در بارگاهم ایمنی
وقت عزا دور از منی
در شادی ام همدوش من
وقتی کمی بد می شوی
در راهِ من سد می شوی
قرمز که شد رد می شوی
محبوبِ آبی پوش من!
مغز تو را هک کرده ام
کاری مبارک کرده ام
در قدمتت شک کرده ام
ای شوش تر از «شوش» من!
افسار و زین آورده ای
سوغات چین آورده ای
سبکی نوین آورده ای
«نیما»شدی در «یوش» من
تا واکنی فک و دهان
سوزد فلانم تا فلان
آتش فرو بارد از آن
بر منطقِ خاموش من...
با خلق کل کل می کنی
دعوت به منقل می کنی
ما را معطل می کنی
ای ساقیِ با هوش من
شب های سردِ بی کسی
سخت است درد بی کسی
توی نبردِ بی کسی...
جای تو در آغوش من!
* و چند رباعی:
ارزش قلم
چون گوهر ناب، در صدف می مانم
بر ساحل خشک، جان به کف می مانم
هرگز نفروشم قلمم را هرگز
زیر ِ خط ِ فقر، با شرف می مانم!
ظلم و ستم
وقتش شده پشت ِ ظالمان خم بشود
کم کم گره طناب محکم بشود
ای کاش که سایه ی ستم از سر ِ ما
یک روز بدون دردسر کم بشود!
با خنده
عمری است که با جیب تهی ساخته ام
با خنده به غم های جهان تاخته ام
یک بار اگر گوشه ی چشمی دیدم
یک عمر ولی قافیه را باخته ام....!
و یک دوبیتی به زبان محاوره:
وعده
به قربون ِ دو ابروی کلفتت
دلم تنگه برای گفت و لُفتت
تو مثل دولت و مو ملت ِ تو
سرُم را بُرده ای با حرف مفتت!
*
بسیار کار خوب و جالبی کرده است راشد خان انصاری که این حدیث شریف ِ«بهتر آن باشد که سّر ِ دلبران /گفته آید در حدیث دیگران » را در گزیده هایش آورده اند. حقیقت این است که این اشعار طنز آن چنان خوب و زیبا و بجا بودند که در انتخاب یکی از آن ها درمانده بودم.
* ماجرای سرقت پیراهن خالو راشد انصاری:
علی رغم هوشیاری و تلاش شبانه روزی برادران نیروی انتظامی، تا لحظه ای که روزنامه زیر چاپ می رفت از دستگیری سارق یا سارقان پیراهن خبری نیست! اما پس از سرقت این پیراهن سایز 3XL خالو راشد از روی بند رخت داخل حیاط، و اعلام خبر سرقت از طریق روزنامه ندای هرمزگان: سرکار خانم پروانه بیابانی شاعر پیشکسوت استان اخوانیه زیبایی را سروده و به دفتر نشریه ارسال کرده اند.
"مال بد"
پیراهن تو " خالو" دزدان چرا ربودند؟
از آن قد و قواره، آگه مگر نبودند
آن دزد خنگ و نادان، تا جامه ات بدزدید
لرزان شد و هراسان،تا عرض و طول آن دید
می گفت: این هیولا، گر یک لگد پرانَد
اهل قبیله ام را، در ماتمم نشاند
این قدّ و این قواره، ز انسان بعید باشد
این پیراهن از آن ِ دیو سپید باشد
گر دست او بیفتم، یابم دگر رهایی
دزدی رها نمایم، گیرم ره ِ گدایی
ای مرد! لخت باشی، بهتر از این لباس است
از بهر دزد خود این، عالی ترین قصاص است
این جامه باز گردد، آخر به پیش "خالو"
مال بد است بندند، بر بیخ ریش "خالو"
* و این هم پاسخ مفید و مختصر خالو راشد:
هر چند عده ای نیز، سرگرم خوردنند و...
از مال مستمندان، مشغول بردنند و...
برده است پیرهن را فی الحال هم فراری است
گر اختلاس این است، جای امیدواری است
اما دلت نسوزد، بانو به حال ِ "خالو"
آسان نمی توان خورد، بی شبهه مال ِ " خالو"
*
از صفحه 137 تا 147 خالو راشد «ضرب المثل + تفسیر» را تدارک دیده است که بعضی از آن ها خودِ خود طنزند و بعضی هنوز هم دارند زور می زنند که به حیطه طنز وارد شوند. نمونه:
* هر که بامش بیش برفش بیشتر
- یعنی کسی که از یک زن بشتر داشته باشد، قطعاً مادرزن بیشتری هم خواهد داشت!
* یک دست صدا ندارد.
- یعنی با یک دست از بیت المال برداشتن فایده ای ندارد! بلکه تا فرصت باقی است باید بی سر و صدا با دو دست مشغول کار شد.
اگر دو دست افاقه نکرد و سیر نشدیم، از دهان کمک بگیریم و هر چیزی که دم دستمان آمد ببلعیم!
***
اعتقاد نگارنده این است که داستان و داستانک های جناب راشد انصاری، همان «خالو راشد » خودمان چیزی از اشعار بسیار زیبای او کم ندارد، بلکه ... البته این گمان برایتان به وجود بیاید که چون خودم دستی در نثر نویسی دارم دارم پارتی بازی می کنم. بعضی از این داستانها بسیار خوب و زیبا نوشته شده اند و از نظر عناصر داستانی مانند شخصیت پردازی - فضا و مکان و گفتگو هیچ کم و کسری ندارند. آفرین _ به این «طرح» زیبا توجه کنید:
«خدمت به ادبیات»
پس از حدود سی سال نوشتن و شعر و شاعری، احساس می کنم نتوانسته ام برای ادبیات آن طوری که دلم می خواهد مفید باشم و به ادبیات فارسی به نحو شایسته ای خدمت کنم.
به همین دلیل نشستم با خود اندیشیدم و سپس تصمیم گرفتم یعنی در اصل نشستیم ، تصمیم گرفتیم دو نفری ،خودم و عیال (چرا که بعضی از کارها را نمی توان دست تنها انجام داد!) و بهترین کاری که از دستم بر آمد، انجام دادم و آن هم این که با یک برنامه ریزی دقیق و اصولی ،درست صبح روز ۲۷ شهریور(روز شعر و ادب فارسی) صاحب فرزندی شدم ...یا شدیم!
با این کارم گفتم لااقل از
وقت عزا دور از منی
در شادی ام همدوش من
وقتی کمی بد می شوی
در راهِ من سد می شوی
قرمز که شد رد می شوی
محبوبِ آبی پوش من!
مغز تو را هک کرده ام
کاری مبارک کرده ام
در قدمتت شک کرده ام
ای شوش تر از «شوش» من!
افسار و زین آورده ای
سوغات چین آورده ای
سبکی نوین آورده ای
«نیما»شدی در «یوش» من
تا واکنی فک و دهان
سوزد فلانم تا فلان
آتش فرو بارد از آن
بر منطقِ خاموش من...
با خلق کل کل می کنی
دعوت به منقل می کنی
ما را معطل می کنی
ای ساقیِ با هوش من
شب های سردِ بی کسی
سخت است درد بی کسی
توی نبردِ بی کسی...
جای تو در آغوش من!
* و چند رباعی:
ارزش قلم
چون گوهر ناب، در صدف می مانم
بر ساحل خشک، جان به کف می مانم
هرگز نفروشم قلمم را هرگز
زیر ِ خط ِ فقر، با شرف می مانم!
ظلم و ستم
وقتش شده پشت ِ ظالمان خم بشود
کم کم گره طناب محکم بشود
ای کاش که سایه ی ستم از سر ِ ما
یک روز بدون دردسر کم بشود!
با خنده
عمری است که با جیب تهی ساخته ام
با خنده به غم های جهان تاخته ام
یک بار اگر گوشه ی چشمی دیدم
یک عمر ولی قافیه را باخته ام....!
و یک دوبیتی به زبان محاوره:
وعده
به قربون ِ دو ابروی کلفتت
دلم تنگه برای گفت و لُفتت
تو مثل دولت و مو ملت ِ تو
سرُم را بُرده ای با حرف مفتت!
*
بسیار کار خوب و جالبی کرده است راشد خان انصاری که این حدیث شریف ِ«بهتر آن باشد که سّر ِ دلبران /گفته آید در حدیث دیگران » را در گزیده هایش آورده اند. حقیقت این است که این اشعار طنز آن چنان خوب و زیبا و بجا بودند که در انتخاب یکی از آن ها درمانده بودم.
* ماجرای سرقت پیراهن خالو راشد انصاری:
علی رغم هوشیاری و تلاش شبانه روزی برادران نیروی انتظامی، تا لحظه ای که روزنامه زیر چاپ می رفت از دستگیری سارق یا سارقان پیراهن خبری نیست! اما پس از سرقت این پیراهن سایز 3XL خالو راشد از روی بند رخت داخل حیاط، و اعلام خبر سرقت از طریق روزنامه ندای هرمزگان: سرکار خانم پروانه بیابانی شاعر پیشکسوت استان اخوانیه زیبایی را سروده و به دفتر نشریه ارسال کرده اند.
"مال بد"
پیراهن تو " خالو" دزدان چرا ربودند؟
از آن قد و قواره، آگه مگر نبودند
آن دزد خنگ و نادان، تا جامه ات بدزدید
لرزان شد و هراسان،تا عرض و طول آن دید
می گفت: این هیولا، گر یک لگد پرانَد
اهل قبیله ام را، در ماتمم نشاند
این قدّ و این قواره، ز انسان بعید باشد
این پیراهن از آن ِ دیو سپید باشد
گر دست او بیفتم، یابم دگر رهایی
دزدی رها نمایم، گیرم ره ِ گدایی
ای مرد! لخت باشی، بهتر از این لباس است
از بهر دزد خود این، عالی ترین قصاص است
این جامه باز گردد، آخر به پیش "خالو"
مال بد است بندند، بر بیخ ریش "خالو"
* و این هم پاسخ مفید و مختصر خالو راشد:
هر چند عده ای نیز، سرگرم خوردنند و...
از مال مستمندان، مشغول بردنند و...
برده است پیرهن را فی الحال هم فراری است
گر اختلاس این است، جای امیدواری است
اما دلت نسوزد، بانو به حال ِ "خالو"
آسان نمی توان خورد، بی شبهه مال ِ " خالو"
*
از صفحه 137 تا 147 خالو راشد «ضرب المثل + تفسیر» را تدارک دیده است که بعضی از آن ها خودِ خود طنزند و بعضی هنوز هم دارند زور می زنند که به حیطه طنز وارد شوند. نمونه:
* هر که بامش بیش برفش بیشتر
- یعنی کسی که از یک زن بشتر داشته باشد، قطعاً مادرزن بیشتری هم خواهد داشت!
* یک دست صدا ندارد.
- یعنی با یک دست از بیت المال برداشتن فایده ای ندارد! بلکه تا فرصت باقی است باید بی سر و صدا با دو دست مشغول کار شد.
اگر دو دست افاقه نکرد و سیر نشدیم، از دهان کمک بگیریم و هر چیزی که دم دستمان آمد ببلعیم!
