راشد انصاری
801 subscribers
271 photos
24 videos
97 files
286 links
خالو راشد
Download Telegram
به ترتیب از راست. راشدانصاری.جوادنوری.زنده یاد ابوالفضل زرویی نصرآباد و طنزپردازان ایتالیایی و.... در جشنواره بین المللی طنز سال ۸۲
عکس از راشدانصاری
آقا ابوالفضل زرویی نصرآباد و پسرم پوریا
عکس از راشدانصاری
راشدانصاری ، زنده یاد زرویی نصرآباد ، پوریاانصاری و حسین فریدونی دوست روزنامه نگارم. سال ۸۰
طنز به مثابه وجود عقرب در خانه اشراف است...

س) هميشه با خودم فكر كرده‌ام كه طنز راشد انصاري، طنزي براي عموم مردم است چون اغلب نوشته‌هاي تو از زبان مردم كوچه و خيابان و مردم عادي نوشته مي‌شوندكه البته كار ساده‌اي هم نيست. اين ساده كردن مسائل پيچيده سياسي و اجتماعي و بازگو كردنش مثلا از زبان يك كارگر يا رفتگر يا فروشنده، حالا ديگر به سبك مخصوص تو تبديل شده. پرسش اين است: در طنز چه مي‌بيني كه دوست داري همه را از لذت خواندنش بهره‌مند كني؟
ج ) بحث روی همین بهرمند کردن انسان های اطراف از آن چیزی است که توانایی انجام و تولید آن را داریم. به نظر من گوهر گم شده ی جامعه ی امروز، شادی است و مهم تر از تولید شادی، قسمت کردن آن با اطرافیان است. فی الواقع آن چه که اجر معنوی یک هنرمند تعریف شده است و من دوست دارم، لذت بردن از تقسیم آن چیزی که از وجود آدم سرچشمه می گیرد، تعریفش کنم، همين می تواند بهترین انگیزه باشد تا یک انسان شبانه بنشیند، بی خوابی بکشد تا اثری خلق کند و باعث شادی دیگران شود . در طنز چیز دیگری هم هست و آن این که علاوه بر تقسیم شادی خود با دیگران، در دردها و غصه های دیگران هم شریک می شوی و این چیزی نیست جز تمرین مداوم مهربانی و سخاوت کاری که یک طنز پرداز و یک هنرمند شبانه روز مشغول انجام آن است.

