#مقالات_هفته_نامه
#نشریه_شماره_182
✨ از تبار نور
✨ گذری بر دلایل صلح امام حسن مجتبی (ع) با معاویه
✍️ به قلم: نوردخت مهدوی
💢مقدمه
او را حجتّ، کفی، سبط و ولی لقب دادند و کُنیهاش شد: ابومحمد. حسن بن علی (ع) را میگویم. او که در مدینۀ منوره در سال سوم پس از هجرت، در سهشنبه شبی چشم علی و فاطمه (س) را به قدومش روشن کرد.[1] درست نیمۀ ماه مبارک رمضان بود که خدا کریم اهلبیت (ع) را به دنیا بخشید. از کرمش همین بس که سیوطی در کتاب تاریخ خلفای خود او را آقایی بردبار، آرام، باوقار، نجیب و بخشندهای ستایششده معرفی میکند و مینویسد: «به سخاوت کمنظیرش شهره بود؛ زیرا اموال بسیاری را در راه خدا انفاق میکرد. مورخان و محققان دربارۀ زندگی سرشار از افتخار و عزت او، سخاوت بینظیر و بخشش بزرگ او را که در زندگینامۀ هیچیک از بزرگان دیده نمیشود به ثبت رساندهاند؛ و این موضوع نیز نشاندهندۀ عظمت و بیاعتنایی او به مظاهر دنیای فریبنده است. تاریخنویسان نوشتهاند آن حضرت دو مرتبه تمام اموالش را برای خدا بخشید، و سه مرتبه اموالش را با خدا تقسیم کرد ....»[2]
🗣 آنچه مرا بر آن داشت تا در خصوص یکی از سروران جوانان اهل بهشت[3] قلمفرسایی کنم –بااینوجود که قلم خجل و ناتوان است از نوشتن برای آقایی چون او- جسارتهایی است که بیمهابا بر او وارد میکنند و همپای رجّالههای بنیامیه بر پیکرۀ دین و سرچشمههای گهربارش میتازند؛ جسارتهایی که قلب را آزرده میکند و روح را میخراشد. حسن است دیگر، از جدش محمد (ص) ارث برده است. مگر میشود ذریۀ رسول خدا (ص) باشی و حسد مردمان تو را نَدرد؟! مگر میشود فرزند علی (ع) باشی و از کینهتوزی نااهلان سیراب نشوی؟
📶 امام حسن مجتبی (ع)، امامی که همچون جدش رسول خدا (ص) در طول تاریخ بسیار مورد طعن و جسارتهای معاندین و مشککین و صاحبان قلبهای تاریک قرار گرفت؛ امامی که حتی از جسد مبارکش هم نگذشتند و تیربارانش کردند!
آری، هجوم ناجوانمردانه است، از دیرباز تاکنون!
💢مردی از سلالۀ رسول (ص)
پس از شهادت پدرش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)، خطبهای خواند و خودش را اینگونه معرفی کرد:
«ای مردم، هرکس مرا میشناسد که میشناسد اما هرکس مرا نمیشناسد [بداند] من حسن پسر محمد رسول خدا(ص) هستم. من پسر آن بشارتدهنده هستم. من پسر آن بیمدهنده هستم... .»[4]
🔅شاید بپرسید: خب، بعد از این خطبه چه شد؟ ابنابیالحدید نقل کرده است: «تعداد بیعتکنندگان با ایشان بیش از چهل هزار نفر بود.»[5] بیعتی که به وفاداری منجر نشد و غریب و مظلومانه تنهایش گذاشتند. غربت و تنهایی آل علی (ع) مرا به یاد شعری میاندازد که شاعرش را نمیشناسم: «با صدهزار مردم تنهایی/ بی صدهزار مردم تنهایی.»
