خدای مردگان نیست، بلکه خدای زندگان است.» * و آن گروه چون شنیدند، از تعلیم وی متحیر شدند.» [4]
این آیات نیز بر این عقیده که فرستادگان الهی از علم و حکمتی متمایز از دیگران برخوردار بودند، صحه میگذارد. مطلب واضح است، الیاس؟»
⚡️ الیاس سخنان همسرش را تأیید کرد و گفت: «براساس آیاتی که خواندی، روشن شد که انبیای خداوند دارای علم و حکمت هستند. اما سؤالی برایم پیش آمد. آیا از این پس، هرکه از راه برسد و بتواند برخورداری خود از علم و دانشی فراتر از دیگران را ثابت کند، میتواند ادعاهای الهی داشته باشد؟»
ساره جواب داد: «معلوم است که خیر. نشانۀ اول را یادت باشد. علم و حکمت باید همراه با نصّ و وصیت بیاید تا تأییدکنندﮤ حقانیت شخص مدعی باشد.»
الیاس سری به نشانۀ تأیید تکان داد و گفت: «بسیار خب، حال از علم احمد الحسن بگو. به من حق میدهی که از تو این را نپذیرم که تنها با خواندن یک کتاب از وی به علم او پی برده باشی!»
📌ساره خندید و گفت: «الیاس، احمد الحسن تاکنون بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینههای مرتبط با باورها و عقاید نوشته است که من در حال حاضر تنها یک کتاب او را تاحدودی خواندهام و البته فکر میکنم همین یک کتاب با آنهمه مطالب تازه و نابی که دارد میتواند بهتنهایی علم وی را ثابت کند. راستی این را هم دانستم که احمد الحسن کتابی دارد که خداناباوران را با علم الهی خود به چالش جدی کشانده است و از وجود خداوند و دین الهی با دلایل علمی دفاع کرده است؛ کاری که هیچکدام از بزرگان ادیان تابهحال انجام نداده بودند. الیاس، بسیار مشتاق خواندن آن کتابم.»
الیاس هم که به مطالعۀ موضوعات جدید علمی علاقهمند بود کنجکاوی و اشتیاق خود را برای خواندن آن کتاب ابراز کرد. سپس آنها به استراحتگاهی رسیدند و تصمیم گرفتند که پیاده شوند و دقایقی را قدم بزنند. آن دو در حال قدم زدن و لذت بردن از طبیعت بودند که زنگ اعلان گوشی الیاس به صدا درآمد و نام وهب بر صفحۀ گوشی ظاهر شد. چشمان ساره با دیدن پیام وهب برقی از خوشحالی زد و با شوق بسیار از همسرش خواست که پیامش را باز کند. الیاس پیام وهب را گشود و با دو کتاب به نامهای «نامۀ هدایت» و «وصی و فرستادﮤ امام مهدی در تورات، انجیل و قرآن» نوشتۀ احمد الحسن مواجه شد. وهب از آنها خواسته بود که این دو کتاب را نیز مطالعه کنند و در آخر برایشان این آیات را ارسال کرده بود:
📖 صفحه ۱
👇 ادامه مقاله
👏 @Zaman_Zohour
#احمد_الحسن
💢جایگاه «علم و حکمت» در شناخت حجتهای الهی
سپس الیاس از همسرش خواست که ادامه دهد و ساره این بار با این سخنان شروع کرد: «الیاس جان، من از خداوند سپاسگزارم که همسری همچون تو را در کنارم دارم. تو میتوانستی در مقابل من بایستی و من را از بردن نام احمد الحسن منع کنی، اما نهتنها این کار را نکردی، بلکه خودت هم در حال تحقیق هستی و از من میخواهی که از او برایت بگویم. من قدر خوبیها و بودنت را میدانم... بسیار خب، حال از نشانۀ دوم برایت بگویم: «علم و حکمت». این، دومین دلیل حقانیت شخص مدعی است. وقتی کتاب مقدس را میخوانیم، متوجۀ این نکته میشویم که تمامی فرستادگان الهی از علمی متمایز با دیگران برخوردار بودهاند و با پندهایی حکیمانه مردم زمانشان را به اخلاق و اعمال پسندیده و موردرضایت خداوند دعوت میکردهاند.