س) درجايي خواندم كه طنزهاي تو، حرف دل مردم فرودست‌ جامعه است و خودم هم اين موضوع را قبول دارم. البته درحوزه طنز معمولا با چنين قشري سروكار داريم و هم طنزنويس و هم طنزخوان بيشتر دوست دارند به قول معروف به كف جامعه توجه داشته باشند. اين قابليتي كه در طنز هست معمولا در گونه‌هاي ديگر ادبي در دوران ما كمتر يافت مي‌شود. منظورم اين است كه طنز هنوز مانند خيلي از شاخه‌هاي ادبي و هنري ديگر، اشرافي نشده و تعلق خود را با بدنه جامعه حفظ كرده‌است. چرا؟
ج) طنز هیچ گاه و در هیچ زمانی نمی تواند اشرافی شود. طنز به مثابه ی عقرب هست در خانه اشراف و هیچ گاه حتی به نظر من طنز در آن سطح نازلش که ملیجک ها در دربار برای سرگرمی اشراف انجام می دادند، باز هم کابوسی بود سرگرم کننده برای آن ها که بر اموال مردم چنبره می زدند به مردم زور می گفتند و... هیچ کسی به اندازه ی طنز پردازان با واقعیات تلخ جامعه مانوس نیست. طنز پردازی هنر تبدیل تلخی ها به شیرینی هاست. طنز نیش دارد و این نیش لازمه ی طنز است. خوشبختانه باید عرض کنم طنز چه مکتوب و چه مصور، جزو نجیب ترین شاخه های هنر و ادبیات است و این نجابت را از همین در کنار مردم بودن و بیان درد طبقه ی فرودست جامعه دارد.
س) در اغلب آثار شما مي‌توان رگه‌هاي مختلفي از سبك‌هاي مختلف طنزنويسي را مشاهده كرد. من فكر مي‌كنم علاوه بر انديشيدن به محتوا به شدت متمايل به فرم هم هستي. اين برداشت من درست است؟
ج) من همیشه سعی کرده‌ام در هر چیزی حد وسط را بگیرم و این در تمامی مراحل زندگی من هست. در شعر هم همین رویه را انتخاب کرده ام . نه محتواگرای سرسختی بودم و نه فرمالیست خشک. به محتوای آن چه که می گویم اهمیت زیادی می دهم و وسواس زیادی بعد از چه گفتن روی چگونه گفتن دارم. اعتقاد دارم یک حرف هرچند هم زیبا و عمیق باشد، وقتی در فرمی زیبا و شاکله مند قرار بگیرد، هم زیباییش دوچندان می شود و هم‌گیرایی‌اش و همیشه این رویه را هم به دوستانم و هم به شاگردانم توصیه می کنم. البته مِن باب نصیحت نه؛ بلکه توصیه ی دوستانه!
س) استان هرمزگان ظاهرا با طنز و طنزنويس رابطه خوبي دارد و تو هم توانسته‌اي انجمن طنز را در اين استان راه‌اندازي كني و هم سال‌ها در دفتر طنز حوزه هنري اين استان فعاليت داري. از وضعيت طنز و طنزنويسي در اين استان بگو و حضور احتمالي جوانترها در اين عرصه.