⚡️ گویا مردم زمانش فراموش کرده بودند که علی (ع) طبق وصیت رسول امت، او را بهعنوان حجت و امام بر مردم، پساز خود تنصیب کرد (طبق عهدی از جانب خدا و رسولش[6]) آنجاکه فرمود:
«ای پسرم، رسول خدا (ص) به من امر کرد به تو وصیت کنم، و کتابها و سلاحم را به تو بدهم، همانگونه که رسول خدا به من وصیت کرد و کتابها و سلاح خود را به من داد؛ و به من امر کرد به تو امر کنم وقتی زمان مرگت فرارسید آنها [کتابها و سلاح] را به برادرت حسین(ع) وصیت کنی.»[7]
🔺 متأسفانه امام حسن مجتبی (ع) از مردم زمانش مظلومیتهای بسیاری متحمل شد و در صفحات تاریخ اسلام نیز بسیار مظلوم واقع شده است، چه در زمینۀ فهم حرکت سیاسی مبارک ایشان که به صلح با معاویه منجر شد و چه در زمینۀ بعضی از اتهاماتی که شایستۀ امامنبوده است؛ مثل زیادهروی در تعدد همسران، و دیگر اتهاماتی که از آنها بوی خاندان اموی به مشام میرسد.[8]
💢مبارزی شجاع
به گواهی تاریخ، حسن بن علی (ع) فردی شجاع، جسور و بیباک بود و در جنگهایی همچون جمل و صفین همراهی ازخودگذشته با علی (ع) بود. به نقل از ابن شهرآشوب، امام حسن مجتبی (ع) دوشادوش پدر بزرگوارش در خط مقدم میدان جنگ جمل میجنگید.[9] و حتی پیش از شروع جنگ بههمراه عمار بن یاسر و تعدادی از اصحاب علی (ع) وارد کوفه شده و مردم را به حضور در این جنگ دعوت میکردند.[10] فداکاریهای ایشان (ع) در راه خدا در جنگ صفین بهحدی رسید که امیرالمؤمنین(ع) را واداشت از اصحابش بخواهد ایشان و برادرش حسین(ع)را از ادامۀ جنگ بازدارند تا مبادا نسل رسول خدا (ص) منقطع گردد.[11]
💢صلحی که بر امام حسن (ع) تحمیل شد
تاریخ که ورق میخورد و به هنگامۀ صلح امام حسن مجتبی (ع) با معاویه –که لعنت خدا بر او باد- میرسد، گویی برخی نگارندگانش دقت و انصاف از قلمشان رخت بسته و رو به کتمان کردن حقایق آورده و نگاشتهاند آنچه بر مبنای حقیقت نیست. برای تحلیل این ماجرا و چرایی صلح این امام هُمام باید اندکی به عقب بازگردیم و شرایط جغرافیایی و زمانی آن روزها را تجزیهوتحلیل کنیم.
📖صفحه ۱
👇 ادامه مقاله
👏 @Zaman_Zohour
#نشریه_شماره_182
💢مقدمه
او را حجتّ، کفی، سبط و ولی لقب دادند و کُنیهاش شد: ابومحمد. حسن بن علی (ع) را میگویم. او که در مدینۀ منوره در سال سوم پس از هجرت، در سهشنبه شبی چشم علی و فاطمه (س) را به قدومش روشن کرد.[1] درست نیمۀ ماه مبارک رمضان بود که خدا کریم اهلبیت (ع) را به دنیا بخشید. از کرمش همین بس که سیوطی در کتاب تاریخ خلفای خود او را آقایی بردبار، آرام، باوقار، نجیب و بخشندهای ستایششده معرفی میکند و مینویسد: «به سخاوت کمنظیرش شهره بود؛ زیرا اموال بسیاری را در راه خدا انفاق میکرد. مورخان و محققان دربارۀ زندگی سرشار از افتخار و عزت او، سخاوت بینظیر و بخشش بزرگ او را که در زندگینامۀ هیچیک از بزرگان دیده نمیشود به ثبت رساندهاند؛ و این موضوع نیز نشاندهندۀ عظمت و بیاعتنایی او به مظاهر دنیای فریبنده است. تاریخنویسان نوشتهاند آن حضرت دو مرتبه تمام اموالش را برای خدا بخشید، و سه مرتبه اموالش را با خدا تقسیم کرد ....»[2]
آری، هجوم ناجوانمردانه است، از دیرباز تاکنون!
💢مردی از سلالۀ رسول (ص)
پس از شهادت پدرش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)، خطبهای خواند و خودش را اینگونه معرفی کرد:
«ای مردم، هرکس مرا میشناسد که میشناسد اما هرکس مرا نمیشناسد [بداند] من حسن پسر محمد رسول خدا(ص) هستم. من پسر آن بشارتدهنده هستم. من پسر آن بیمدهنده هستم... .»[4]
🔅شاید بپرسید: خب، بعد از این خطبه چه شد؟ ابنابیالحدید نقل کرده است: «تعداد بیعتکنندگان با ایشان بیش از چهل هزار نفر بود.»[5] بیعتی که به وفاداری منجر نشد و غریب و مظلومانه تنهایش گذاشتند. غربت و تنهایی آل علی (ع) مرا به یاد شعری میاندازد که شاعرش را نمیشناسم: «با صدهزار مردم تنهایی/ بی صدهزار مردم تنهایی.»
«ای پسرم، رسول خدا (ص) به من امر کرد به تو وصیت کنم، و کتابها و سلاحم را به تو بدهم، همانگونه که رسول خدا به من وصیت کرد و کتابها و سلاح خود را به من داد؛ و به من امر کرد به تو امر کنم وقتی زمان مرگت فرارسید آنها [کتابها و سلاح] را به برادرت حسین(ع) وصیت کنی.»[7]
💢مبارزی شجاع
به گواهی تاریخ، حسن بن علی (ع) فردی شجاع، جسور و بیباک بود و در جنگهایی همچون جمل و صفین همراهی ازخودگذشته با علی (ع) بود. به نقل از ابن شهرآشوب، امام حسن مجتبی (ع) دوشادوش پدر بزرگوارش در خط مقدم میدان جنگ جمل میجنگید.[9] و حتی پیش از شروع جنگ بههمراه عمار بن یاسر و تعدادی از اصحاب علی (ع) وارد کوفه شده و مردم را به حضور در این جنگ دعوت میکردند.[10] فداکاریهای ایشان (ع) در راه خدا در جنگ صفین بهحدی رسید که امیرالمؤمنین(ع) را واداشت از اصحابش بخواهد ایشان و برادرش حسین(ع)را از ادامۀ جنگ بازدارند تا مبادا نسل رسول خدا (ص) منقطع گردد.[11]
💢صلحی که بر امام حسن (ع) تحمیل شد
تاریخ که ورق میخورد و به هنگامۀ صلح امام حسن مجتبی (ع) با معاویه –که لعنت خدا بر او باد- میرسد، گویی برخی نگارندگانش دقت و انصاف از قلمشان رخت بسته و رو به کتمان کردن حقایق آورده و نگاشتهاند آنچه بر مبنای حقیقت نیست. برای تحلیل این ماجرا و چرایی صلح این امام هُمام باید اندکی به عقب بازگردیم و شرایط جغرافیایی و زمانی آن روزها را تجزیهوتحلیل کنیم.