***
اعتقاد نگارنده این است که داستان و داستانک های جناب راشد انصاری، همان «خالو راشد » خودمان چیزی از اشعار بسیار زیبای او کم ندارد، بلکه ... البته این گمان برایتان به وجود بیاید که چون خودم دستی در نثر نویسی دارم دارم پارتی بازی می کنم. بعضی از این داستانها بسیار خوب و زیبا نوشته شده اند و از نظر عناصر داستانی مانند شخصیت پردازی - فضا و مکان و گفتگو هیچ کم و کسری ندارند. آفرین _ به این «طرح» زیبا توجه کنید:
«خدمت به ادبیات»
پس از حدود سی سال نوشتن و شعر و شاعری، احساس می کنم نتوانسته ام برای ادبیات آن طوری که دلم می خواهد مفید باشم و به ادبیات فارسی به نحو شایسته ای خدمت کنم.
به همین دلیل نشستم با خود اندیشیدم و سپس تصمیم گرفتم یعنی در اصل نشستیم ، تصمیم گرفتیم دو نفری ،خودم و عیال (چرا که بعضی از کارها را نمی توان دست تنها انجام داد!) و بهترین کاری که از دستم بر آمد، انجام دادم و آن هم این که با یک برنامه ریزی دقیق و اصولی ،درست صبح روز ۲۷ شهریور(روز شعر و ادب فارسی) صاحب فرزندی شدم ...یا شدیم!
با این کارم گفتم لااقل از
این طریق هم به ادبیات خدمتی کرده باشم و هم این که به ندای مقامات ارشد نظام در راستای سفارش و تاکید بر ازدیاد جمعیت لبیک گفته باشم.
از طرفی خدا را چه دیدید شاید «یسنا» خانم ما در آینده ،جبران مافات کرد و اگر نگوییم پروینی، فروغی، سیمینی! دست کم شاعره ی نسبتا خوبی از کار درآمد تا بیش از این به قول دوستی صدای ادبیات فارسی این قدر مردانه و کلفت نباشد!
دختر گلم تولدت مبارک.
***
خواندن کتاب خالو راشد که گزیده ای است به انتخاب خودشان حداقل برای مدتی غم نان و نبودن دارو و گرانی کمرشکن را از یاد انسان می برد. پس می توان فریاد کشید : ایهاالناس نخواندن کتاب طناز ژنی جناب راشد انصاری کفران عظیمی به ساحت ادبیات طنز این مملکت است.
شیراز : جمعه ۷ / ۹ / ۹۹
از طرفی خدا را چه دیدید شاید «یسنا» خانم ما در آینده ،جبران مافات کرد و اگر نگوییم پروینی، فروغی، سیمینی! دست کم شاعره ی نسبتا خوبی از کار درآمد تا بیش از این به قول دوستی صدای ادبیات فارسی این قدر مردانه و کلفت نباشد!
دختر گلم تولدت مبارک.
***
خواندن کتاب خالو راشد که گزیده ای است به انتخاب خودشان حداقل برای مدتی غم نان و نبودن دارو و گرانی کمرشکن را از یاد انسان می برد. پس می توان فریاد کشید : ایهاالناس نخواندن کتاب طناز ژنی جناب راشد انصاری کفران عظیمی به ساحت ادبیات طنز این مملکت است.
شیراز : جمعه ۷ / ۹ / ۹۹
استاد امین فقیری ۳۰ آذر ۱۳۲۲ ه. ش در شیراز به دنیا آمد و در خانوادهای اهل کتاب و فرهنگ بزرگ شد. وی برادر ابوالقاسم فقیری فارسشناس معروف است. امین فقیری وقتی که در لباس سپاه دانش به روستا رفت، زندگانی تلخ روستاییان او را واداشت تا از آنها بنویسد.
این کتاب تا قبل از انقلاب ۵۵ بار چاپ شد ولی پس از آن اجازه چاپ نیافت. اما در سال ۱۳۸۲ توسط نشر چشمه مجدداً منتشر شد. این کتاب جزء کتابهای شاخص دهه ۴۰ و ۵۰ است. بزرگان ادبیات ایران همگی این کتاب را ستودند و به دلیل ممنوعیت چاپ مجدد، در اروپا داستاهای این کتاب به صورت زیراکسی پخش میشد؛ چرا که داستانهای دهکده پرملال نمودار درد و رنج روستاییانی بود که بر خلاف تبلیغات دولت، از عدم بهداشت، خرافات و فقر فرهنگی و بی چیزی در رنج بودند. توصیف تنهایی و ملال روحی معلمان روستا و دشواری و خشونت زندگی دهقانان به داستانهایش حال و هوایی شاعرانه و دقتی جامعه شناسانه میبخشد. او همراه با محمود دولت آبادی از اولین نویسندگان داستانهای روستایی ایران بهشمار می آید که هر دو برندهی لوح زرین بهترین نویسنده بیست سال داستاننویسی ایران در سال 1376 شدند.
داستانهای این مجموعه به بیش از ده زبان از جمله انگلیسی، آلمانی، روسی، اردو، ایتالیایی، فرانسوی، ژاپنی و غیره چاپ شدهاست. از او تاکنون نوزده کتاب در زمینهٔ رمان، داستان ونمایشنامه و داستان نوجوانان به چاپ رسیدهاست
این کتاب تا قبل از انقلاب ۵۵ بار چاپ شد ولی پس از آن اجازه چاپ نیافت. اما در سال ۱۳۸۲ توسط نشر چشمه مجدداً منتشر شد. این کتاب جزء کتابهای شاخص دهه ۴۰ و ۵۰ است. بزرگان ادبیات ایران همگی این کتاب را ستودند و به دلیل ممنوعیت چاپ مجدد، در اروپا داستاهای این کتاب به صورت زیراکسی پخش میشد؛ چرا که داستانهای دهکده پرملال نمودار درد و رنج روستاییانی بود که بر خلاف تبلیغات دولت، از عدم بهداشت، خرافات و فقر فرهنگی و بی چیزی در رنج بودند. توصیف تنهایی و ملال روحی معلمان روستا و دشواری و خشونت زندگی دهقانان به داستانهایش حال و هوایی شاعرانه و دقتی جامعه شناسانه میبخشد. او همراه با محمود دولت آبادی از اولین نویسندگان داستانهای روستایی ایران بهشمار می آید که هر دو برندهی لوح زرین بهترین نویسنده بیست سال داستاننویسی ایران در سال 1376 شدند.
داستانهای این مجموعه به بیش از ده زبان از جمله انگلیسی، آلمانی، روسی، اردو، ایتالیایی، فرانسوی، ژاپنی و غیره چاپ شدهاست. از او تاکنون نوزده کتاب در زمینهٔ رمان، داستان ونمایشنامه و داستان نوجوانان به چاپ رسیدهاست
شب یلدای کرونایی
یا امسال
شب یلدا را چگونه برگزار کنیم؟!
نوشته ی: راشدانصاری
در راستای این که در شرایط فعلی مانده ایم بالاخره مراسم شب یلدا را برگزار کنیم یا نکنیم،(می خوای بکن، می خوای نکن!) عجبا!!لعنت بر شیطان!...بگذریم، یک سری پیشنهادات اساسی و حیاتی داده ایم که خودمان هم واقعاً نمی دانیم بالاخره برگزاری مراسم خوب است یا بد است و یا به هر حال امسال شب یلدا را چگونه برگزار کنیم!؟
۱- برگزار نکنیم! همین. این شد حرف حساب! مسئولین محترم نیز خیال شان راحت خواهد شد!
اصلاً با این گرانی آجیل و میوه و شبچره ما از خدا میخواهیم مراسم شب یلدا بدون مهمان برگزار کنیم و خوشحال تر خواهیم شد که از ساعت شش عصر تا شش صبح مقررات منع رفت و آمد در شهر ما برقرار بشود تا کسی جرات نکند پایش را از خانه بیرون بگذارد.
البته چون ممکن است مهمانها قبل از ساعت شش عصر شبیخون بزنند، بهتر است منع عبور و مرور پیاده و سواره از دو روز قبل اجرا بشود.
و در نتیجه به قول دوستی باید عرض کنیم، شعار امسال ما بر خلاف گذشته این است که: "نه منو ببر به خونه تون/ نه بیا به خونه ی ما...!"
۲- به قول شاعری ناشناس: "شب یلدا ز راه(ره) آمد دوباره/
بگیر ای دوست! از غم ها کناره"
(ره) داخل پرانتز از خودمان بود که وزن شعر روان تر شود و منظور دیگری نداریم!
که البته بی اجازه ی شاعر! امسال باید این بیت را دستکاری کنیم و بگوییم:
"شب یلدا ز (رَه) آمد دوباره"
بگیر ای دوست از یاران کناره!
۳- برگزار کنیم، اما بدون تماشاگر! درست مثل فوتبالِ بدون تماشاگر. فقط آجیل و هندوانه (در نقش صندلی های ورزشگاه) در مراسم حضور داشته باشند!
۴- -برگزار کنیم، ولی بنا به فرمایش رییس جمهور محترم، از طریق فضای مجازی. یعنی تعدادی از دوستان مان و اعضای خانواده و فامیل را جمع کنیم و برویم منزل دوستی و مراسم شب یلدا را در آن جا برگزار کنیم. بعد با خونسردی تمام از مراسم یاد شده فیلم بگیریم و تصاویر آن را از طریق فضای مجازی برای این و آن بفرستیم.ضمن این که این و آن نیز می توانند همین کار را بکنند و کلیپ های شان را از طریق فضای مجازی برای آن و این بفرستند! (به این می گویند شب یلدای مجازی!)
۵- رگزار کنیم، اما همگی تا پایان مراسم ماسک های مان را بر نداریم. به این صورت هم آجیل های گران قیمت و زبان بسته! و زبان باز ( مثل پسته!)، از گزند افراد گرسنه در امان می ماند و هم خودمان از خطر ابتلا به ویروس کرونا مصون می مانیم.
۶- برگزار کنیم، ولی اگر کرونا قصد ورود به منزل مان را داشت، در به رویش باز نکنیم! با این کار کرونای لعنتی آن قدر پشت در می ماند، که از سرما یخ می زند!
۷- و یا این که امسال مراسم شب یلدا را کُلاً برگزار نکنیم، در عوض سال آینده اگر شرّ کرونا کنده شد، دو شب متوالی شب یلدا داشته باشیم!
۸- در راستای این که ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و....بیاییم و به جای شب یلدا، روز یلدا را برگزار کنیم! هم به خاطر این که چون روز بلندتر است به کارهای مان می رسیم، هم با این کار دل مسئولان عزیز که مدام می گویند از شب نشینی و.... خودداری کنید، را به دست می آوریم! ضمن آن که مراسم شب یلدا در روز برگزار کردن یکی از مزیت هایش نسبت به شب این است که دیگر شب نیست که اگر برق قطع بشود، هر کسی هر مقداری که دوست داشته باشد، در تاریکی آجیل بریزد داخل جیبش و برود!
روز است و همه چیز به صورت شفاف زیر ذره بین میزبان قرار دارد!
۹- اصلاً بیایید و درست مثل همیشه شب یلدا را برگزار کنیم. (کی به کیه!)