ج) این که فرمودید استان هرمزگان ظاهرا با طنز و طنزنویس رابطه ی خوبی دارد، از یک نظر صحیح می فرمایید. مثلا بنده علاوه بر حوزه هنری ، مدرس کانون پرورش فکری نیز هستم و در آن جا طنز مکتوب را آموزش می دهم . کارگاه و انجمن دارم که در پایان هرسال جشنواره ی طنزی برگزار می کنیم. یک بار آقای احمداکبرپور، طنزپرداز خوب کشور، داور بخش داستان این جشنواره بودند و ایشان گفتند:« من به ضرس قاطع می گویم استعداد بچه های این استان حیرت انگیز است و در هیچ جای کشور ندیده ام ...» خب! جای بسی خوشحالی است. حوزه هنری استان هم در زمینه برگزاری شب شعر طنز و چاپ کتاب طنز فعال است اما این کافی نیست. ارشاد استان فعال نیست. به لحاظ کمی از خیلی از استان های دیگر عقب هستیم. این در حالی است که استعداد در جنوب بیداد می کند. شما نگاه کنید بزرگ ترین نویسندگان و شاعران ایران جنوبی هستند. منوچهر آتشی، احمدمحمود، رسول پرویزی، عدنان غریفی ، صفدریان، امین فقیری، حسن کرمی ، باباچاهی، سید علی صالحی، قیصر امین پور، منشی زاده، اکبر پور و... نه تنها در جنوب ایران که در جنوب جهان هم همین طور است! حالا شاید دوستان فکر کنند من حس
ناسیونالیستی ام گل کرده، خیر. در آمریکا و آمریکای جنوبی که دیگر ربطی به این جا ندارد‌؛ شما ببینید بیشتر برنده های جوایز مختلف ادبی مثل نوبل، بوکرمن، پن فاکنر، گنکور، سروانتس، فمینا، کاستا و.... یا آرژانتینی است یا برزیلی یا کلمبیایی یا مکزیکی و اگر اروپایی باشد هم یحتمل پرتقالی و... است و تک و توکی از نقاط دیگر. البته در طنز نویسندگان اسلاو ( چک، لهستان، اوکراین ، بلغارستان) و روس .... هم عالی هستند .
نمی دانم شاید به خاطر طبیعت خشک و خشن جنوب باشد. شاید به خاطر شرجی باشد شاید به خاطر مصرف میگو و دیگر آبزیان باشد و...! بروند و چرایی اش را تحقیق کنند.
س) تعداد جوايزي كه در جشنواره‌هاي طنز دريافت كرده اي آن‌قدر زياد است كه نمي‌شود به همه‌شان اشاره كرد. اين نشان مي‌دهد كه بسياري از طنزنويسان بزرگ كشور كارهايت را قبول دارند. برايمان بگو كه ازميان طنزنويسان كشور، آثار چه كساني را قبول داري و از لحاظ روحي به كدام يك از طنزنويسان نزديك‌ترييد؟
ج) این نظر لطف شماست. بنده تقریبا اثری نیست در حوزه ی طنز که مطالعه نکرده باشم (اگر چه ادعای بزرگی است!) تا جایی که زنده یاد عمران صلاحی یک بار به شوخی فرمودند خالوراشد دایره المعارف طنز ایران است! خب اگر چه استادصلاحی بزرگ، محبت داشتند نسبت به شاگرد خودشان ....اما جالب است که با بیشتر و شاید همه ی طنزپردازان کشور هم ارتباط دارم و داشتم و هم آثارشان را مطالعه کرده ام. از عبید و و...که بگذریم،بنده آثار بهرام صادقی، غ داوود(منوچهرصفا)، آقاجمال خوانساری صاحب کتاب ( عقایدالنسا.کلثوم ننه)، (زهرالربیع) اثر سیدنعمت الله جزایری،پزشکزاد، تنکابنی، مجابی، اسدی پور، منوچهرمحجوبی، جمال زاده، هدایت، صلاحی، دهخدا، صابری، منوچهر احترامی،نبوی، شجاعی، زرویی نصرآباد، علومی، اسماعیل امینی، رفیع، رویاصدر، رها و.... در حوزه ی نثر (داستان و رمان و نثرکوتاه) طنز مطالعه کرده ام. و اما آثار چه کسانی را قبول دارم؟ باید عرض کنم که همه ی آثار کسانی را که نام بردم قبول دارم و دوست دارم. حالا دوست داشتن زیاد و کم دارد دیگر... مثلا همه ی آثار صلاحی خوب و شیرین است. اندرآداب و احوال صفا عالی است. سنگر و قمقه های خالی صادقی بی نظیر است. چرند و پرند دهخدا عالی است . دموکراسی و دموقراضه شجاعی خیلی خوب است و...از بین آثار طنزپردازان جهان هم از دوران رنسانس یعنی رابله، سروانتس خالق دن کیشوت ، لوییجی پولچی و بوکاچیو بگیر تا تریسترام شندی، چخوف، گوگول، ناباکوف، زوشنکو، یاروسلاو هاشک، کاپولاچک، مردی بنام اوه ، زادورنوف، اسلاومیرمروژک، سداریس، صلحی دلک، عزیزنسین، ایزگو، سورنتینیو و.... دوست دارم و تقریبا همه را خوانده ام.
و در حوزه ی شعر طنز از حافظ و سعدی و مولانا و انوری و فروغ و نیما و اخوان که بگذریم و بیشتر شعرهای طنزشان زیر سایه جد مانده است، سیداشرف الدین، ذبیح بهروز شاعرطنزپرداز بسیار قدرتمندی است. ابوتراب جلی گل سرسبد طنزسراهای ایران است. خرسندی، عباس فرات، زرویی، فیض، رسولی، اسماعیل امینی ، عالی پیام، خوش عمل و... _سه نقطه را گذاشتم شاید نامی از قلم بیفتد..._ از بهترین های شعر طنز ایران هستند.وتعدادی جوان که عالی هستندمثل....
و این که به لحاط روحی به کدام یک از طنزپردازان نزدیک ترم درست نمی دانم.الله و اعلم