📖صفحه ۱
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍15❤8
▫️امام (ع) خطبهای جامع و حماسی در مدائن ایراد کرد و فرمود:
«به خدا سوگند، ما هرگز در مبارزه با شامیان هیچ تردید و ندامتی نداریم. ما اکنون با سلامت و صبر با دشمن میجنگیم؛ پس سلامت با دشمنی، و صبر با ناراحتی مخلوط شده است. شما آن روز که در صِفّین همراه ما بودید دینتان پیشاپیش دنیایتان بود، ولی امروز دنیایتان، دینتان را به پشتسر افکنده است. در آن روز ما برای شما و شما برای ما بودید، اما اکنون شما دشمن ما شدهاید و در برابر دو گروه از کشتهشدگان قرار دارید: کشتههایی که در صِفّین بودند و برایشان میگریید، و کشتههایی که در نهروان خواستار انتقام آنهایید. گریهکننده خوار است و انتقامجو خواستار انتقام. بدانید معاویه ما را به کاری فرامیخواند که در آن نه عزتی هست و نه انصافی. اکنون اگر برای مرگ آمادهاید به او حمله میبریم، و با ضربههای شمشیر بر او فرمان میرانیم؛ و اگر زندگی را خواهانید دعوتش را میپذیریم و به درخواستش رضایت میدهیم.»[14] و دردناک آنکه سخنان امام هنوز پایان نیافته بود که از همه سوی لشکر فریاد برآمد: «زندگی، زندگی».
«به خدا سوگند، من حکومت را به معاویه واگذار نکردم مگر بهدلیل نداشتن یاران؛ و اگر انصار و یارانی میداشتم شبانهروز با او میجنگیدم تا اینکه خداوند میان من و او داوری کند ولى من کوفیان را شناختم و آنان را آزمودم. فاسدانِ آنها شایستۀ من نیستند. آنان وفا ندارند و در سخن و کار خود بىتعهدند.
📖صفحه ۲
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍13❤7👏1
بنگرید غربت مردی از آلمحمد (ص) را.
💢معاهدۀ صلح
شرایط دشواری که امام حسن مجتبی (ع) فرزند زهرای بتول (س)، از هر جهت با آن دستوپنجه نرم میکرد ایشان (ع) را به امر اضطراریِ صلح سوق داد. از سوی دیگر، معاویه –که لعنت خدا بر او باد- برای دادنِ هرگونه امتیازی به امام (ع) جهت صلح آماده بود تا بتواند خود بر اریکۀ قدرت و حکومت دو روزه بنشیند و سیراب شود از دنیایی که در چشم علی (ع) و اولادش بیارزشتر از استخوان خوک در دست جذامی است؛[16] پس نامهای سفید که پایش مهر شده بود برای امام (ع) فرستاد و در آن نوشت: «در این نامه هر شرطی داری بنویس که پذیرفته خواهد شد.» [17] امام (ع) فرصت را در جهت مصالح دین مبین اسلام غنیمت شمرد و معاهدهای ترتیب داد که به مهمترین بندهایش در ذیل بهطور مختصر اشاره خواهیم کرد:
▪️اول: واگذاری خلافت به معاویه به شرط عمل کردن به کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص)؛
▪️دوم: خلافت پساز او برای حسن (ع) باشد؛
▪️سوم: دشنامگویی و ناسزاگویی به امیرالمؤمنین (ع) را ترک کند
▪️چهارم: امان دادن به شیعیان و علویان.
