تهدید و خواهش مردانه!
سروده ی: راشد انصاری
برگرد بیا که بی تو من می میرم
عذرم بپذیر اگر چه بی تقصیرم
اما به ننه ات بگو که ان شاالله،
در سال جدید حالشو می گیرم!
#خالوراشد
@rashedansari
سروده ی: راشد انصاری
برگرد بیا که بی تو من می میرم
عذرم بپذیر اگر چه بی تقصیرم
اما به ننه ات بگو که ان شاالله،
در سال جدید حالشو می گیرم!
#خالوراشد
@rashedansari
از علی آموز...
«از علی آموز اخلاص عمل »
نه ز مُشتی مردم رند و دغل
نه از آن قومی که غارت می کنند
غارتِ اموال ملت می کنند
نان جو بوده است مولا خوردنش
لیف خرما وصلهء پیراهنش
حرف حق بوده است تقریر علی
خصم ظالم بوده شمشیر علی
کی علی دلدادهء زر بوده است ؟
کی علی یار ستمگر بوده است ؟
کی علی از بیم جان میزد به چاک
کی علی می شد سوار کادیلاک ؟
مرتضی باغ بهشت آسا نداشت
کاخ چند اشکوبه و ویلا نداشت
روی سفره برهء بریان نداشت
نوکر و راننده و دربان نداشت
«از علی آموز اخلاص عمل
شیرِ حق را دان مُنّزه از دغل »
شعر از زنده یاد: ابوتراب جلی.
جلی بی شک یکی از بهترین طنزپردازان ایران است و متولد دزفول که آثار متعددی در حوزه ی طنز از نامبرده هم به شعر و هم به نثر منتشر شده است که منظومه ی حسین کرد شبستری و کتاب ابراهیم علی السلام و علی (ع) و موسی علیهالسلام از بهترین آثار این طنزپرداز چیره دست است
@rashedansari
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
«از علی آموز اخلاص عمل »
نه ز مُشتی مردم رند و دغل
نه از آن قومی که غارت می کنند
غارتِ اموال ملت می کنند
نان جو بوده است مولا خوردنش
لیف خرما وصلهء پیراهنش
حرف حق بوده است تقریر علی
خصم ظالم بوده شمشیر علی
کی علی دلدادهء زر بوده است ؟
کی علی یار ستمگر بوده است ؟
کی علی از بیم جان میزد به چاک
کی علی می شد سوار کادیلاک ؟
مرتضی باغ بهشت آسا نداشت
کاخ چند اشکوبه و ویلا نداشت
روی سفره برهء بریان نداشت
نوکر و راننده و دربان نداشت
«از علی آموز اخلاص عمل
شیرِ حق را دان مُنّزه از دغل »
شعر از زنده یاد: ابوتراب جلی.
جلی بی شک یکی از بهترین طنزپردازان ایران است و متولد دزفول که آثار متعددی در حوزه ی طنز از نامبرده هم به شعر و هم به نثر منتشر شده است که منظومه ی حسین کرد شبستری و کتاب ابراهیم علی السلام و علی (ع) و موسی علیهالسلام از بهترین آثار این طنزپرداز چیره دست است
@rashedansari
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
WhatsApp.com
کانال طنز راشد انصاری
WhatsApp Group Invite
به یادجوانی
ایستاده ام
درست مقابل دانشکده ای
لبریز از خاطرات شیرین!
کسی تحویلم نمی گیرد
به جز خانم جوانی که می پرسد:
" پدرجان، نشانی خانه ات را گم کرده ای ؟!"
راشدانصاری
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال تلگرام راشدانصاری ، شاعر ، مدرس، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
ایستاده ام
درست مقابل دانشکده ای
لبریز از خاطرات شیرین!
کسی تحویلم نمی گیرد
به جز خانم جوانی که می پرسد:
" پدرجان، نشانی خانه ات را گم کرده ای ؟!"