س) طنزنويس برجسته اي چون عمران صلاحي معتقد بود كه طنز روزنامه‌اي، بخصوص ازنوع سياسي‌اش داراي تاريخ مصرفي محدود است و زمانه‌اش خيلي زود به سر مي‌رسد. به نظر تو كه سال‌هاست دستي در طنزروزنامه‌اي داري، اين اظهارنظر تا چه اندازه صحيح و تا چه اندازه ناصحيح است؟
ج) نکته بسیار مهم و درستی است اما توجه داشته باشیم که طنز روزنامه ای و تاریخ مصرف دار هم می تواند ماندگار باشد و این بستگی به قلم طنزپرداز دارد که چگونه از پس کار برآید ... به عنوان مثال علامه دهخدا هم طنز روزنامه ای در صوراسرافیل می نوشت اما به دلیل سواد بالا و احاطه ای که به ادبیات فارسی و جهان و همچنین اشرافی که در حوزه ی فرهنگ بومی داشت ، چنان از عهده ی کار برآمده است که هر گاه "چرندوپرند" بخوانید به روز است و فکر می کنید برای همان دوران نوشته است. و یا از امروزی ترها صلاحی عزیز مثلا در کارنامه و بخارا و....طنزش را براساس اتفاق و حادثه ای که همان روز رخ داده بود می نوشت اگر چه ادبیت کارش از خیلی ها بیشتر بود ، ولی دویست سیصد سال دیگر نیز نیازی نیست برای مطالعه آثارش به تاریخ رجوع کنیم. و همچنین اکبراکسیر از آستارا که بیشتر شعرهای طنزش ماندگار است گرچه گاهی اوقات در باره ی موضوعات روز مثل خشک شدن زاینده رود و دریاچه ی ارومیه، تخت جمشید، محیط زیست و اتفاقات و مسایل روزمره می گوید ولی تاریخ مصرف دار نیست. علاوه بر مواردی که عرض شد، طنز روزنامه ای و روزانه یا همان ژورنالیستی اگر تاریخ مصرفش هم بگذرد مزیت دیگری دارد. یعنی نیازی نیست ما برای مطالعه
ی تاریخ قوم و ملتی، به کتب صرفا تاریخی و خشکی که شاید تنوعی نداشته باشد مراجعه کنیم. بلکه پیشنهاد می کنم فقط طنزهای روزنامه ای و روزانه آن کشور و قوم را مطالعه کنند تا هم در جریان مسایل مختلف و اتفاقات گوناگون آن جا به لحاط تاریخی قرار بگیرند و هم لبخندی برلب شان جاری شود و احساس خستگی نکنند

س) ازكارهاي تازه‌ات چه خبر؟
ج) تازه ترین اثر بنده که هفته ی گذشته توسط نشر شانی منتشر شد، مجموعه است با عنوان" پُزناله" . حالا شاید برخی از دوستان بگویند پزناله دیگر چه صیغه ای است؟ الان عرض می کنم . پزناله همان طوری که از عنوانش پیداست هم پز دادن است و هم ناله کردن. پدیده ی جدیدی است! مثلا طرف به دوستش می گوید یک ماشین فراری خریدم اما باور کن گرفتارم داغونم کرده برای تعویض روغنش بایستی از این ور بندر بزنم بروم آن طرف بندر برای تعویض چون فقط یک جاست که روغنش را تعویض می کنند. یعنی در عین حالی که دارد به دوستش می فهماند همچو ماشینی دارد و پز می دهد، از تعویض روغنش هم ناله می کند.! این کتاب در ۲۰۴ صفحه منتشر شده که دوگانه سوز است! یعنی نیمی از آن شعر و نیم دیگر نثر طنز است.
س) فضاي كلي طنزنويسي كشور را در وضعيت حال چگونه ارزيابي مي‌كني و به نظر تو اين حجم كلماتي كه در مطبوعات مركز به نام طنز نوشته مي‌شوند را چگونه مي‌توان مهار كرد؟