معاویه این شرایط را با خط خودش نوشت و بر آن مهر کرد؛ اما در خطبهاش بر فراز منبر نهتنها بر شروط معاهده تأکید نکرد بلکه با تمسخر و استهزا گفت: «آیا میپندارید من درحالیکه میدانستم شما نماز میخوانید و زکات میدهید و به حج میروید با شما بر سر نماز و زکات و حج جنگیدم؟! نه، من با شما جنگیدم تا فرمانروای شما شوم و شما تحتسلطۀ من باشید. سپس گفت: بدانید هر شرط و هرچیزی که به حسن بن علی دادهام زیر این دو پای من است.»[18]
💢دلایل صلح
امام حسن مجتبی (ع) دلیل این صلح را حفاظت از جان شیعیان ذکر میکنند همانطور که در روایتی آمده است:
ابوسعید نقل میکند: به حسن بن علی بن ابیطالب (ع) گفتم: ای پسر رسول خدا (ص)، چرا با معاویه صلح و سازش کردید درحالیکه میدانستید حق متعلق به شماست نه او؛ و اینکه معاویه گمراه و ستمکار است؟ ایشان (ع) فرمود: «بهخاطر جهل و نادانیتان از حکمت این کار بر من خشم گرفتید. اگر من چنین نمیکردم احدی از شیعیان ما بر زمین باقی نمیماند و همه کشته میشدند.»
💢صلح امام حسن (ع) مقدمهای بر انقلاب امام حسین (ع)
سید احمدالحسن در کتاب گوساله بر ضرورت این صلح و اقدام امام حسن (ع) تأکید کرده و میگوید:
«این صلح، پس از آنکه حکومت منافقین با سردمداری معاویه گسترش یافت و بر سرزمین اسلامی مسلّط گردید، و پس از آنکه مسلمانان امام حسن(ع) را تنها گذاشتند، صلحی بود لازم و ضروری. ازاینرو، صلحی همانند صلح پیامبر(ص) با مشرکین در حدیبیه بود.
هنگامی که امام حسن(ع) مجبور به کنار گذاشتن شمشیر میشود، جنگی نوین با معاویه آغاز مینماید؛ این بار جنگی فرهنگی که هدف از آن آمادهسازی امّت است برای قیام حسین(ع) یا حداقل آماده ساختن امّت برای پذیرش این قیام و همدلی با آن، و حتی اثرپذیرفتن از آن حتی اگر پساز قیامش باشد. هرکه بر وضعیت امّت در زمان امام حسن(ع) آگاهی داشته باشد خواهد دانست که این هدفی بود بس سترگ که از امتی انتظار میرفت که فرزندانش وارونه گشته، پیشوای معصوم خود را تنها گذاشته بودند و تا آنجا رسیده بودند که زشت را زیبا میدیدند!! و اگر این حرکت فرهنگی امام حسن(ع) نمیبود نه هیچ اسمی و نه هیچ رسمی از شیعه باقی نمیماند! بنابراین صلح امام حسن(ع) صلحی بهمعنای متعارفش نیست، بلکه در واقع متارکه و آتشبسی است که آن حضرت به آن مجبور شد تا برادرش حسین(ع) -که مصداق خود امام حسن(ع) است- با انقلابی که پژواکش تا همین امروز دنیا را به لرزه درآورده است، آن را دنبال کند. همانطور که امیرالمؤمنین(ع) به آینده و به حکومت عالَمگیرِ لا اله الا الله مینگریست، امام حسن(ع) و همۀ معصومین(ع) نیز به همین صورت چنین روزی را مینگریستند؛ روزی که در آن، این دین بر همۀ ادیان پیروز خواهد شد.
بنابراین سِیر پیشرفت انسانی، بهطور کلّی سِیری تکاملی است؛ حتی اگر پارهای عقبگردها بر آن عارض شده باشد بهطوری که نتیجۀ این حرکت، اصلاح بیشتر اهل زمین در زمان ظهور امام مهدی (ع) است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤17👍1🕊1
💢سخن پایانی
دانستیم صلح امام حسن مجتبی (ع) از انقلاب امام حسین (ع) هرگز جدا نبوده، بلکه زمینهای برای انقلاب حسین (ع) علیه حاکمیت پوشالی مردم بوده است و این دو درگاه، در راستای تحقق «لا اله الا الله» بر زمین بهصورت عملی در ذریۀ حسین (ع)، مهدی (ع) جلوهگر است. گویا برترینهای عالم برای قدوم مبارکش و دولت عدل و حاکمیت خدا بر زمین زمینهسازی کردند؛ یکی با شمشیر، یکی با صلح، یکی با سکوت و دیگری با ولیعهدی -امام رضا (ع)- همه در جهت حاکمیت خدا بر زمین گام برداشتند. امروز ثمرۀ مجاهدتهای الهیگونهشان در مردی از آلمحمد (ع)، وصی و فرستادۀ امام مهدی (ع) سید احمدالحسن متجلی است. در این زمان، به خویشتن رجوع کنیم و در کنار همۀ آنانی بایستیم که برای نشر توحید بر زمین با انواع و اقسام رذالتها و ددمنشیها مواجه بودند اما پای پس نکشیدند تا نهالی که با خونشان آبیاری شد، امروز درختی تنومند شود در بیداری جانها و رستگاری ارواح؛ تا دولتی تشکیل شود که در آن خدا پرستش شود و هدف از خلقت محقق شود.
1- مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 28؛ مفید، الارشاد، ص 187؛ ابناثیر، اسد الغابة، ج 2، ص 10؛ ابنحجر عسقلانی، الإصابة في تمییز الصحابة، ج 1، ص 328.
2- سیوطی، تاریخ خلفا، ص 189.