راشدانصاری
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال تلگرام راشدانصاری ، شاعر ، مدرس، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
پارتی!
نوشته ی: راشدانصاری(خالوراشد)
طبق معمول، به اتفاق دخترم یسنا خانم به سمت شهری برای شعرخوانی حرکت کردیم. بین راه دخترم که صندلی جلو نشسته بود، گفت:« بابا! نور خورشید توی چشامه و خیلی داره اذیتم می کنه.» گفتم:« دخترم، خجالتم نده. درسته که من همه جا آشنا دارم! اما واسه جا به جایی آفتاب دیگه پارتی ندارم!»
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال تلگرام راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
نوشته ی: راشدانصاری(خالوراشد)
طبق معمول، به اتفاق دخترم یسنا خانم به سمت شهری برای شعرخوانی حرکت کردیم. بین راه دخترم که صندلی جلو نشسته بود، گفت:« بابا! نور خورشید توی چشامه و خیلی داره اذیتم می کنه.» گفتم:« دخترم، خجالتم نده. درسته که من همه جا آشنا دارم! اما واسه جا به جایی آفتاب دیگه پارتی ندارم!»
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال تلگرام راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
عاشقانه ی امروزی!
سروده ی: راشدانصاری
مدتی است این ور بشکنم یار گله داره، اون ور بشکنم یار گله داره....می فرمایید یعنی چی؟ یعنی این که هر چیزی را که بنویسیم، بلافاصله به یک جایی برمی خورد! سخنرانی می کنیم به تریج قبای بعضی ها برمی خورد! وضعیت می گذاریم فوری می گویند چرا در باره ی فلانی چیزی ننوشتی اما در باره بهمانی نوشتی؟! باور بفرمایید عده ای از عزیزان همیشه در صحنه کارشان فقط رصد کردن و چک کردنِ وضعیت های واتس اپ بنده است! البته آن جاهایی که به نفع خودشان است چیزی نمی گویند، اما خدا آن روزی نیاورد که کمی خلاف میل مبارک شان بنویسی یا حتی از بزرگی نقل قولی بفرمایید؛ واویلا!
به قول آن زنده یاد:
«.....هر کسی حرف را -غنی و فقیر-
میکند طبق میل خود تفسیر
بالاخص طنز را که هست مدام
پر از ایهام و نکته و ابهام
گر نویسی ز کفش و دمپایی
باز برمیخورد به یک جایی
شب، نویسی ز آدمی مرده
صبح، بینی به «زنده» برخورده.…» (۱)
این شد که پیش خودمان فکر کردیم بگذارید یک کار عاشقانه در خصوص گ.....بنویسیم ببینیم باز هم به عده ای برمی خورد، یا خیر....البته از کجا معلوم که این بار به س....ها برنخورد که مثلاً چرا از گ....نوشتی اما از ما س.....های وفادار چیزی قلمی نفرمودید!
با نمک بود و اندکی شیرین
همزمان قد کشید و خوشگل شد
مدتی فّن دلبری آموخت
دکترای ربودنِ دل شد
چشم و گوشش که ناقلا شد باز
کم کمک واردِ محافل شد
بعد از آن شد فراری از خانه
روز و شب توی کوچه ها ول شد
اولش توی جاده ی حق بود
آخر از راهیانِ باطل شد
با رفیقانِ ناکِس و ناباب
پاتوق اش در کنار ساحل شد
نیمه شب ها که مردمان خوابند
دزدکی داخل منازل شد!
