راشد انصاری
799 subscribers
271 photos
24 videos
92 files
282 links
خالو راشد
Download Telegram
کتاب «مَنثوریات» اثر: راشدانصاری طنزنویس و شاعر جنوبی در مدت اندکی نایاب و به چاپ دوم رسید.این کتاب مجموعه ای است از نثرهای طنز ِ (داستان، داستانک، نمایش نامه کوتاه و....) این نویسنده که توسط انتشارات حس هفتم و در ۳۱۵ صفحه منتشر و در اختیار علاقمندان حوزه ی ادبیات قرار گرفت.
قافیه تخم مرغی

دوست شاعری دارم به نام خالو راشد که مثل املت و پیتزا خوردن،شعر طنز می سراید.از همه چیز هم، شعر سر هم می کند. از زباله ی توی شهر،از درختکاری،از تولید ملی و تولید مثل و از بگم؟ بگم؟ های آن بنده خدا. بعضی موارد که با گرانی و قیمت ها شوخی می کند یا به اداره و کارخانه ای گیر می دهد گرفتاری هایی برای خودش درست می کند.منظورم از آن نوع گرفتاری هایی نیست که به کسانی بربخورد و توی گونی اش کنند و ببرندش برای سین جیم که همان سوال و جواب است. شاید هم چنین گرفتاری هایی برای اش پیش آمده باشد ولی چیزی به من یکی نگفته است.البته احتمالش خیلی کم است چون طول و عرض این شاعر دو ایکس لارج است و با این حساب عمرا توی گونی ها موجود قند و شکر و این چیزها برود.مگر آنها زرنگ تر از این حرف ها باشند و یک گونی تک سایز مخصوص حمل خالو و خالوسانان درست کرده باشند.
منظور از این نوع گرفتاری هایی که گفتم تغییر نرخ اجناس است که هی مجبور می شود شعرش را عوض کند .حدود ده سال پیش یکی از بیت های شعرش این بود.
تخم مرغ دانه ای سیصد تومن گاو نر می خواهد و مرد کهن

خب بعد از سه چهار ماه شد پانصد صد و بیست تومان. شاعر با توجه به قانون اختیارات شاعری و همچنین گرد کردن اعداد آن را اصلاح کرد.
تخم مرغ دانه ای پانصد تومن گاو نر می خواهد و مرد کهن

خلاصه این روال همین طور ادامه داشت تا از مرز هزار تومان گذشت و شاعر نتوانست قیمت تخم مرغ و قافیه شعرش را با هم جور کند. چون اگر واقعیت را می نوشت این طوری ردیف و قافیه اش شیرتو شیر می شد.
تخم مرغ دانه ای هزار و هفتصد تومن گاو نر می خواهد و مرد کهن

حالا شما در نظر بگیرید که این روزهایی که من دارم این مطلب را می نویسم تخم مرغ شده دانه پنج هزار و سیصد تومان. شما جای شاعر بودید چه کار می کردید؟ چه قافیه تخمی برای اش ردیف می کردید؟

البته هر چه شاعر ما با تجربه تر می شود می داند که این بالا و پایین رفتن ها طبیعی است و باید شعر خود را بدون دادن قیمت دقیق بسراید.

قیمت اجناس در بازار ِ ما آشفته است
شورت پایین می کشد، شلوار بالا می رود!

شب به خود گفتم بگویم شعر طنز تازه ای
صبح دیدم قیمت خودکار بالا رفته است...!

اما هر چیزی شاعر بی خیال شود یا حواسش به آن نباشد از همان اول یک چیز برای اش مثل قضیه ناموسی حساس بوده است و خواهد بود.آن چیست؟ آفرین.خاطرات یارانه محاله یادش بره.


بیا بشکن سرم را شانه ام را
بزن آتش بسوزان خانه ام را

هر آن کاری که گفتی روی چشم ام
فقط یارانه ام یارانه ام را ...