یعنی با حضور اعضای خانواده و فامیل دقیقاً همچون سال های قبل. به بازار هم مراجعه کنیم و هندوانه و آجیل را با خیال راحت تهیه کنیم. ولی با صدا و سیما تماس بگیریم و یا به شبکه های اجتماعی پیام ارسال کنیم که ما امسال برای جلوگیری از گسترش ویروس کرونا،از برگزاری شب یلدا منصرف شدیم! به همین سادگی! تصویری بسیار غم انگیز هم از خودمان بگذاریم وضعیت و استوری که مثلاً خیلی ناراحتیم!
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
یا امسال
شب یلدا را چگونه برگزار کنیم؟!
نوشته ی: راشدانصاری
در راستای این که در شرایط فعلی مانده ایم بالاخره مراسم شب یلدا را برگزار کنیم یا نکنیم،(می خوای بکن، می خوای نکن!) عجبا!!لعنت بر شیطان!...بگذریم، یک سری پیشنهادات اساسی و حیاتی داده ایم که خودمان هم واقعاً نمی دانیم بالاخره برگزاری مراسم خوب است یا بد است و یا به هر حال امسال شب یلدا را چگونه برگزار کنیم!؟
۱- برگزار نکنیم! همین. این شد حرف حساب! مسئولین محترم نیز خیال شان راحت خواهد شد!
اصلاً با این گرانی آجیل و میوه و شبچره ما از خدا میخواهیم مراسم شب یلدا بدون مهمان برگزار کنیم و خوشحال تر خواهیم شد که از ساعت شش عصر تا شش صبح مقررات منع رفت و آمد در شهر ما برقرار بشود تا کسی جرات نکند پایش را از خانه بیرون بگذارد.
البته چون ممکن است مهمانها قبل از ساعت شش عصر شبیخون بزنند، بهتر است منع عبور و مرور پیاده و سواره از دو روز قبل اجرا بشود.
و در نتیجه به قول دوستی باید عرض کنیم، شعار امسال ما بر خلاف گذشته این است که: "نه منو ببر به خونه تون/ نه بیا به خونه ی ما...!"
۲- به قول شاعری ناشناس: "شب یلدا ز راه(ره) آمد دوباره/
بگیر ای دوست! از غم ها کناره"
(ره) داخل پرانتز از خودمان بود که وزن شعر روان تر شود و منظور دیگری نداریم!
که البته بی اجازه ی شاعر! امسال باید این بیت را دستکاری کنیم و بگوییم:
"شب یلدا ز (رَه) آمد دوباره"
بگیر ای دوست از یاران کناره!
۳- برگزار کنیم، اما بدون تماشاگر! درست مثل فوتبالِ بدون تماشاگر. فقط آجیل و هندوانه (در نقش صندلی های ورزشگاه) در مراسم حضور داشته باشند!
۴- -برگزار کنیم، ولی بنا به فرمایش رییس جمهور محترم، از طریق فضای مجازی. یعنی تعدادی از دوستان مان و اعضای خانواده و فامیل را جمع کنیم و برویم منزل دوستی و مراسم شب یلدا را در آن جا برگزار کنیم. بعد با خونسردی تمام از مراسم یاد شده فیلم بگیریم و تصاویر آن را از طریق فضای مجازی برای این و آن بفرستیم.ضمن این که این و آن نیز می توانند همین کار را بکنند و کلیپ های شان را از طریق فضای مجازی برای آن و این بفرستند! (به این می گویند شب یلدای مجازی!)
۵- رگزار کنیم، اما همگی تا پایان مراسم ماسک های مان را بر نداریم. به این صورت هم آجیل های گران قیمت و زبان بسته! و زبان باز ( مثل پسته!)، از گزند افراد گرسنه در امان می ماند و هم خودمان از خطر ابتلا به ویروس کرونا مصون می مانیم.
۶- برگزار کنیم، ولی اگر کرونا قصد ورود به منزل مان را داشت، در به رویش باز نکنیم! با این کار کرونای لعنتی آن قدر پشت در می ماند، که از سرما یخ می زند!
۷- و یا این که امسال مراسم شب یلدا را کُلاً برگزار نکنیم، در عوض سال آینده اگر شرّ کرونا کنده شد، دو شب متوالی شب یلدا داشته باشیم!
۸- در راستای این که ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و....بیاییم و به جای شب یلدا، روز یلدا را برگزار کنیم! هم به خاطر این که چون روز بلندتر است به کارهای مان می رسیم، هم با این کار دل مسئولان عزیز که مدام می گویند از شب نشینی و.... خودداری کنید، را به دست می آوریم! ضمن آن که مراسم شب یلدا در روز برگزار کردن یکی از مزیت هایش نسبت به شب این است که دیگر شب نیست که اگر برق قطع بشود، هر کسی هر مقداری که دوست داشته باشد، در تاریکی آجیل بریزد داخل جیبش و برود!
روز است و همه چیز به صورت شفاف زیر ذره بین میزبان قرار دارد!
۹- اصلاً بیایید و درست مثل همیشه شب یلدا را برگزار کنیم. (کی به کیه!)
یعنی با حضور اعضای خانواده و فامیل دقیقاً همچون سال های قبل. به بازار هم مراجعه کنیم و هندوانه و آجیل را با خیال راحت تهیه کنیم. ولی با صدا و سیما تماس بگیریم و یا به شبکه های اجتماعی پیام ارسال کنیم که ما امسال برای جلوگیری از گسترش ویروس کرونا،از برگزاری شب یلدا منصرف شدیم! به همین سادگی! تصویری بسیار غم انگیز هم از خودمان بگذاریم وضعیت و استوری که مثلاً خیلی ناراحتیم!
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
Forwarded from شعرهای مهدی خداپرست
شبی به صرف شعر طنز در کنار شاعر طنزپرداز و روزنامه نگار بر جسته کشور استاد راشد انصاری ( #خالو_راشد ) و صحبت های میهمان ویژه در خصوص طنز و رسالت شاعران طنز پرداز در عصر حاضر به همراهی شعرخوانی طنزپردازان و شاعران مطرح کشوری
#راشد_انصاری #شروین_سلیمانی #رسول_سنایی #عبدالله_مقدمی #جواد_نوری #علی_تقی_زاده #مسلم_حسنشاهی #حسن_شاه_رجب #جواد_شیردل #ایمان_مرصعی #مهدی_خضری #رسا_اصفهانی #مهدی_خداپرست #حسین_گلچین #امیرعباس_کریمی و....
شنبه ۲۹ آذرماه
ساعت ۲۲
در صفحه اینستاگرام زیر👇🏻👇🏻
https://instagram.com/mehdikhodaparast_poet?igshid=yu2c0bwmpt5c
#راشد_انصاری #شروین_سلیمانی #رسول_سنایی #عبدالله_مقدمی #جواد_نوری #علی_تقی_زاده #مسلم_حسنشاهی #حسن_شاه_رجب #جواد_شیردل #ایمان_مرصعی #مهدی_خضری #رسا_اصفهانی #مهدی_خداپرست #حسین_گلچین #امیرعباس_کریمی و....
شنبه ۲۹ آذرماه
ساعت ۲۲
در صفحه اینستاگرام زیر👇🏻👇🏻
https://instagram.com/mehdikhodaparast_poet?igshid=yu2c0bwmpt5c
ای لعلِ لبت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترک تازی مشهور
با زلفِ تو قصهایست ما را مشکل
همچون شبِ یلدا به درازی مشهور
عبید زاکانی
وی روی خوشت به ترک تازی مشهور
با زلفِ تو قصهایست ما را مشکل
همچون شبِ یلدا به درازی مشهور
عبید زاکانی
نقد و معرفی یکی از کتاب بنده " پُزناله" در روزنامه ی اطلاعات ☝️سه شنبه امروز
Forwarded from خالوراشد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍉🍉🍉🍉🍉
🍉🍉🍉🍉
🍉🍉🍉
🍉🍉
🍉
دکلمه
تا نقش تو در سینه ی ما خانه نشین شد
هر جا که نشینیم چو فردوس برین شد( مولوی )
فردوس برین شد ولی از مرحمت شیخ
این بنده ی مفلوک خدا نقش زمین شد
شاعر: 🖌
استاد راشد انصاری ( خالو راشد )
اجرا:🎙
#فرهاد دولخانی
میکس و مسترینگ:🎛
#رادیو آزادگان
کانال رادیو آزادگان
اجرای هنرمندان خوشصدا در بخشهای صبح گاهی- دکلمه - شعر - طنز - انگیزشی...
موزیک🎼🎵🎶
متن شعر📜
دلنوشته📃
لطفاً کانال های ما را به دوستان خود معرفی کنید👇🌲😘🌲👇
https://tttttt.me/azadegan_RADIO
t.me/radioazadegan_friends_2
پیج اینستاگرام ما فراموش نشه 👇🌴😍🌴👇
https://instagram.com/radio_azadegan?igshid=
11ieuiz0wlkag
به دوستداران رادیو آزادگان در واتس آپ بپیوندید 👇☘️❤️☘️👇
https://chat.whatsapp.com/IT3aUBfLeSj78vA9tRB8ah
آماده سازی رادیو آزادگان در تلگرام و واتس اپ
https://tttttt.me/radio_azadegan_start
https://chat.whatsapp.com/G6fJkSefnLD1VTaAaaEp3X
لینک شخصی
https://tttttt.me/asghar_azadegan
🍉🍉🍉🍉
🍉🍉🍉
🍉🍉
🍉
دکلمه
تا نقش تو در سینه ی ما خانه نشین شد
هر جا که نشینیم چو فردوس برین شد( مولوی )
فردوس برین شد ولی از مرحمت شیخ
این بنده ی مفلوک خدا نقش زمین شد
شاعر: 🖌
استاد راشد انصاری ( خالو راشد )
اجرا:🎙
#فرهاد دولخانی
میکس و مسترینگ:🎛
#رادیو آزادگان
کانال رادیو آزادگان
اجرای هنرمندان خوشصدا در بخشهای صبح گاهی- دکلمه - شعر - طنز - انگیزشی...
موزیک🎼🎵🎶
متن شعر📜
دلنوشته📃
لطفاً کانال های ما را به دوستان خود معرفی کنید👇🌲😘🌲👇
https://tttttt.me/azadegan_RADIO
t.me/radioazadegan_friends_2
پیج اینستاگرام ما فراموش نشه 👇🌴😍🌴👇
https://instagram.com/radio_azadegan?igshid=
11ieuiz0wlkag
به دوستداران رادیو آزادگان در واتس آپ بپیوندید 👇☘️❤️☘️👇
https://chat.whatsapp.com/IT3aUBfLeSj78vA9tRB8ah
آماده سازی رادیو آزادگان در تلگرام و واتس اپ
https://tttttt.me/radio_azadegan_start
https://chat.whatsapp.com/G6fJkSefnLD1VTaAaaEp3X
لینک شخصی
https://tttttt.me/asghar_azadegan
غم نامه ی این دیار را می فهمد...