«موسی به پدرزن خود گفت که قوم نزد من میآیند تا از خدا مسئلت نمایند. * هرگاه ايشان را دعوی شود، نزد من میآيند، و ميان هرکس و همسايهاش داوری میکنم و فرايض و شرايع خدا را بديشان تعليم میدهم.» [1]
پس موسی که از انبیای بزرگ الهی بود، هم احکام و دستورات خداوند را به مردم میآموخت و هم بین آنها داوری میکرد و سخنش فصلالخطاب قومش بود.
«ای خدای پدران، من تو را شکر میگویم و تسبیح میخوانم، زیراکه حکمت و توانایی را به من عطا فرمودی و الآن آنچه را از تو درخواست کردهایم، به من اعلام نمودی، چون که ما را از مقصود پادشاه اطلاع دادی.» [2]
«و چون به وطن خویش آمد، ایشان را در کنیسۀ ایشان تعلیم داد، بهقسمی که متعجب شده، گفتند: "از کجا این شخص چنین حکمت و معجزات را به هم رسانید؟".» [3]
«اما دربارﮤ قیامت مردگان، آیا نخواندهاید کلامی را که خدا به شما گفته است، * «من هستم خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب»؟ خدا خدای مردگان نیست، بلکه خدای زندگان است.» * و آن گروه چون شنیدند، از تعلیم وی متحیر شدند.» [4]
این آیات نیز بر این عقیده که فرستادگان الهی از علم و حکمتی متمایز از دیگران برخوردار بودند، صحه میگذارد. مطلب واضح است، الیاس؟»
ساره جواب داد: «معلوم است که خیر. نشانۀ اول را یادت باشد. علم و حکمت باید همراه با نصّ و وصیت بیاید تا تأییدکنندﮤ حقانیت شخص مدعی باشد.»
الیاس سری به نشانۀ تأیید تکان داد و گفت: «بسیار خب، حال از علم احمد الحسن بگو. به من حق میدهی که از تو این را نپذیرم که تنها با خواندن یک کتاب از وی به علم او پی برده باشی!»
📌ساره خندید و گفت: «الیاس، احمد الحسن تاکنون بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینههای مرتبط با باورها و عقاید نوشته است که من در حال حاضر تنها یک کتاب او را تاحدودی خواندهام و البته فکر میکنم همین یک کتاب با آنهمه مطالب تازه و نابی که دارد میتواند بهتنهایی علم وی را ثابت کند. راستی این را هم دانستم که احمد الحسن کتابی دارد که خداناباوران را با علم الهی خود به چالش جدی کشانده است و از وجود خداوند و دین الهی با دلایل علمی دفاع کرده است؛ کاری که هیچکدام از بزرگان ادیان تابهحال انجام نداده بودند. الیاس، بسیار مشتاق خواندن آن کتابم.»
الیاس هم که به مطالعۀ موضوعات جدید علمی علاقهمند بود کنجکاوی و اشتیاق خود را برای خواندن آن کتاب ابراز کرد. سپس آنها به استراحتگاهی رسیدند و تصمیم گرفتند که پیاده شوند و دقایقی را قدم بزنند. آن دو در حال قدم زدن و لذت بردن از طبیعت بودند که زنگ اعلان گوشی الیاس به صدا درآمد و نام وهب بر صفحۀ گوشی ظاهر شد. چشمان ساره با دیدن پیام وهب برقی از خوشحالی زد و با شوق بسیار از همسرش خواست که پیامش را باز کند. الیاس پیام وهب را گشود و با دو کتاب به نامهای «نامۀ هدایت» و «وصی و فرستادﮤ امام مهدی در تورات، انجیل و قرآن» نوشتۀ احمد الحسن مواجه شد. وهب از آنها خواسته بود که این دو کتاب را نیز مطالعه کنند و در آخر برایشان این آیات را ارسال کرده بود:
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤24👍3👏1
[1] خروج 15:18-16.
[2] دانیال 23:2.
[3] انجیل متی ۵۴:۱۳.
[4] انجیل متی 31:22-33.
[5] انجیل متی 1:22-14.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤29👍5😢2🕊1