3- پیامبر (ص) فرمود: «الحَسَنُ و الحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» «حسن و حسین، سرور جوانان بهشتاند.» شیخ صدوق، الامالی، ص 57، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق؛ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 734، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1405ق؛ حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 111، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، 1413ق؛ ابنشعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آلالرسول(ص)، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 405، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق. و در منابع اهلسنت نیز آمده است: تاریخ بغداد، ج 1، ص 140؛ المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 167.
4- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 33.
5- ر.ک: ابنعبدالله، استیعاب، ج 1، ص 385.
6- امام صادق (ع): «آيا گمان میکنيد وصیتکنندهای از ما به هرکه بخواهد وصیت میکند؟ نه به خدا سوگند، بلکه عهدی از جانب خدا و رسول خدا از مردی به مرد ديگر است تا آنکه امر به صاحبش برسد.» (کلینی، کافی، ج۱، ص۲۲۷).
7- شیخ کلینی، کافی، ج 1، ص 297.
8- سیره اهل البیت (ع)، الامام الحسن بن علی (ع)، ص57.
9- ابن شهرآشوب، المناقب، ج 4، ص 21.
10- یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 170؛ دینوری، الامامة والسیاسة، ج 1، ص 67.
11- ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج11، ص 25، خطبه 200.
12- تاریخ یعقوبی، ج2، ص 206.
13- ر.ک: سیره اهل البیت (ع)، ص60-61.
14- ابن الاثیر، اسدالغابه، فی معرفة الصحابه، ج 2، ص13-14؛ المجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 21.
15- المجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 147؛ الطبرسی، الاحتجاج، ص 157.
16- امام علی (ع): «به خدا سوگند، این دنیای شما در چشم من بیارزشتر از استخوان یک خوک در دست یک جذامی است.» «العَرْق: العظم إذا اُخذ عنه معظم اللحم، والجمع عُرَاق» (النهایة، ج 3، ص 220 «عرق»)؛ نهجالبلاغة، الحكمة 236، تنبیه الخواطر: ج 1، ص 78 وفیه «كراع» بدل «عُراق»، غرر الحكم، ح 3664، بحارالانوار، ج 73، ص 130، ح 135).
17- ابناثیر، الکامل في التاریخ، ج 3، ص 405؛ابن عبدالبر، الاستیعاب في معرفة الأصحاب، در پاورقی ابنحجر، الإصابة، ج 1، ص 371؛ تاریخ طبری، ج 6، ص 93.
18- ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 16، ص 15؛ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 45؛شیخ مفید، ارشاد، ص 191. ابوالفرج گفته است: «او این خطبه را قبل از وارد شدن به کوفه خواند.»
19- سید احمدالحسن، گوساله، ج1، ص 137 و 138.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤21👏4
Audio
#نشریه_شماره_182
#پادکست
🎙 از تبار نور
🎙 گذری بر دلایل صلح امام حسن مجتبی (ع) با معاویه
✍️ به قلم: نوردخت مهدوی
🎙 مردی از سلالۀ رسول (ص)
🎙 مبارزی شجاع
🎙 صلحی که بر امام حسن(ع) تحمیل شد
🎙 معاهدهُ صلح
🎙 دلایل صلح
🎙 صلح امام حسن(ع) مقدمهای بر انقلاب امام حسین(ع)
🔗 متن مقاله 🔗 لینک مقاله در سایت
👏 @Zaman_Zohour
#پادکست
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍18❤7👏3
Forwarded from اشعار احمدی
#امام_مهدی_ع
#احمد_الحسن_فرستاده_امام_مهدی_ع
#میلاد_امام_حسن_ع
کریم آل عبا...
نگاه ما همگی بر سخاوت حسن است
وگرنه نیست در این روزه ها نشانه ی صدق
با عضویت در کانال از ما حمایت کنید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤28
#نشریه_زمان_ظهور
#نشریه_شماره_199
#جهنم
🔥 جهنم؛ انتخاب انسان یا کیفر خدا؟!
✍️ به قلم ستارﮤ شرقی
✔️ جهنم چه مکانی است؟
✔️ چه اعمالی ما را به جهنم سوق میدهد؟
✔️ اعمال و عبادات ما باید چگونه باشد تا در جهنم غوطهور نشویم؟
✔️ آیا جهنم، عقوبتی از جانب خداوند است یا انتخاب و خواستۀ ما؟
🔗 مشاهده فوری (Instant view)
👏 @Zaman_Zohour
#نشریه_شماره_199
#جهنم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤21👏3😢2👍1👎1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegraph
جهنم؛ انتخاب انسان یا کیفر خدا؟!