معرفی مجموعه شعر و نثر طنز پُزناله از راشدانصاری/ نشرشانی/ چاپ دوم...۹۸
به قلم: استاد اکبر اکسیر، شاعر و طنزپرداز
طنز، تعالی کلام است. آن جا که کلمه از گفتن باز می ماند، طنز آغاز می شود. طنزپرداز انسان شجاع و دلسوزی است که چون نمی تواند صریح و محکم اعتراض خود را ابراز نماید، یا در بنبست اخلاق و ادب و اصول دست و پاگیر تعارفات گیر میکند، منظور خود را با لعاب طنز ارائه میدهد. طنزپرداز ِ طنزاندیش ما در خطه ی جنوب استاد راشد انصاری است که عمری با قلم بی پروا و شیرین خود با مردم همدردی کرده است. او بی محابا دوست داشتنی است، او به طور شگفت انگیزی باهوشترین پروانه این بوته زار است. او نیک میداند نوشته هایش برای پر کردن صفحات تحمیلی نان نیست. او را باید مجسمه از طلا گرفت. بندرعباس قدر او را میداند، اما رویش نمیشود ابراز کند گاهی یک پیشنهاد به ضرر طرف مقابل میانجامد میگویم آقای شهردار، جناب شورای شهر ای پیمانکاران و مقاطعه کاران اصیل ماده صد! بیایید به حرمت انتقاداتی که راشد از شما کرده است مجسمه زرّین او را بر دروازه شهر نصب کنید و از شانس راشد متوجه میشویم که از دروازه شهر خودِ راشد را آویخته اند آن هم به جرم خنده های نابهنگامی که به لب شهروندان بخشیده است. کتاب پشت کتاب از راشد چاپ و منتشر میشود توسط قوی ترین انتشاراتی ها. مردم تشنه لبخند و زخم و خاطره مثل ورق زر میبرندشان و راشد به یمن این استقبال هواداران عزیزش ماشین شاسی بلند و خانه لاکچری دارد. نخندید یادم رفت بگویم به جای بندرعباس اگر در کشورهای اسکاندیناوی زندگی میکرد. وزارت ارشاد، خانه کتاب و مطبوعات تا به حال چه گلی بر سر امثال راشد زده است ما چقدر راشد پشت ادارات ارشاد داریم که از گمنامی می پوسند از بی کتابی ناله میکنند از وحشت تحقیر این و آن در پستوی خانه می لولند و زندگی را بر اهل و عیال جهنم می سازند.
*
کتاب پُزناله از نشر شانی به چاپ دوم رسیده است. این خود خبر شاد و امیدوار کنندهای است. مردم طنزپرور ایران به راشدها نیاز مبرم دارند به ویژه در این هیاهوی مرگبار کرونایی که از قرنطینه و حصر خانگی دلتنگ اند.
وزارت ارشاد با خرید کتاب های طنز و پخش رایگان آن بین خانوادههای غمزده میتواند سهم مهمی در اشاعه لبخند و اندیشه داشته باشد. من به راشد عزیز تبریک می گویم به خاطر مقاومت هوشیارانه اش در برابر غم ها و خبرهای مرگبار. به راشد بزرگ درود می فرستم از انتهای خزر تا ابتدای خلیج فارس که میهن عزیز ما را به عطر طنز آغشته اند و فرحناکی را به جامعه بخشیده اند. شعری از زبان خالوراشد به آقای راشد انصاری را با هم می شنویم علی برکت الله!
او فلسفه ی بهار را می فهمد/ تشویش دل هَزار را میفهمد/ دلواپسِ سفره ی طعام فقراست/ غمنامه این دیار را میفهمد/ نیکی و شرف، عزت و انسانیت/ بی شائبه این چهار را میفهمد/ این خطه اگر درد فراوان دارد/ درد دل این تبار را میفهمد!
آستارا ۲۳/ ۹/ ۹۹
معرفی مجموعه شعر و نثر طنز پُزناله از راشدانصاری/ نشرشانی/ چاپ دوم...۹۸
به قلم: استاد اکبر اکسیر، شاعر و طنزپرداز
طنز، تعالی کلام است. آن جا که کلمه از گفتن باز می ماند، طنز آغاز می شود. طنزپرداز انسان شجاع و دلسوزی است که چون نمی تواند صریح و محکم اعتراض خود را ابراز نماید، یا در بنبست اخلاق و ادب و اصول دست و پاگیر تعارفات گیر میکند، منظور خود را با لعاب طنز ارائه میدهد. طنزپرداز ِ طنزاندیش ما در خطه ی جنوب استاد راشد انصاری است که عمری با قلم بی پروا و شیرین خود با مردم همدردی کرده است. او بی محابا دوست داشتنی است، او به طور شگفت انگیزی باهوشترین پروانه این بوته زار است. او نیک میداند نوشته هایش برای پر کردن صفحات تحمیلی نان نیست. او را باید مجسمه از طلا گرفت. بندرعباس قدر او را میداند، اما رویش نمیشود ابراز کند گاهی یک پیشنهاد به ضرر طرف مقابل میانجامد میگویم آقای شهردار، جناب شورای شهر ای پیمانکاران و مقاطعه کاران اصیل ماده صد! بیایید به حرمت انتقاداتی که راشد از شما کرده است مجسمه زرّین او را بر دروازه شهر نصب کنید و از شانس راشد متوجه میشویم که از دروازه شهر خودِ راشد را آویخته اند آن هم به جرم خنده های نابهنگامی که به لب شهروندان بخشیده است. کتاب پشت کتاب از راشد چاپ و منتشر میشود توسط قوی ترین انتشاراتی ها. مردم تشنه لبخند و زخم و خاطره مثل ورق زر میبرندشان و راشد به یمن این استقبال هواداران عزیزش ماشین شاسی بلند و خانه لاکچری دارد. نخندید یادم رفت بگویم به جای بندرعباس اگر در کشورهای اسکاندیناوی زندگی میکرد. وزارت ارشاد، خانه کتاب و مطبوعات تا به حال چه گلی بر سر امثال راشد زده است ما چقدر راشد پشت ادارات ارشاد داریم که از گمنامی می پوسند از بی کتابی ناله میکنند از وحشت تحقیر این و آن در پستوی خانه می لولند و زندگی را بر اهل و عیال جهنم می سازند.
*
کتاب پُزناله از نشر شانی به چاپ دوم رسیده است. این خود خبر شاد و امیدوار کنندهای است. مردم طنزپرور ایران به راشدها نیاز مبرم دارند به ویژه در این هیاهوی مرگبار کرونایی که از قرنطینه و حصر خانگی دلتنگ اند.
وزارت ارشاد با خرید کتاب های طنز و پخش رایگان آن بین خانوادههای غمزده میتواند سهم مهمی در اشاعه لبخند و اندیشه داشته باشد. من به راشد عزیز تبریک می گویم به خاطر مقاومت هوشیارانه اش در برابر غم ها و خبرهای مرگبار. به راشد بزرگ درود می فرستم از انتهای خزر تا ابتدای خلیج فارس که میهن عزیز ما را به عطر طنز آغشته اند و فرحناکی را به جامعه بخشیده اند. شعری از زبان خالوراشد به آقای راشد انصاری را با هم می شنویم علی برکت الله!
او فلسفه ی بهار را می فهمد/ تشویش دل هَزار را میفهمد/ دلواپسِ سفره ی طعام فقراست/ غمنامه این دیار را میفهمد/ نیکی و شرف، عزت و انسانیت/ بی شائبه این چهار را میفهمد/ این خطه اگر درد فراوان دارد/ درد دل این تبار را میفهمد!
آستارا ۲۳/ ۹/ ۹۹
نباشد!
سروده ی: راشدانصاری
گرانی ﺩﺭﺩ ﻫﺮﻣﺰﮔﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷد
ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، الآﻥ ﻧﺒﺎشد
ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﻓﻘﺮ ﻭ ﺑﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ...
ﺑﻪ ﺣﻤﺪﺍﻟﻠﻪَ ﺩﺭﯾﻦ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺩﻋﺎﯼ ﺑﺎﺭﺵ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ
ﺧﺒـﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﺭﺵ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﺧﺪﺍﺭﺍ ﺷﮑﺮ ، ﺷﻬﺮ ﺑﻨﺪﺭ ﻋﺒﺎﺱ
ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻫﯿﭻ ﻣﻌﺘﺎﺩﯼ ﺩﺭﯾﻦ ﺟﺎ
ﮐﺴﯽ ﻋﻼﻑ ﻭ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ
“ﺗﻘﯽ” ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺟﻨﺶ ﺧﺎﻟﺶ ﻭ ﻧﺎﺏ
ﭘﯽِ ﻗﺮﺵ ﺭﻭﺍﻥ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﺍﻣﻦ ﻭ ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﻗﺖ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷـﺪ
ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ "ﻣﺴﮑﻦ ﻣﻬﺮ"
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﮑﻞ ﺍﺳﮑﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﻣﺠﺮﺩﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻥ ﮔﺮﻓﺘـﻦ،
ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩﺷﺎﻥ ﭘﯿﮑﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﺯﻥِ ﺑﯽ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﺍﺻﻼً ﻧﺒﯿﻨﯽ
ﺯﻧﯽ ﻧﺎﻥ ﺁﻭﺭ ﻃﻔﻼﻥ ﻧﺒﺎﺷـﺪ
ﺩﺭﻭﻥِ ﺳـﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺩﺍﺭﺍﺕ
ﯾﮑﯽ ﮐﻢ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺑﯽ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺧﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ،
ﮔﺪﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﻣﯿﺪﺍﻥ! ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﻭ ﯾﺎ ﯾﮏ ﻃﻔﻞ ﺑﯽ ﺑﺎﺑﺎ ﺩﺭﯾﻦ ﺟﺎ
ﺑﺮﻫﻨﻪ ﭘﺎ ﻭ ﺑﯽ ﺗﻨﺒﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷـﺪ
ﺣﺠﺎﺏ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺣﺪ ﺍﻋـــﻼﺀ
و عیب از ﻣﺎﻧﺘﻮﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﭘﺴﺮﻫﺎ ﺯﯾﺮِ ﺍﺑﺮﻭ بر ندارند
“ﻏﻠﻮمی” ﻋﯿﻨﻬﻮ “ﻣﮋﮔﺎﻥ” ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﺍﺭﺍﺫﻝ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ، ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ “ﻭَﻥ” ﮔﺮﯾﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﻧﻤﯽ ﻣﯿﺮﺩ ﺩﺭﯾﻦ ﺟﺎ ﻓﺮﺩ ﺑﯿﻤﺎﺭ
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻞ ﺩﺭﻣﺎﻥ، ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﭘﺴﺮ ﯾﺎ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺩﺭ ﺳﻦ ﭘﺎﯾﯿﻦ
ﺑﻼﺗﮑﻠﯿﻒ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷـﺪ
ﻭ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ۲۰
ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺣﺰﺍﺏ، ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺳﯿﺎﺳﺖ
ﭘﯽِ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺁﻥ ﻧﺒﺎﺷـﺪ
ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺑﯽ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﯾﻨﺪ
ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺣﯿﺮﺍﻥ، ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺧﻼﺻﻪ ! ﺷﻌﺮ ﮔﻔﺘﻦ ﻫﺴﺖ ﻣﺸﮑﻞ
ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ، ﺁﺳﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
#خالوراشد(نهنگ خلیج فارس)
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
سروده ی: راشدانصاری
گرانی ﺩﺭﺩ ﻫﺮﻣﺰﮔﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷد
ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، الآﻥ ﻧﺒﺎشد
ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﻓﻘﺮ ﻭ ﺑﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ...