نوشته ی: احمداکبرپور
دوست هنرمند وشاعر طنز پرداز معروف جناب آقای راشدانصاری عزیز
درودبرشما
نخستین شماره روزنامه توفیق که مصادف با یکصدمین سال این نشریه می باشد در سراسر ایران وخارج منتشرشد، کاکاتوفیق با نیم قرن انتشار " پیردیر مطبوعات"بود. دکترعباس توفیق و نویسندگان در قید حیات روزنامه که در زمان انتشار توفیق همه جوان بودند، همگی پیر شده اند، ولی با بیش از نیم قرن تجربه، طی یکساله اخیر شب و روز کوشیده اند و"شماره مخصوص یکصدمین سال توفیق" را به زیباترین شکلی در68 صفحه تمام رنگی تهیه کرده اند.
غلامرضاکیانی رشید، طنزنویس ، کاریکاتوریست و همکار قدیمی توفیق
ذکر خیری از راشد انصاری در مجله ی توفیق
تصویر: راشد انصاری
طرح از: یوسف کهزاد
پشت چراغ قرمز
نوشته ی: راشدانصاری

بنده به اتفاق سه چهار موتورسیکلت سوار، سرِ چهارراهی منتظر بودیم تا چراغ سبز شود. در این لحظه یکی از موتورسوارها که سن و سالی هم ازش گذشته بود، گاز داد و از چراغ قرمز عبور کرد و رفت پی کارش....
یکی از موتورسوارها که کنار بنده منتظر سبز شدن چراغ بود، با اشاره به قانون شکنی طرف؛ گفت:« خجالت داره واقعاً! با این سن و سالش بی اعتنا به چراغ قرمز رفت.»
یکی دیگر از موتورسوارهای جوان و عصبانی، گفت:« خاک بر سرش مرتیکه ی لندهور!» یکی دیگر از موتورسوارهای حاضر در صحنه، چیزی گفت که خجالت می کشم بگویم!
لحظاتی بعد چراغ سبز شد و همه ی موتورسوارها رفتند به جز بنده که گویی اصول مبادی آداب، و.....چهارستون بدنم را قفل کرده بود!
#خالوراشد

@rashedansari
باران
سروده ی: راشد انصاری

بزن باران، زمین را مخملی کن
محبت را به دل ها منجلی کن

شدم از خشکسالی مثلِ لک لک
تنِ باریک ما را، هیکلی کن!
#خالوراشد

@rashedansari
حافظ و برجام!
نوشته ی: راشدانصاری

«هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی/ کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را....»
یکی نیست به حضرت حافظ بفرماید آقا جان، مگر می شود بعد از خروج ترامپ لعنتی از برجام در عیش بکوشیم و زبانم لال مستی کنیم؟!

البته شاید هم بشود، اما به شرطی که در یک اقدام جهادی و همه جانبه از آمار اختلاس، دزدی، رشوه، زیرمیزی، روی میزی، بغل میزی! و...و....کم کنیم و به راه راست هدایت شویم!
#خالوراشد

@rashedansari
روز قلم😔
بی حجاب!
نوشته ی: راشدانصاری(خالوراشد)

طی سال های اخیر در بندرعباس تعداد زیادی بازارچه و مراکز تجاری مثل قارچ سر از زمین در آورده اند(حتی به قیمت تخریب سینما و مکان های فرهنگی ِ دیگری!)، و هر لحظه نیز بر تعدادشان افزوده می شود.
این گونه مراکز در پاره ای مواقع محل و مکان مناسبی است برای تجمع جوانان اهل دل!
حالا که صحبت از دل شد، چه می شد اگر سردر ِ ورودی هر یک از این مجتمع های تجاری این بیت از حافظ را با خط خوانا می نوشتند: " دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا...."
و باز هم چون صحبت از حافظ شد اجازه می خواهم مطلب دیگری را به عرض تان برسانم._ می بخشید آخه حرف حرف می آره_
یکی از برادران می گفت، عصر روز جمعه مقابل در ِ ورودی یکی از همین مراکز تجاری ایستاده بودم(البته ایشان نگفت آن جا چه می کرده!) که تعدادی از خواهران شل حجاب و بی حجاب را دیدم و غیرتی شدم!
این برادر می گفت، مِن باب نصیحت و تذکر نکاتی را به این خانم ها یادآور شدم که یکی از آن دخترخانم ها عصبانی شد و چیزهایی را به بنده گفتند که خجالت می کشم این جا بگویم. اما کم نیاوردم و دنبال شان راه افتادم و گفتم ، خواهر ببین حافظ هم گفته: " نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند/ جوانان سعادتمند پند پیر دانا را..." که دیدم دخترخانم یاد شده با لبخندی معنادار گفت، برو بابا دلت خوشه! تازه حافظ خودش گفته:"حجاب راه تویی حافظ ، از میان برخیز/ خوشا کسی که در این راه بی حجاب رود...."