✍️به قلم ستارﮤ شرقی ⭕️مقدمه نوجوان که بودم، یکی از دوستانم کتاب سیاحت غرب، نوشتۀ مرحوم آقانجفی قوچانی را برای مطالعه به من داد. کتابی که سرنوشت ارواح بعد از مرگ را روایت میکرد. بسیاری از دوستانم کتاب را خوانده بودند و از آن بهعنوان کتاب ترس و وحشت یاد میکردند.…
👍13❤5🤔2😢1
#نشریه_زمان_ظهور
#ماه_رمضان
#ماه_خدا
🌒 یکماه در اقلیم خدا
🟡 قسمت هشتم
✍️ به قلم مريم رحمانيان
💢روزه، معمار مغز و سازندﮤ نورونهای جهادی
«عزیزان، در روزه، حکمتِ تدبر و تفکر در احوالِ مسلمین است. در روزه، جهاد با نفس، شیطان، هواوهوس و زینت دنیاست.» [۱]
همین که نوشتم عزیزم، تو سایهوار سر برآوردی، مثل زمزمهای در گوش، مثل فکرِ گریزانی که ناگهان در ذهنت مینشیند. صورتت را مقابلِ صورتم کشیدی، نزدیکتر از همیشه، و با درشتی گفتی: "سجاد، مرا صدا زدی؟"
من گفتم: "چه خوب بلدی نقش بازی کنی، اما من عزیزتر از تو را میشناسم. از اینکه مثلِ جن بوداده جلویِ چشمانم ظاهر شدی، حالوهوایم ابری شد. چرا دست از سر سجاد برنمیداری؟!"
🗣 آنوقت تو، مثل یک حاضرجواب، بیدرنگ گفتی: "به همان دلیلی که قلبِ انسان بین دو انگشت از انگشتانِ رحمان قرار دارد؛ شیطان یک انگشت و فرشته، انگشتی دیگر."
و من، دقیقاً همان لحظه، اثر الهام در دلم را که نازک و رقیق شده بود احساس کردم. گویی این بار، در این روزﮤ خدا، خدا مرا بهسویِ توجه به کتابی فرامیخواند. کتابِ "جهاد درب بهشت است" امامِ عزیزم؛ عزیزترین عزیز، نه آنکه خود را عزیز جا میزند.
🔺 میدان نبرد جهاد اکبر؛ در ژرفای جمجمهام.
هر انتخاب، هر وسوسه و هر مقاومت، پیامی به نورونها میفرستد. این پیام، تنها تصمیمی برای امروز نیست، بلکه سرنوشت فردای مرا رقم میزند. اگر امروز تسلیم شوم، فردا تسلیم شدن آسانتر خواهد شد. اما اگر امروز مقاومت کنم، فردا ارادهام قویتر خواهد بود. پس این منم که نورونها را بهسمتی خاص سوق میدهم؟
💢نورونها: سربازانی که مسیر آیندﮤ مرا میسازند
میگویند، "نورونها مثل سیمهای یک مدار هستند"، اما حقیقت این است که آنها بیش از یکتکه سیم خشک و بیروحاند. آنها زندهاند، هرچه بیشتر از آنها استفاده کنی، قویتر میشوند و هرچه رهایشان کنی، ضعیفتر و خاموشتر خواهند شد.
نورونهای مغزی مانند شاهرگهای یک رودخانه هستند؛ هر فکری که در آن جریان یابد، مسیر خود را گودتر میکند. اما این مسیرها، ابدی نیستند.
💢مسیرهای جهادی و نفسانی: آیا من انتخاب میکنم؟
هر روز، بدون آنکه متوجه باشیم، در حال انتخاب یکی از این دو مسیر هستیم. مغز ما بستری برای این انتخابهاست و آن را ثبت میکند.
مغز دارای دو مرکز اصلی در تصمیمگیریهای ارادی و احساسی است:
⚫️ 1.قشرِ پیشپیشانی (Prefrontal Cortex): مسئولِ خودکنترلی، تصمیمگیری و برنامهریزی (Miller & Cohen, 2001, p. 168). [۲]
⚫️ 2.سیستمِ لیمبیک (Limbic System): مسئولِ احساسات، انگیزهها و لذتهای زودگذر (LeDoux, 2000; Pessoa, 2017). [۳]
💢۱. مسیر جهادی
نورونهایی که با اراده، خودکنترلی، و صبر تقویت میشوند. هر بار که وسوسهای را رد کنم، این مسیر قویتر میشود. مرکز اصلی این مسیر، قشر پیشپیشانی مغز است، همان جایی که تصمیمات آگاهانه و مقاومت در برابر نفس شکل میگیرد. اگر این مسیر را تقویت کنم، جهاد اکبر آسانتر میشود.
💢۲. مسیر نفسانی
نورونهایی که با لذتهای آنی، تنبلی و شهوت رشد میکنند. هر بار که تسلیم شوم، این مسیر قویتر میشود. مرکز اصلی این مسیر، سیستم لیمبیک است، همان جایی که احساسات خام و غریزی کنترل را به دست میگیرند.
اما آیا این انتخابها کاملاً مستقلاند؟ یا نیرویی در پشتپرده تلاش میکند مسیرهای نفسانی را قویتر کند؟
✅ شیطان: برنامهنویس مغز و معمار مسیرهای نفسانی
شیطان، مانند یک برنامهنویس مغز، سعی میکند مسیرهای عصبی انسان را طوری شکل دهد که او تسلیم وسوسهها شود.