ﺑﻪ ﺣﻤﺪﺍﻟﻠﻪَ ﺩﺭﯾﻦ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺩﻋﺎﯼ ﺑﺎﺭﺵ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ
ﺧﺒـﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﺭﺵ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﺧﺪﺍﺭﺍ ﺷﮑﺮ ، ﺷﻬﺮ ﺑﻨﺪﺭ ﻋﺒﺎﺱ
ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻫﯿﭻ ﻣﻌﺘﺎﺩﯼ ﺩﺭﯾﻦ ﺟﺎ
ﮐﺴﯽ ﻋﻼﻑ ﻭ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ
“ﺗﻘﯽ” ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺟﻨﺶ ﺧﺎﻟﺶ ﻭ ﻧﺎﺏ
ﭘﯽِ ﻗﺮﺵ ﺭﻭﺍﻥ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﺍﻣﻦ ﻭ ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﻗﺖ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷـﺪ
ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ "ﻣﺴﮑﻦ ﻣﻬﺮ"
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﮑﻞ ﺍﺳﮑﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﻣﺠﺮﺩﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻥ ﮔﺮﻓﺘـﻦ،
ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩﺷﺎﻥ ﭘﯿﮑﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﺯﻥِ ﺑﯽ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﺍﺻﻼً ﻧﺒﯿﻨﯽ
ﺯﻧﯽ ﻧﺎﻥ ﺁﻭﺭ ﻃﻔﻼﻥ ﻧﺒﺎﺷـﺪ
ﺩﺭﻭﻥِ ﺳـﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺩﺍﺭﺍﺕ
ﯾﮑﯽ ﮐﻢ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺑﯽ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺧﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ،
ﮔﺪﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﻣﯿﺪﺍﻥ! ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﻭ ﯾﺎ ﯾﮏ ﻃﻔﻞ ﺑﯽ ﺑﺎﺑﺎ ﺩﺭﯾﻦ ﺟﺎ
ﺑﺮﻫﻨﻪ ﭘﺎ ﻭ ﺑﯽ ﺗﻨﺒﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷـﺪ
ﺣﺠﺎﺏ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺣﺪ ﺍﻋـــﻼﺀ
و عیب از ﻣﺎﻧﺘﻮﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﭘﺴﺮﻫﺎ ﺯﯾﺮِ ﺍﺑﺮﻭ بر ندارند
“ﻏﻠﻮمی” ﻋﯿﻨﻬﻮ “ﻣﮋﮔﺎﻥ” ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﺍﺭﺍﺫﻝ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ، ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ “ﻭَﻥ” ﮔﺮﯾﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
ﻧﻤﯽ ﻣﯿﺮﺩ ﺩﺭﯾﻦ ﺟﺎ ﻓﺮﺩ ﺑﯿﻤﺎﺭ
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻞ ﺩﺭﻣﺎﻥ، ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﭘﺴﺮ ﯾﺎ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺩﺭ ﺳﻦ ﭘﺎﯾﯿﻦ
ﺑﻼﺗﮑﻠﯿﻒ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷـﺪ
ﻭ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ۲۰
ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺣﺰﺍﺏ، ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺳﯿﺎﺳﺖ
ﭘﯽِ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺁﻥ ﻧﺒﺎﺷـﺪ
ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺑﯽ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﯾﻨﺪ
ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺣﯿﺮﺍﻥ، ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺧﻼﺻﻪ ! ﺷﻌﺮ ﮔﻔﺘﻦ ﻫﺴﺖ ﻣﺸﮑﻞ
ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ، ﺁﺳﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ!
#خالوراشد(نهنگ خلیج فارس)
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
Forwarded from M F
✏️تازهترین مطالب دفتر طنز
153اُمین پادکست دگرخند
ویژگیها و انواع طنز رادیویی
https://www.daftaretanz.com/fa/pages/music_details/3784/32138
آرشیو برنامه کارگاه لبخند
با اجرای روحالله احمدی
https://www.daftaretanz.com/fa/pages/newsDetailes/135826
بررسی طنز و شوخ طبعی در آثار نیکلای گوگول
ترجمه و تالیف: یاسمن حسینی
https://www.daftaretanz.com/fa/pages/newsDetailes/135688
نگاهی به طنز در بندرعباس و استان هرمزگان
یادداشتی از اسماعیل افراسیابی
https://www.daftaretanz.com/fa/pages/newsDetailes/135664
153اُمین پادکست دگرخند
ویژگیها و انواع طنز رادیویی
https://www.daftaretanz.com/fa/pages/music_details/3784/32138
آرشیو برنامه کارگاه لبخند
با اجرای روحالله احمدی
https://www.daftaretanz.com/fa/pages/newsDetailes/135826
بررسی طنز و شوخ طبعی در آثار نیکلای گوگول
ترجمه و تالیف: یاسمن حسینی
https://www.daftaretanz.com/fa/pages/newsDetailes/135688
نگاهی به طنز در بندرعباس و استان هرمزگان
یادداشتی از اسماعیل افراسیابی
https://www.daftaretanz.com/fa/pages/newsDetailes/135664
بررسی کوتاه گذشته و امروز طنز در هرمزگان....
استانی که ما امروزه با نام هرمزگان می شناسیم ، استانی نسبت به همسایه گانش جدید می باشد. از زمان های بسیار دور و از عهد هخامنشیان سرزمین امروزه این استان زیر سلطه حاکمان کرمان و فارس بوده است . حتی دادگاه های بندرعباس هم در کرمان تشکیل می شد . از اواخر دوران هخامنشیان آگاهی داریم که در میناب امروزه و هرموز قدیم حکومتی محلی برقرار بوده و تحت امر دولت مرکزی در پاسارگاد اداره می شده است. این دولت محلی وجود داشته تا دوران حمله و غارت لشکر خونخوار مغول و با پیشروی مغول در جنوب فارس و کرمان حاکمان محلی هرموز جزیره های قشم و هرمز را جهت ادامه حکومت و زندگی حاکمان و مردم و بازرگانان و صنعتگران انتخاب کردند.
زیرا مغول ها نیروی دریایی و قدرت تصرف جزایر را نداشتند.
در جزیره هرمز که مرکز حکومت بود شاه هرموز علاوه بر جزایر به نواحی پس کرانه ای دریای پارس از منو جان تا حاجی آباد و بندرلنگه امروزی و جزیره کیش حکم می راندند . قرون 6و 7 و 8 هجری دوران شکوفایی پادشاهان هرمز بود که با ورود استعماری پرتغالی ها و بعد هم حکومت متعصب صفوی به تدریج بساط ملوک هرموز برچیده شد و از این حکومت که حافظ آنها را ستوده است تنها نام یک وزیر مدبر به نام خواجه عطا باقی مانده است .
آثار ادبی یا طنز از این دوران باقی نمانده است . مگر کتاب شعری به نام کشم (قشم) نامه که شرح جنگ های آن دوران از زبان فردی است که خود شاهد و ناظر جنگ ها و وقایع بوده است .
در دوران جدید و از دهه چهل شمسی کم کم با گسترش مدارس جدید و باالطبع تحصیل جوانان هرمزگانی و آشنایی با نشریات فرهنگی و هنری، استعداد های نهفته در هرمزگان شکوفا شد و چندین نفر شاعر، ترانه سرا ، سینما گر ، خواننده و نویسنده از میان آنها سر برآوردند که می توان از ابراهیم منصفی ( رامی ) ، حسن بنی هاشمی ، حسن کرمی، موسی بندری، حسام الدین نقوی، ناصر عبدالهی و .... نام برد ولی همیشه جای یک طنز نویس در میان اهل ادب هرمزگان خالی بود. اگر چه رامی در زمان تحصیل در دبیرستان نمایش نامه های طنز نوشته و اجرا می کرد.
لازم است قبل از بررسی دوران جدید، به دوران پیش از ظهور رامی اشاره نمایم که شاید بتوان از آن میان یکی دو طنز سرا را نام برد .
نصرک فردی بی سواد و اهل دل و ترانه سرا و بیشتر هجو و هزل سرا بوده است. اهل موسیقی بوده و ترانه هایی چند از او باقی مانده است که در آن ها حالت و طبیعت طنز مشاهده می گردد. ترانه ای دارد به نام ( بندرعباسی نعمت گرونن 1 ) . توضیح این که تا آن دوره نام بندرعباس بندرعباسی بود منتسب به عباس.
در این ترانه و دیگر ترانه ها نصرک به اعمال بد و ناهنجار مردمان تاخته و حتی گناه برخی کارها را به گردن سرمایه داران و تاجران و زنان تاجران که پر از فیس و افاده بودند می اندازد و روابط ناسالم این افراد را نکوهش می کند.
بندرعباسی نعمت گرونن –که بندرعباس جای جاهلونن ( جاهلی = جوان و اهل دل )
کشیدن ننگ بدنامی فقیران – که فتنه زیر سر حیدرآبادیونن 2
نصرک تو بگه یک بیت خوبی – که فتنه از زنون تاجرونن
در ترانه بسیار معرف ای وای ای وای به محمد عیدعلی هم بذله گویی و انتقاد از اعمال ناپسند رایج در جامعه دیده می شود که کار خوب نصرک است .
در دوران نصرک وحتی تا سال 1360 در هرمزگان هنوز آخرین موارد برده داری و داشتن غلام و کنیز از میان سیاهپوستان دیده می شد و سیاه پوست حتی حق پوشیدن لباس افراد مرفه و غیر سیاه پوست را نداشتند و نصرک هم ترانه ای که امروز به نام و عنوان سیاه نرمه نرمه معروف شده را در این رابطه ساخته است که شروع می شود با سیاه فیس فیسن- سیاه داخل حفیسن . حفیس همان آفیس انگلیسی است که به دفتر کار و دفتر شرکت می گویند. خلاصه در بیشتر ترانه های نصرک نوعی طنز آمیخته به هجو و هزل دیده می شود.
شاعر بی سواد و روستایی دیگری داریم به نام محمد شاعر اهل روستای پاتل ایسین که دوبیتی های زیادی سروده است و ایرادهای زیادی به رفتار مردمان گرفته در هر روستا و محله ای که به او کم محلی کرده اند و یا رفتار بدی بروز داده اند به آنها و رفتار و خصوصیت بد آنها حمله کرده و آبروی آنها را برده است .
از جمله : سرجاده کشار 3 تابلو نوشتن – که آقای همتی آسوده نِشتن
بلندو سودرو ریغ مغ احمد4 – گچین چارتا فضول گشنه نشتن.
لازم است بگویم که مردم روستاهایی که مورد انتقاد شاعر قرار گرفته اند نه تنها ناراحتی ابراز نمی کنند بلکه شعرش را می خوانند و در هرجا او را مشاهده می کنند محترم می شمارند .
پس از چاپ و نشر مجله ها و روزنامه ها در سطح کشور مردم هرمزگان هم اگر طبع طنزی داشتند باارسال آثارشان به نشریات خود را نشان دادند. شاید قدیمی ترین اثر طنز چاپ شده در نشریات جدید سراسری کشور متعلق به فردی به نام محمد عمادی باشدکه اصالتا اهل بلوک لار بودند و ساکن کشور امارات .