#خالوراشد
@rashedansari
📌بازگشت فرشته اسرافیل
روزنامه اطلاعات با لوگو و یونیفرم جدید
🔸دوشنبه نوزدهم تیر ۱۴۰۲
🔸همراه با ضمیمه جامعه
🔸...و مطالبی درباره ۹۸سال انتشار #اطلاعات

🗞 @ettelaatonline
🔸 ettelaatonline.com
چاپ مطلبی (طنز) از راشدانصاری در ضمیمه ادبی روزنامه اطلاعات
بدشانسی


مادر می گفت،
شیرش که خشک شد
شیر خشک گران شد!

خشکسالی ِ عجیبی بود
شب، پدر دعای باران خواند
صبح، سیل خانه خراب مان کرد

و حالا که تو روز به روز شیرین تر می شوی
من قندم بالا رفته است...

راشدانصاری
#خالوراشد

@rashedansari
باجناق نامه
سروده ی: راشدانصاری

بنده هستم چاق و، لاغر باجناق
من مسلمان زاده، کافر باجناق

من شدم مانندِ کوهی استوار
شد سبک تر تر تر از پَر، باجناق!

می نشینم رو به رویش مثل مرد
می زند از پشت خنجر باجناق

برعلیه من تبانی کرده است
با یهودی های خیبر باجناق!

تا که می آید به خواب من پَری...
باز هم اللهُ اکبر! باجناق

در کلاس شیطنت، او اول است
درس ِ خود را هست از بَر، باجناق

خواب دیدم صاحب خودرو شدم
خودروام را کرده پنچر باجناق!

هر کجا پا می گذارم دزدکی
می رسد فوراً سرِ خر ! باجناق

هر زمان داور شدم در زندگی
می شود شیر سماور، باجناق

واقعاً هم نزد هم دامادها
بدتر است از فحش مادر باجناق

باطنش بی رحم مانند عقاب
ظاهرش همچون کبوتر، باجناق

هست در چشمم به چشم خواهری
تازگی مثل برادر ، باجناق!

بنده پابند زن و اهل و عیال
در قم و چالوس و بندر باجناق


***

پیش مادرزن چرا مانند شیخ
می روی بالای منبر، باجناق؟

تو برای وصلت این جا آمدی
یا برای کار دیگر، باجناق!
#خالوراشد

@rashedansari
ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ، ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﻋﺎﺭﻓﺎﻧﻪ!
سروده ی : راشدانصاری


ﺍﺯ ﻣﺮﺣﻤــﺖ ﺟﻨﺎﺏ ﻋﺎﻟـــﯽ
ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺩﻭ ﺟﯿﺐ ﺧﺎﻟﯽ

ﺍﺯ ﭘﻞ ﮐﻪ ﺧﺮﺕ ﮔﺬﺷﺖ ، ﺣﺘﯽ
ﭼﺮﺧﯽ ﻧﺰﺩﯼ ﺩﺭﯾــﻦ ﺣﻮﺍﻟﯽ

ﺍﺯ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﺟــﺎﺭﻩ ﻣﺴﮑﻦ
ﺍﻧـﺪﺍﻡ ﻫﻤﻪ ﺷﺪﻩ ﺧـﻼ‌ﻟـﯽ !

ﯾﮏ ﻋﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﺎﻥ
ﻫﺮ ﺟﺎ ﺑﮑﻨﻨﺪ “ﻣﺎﯾﻪ ﺧﺎﻟﯽ! ”

ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺧﺰﺭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻣﺮﺑﻮﻁ
ﺷﺎﻋﺮ ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺵ ﺧﯿﺎﻟﯽ!

ﻧﻔﺘﯽ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﻫﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪ
ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﻃﺮﯾﻖ ﻣﺎﺳﺖ ﻣﺎﻟﯽ!؟

ﮔﺮ ﮐﻞ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮐﻨﺪ ﭘﺸﺖ
ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺵ! ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ ﻋﺎﻟﯽ

ﭘﻮﺗﯿﻦ ِ ﮔﻠﻢ ، ﺳﺮﺕ ﺳﻼ‌ﻣﺖ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺮﺳﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻼ‌ﻟﯽ!

ﺍﺯ ﺑﯿﺖ ﻧﻬﻢ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﮕﺬﺍﺭ
ﻗﺪﺭﯼ ﺑﮑﻨﯿﻢ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺣﺎﻟﯽ!

ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺖ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ
ﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ! ﺗﻮ ﻻ‌ﺍﻗﻞ ﺯﻏﺎﻟﯽ ،

ﺩﺭ ﻣﻨﻘﻞ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﻡ ﺑﺮﯾﺰﺍﻥ
ﺗﺎ ﻧﺸﺌﻪ ﺷﻮﻡ ﺩﺭﯾﻦ ﻟﯿﺎﻟﯽ!

ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﻨﻢ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺭﻭﯾﺎ
ﺁﺳﻮﺩﻩ ! ﺑﺪﻭﻥ ﻗﯿﻞ ﻭ ﻗﺎﻟﯽ

ﺳﯿﺮﺍﺏ ﺷﻮﻡ ﺯﺟﺎﻡ ﻋﺮﻓﺎﻥ
ﺳﺮﺧﻮﺷﺘﺮ ﺍﺯ “ﺍﺣﻤﺪ ﻏﺰﺍﻟﯽ”(۱)

ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ “ﺷﯿﺦ ﺍﺷﺮﺍﻕ” (۲)
ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺪﻫﻢ ﺑﻪ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﻟﯽ

ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻖ ﮐﺸﮏ ﻭ ﮐﺸﮏ ﺳﺎﺑﯽ
ﺗﺤﻘﯿﻖ ﮐﻨﻢ ﯾﮑﯽ ، ﺩﻭﺳﺎﻟﯽ!

“ﻋﺮﯾﺎﻥ ” ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ﺷﺒﯿﻪ “ﻃﺎﻫﺮ”
ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﻢ ﺑﻪ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻟﯽ

ﺩﺭﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﺑﯿﺪ ﻭ ﺷﺮﺷﺮ ﺁﺏ
ﺩﺍﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﺩﺍﻣﯽ ﻭ ﻏﺰﺍﻟﯽ…!

ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ِ ﻣﺠﺮﺩ ﺟﻨﻮﺑـﯽ
ﺳﯿﻢ ﺍﺵ ﺑﻨﻤﻮﺩﻩ ﺍﺗﺼﺎﻟﯽ!

ﺳﺮﺳﺒﺰ ﺷﻮﺩ ﺟﻨﻮﺏ ، ﺍﯼ ﮐﺎﺵ
ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺪ ﺯﻧﯽ ﺷﻤﺎﻟـﯽ!

…..
ﺑﺎﻧﻮ ﺑﻪ ﺟﻨﻮﺏ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺁﻣﺪ؟
ﯾﺎ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺍﻧﺘﻘﺎﻟﯽ؟!
ﭘﯽ ﻧﻮﺷﺖ:
۱-ﻋﺎﺭﻑ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﮐﺘﺎﺏ “ﺳﻮﺍﻧﺢ ﺍﻟﻌﺸﺎﻕ”
۲- بی زحمت این یکی دیگر ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﮕﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﭘﯿﺪﺍﯾﺶ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﮕﺮ ﻣﺎ ﺑﯽ ﮐﺎﺭﯾﻢ!
#خالوراشد

@rashedansari
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
تک بیت ماه!
سروده ی: راشدانصاری

«هفت شهر عشق را عطار گشت»
عاقبت آمد سر جایش نشست!

#خالوراشد

@rashedansari
🌴🤚دیده بان۱ سلام 🤚🌴
تقدیم به جناب شیخ۲ راشدانصاری (خالوراشد)
🌴🌴🌴

افتخار کشور ایران زمین
یادگار مُشت های آهنین

برهمه اجدادتان صدها درود
باید آن مردانِ نیکو را ستود

خالو راشد هست اهلِ دیده بان
از نژاد شیر مردان ژیان

نام راشد شهرتش انصاری است
از اصالت چشمه ی او جاری است

هر کجا مجلس بُود در شاّن وی
می رود بر صدر مجلس نیک پی

شاعری شیرین زبان اندرز گوی
هرکجا عطر خوشش آکنده بوی

من مُرید راشدِ انصاری ام
از کریشکی بخش بیرم لاری ام

باقری هستم ز ، قوم پاسالار
چند خطی را نوشتم یادگار
پی نوشت:
۱- اشاره به روستای دیده بان، زادگاه راشدانصاری
۲- شیخ هم منظور شیوخ انصار است، نه شیخ عمامه دار...
🌴🌴
بداهه...
غلامحسین باقری پاسلار- کریشکی