ج) فضای کلی شعر طنز به برکت برگزاری شب های شعر طنز حلقه ی رندان، شکرخند، قمپز، قندشکن، در محفل رندان و.... بد نیست یعنی چندسال اخیر وضعیت شعر طنز از نثر بهتر است . اما در زمینه ی نثر (داستان و رمان طنز) به جز تک و توکی مثل رمان دموکراسی و دموقراضه و آثار انگشت شمارانی مثل علومی و رویاصدر و میرفتاح و یعقوبی و رها و... آثار دندان گیری طی این سال ها به عنوان مثال در حوزه رمان نداشته ایم و هنوز که هنوز است هر گاه نامی از رمان طنز برده می شود ناخودآگاه انسان به یاد دایی جان ناپلئون شاهکار پزشک زاد می افتد. و اما چگونه می شود مهار کرد را، اگر منظورتان صاحبان آثار طنز است که چگونه می توان مهارشان کرد، ممیزی ارشاد و برخی سازمان ها همواره آمادگی این کار را دارند. و اگر این همه آثار طنز را باید چگونه مهار کرد که بسپریم به تاریخ زیرا منصف ترین داور است.

و حرف آخر

ممنون که به یک شهرستانی بها دادید. همین
گفتگو از رسول آبادیان_روزنامه اعتماد شنبه۱۰ آذر ۹۷
موجی....!
سروده: راشدانصاری

موجی که به صخره می خورد وقت غروب
گوید به زبان ساده، ای آدم خوب:

"مَردی نبُود فتاده را پای زدن"
برخیز و سر ِ فتاده بر سنگ بکوب!

#خالوراشد
@rashedansari
موشک جواب موشک!
نوشته ی: راشدانصاری(خالوراشد)

دوستم که استاد دانشگاست، تعریف می کرد، در جاده ی برون شهری مشغول رانندگی بودم که پلیس دستور توقف داد. در جا اطاعت امر که چه عرض کنم سر جایم میخ کوب شدم و گفتم: "امر بفرمایید قربان؟" گفت:" مدارک". گفتم:" خلافم چی بود جناب سروان؟" گفت:" ۵ کیلومتر سرعتت از حد مجاز بیشتر بود." عرض کردم:"برای ۵ کیلومتر منو نگه داشتی؟"پلیس گفت:" شما موقع امتحان نمره ی ۹ و ۷۵ مارو ۱۰ می دادی که من ۵ کیلومتر شما رو نادیده بگیرم؟!"
گفتم:" حضرتعالی؟" گفت:" یکی از دانشجوهای سابق شما!"

#خالوراشد
@rashedansari
Forwarded from خالوراشد
Forwarded from خالوراشد
Forwarded from خالوراشد
Forwarded from خالوراشد
شب شعر دانشگاه هرمزگان
به اتفاق دوست نازنینم دکترمحمدحسین بهرامیان و ایرج انصاری فرد عزیز
عشق پیامکی!
سروده: راشدانصاری

(۱)

با خنده ی خود به غصه پاتک بزنیم
از زور ِ خوشی به تار و تنبک بزنیم

در نیمه ی شب که دیدنت ممکن نیست
خوب است به هم فقط پیامک بزنیم!

(۲)
با خنده ی خود به غصه پاتک نزنید
این قدر نمک به زخم دلقک نزنید

چون دیدن ِ تو مشکل شرعی دارد
بانو به خدا به من پیامک نزنید!

#خالوراشد
@rashedansari
شبی طولانیییی!
سروده: راشدانصاری(خالوراشد)

یک شب که عیال مادرش اینجا بود
در خانه ی ما ولوله ای بر پا بود

هرشب که به خانه ی من آمد ایشان
آن شب دو برابرِ شب یلدا بود!

#خالوراشد
@rashedansari