ایشان در مقطع کوتاهی با مجله فکاهی خورجین
استانی که ما امروزه با نام هرمزگان می شناسیم ، استانی نسبت به همسایه گانش جدید می باشد. از زمان های بسیار دور و از عهد هخامنشیان سرزمین امروزه این استان زیر سلطه حاکمان کرمان و فارس بوده است . حتی دادگاه های بندرعباس هم در کرمان تشکیل می شد . از اواخر دوران هخامنشیان آگاهی داریم که در میناب امروزه و هرموز قدیم حکومتی محلی برقرار بوده و تحت امر دولت مرکزی در پاسارگاد اداره می شده است. این دولت محلی وجود داشته تا دوران حمله و غارت لشکر خونخوار مغول و با پیشروی مغول در جنوب فارس و کرمان حاکمان محلی هرموز جزیره های قشم و هرمز را جهت ادامه حکومت و زندگی حاکمان و مردم و بازرگانان و صنعتگران انتخاب کردند.
زیرا مغول ها نیروی دریایی و قدرت تصرف جزایر را نداشتند.
در جزیره هرمز که مرکز حکومت بود شاه هرموز علاوه بر جزایر به نواحی پس کرانه ای دریای پارس از منو جان تا حاجی آباد و بندرلنگه امروزی و جزیره کیش حکم می راندند . قرون 6و 7 و 8 هجری دوران شکوفایی پادشاهان هرمز بود که با ورود استعماری پرتغالی ها و بعد هم حکومت متعصب صفوی به تدریج بساط ملوک هرموز برچیده شد و از این حکومت که حافظ آنها را ستوده است تنها نام یک وزیر مدبر به نام خواجه عطا باقی مانده است .
آثار ادبی یا طنز از این دوران باقی نمانده است . مگر کتاب شعری به نام کشم (قشم) نامه که شرح جنگ های آن دوران از زبان فردی است که خود شاهد و ناظر جنگ ها و وقایع بوده است .
در دوران جدید و از دهه چهل شمسی کم کم با گسترش مدارس جدید و باالطبع تحصیل جوانان هرمزگانی و آشنایی با نشریات فرهنگی و هنری، استعداد های نهفته در هرمزگان شکوفا شد و چندین نفر شاعر، ترانه سرا ، سینما گر ، خواننده و نویسنده از میان آنها سر برآوردند که می توان از ابراهیم منصفی ( رامی ) ، حسن بنی هاشمی ، حسن کرمی، موسی بندری، حسام الدین نقوی، ناصر عبدالهی و .... نام برد ولی همیشه جای یک طنز نویس در میان اهل ادب هرمزگان خالی بود. اگر چه رامی در زمان تحصیل در دبیرستان نمایش نامه های طنز نوشته و اجرا می کرد.
لازم است قبل از بررسی دوران جدید، به دوران پیش از ظهور رامی اشاره نمایم که شاید بتوان از آن میان یکی دو طنز سرا را نام برد .
نصرک فردی بی سواد و اهل دل و ترانه سرا و بیشتر هجو و هزل سرا بوده است. اهل موسیقی بوده و ترانه هایی چند از او باقی مانده است که در آن ها حالت و طبیعت طنز مشاهده می گردد. ترانه ای دارد به نام ( بندرعباسی نعمت گرونن 1 ) . توضیح این که تا آن دوره نام بندرعباس بندرعباسی بود منتسب به عباس.
در این ترانه و دیگر ترانه ها نصرک به اعمال بد و ناهنجار مردمان تاخته و حتی گناه برخی کارها را به گردن سرمایه داران و تاجران و زنان تاجران که پر از فیس و افاده بودند می اندازد و روابط ناسالم این افراد را نکوهش می کند.
بندرعباسی نعمت گرونن –که بندرعباس جای جاهلونن ( جاهلی = جوان و اهل دل )
کشیدن ننگ بدنامی فقیران – که فتنه زیر سر حیدرآبادیونن 2
نصرک تو بگه یک بیت خوبی – که فتنه از زنون تاجرونن
در ترانه بسیار معرف ای وای ای وای به محمد عیدعلی هم بذله گویی و انتقاد از اعمال ناپسند رایج در جامعه دیده می شود که کار خوب نصرک است .
در دوران نصرک وحتی تا سال 1360 در هرمزگان هنوز آخرین موارد برده داری و داشتن غلام و کنیز از میان سیاهپوستان دیده می شد و سیاه پوست حتی حق پوشیدن لباس افراد مرفه و غیر سیاه پوست را نداشتند و نصرک هم ترانه ای که امروز به نام و عنوان سیاه نرمه نرمه معروف شده را در این رابطه ساخته است که شروع می شود با سیاه فیس فیسن- سیاه داخل حفیسن . حفیس همان آفیس انگلیسی است که به دفتر کار و دفتر شرکت می گویند. خلاصه در بیشتر ترانه های نصرک نوعی طنز آمیخته به هجو و هزل دیده می شود.
شاعر بی سواد و روستایی دیگری داریم به نام محمد شاعر اهل روستای پاتل ایسین که دوبیتی های زیادی سروده است و ایرادهای زیادی به رفتار مردمان گرفته در هر روستا و محله ای که به او کم محلی کرده اند و یا رفتار بدی بروز داده اند به آنها و رفتار و خصوصیت بد آنها حمله کرده و آبروی آنها را برده است .
از جمله : سرجاده کشار 3 تابلو نوشتن – که آقای همتی آسوده نِشتن
بلندو سودرو ریغ مغ احمد4 – گچین چارتا فضول گشنه نشتن.
لازم است بگویم که مردم روستاهایی که مورد انتقاد شاعر قرار گرفته اند نه تنها ناراحتی ابراز نمی کنند بلکه شعرش را می خوانند و در هرجا او را مشاهده می کنند محترم می شمارند .
پس از چاپ و نشر مجله ها و روزنامه ها در سطح کشور مردم هرمزگان هم اگر طبع طنزی داشتند باارسال آثارشان به نشریات خود را نشان دادند. شاید قدیمی ترین اثر طنز چاپ شده در نشریات جدید سراسری کشور متعلق به فردی به نام محمد عمادی باشدکه اصالتا اهل بلوک لار بودند و ساکن کشور امارات .
ایشان در مقطع کوتاهی با مجله فکاهی خورجین
همکاری داشتند . امضای طنازی ایشان هم خالو محمد بود . شاید فکر کنید خالو راشد هم به یاد ایشان واژه ی خالو را برای خود انتخاب کرده اند (ولی باید به عرض برسانم علاوه بر این که به برادر مادر یعنی دایی ، ( خالو) می گویند ؛ معمولا در جنوب برای ارتباط عاطفی برقرار کردن با کسی نیز از لفظ خالو استفاده می شود. همچنین آدم های بذله گو و هنرمندان نیز بیشتر دوست دارند برای نام هنری خود از عنوان خالو استفاده کنند . مثل خالو کریم ( هنرمند طناز تلویزیون ) – خالو قنبر ( خواننده ) و ... .).
دیگر فرد یا افرادی در زمینه طنازی نداریم تا می رسد به راشد انصاری .
در واقع می توان طنز در هرمزگان و لارستان را به دو دوره پیش و پس از خالو راشد تقسیم کرد . راشد انصاری در اوایل و میانه دهه هفتاد شمسی وارد جامعه ادبی این شهر شد و از آن زمان تمامی تلاش و همت خود را در راه ترقی و بهبود و پیشرفت طنز نویسی و طنز سرایی هرمزگان و جنوب مانند لارستان و جنوب فارس هزینه نمود. از آغاز تا امروز از نام هایی مانند: فیل عینکی ، کوسه جنوب، بچه دیده بان ( روستای محل تولد خالو )، مرد مشکوک ، ادیب بندری، دل آقا، شکاک و در آخر خالو راشد استفاده کرده است .
و باز از آغاز تا امروز و به ترتیب سن و سال در نشریاتی مانند پسران و دختران، جوانان امروز، اطلاعات هفتگی ، خورجین ، گل آقا ، شرق ، اعتماد، آفتاب یزد، تهران امروز ، دنیای طنز، طنز پارسی و ... مطالبی را به چاپ رسانده است.
خالو راشد در طنز شفاهی و حاضر جوابی و بذله گویی در جلسات خصوصی و حتی اداری نیز استاد می باشند. در تمامی نشریات محلی هرمزگان یا ستون و صفحه داشته و یا به صورت جسته گریخته مطلب نوشته است.
صفحه طنز بادمجان در روزنامه ندای هرمزگان با مدت فعالیت 17 ساله در سطح کشور رکوردار طول فعالیت صفحه طنز می باشد و مانند آن مشاهده نشده است . چه در مدت و چه در محتوا .
در اواسط دهه 70 در روزنامه صبح ساحل نیز ستون ( در آیینه طنز ) را می نوشت .
در اوایل دهه هشتاد هر هفته در هفته نامه مرجان ستون طنز ثابتی داشت، با نام مستعار ( نسیم جنوب)...در نشریات صدف و گامرون نیز دارای ستون های ثابتی بود که مردم محلی همیشه منتظر بیرون آمدن روزنامه و خواندن نوشته های ایشان بودند و بعضی از اصطلاحات و طنزیات ایشان بین مردم مَثَل شده است . در روزنامه ی فعلی و هفته نامه ی آن دوران(دریا) هم یک صفحه طنز می نوشت.
برای نخستین بار در نشریات محلی(ندای هرمزگان) با نثری مشابه نثر تذکره الاولیاء عطار ستون( تذکره المدیران فی بلاد هرمزگان ) را برقرار نمود که در نوع خود تازگی داشت .البته پس از ستون تذکره المقامات مرحوم ابوالفضل زرویی در گل آقا.ستون این مرد مشکوک نیز همزمان با تذکره در ندای هرمزگان با امضای شکاک می نوشت.
لازم به ذکر است که درمیانه دهه 70 شمسی ستون طنزی به نام ( پتروک ) در روزنامه ندای هرمزگان با امضاء کل علی ( کربلایی علی ) چاپ می شد که احتمالا کاری از غلام حسین عطایی دریایی مدیر مسئول این روزنامه بوده است که بیشتر مسایل سیاسی استان را به طنز می نوشت.
محمد حسین رفیعی نیز در برهه ای بعضا مطالب طنز ژورنالیستی در صبح ساحل با امضای اسب رهوار می نوشت. در اواخر دهه 70. و اندکی بعد با همکاری خالو راشد اقدام به انتشار ویژه نامه ای ضمیمه هفته نامه امید ساحل کردند با نام ( دلقک ) . در این دوران نشریات محلی استان های همسایه نیز از نوشته های راشد بهره می بردند . از جمله نشریات فارس، کرمان و بوشهر.
خالو راشد آثار چاپ شده در نشریات سراسری و محلی خود را در کتابی به نام این مرد مشکوک جمع آوری کرد که کاریکاتورهای آن را زنده یاد محمد رفیع ضیایی کاریکاتوریست برجسته کشوری اهل اوز لارستان کشیدند و ابوالفضل زرویی نصرآباد نیز بر این کتاب مقدمه نوشت .
راشد درجامعه طنز بیشتر شناخته شد و مانند کوهی که در حال رشد است از میانه دریای مردم جنوب سر بر آورد. لازم به ذکر است که این کتاب "این مردمشکوک" شامل: ( شعرهای خیلی نو ) و آثار چاپ شده خالو در نشریات بود مثل تذکره ها و خبرهای مشکوک.