«هدف و غرض شیطان این است که انسان را در آتش سرنگون و تباه کند و او را هنگامی که خالق رئوف رحیم بزرگوار را معصیت میکند، در یک رویارویی خفتبار قرار دهد؛ پس برای رسیدن به هدف خود، ناگزیر باید سلاحهایی داشته باشد تا برای محقق ساختن خواستههایش از آنها استفاده کند.» [4]
«شیطان از ابزارهای آشکار و نهان، از ضعف تا قوت، برای هرکس برحسب شرایط، سلاحی خاص دارد. پس برای گمراه کردن هر صنفی، سلاحی درخور وجود دارد. و از باب "دشمن خود را بشناس"، دانستن این مسئله برای جهاد اکبر حیاتی است.» [5]
⚡️ آیا مسیرهای نفسانیِ مغزم نتیجۀ انتخابهای من است یا برنامهای که از پیش برایم نوشته شده؟ آیا میتوان مسیرهای مغز را تغییر داد؟ بله، مغز انعطافپذیر است. آنچه امروز در مغز من حک میشود، مسیر فردای مرا تعیین خواهد کرد.
📖 صفحه ۱
👇 ادامه
🆔@Zaman_Zohour
#ماه_رمضان
#ماه_خدا
💢روزه، معمار مغز و سازندﮤ نورونهای جهادی
«عزیزان، در روزه، حکمتِ تدبر و تفکر در احوالِ مسلمین است. در روزه، جهاد با نفس، شیطان، هواوهوس و زینت دنیاست.» [۱]
همین که نوشتم عزیزم، تو سایهوار سر برآوردی، مثل زمزمهای در گوش، مثل فکرِ گریزانی که ناگهان در ذهنت مینشیند. صورتت را مقابلِ صورتم کشیدی، نزدیکتر از همیشه، و با درشتی گفتی: "سجاد، مرا صدا زدی؟"
من گفتم: "چه خوب بلدی نقش بازی کنی، اما من عزیزتر از تو را میشناسم. از اینکه مثلِ جن بوداده جلویِ چشمانم ظاهر شدی، حالوهوایم ابری شد. چرا دست از سر سجاد برنمیداری؟!"
و من، دقیقاً همان لحظه، اثر الهام در دلم را که نازک و رقیق شده بود احساس کردم. گویی این بار، در این روزﮤ خدا، خدا مرا بهسویِ توجه به کتابی فرامیخواند. کتابِ "جهاد درب بهشت است" امامِ عزیزم؛ عزیزترین عزیز، نه آنکه خود را عزیز جا میزند.
هر انتخاب، هر وسوسه و هر مقاومت، پیامی به نورونها میفرستد. این پیام، تنها تصمیمی برای امروز نیست، بلکه سرنوشت فردای مرا رقم میزند. اگر امروز تسلیم شوم، فردا تسلیم شدن آسانتر خواهد شد. اما اگر امروز مقاومت کنم، فردا ارادهام قویتر خواهد بود. پس این منم که نورونها را بهسمتی خاص سوق میدهم؟
💢نورونها: سربازانی که مسیر آیندﮤ مرا میسازند
میگویند، "نورونها مثل سیمهای یک مدار هستند"، اما حقیقت این است که آنها بیش از یکتکه سیم خشک و بیروحاند. آنها زندهاند، هرچه بیشتر از آنها استفاده کنی، قویتر میشوند و هرچه رهایشان کنی، ضعیفتر و خاموشتر خواهند شد.
نورونهای مغزی مانند شاهرگهای یک رودخانه هستند؛ هر فکری که در آن جریان یابد، مسیر خود را گودتر میکند. اما این مسیرها، ابدی نیستند.
💢مسیرهای جهادی و نفسانی: آیا من انتخاب میکنم؟
هر روز، بدون آنکه متوجه باشیم، در حال انتخاب یکی از این دو مسیر هستیم. مغز ما بستری برای این انتخابهاست و آن را ثبت میکند.
مغز دارای دو مرکز اصلی در تصمیمگیریهای ارادی و احساسی است:
💢۱. مسیر جهادی
نورونهایی که با اراده، خودکنترلی، و صبر تقویت میشوند. هر بار که وسوسهای را رد کنم، این مسیر قویتر میشود. مرکز اصلی این مسیر، قشر پیشپیشانی مغز است، همان جایی که تصمیمات آگاهانه و مقاومت در برابر نفس شکل میگیرد. اگر این مسیر را تقویت کنم، جهاد اکبر آسانتر میشود.
💢۲. مسیر نفسانی
نورونهایی که با لذتهای آنی، تنبلی و شهوت رشد میکنند. هر بار که تسلیم شوم، این مسیر قویتر میشود. مرکز اصلی این مسیر، سیستم لیمبیک است، همان جایی که احساسات خام و غریزی کنترل را به دست میگیرند.
اما آیا این انتخابها کاملاً مستقلاند؟ یا نیرویی در پشتپرده تلاش میکند مسیرهای نفسانی را قویتر کند؟
شیطان، مانند یک برنامهنویس مغز، سعی میکند مسیرهای عصبی انسان را طوری شکل دهد که او تسلیم وسوسهها شود.