راهِ صدساله را به یک شب طی،
کرد وُ رفت وُ چه زود غافل شد
پدرش خواست آدمش بکند
حیف برنامههاش کنسل شد
*
دیدی آن گربه ی قشنگ و ملوس
این چنین در صف اراذل شد!؟
پی نوشت:
۱- بخش کوتاهی از منظومه ی طنز مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد
#خالوراشد
@rashedansari
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
سروده ی: راشدانصاری
مدتی است این ور بشکنم یار گله داره، اون ور بشکنم یار گله داره....می فرمایید یعنی چی؟ یعنی این که هر چیزی را که بنویسیم، بلافاصله به یک جایی برمی خورد! سخنرانی می کنیم به تریج قبای بعضی ها برمی خورد! وضعیت می گذاریم فوری می گویند چرا در باره ی فلانی چیزی ننوشتی اما در باره بهمانی نوشتی؟! باور بفرمایید عده ای از عزیزان همیشه در صحنه کارشان فقط رصد کردن و چک کردنِ وضعیت های واتس اپ بنده است! البته آن جاهایی که به نفع خودشان است چیزی نمی گویند، اما خدا آن روزی نیاورد که کمی خلاف میل مبارک شان بنویسی یا حتی از بزرگی نقل قولی بفرمایید؛ واویلا!
به قول آن زنده یاد:
«.....هر کسی حرف را -غنی و فقیر-
میکند طبق میل خود تفسیر
بالاخص طنز را که هست مدام
پر از ایهام و نکته و ابهام
گر نویسی ز کفش و دمپایی
باز برمیخورد به یک جایی
شب، نویسی ز آدمی مرده
صبح، بینی به «زنده» برخورده.…» (۱)
این شد که پیش خودمان فکر کردیم بگذارید یک کار عاشقانه در خصوص گ.....بنویسیم ببینیم باز هم به عده ای برمی خورد، یا خیر....البته از کجا معلوم که این بار به س....ها برنخورد که مثلاً چرا از گ....نوشتی اما از ما س.....های وفادار چیزی قلمی نفرمودید!
با نمک بود و اندکی شیرین
همزمان قد کشید و خوشگل شد
مدتی فّن دلبری آموخت
دکترای ربودنِ دل شد
چشم و گوشش که ناقلا شد باز
کم کمک واردِ محافل شد
بعد از آن شد فراری از خانه
روز و شب توی کوچه ها ول شد
اولش توی جاده ی حق بود
آخر از راهیانِ باطل شد
با رفیقانِ ناکِس و ناباب
پاتوق اش در کنار ساحل شد
نیمه شب ها که مردمان خوابند
دزدکی داخل منازل شد!
راهِ صدساله را به یک شب طی،
کرد وُ رفت وُ چه زود غافل شد
پدرش خواست آدمش بکند
حیف برنامههاش کنسل شد
*
دیدی آن گربه ی قشنگ و ملوس
این چنین در صف اراذل شد!؟
پی نوشت:
۱- بخش کوتاهی از منظومه ی طنز مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد
#خالوراشد
@rashedansari
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
WhatsApp.com
کانال طنز راشد انصاری
WhatsApp Group Invite
اهل قلم عزیز
خرید غیرحضوری و از طریق سامانه نمایشگاه مجازی امکان پذیر است. لذا به منظور استفاده از تاریخ ۲۰ تا ۳۰ اردیبهشت ماه به سامانه نمایشگاه (book.icfi.ir) مراجعه فرمایید.
خرید غیرحضوری و از طریق سامانه نمایشگاه مجازی امکان پذیر است. لذا به منظور استفاده از تاریخ ۲۰ تا ۳۰ اردیبهشت ماه به سامانه نمایشگاه (book.icfi.ir) مراجعه فرمایید.
VID-20230511-WA0028.mp4
9 MB
عرضه ی پنج جلد از کتاب های راشدانصاری در غرفه ی نشر شانی...
جدیدترین کتاب «طنزِ جهانی» که جلد دوم طنز جهان است
جدیدترین کتاب «طنزِ جهانی» که جلد دوم طنز جهان است
تعدادی از کتاب های راشد انصاری(خالوراشد) در نمایشگاه بین المللی کتاب امسال.
تازه ترین کتاب «طنزِ جهانی» نشر شانی
تازه ترین کتاب «طنزِ جهانی» نشر شانی