اگر هر فردی در هر زمینه و حرفه ای ، در هر هنر و پیشه ای به اندازه خالو راشد پشتکار و پیگیری درکار ها به خرج می دادند امروزه روز ، حال و روز کشور بهتر از این بود که هست. ایشان هر چه کتاب و نشریات و مقالات و داستان های طنز را که دستش رسیده چه از ایرانیان و چه غیر ایرانیان همه را جمع آوری کرده و سعی نموده که افراد علاقه مند به طنز را راهنمایی کند. از جمله سال هاست به عنوان مدرس در کانون پرورش فکری مشغول تدریس طنز است و همچنین پایه گذار انجمن طنز در استان و حوزه هنری است.
جشنواره، مسابقه و کنگره طنزی نبوده که در آن شرکت نکرده و به مقامی نرسیده باشد. در زمینه وبلاگ نویسی طنز هم در جشنواره مربوطه در کشور برگزیده شده است. این اواخر نخستین جشواره ملی مطبوعات خلیج فارس در بخش ملی با حضور
دیگر فرد یا افرادی در زمینه طنازی نداریم تا می رسد به راشد انصاری .
در واقع می توان طنز در هرمزگان و لارستان را به دو دوره پیش و پس از خالو راشد تقسیم کرد . راشد انصاری در اوایل و میانه دهه هفتاد شمسی وارد جامعه ادبی این شهر شد و از آن زمان تمامی تلاش و همت خود را در راه ترقی و بهبود و پیشرفت طنز نویسی و طنز سرایی هرمزگان و جنوب مانند لارستان و جنوب فارس هزینه نمود. از آغاز تا امروز از نام هایی مانند: فیل عینکی ، کوسه جنوب، بچه دیده بان ( روستای محل تولد خالو )، مرد مشکوک ، ادیب بندری، دل آقا، شکاک و در آخر خالو راشد استفاده کرده است .
و باز از آغاز تا امروز و به ترتیب سن و سال در نشریاتی مانند پسران و دختران، جوانان امروز، اطلاعات هفتگی ، خورجین ، گل آقا ، شرق ، اعتماد، آفتاب یزد، تهران امروز ، دنیای طنز، طنز پارسی و ... مطالبی را به چاپ رسانده است.
خالو راشد در طنز شفاهی و حاضر جوابی و بذله گویی در جلسات خصوصی و حتی اداری نیز استاد می باشند. در تمامی نشریات محلی هرمزگان یا ستون و صفحه داشته و یا به صورت جسته گریخته مطلب نوشته است.
صفحه طنز بادمجان در روزنامه ندای هرمزگان با مدت فعالیت 17 ساله در سطح کشور رکوردار طول فعالیت صفحه طنز می باشد و مانند آن مشاهده نشده است . چه در مدت و چه در محتوا .
در اواسط دهه 70 در روزنامه صبح ساحل نیز ستون ( در آیینه طنز ) را می نوشت .
در اوایل دهه هشتاد هر هفته در هفته نامه مرجان ستون طنز ثابتی داشت، با نام مستعار ( نسیم جنوب)...در نشریات صدف و گامرون نیز دارای ستون های ثابتی بود که مردم محلی همیشه منتظر بیرون آمدن روزنامه و خواندن نوشته های ایشان بودند و بعضی از اصطلاحات و طنزیات ایشان بین مردم مَثَل شده است . در روزنامه ی فعلی و هفته نامه ی آن دوران(دریا) هم یک صفحه طنز می نوشت.
برای نخستین بار در نشریات محلی(ندای هرمزگان) با نثری مشابه نثر تذکره الاولیاء عطار ستون( تذکره المدیران فی بلاد هرمزگان ) را برقرار نمود که در نوع خود تازگی داشت .البته پس از ستون تذکره المقامات مرحوم ابوالفضل زرویی در گل آقا.ستون این مرد مشکوک نیز همزمان با تذکره در ندای هرمزگان با امضای شکاک می نوشت.
لازم به ذکر است که درمیانه دهه 70 شمسی ستون طنزی به نام ( پتروک ) در روزنامه ندای هرمزگان با امضاء کل علی ( کربلایی علی ) چاپ می شد که احتمالا کاری از غلام حسین عطایی دریایی مدیر مسئول این روزنامه بوده است که بیشتر مسایل سیاسی استان را به طنز می نوشت.
محمد حسین رفیعی نیز در برهه ای بعضا مطالب طنز ژورنالیستی در صبح ساحل با امضای اسب رهوار می نوشت. در اواخر دهه 70. و اندکی بعد با همکاری خالو راشد اقدام به انتشار ویژه نامه ای ضمیمه هفته نامه امید ساحل کردند با نام ( دلقک ) . در این دوران نشریات محلی استان های همسایه نیز از نوشته های راشد بهره می بردند . از جمله نشریات فارس، کرمان و بوشهر.
خالو راشد آثار چاپ شده در نشریات سراسری و محلی خود را در کتابی به نام این مرد مشکوک جمع آوری کرد که کاریکاتورهای آن را زنده یاد محمد رفیع ضیایی کاریکاتوریست برجسته کشوری اهل اوز لارستان کشیدند و ابوالفضل زرویی نصرآباد نیز بر این کتاب مقدمه نوشت .
راشد درجامعه طنز بیشتر شناخته شد و مانند کوهی که در حال رشد است از میانه دریای مردم جنوب سر بر آورد. لازم به ذکر است که این کتاب "این مردمشکوک" شامل: ( شعرهای خیلی نو ) و آثار چاپ شده خالو در نشریات بود مثل تذکره ها و خبرهای مشکوک.
اگر هر فردی در هر زمینه و حرفه ای ، در هر هنر و پیشه ای به اندازه خالو راشد پشتکار و پیگیری درکار ها به خرج می دادند امروزه روز ، حال و روز کشور بهتر از این بود که هست. ایشان هر چه کتاب و نشریات و مقالات و داستان های طنز را که دستش رسیده چه از ایرانیان و چه غیر ایرانیان همه را جمع آوری کرده و سعی نموده که افراد علاقه مند به طنز را راهنمایی کند. از جمله سال هاست به عنوان مدرس در کانون پرورش فکری مشغول تدریس طنز است و همچنین پایه گذار انجمن طنز در استان و حوزه هنری است.
جشنواره، مسابقه و کنگره طنزی نبوده که در آن شرکت نکرده و به مقامی نرسیده باشد. در زمینه وبلاگ نویسی طنز هم در جشنواره مربوطه در کشور برگزیده شده است. این اواخر نخستین جشواره ملی مطبوعات خلیج فارس در بخش ملی با حضور
استاهای تهران ، اصفهان ، خراسان رضوی ، قم ، گلستان ، آذربایجان شرقی ، فارس، کهگیلویه و بویراحمد ، خوزستان و هرمزگان شرکت داشتند که خالو درزمینه طنز مکتوب به مقام اول رسیدند .ضمن این که سال قبل و سال های قبل تر هم در جشنواره های کشوری و منطقه ای دیگری نیز در بخش طنز بارها و بارها اول شده اند.
در زمینه چاپ کتاب هم ایشان به نوعی رکورد دار می باشند با 16 کتاب شامل نثر و شعرطنز . همین پشتکار عجیب، خالو را به یک سبک خاص رسانده است که می توان نمودار رشد او را از کتاب ( دغدغه های بی خیالی ) تا( پُز ناله) ترسیم کرد . باید گفت که نخستین شب شعر طنز در تاریخ هرمزگان و در سطح کشور پس از تهران نیز به همت ایشان برگزار شد که در اوایل و اواسط دهه ی 80 در 4 مرتبه و با حضور طنز پردازان مطرح کشور از جمله زنده یاد ابوالفضل زرویی نصر آباد در بندرعباس برگزار گردید .
در حال حاضر هرمزگان و جنوب است و همین یک پهلوان و اگر راشد سکوت کند جانشین مناسبی ندارد .
در نهایت از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طی مراسمی با حضور تعدادی طنزپرداز از سراسر کشور در سال ۸۶ از راشد به عنوان یکی از مفاخر فرهنگ و هنر استان تجلیل شد.
در سال های اخیر افرادی مانند کاظم گلخنی در زمینه طنز مطبوعاتی فعالیت دارند که اگر با پشتکار خالو راشد به میدان بیایند حتما موفق خواهند شد و راشد ما هم از تنهایی بیرون خواهد آمد .
شاعران غزل سرا و جدی سرا مانند: منصور ضمیری، مسلم محبی ، عبدالحسین انصاری ، ایرج انصاری فرد و ... هم گاهگاهی طنز می نویسند که ای کاش بیشتر پیگیر می بودند . قطعا در بین شاعران بومی سرا و دوبیتی سراهای محلی و حتی پست مدرن ها افرادی بوده و هستند که در آثارشان رگه هایی از طنز پیدا می شود ، اما به صورت حرفه ای تاکنون مشاهده نکرده ایم که کسی به مقوله طنز به جز خالو راشد پرداخته باشد.
لازم است از فردی به نام غلامحسین ترکمان اهل شیراز نیز نام ببریم که او هم در مجاورت خالو راشد طبع طنزش گل کرده و در دهه 80یک کتاب طنز به نام (مردگان غریب) به چاپ رساند و می توان این کتاب را هم محصول طنز هرمزگان محسوب کرد .
همین مرحوم ترکمان با همکاری مرتضی پسندیده شاعر گیلانی ساکن بندرعباس کتاب طنزی به چاپ رساندند که نام آن را از یاد برده ام .
در پایان ضمن درخواست از خالو راشد برای پرورش استعدادهای طنز استان، می توان تمامی این نوشته را در چند جمله خلاصه کرد . طنز نویسی در هرمزگان تقسیم می شود به پیش از راشد و بعد از راشد. چراغ طنز این استان را راشد برافروخته و روشن نگاه داشته است و امیدواریم که با تربیت و پرورش چندین استعداد ذاتی از خاموشی این چراغ پر نور جلوگیری نماید. سخن آخر را با متنی به پایان می رسانم که چندی قبل پس از خواندن غزلهای جدید طنز خالو راشد خطاب به ایشان و دوستدارانش نوشته ام : فرقی نمی کند در چه زمینه ای فعالیت داشته باشی، شعر باشد یا داستان ، طنز باشد یا جدی ، استعداد تنها با پشتکار فراوان پرورش می یابد . نمونه اش آقای راشد انصاری که هر روز کلامش رساتر، عباراتش گیراتر و درکارش ماهرتر می شود.
در حال حاضر و در سطح کشور در سرایش طنز به درجه استادی رسیده اند . مقایسه سروده های قدیم و تازه ایشان نشانگر رشد بالای او می باشند. شعریت در سروده هایش را کمتر می توان در کار دیگران دید .کارها و سروده های اخیرشان طنازی و شاعری دست به دست هم داده اند و این ملازمت کار راشد را قابل قبول خاص و عام نموده است.
در معاصران زنده، تنها هادی خرسندی و ناصر فیض و یکی دو تن دیگر از نسل امروز را می توان هم ردیف او دانست. ایشان به مرحله ( عبیداولی )5 رسیده اند . برای این افتخار ِ بندرعباس و لارستان و دیده بان امید پیشرفت بیشتر و سلامتی و عمر با عزت را دارم .