«هدف و غرض شیطان این است که انسان را در آتش سرنگون و تباه کند و او را هنگامی که خالق رئوف رحیم بزرگوار را معصیت میکند، در یک رویارویی خفتبار قرار دهد؛ پس برای رسیدن به هدف خود، ناگزیر باید سلاحهایی داشته باشد تا برای محقق ساختن خواستههایش از آنها استفاده کند.» [4]
«شیطان از ابزارهای آشکار و نهان، از ضعف تا قوت، برای هرکس برحسب شرایط، سلاحی خاص دارد. پس برای گمراه کردن هر صنفی، سلاحی درخور وجود دارد. و از باب "دشمن خود را بشناس"، دانستن این مسئله برای جهاد اکبر حیاتی است.» [5]
🆔@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍9👏5❤4
یعنی حتی مسیرهای گناه هم، اگر رها شوند، از بین خواهند رفت؟
ای وای از اسیری کز یاد رفته باشد. [7]
«نفْس، خاستگاه بلا و خانۀ بیماری است؛ اگر در آن منفذهای سازگار با شهوات دنیوی نبود، و نیز اگر در آن «علتالعلل» (علت اصلی) همۀ بیماریها یعنی «من و منیّت» نبود، شیطان هیچ راهی بر انسان نداشت. پس با سلامتی آن، انسان سالم میشود و با بیماری آن، انسان بیمار، و با مرگ آن، انسان میمیرد. چراکه در این آوردگاه، سنگربندی نفس، منجر به پیروزی بر شیطان، ناکام کردنش و شکستن سلاحش میشود.» [8]
«... مهمترین هدف از جهاد، خارج کردن انسان از عبودیت و بردگی زمین، بندگان، من و منیّت، بهسوی بندگی خداوند یکتای قهّار و اعتراف به حاکمیت خداوند سبحانومتعال در دو عرصۀ تشریع و اجراست، که هر دو در جانشین و خلیفۀ خدا در زمین گرد آمده است، و نخستین آوردگاه مبارزﮤ جهادی در محدودﮤ این قانون الهی (جانشینی خداوند در زمین) جریان دارد، که این قانون، نخستین قانون است و پذیرفته شدن طاعات و عبادات یا پذیرفته نشدن آنها، در حیطۀ این قانون در جریان است.» [9]
و تو گفتى: «به پايان نزديك مىشوى.»
و من گفتم: «مىخواهم از سجدهگزاران واقعى باشم، چون یعقوب به یوسف خود!»
تو گفتى: «اما بزرگى فروختن را بيشتر دوست میداری.»
و من گفتم: «براى همين اصلاً تو را دوست نمیدارم ... .»
[1] سید احمد الحسن، سرگردانی یا راه بهسوی خدا، ص ۹۱.
[۲] Miller, E. K., & Cohen, J. D. (2001). An integrative theory of prefrontal cortex function. Annual Review of Neuroscience, 24, 167-202. https://doi.org/10.1146/annurev.neuro.24.1.167
[۳] LeDoux, J. E. (2000). Emotion circuits in the brain. Annual Review of Neuroscience, 23, 155-184. https://doi.org/10.1146/annurev.neuro.23.1.155
[4] سید احمد الحسن، جهاد درب بهشت است، ص 17.
[5] ر.ک: همان
[6] Hebb, D. O. (1949). The organization of behavior: A neuropsychological theory. Wiley.
[7] حزین لاهیجی
[8] سید احمد الحسن، جهاد درب بهشت است، ص 21.
[9] همان، ص
🆔@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍23👏6❤3
Forwarded from وارثین ملکوت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱- موضوعات
۲- کتابخانه
👇👇👇
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👏21❤9👍4😍3
#نشریه_زمان_ظهور
#نشریه_شماره_199
#استبدال
❄️ استبدال
⚡️ تا کجا باید بود؟!
⚡️ سلسلهمقالات بررسی برخی عوامل و اسباب استبدال
🟡 قسمت چهارم
✍️ بهقلم ستایش حکمت
🙃 عامل بعدی: «دوستی دنیا در دل و دل بستن به دنیا».
💬 عاملی که در دل پیروان غالب اوصیا و انبیای الهی بوده است و سبب جدایی بین امام و شیعیان شده است.
🔗 مشاهده فوری (Instant view)
🔗قسمت اول
🔗قسمت دوم
🔗قسمت سوم
👏 @Zaman_Zohour
#نشریه_شماره_199
#استبدال
🔗قسمت اول
🔗قسمت دوم
🔗قسمت سوم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍11❤4😢2
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegraph
🔅استبدال
✔️ قسمت چهارم ✍️به قلم ستایش حکمت سخن در باب استبدال و عوامل و اسبابی بود که ممکن است یک فرد مؤمن یا گروه مؤمنان یا امتی مؤمن را در معرض خطر استبدال قرار دهد. عاملی که در این قسمت از مقاله میخواهیم به آن بپردازیم: «دوستی دنیا در دل و دل بستن به دنیاست».…
❤14👍2😢2