با احترام،اسماعیل افراسیابی_ نویسنده و پژوهشگر
پی نوشت :
1- در زمان نصرک و هنوز هم در سرتاسر جنوب به ملزومات زندگی نعمت می گویند و می گفتند . از جمله نان، خوراکی ، میوه و ...
2- - حیدر آبادی ها تاجران هندی و شیه قاره بودند که در بندرعباس دفتر و دستک داشتند و از وضعیت مناسب مالی برخوردار بودند.
3- نام روستاهای اطراف محل زندگی محمد شاعر.
4- همتی کدخدای قدیم روستاهای کشار.
5- به گمان حقیر باید برای طنز نویسان درجه هایی قاعل شد که مثلا از ملانصرالدین شروع شود و در نهایت به عبید زاکانی برسد .مثلا: ملا 1 – ملا 2 – ملا 3 – عبید 3- عبید 2 – عبید 1- خلاصه عبید اولی بالاترین درجه طنز سرایان باشد.
در زمینه چاپ کتاب هم ایشان به نوعی رکورد دار می باشند با 16 کتاب شامل نثر و شعرطنز . همین پشتکار عجیب، خالو را به یک سبک خاص رسانده است که می توان نمودار رشد او را از کتاب ( دغدغه های بی خیالی ) تا( پُز ناله) ترسیم کرد . باید گفت که نخستین شب شعر طنز در تاریخ هرمزگان و در سطح کشور پس از تهران نیز به همت ایشان برگزار شد که در اوایل و اواسط دهه ی 80 در 4 مرتبه و با حضور طنز پردازان مطرح کشور از جمله زنده یاد ابوالفضل زرویی نصر آباد در بندرعباس برگزار گردید .
در حال حاضر هرمزگان و جنوب است و همین یک پهلوان و اگر راشد سکوت کند جانشین مناسبی ندارد .
در نهایت از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طی مراسمی با حضور تعدادی طنزپرداز از سراسر کشور در سال ۸۶ از راشد به عنوان یکی از مفاخر فرهنگ و هنر استان تجلیل شد.
در سال های اخیر افرادی مانند کاظم گلخنی در زمینه طنز مطبوعاتی فعالیت دارند که اگر با پشتکار خالو راشد به میدان بیایند حتما موفق خواهند شد و راشد ما هم از تنهایی بیرون خواهد آمد .
شاعران غزل سرا و جدی سرا مانند: منصور ضمیری، مسلم محبی ، عبدالحسین انصاری ، ایرج انصاری فرد و ... هم گاهگاهی طنز می نویسند که ای کاش بیشتر پیگیر می بودند . قطعا در بین شاعران بومی سرا و دوبیتی سراهای محلی و حتی پست مدرن ها افرادی بوده و هستند که در آثارشان رگه هایی از طنز پیدا می شود ، اما به صورت حرفه ای تاکنون مشاهده نکرده ایم که کسی به مقوله طنز به جز خالو راشد پرداخته باشد.
لازم است از فردی به نام غلامحسین ترکمان اهل شیراز نیز نام ببریم که او هم در مجاورت خالو راشد طبع طنزش گل کرده و در دهه 80یک کتاب طنز به نام (مردگان غریب) به چاپ رساند و می توان این کتاب را هم محصول طنز هرمزگان محسوب کرد .
همین مرحوم ترکمان با همکاری مرتضی پسندیده شاعر گیلانی ساکن بندرعباس کتاب طنزی به چاپ رساندند که نام آن را از یاد برده ام .
در پایان ضمن درخواست از خالو راشد برای پرورش استعدادهای طنز استان، می توان تمامی این نوشته را در چند جمله خلاصه کرد . طنز نویسی در هرمزگان تقسیم می شود به پیش از راشد و بعد از راشد. چراغ طنز این استان را راشد برافروخته و روشن نگاه داشته است و امیدواریم که با تربیت و پرورش چندین استعداد ذاتی از خاموشی این چراغ پر نور جلوگیری نماید. سخن آخر را با متنی به پایان می رسانم که چندی قبل پس از خواندن غزلهای جدید طنز خالو راشد خطاب به ایشان و دوستدارانش نوشته ام : فرقی نمی کند در چه زمینه ای فعالیت داشته باشی، شعر باشد یا داستان ، طنز باشد یا جدی ، استعداد تنها با پشتکار فراوان پرورش می یابد . نمونه اش آقای راشد انصاری که هر روز کلامش رساتر، عباراتش گیراتر و درکارش ماهرتر می شود.
در حال حاضر و در سطح کشور در سرایش طنز به درجه استادی رسیده اند . مقایسه سروده های قدیم و تازه ایشان نشانگر رشد بالای او می باشند. شعریت در سروده هایش را کمتر می توان در کار دیگران دید .کارها و سروده های اخیرشان طنازی و شاعری دست به دست هم داده اند و این ملازمت کار راشد را قابل قبول خاص و عام نموده است.
در معاصران زنده، تنها هادی خرسندی و ناصر فیض و یکی دو تن دیگر از نسل امروز را می توان هم ردیف او دانست. ایشان به مرحله ( عبیداولی )5 رسیده اند . برای این افتخار ِ بندرعباس و لارستان و دیده بان امید پیشرفت بیشتر و سلامتی و عمر با عزت را دارم .
با احترام،اسماعیل افراسیابی_ نویسنده و پژوهشگر
پی نوشت :
1- در زمان نصرک و هنوز هم در سرتاسر جنوب به ملزومات زندگی نعمت می گویند و می گفتند . از جمله نان، خوراکی ، میوه و ...
2- - حیدر آبادی ها تاجران هندی و شیه قاره بودند که در بندرعباس دفتر و دستک داشتند و از وضعیت مناسب مالی برخوردار بودند.
3- نام روستاهای اطراف محل زندگی محمد شاعر.
4- همتی کدخدای قدیم روستاهای کشار.
5- به گمان حقیر باید برای طنز نویسان درجه هایی قاعل شد که مثلا از ملانصرالدین شروع شود و در نهایت به عبید زاکانی برسد .مثلا: ملا 1 – ملا 2 – ملا 3 – عبید 3- عبید 2 – عبید 1- خلاصه عبید اولی بالاترین درجه طنز سرایان باشد.
شادی،گوهر گم شده امروز است
گفت و گویی خواندنی با راشدانصاری، طنزپرداز جنوب
شادی،گوهر گم شده امروز است.
مهم تر از تولید شادی تقسیم کردن آن بین مردم است.
خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا)-لارستان : ادبیات طنز بر خلاف نظر برخی و برخلاف ظاهرش عمیق است.در طنز دردهای عمیق مستتر است، طنز نیش دارد و این نیش به گفته خالو راشد انصاری از طنازان برجسته ملی، لازمه عمق بخشی بیشتر و اثرپذیری این عنصر ادبی است.
ﺭﺍﺷﺪ ﺍﻧﺼﺎﺭﯼ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻪ (ﺧﺎﻟﻮ ﺭﺍﺷﺪ)، ﺷﺎﻋﺮ، ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ، ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭ ﻭ ﻃﻨﺰﭘﺮﺩﺍﺯ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺳﺎﻝ ۱۳۵۰ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﺎﻥ از توابع صحرای باغ است. وی هم اینک به عنوان دبیرگروه طنز روزنامه ندای هرمزگان، مدرس و کارشناس طنز در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و آموزش و پرورش و حوزه ی هنری هرمزگان مشغول است.
او، بنیان گذار ﺍﻧﺠﻤﻦ ﻃﻨﺰ ﺩﺭ ﻫﺮﻣﺰﮔﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻮﻭﻝ ﺩﻓﺘﺮ ﻃﻨﺰ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﻨﺮﯼ این استان بوده است، خالو به ﻃﻮﺭ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺩﻫﻪ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻃﻨﺰ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ است. وی نزدیک به ۳۰ سال است که هر روز می نویسد.
راشد انصاری همچنین میان علاقه مندان خود با خالوراشد، فیل عینکی، کوسه جنوب، نهنگ خلیج فارس و البته میان هرمزگانی های خونگرم که به گفته خود راشد جدایی میان اهالی جنوب از لارستان فارس تا هرمزگان نمی بیند، با اسم مستعار "ادیب بندری" نیز مشهور است.
قالبی شاد برای درک ژرفای درد
خالو راشد معتقد است که طنز اگر چه در ظاهر و شکل، آیینه سرگذشت و خاطره هایی است که به طور معمول فرجامی نیکو در پی نداشته و تنها به مضحکه ها انجامیده است اما در بطن و متن طنز نیز حکایت ها و دردهای عمیق نیز مستتر است.
به گفته خالو باید با تعمق به محتوا و عمق طنز توجه کرد، اگر چنین شود آن وقت ناهمگونی ها، کمبودها و برخی دیالوگ های استنباط شده از منظر و نگاه طنز نویس و هدف غایی طنز نیز بیش از پیش نمایان می شود.
در سوی دیگر طنز یعنی حالات و عکس العمل ها و یا خنده هایی که در پی حوادث تلخ به مخاطب القا شده، جنبه های مثبت نیز نهفته است که خالو راشد به این گزاره نیز معتقد است.
نویسنده کتاب "پشت خنده پنهانم" در عین حال معتقد است: طنز از پیچیده ترین و ظریف ترین صنایع ادبی است که شرایط سخت و دشوار را در خود جای داده و اینکه موضوعی و دردی از جامعه را در هر عرصه ای بخواهی در قالب طنز بپیچی و مفاهیم و استعارات را نیز در کوتاه ترین جملات ممکن ادا کنی،مهارتی فوق العاده می طلبد.
طنز و همدردی؛ تمرین مداوم مهربانی
راشد انصاری می گوید: آن چه که اجر معنوی یک هنرمند تعریف شده است و من او را دوست دارم، لذت بردن از تقسیم آن چیزی که از وجود آدمی سرچشمه می گیرد، تعریفش کنم، همین می تواند بهترین انگیزه باشد تا یک انسان شبانه بنشیند، بی خوابی بکشد تا اثری خلق کند و باعث شادی دیگران شود.
به تعبیر خالو راشد در طنز چیز دیگری هم هست و آن این که علاوه بر تقسیم شادی خود با دیگران، در دردها و غصه های دیگران هم شریک می شوی و این چیزی نیست جز تمرین مداوم مهربانی و سخاوت، کاری که یک طنز پرداز و یا هنرمند شبانه روز مشغول انجام آن است.
خالو نکته ظریفی را در خصوص تفاوت بین طنز وهجو نیز متذکر می شود و می گوید: تفاوت طنز با هجو فراوان است، هجو خصوصی است و طنز بیشتر حول جنبه های عمومی و واژهای عام تر است حتی در هزل نیز استفاده از واژه های ممنوعه و رکیک شاید فراوان هم دیده شود.
این طنزنویس اعتقاد دارد: در هجو قصد شخص هجوگو یا هجوسرا تخریب کردن و مثله کردن طرف مقابل است اما در طنز هدف به تفکر واداشتن شخص با چاشنی خنده ای بر لب مخاطب نشاندن است.
وی معتقد است که هجو اصولا از ادبیات عرب وارد ادبیات فارسی شده ، درست همچون برخی جنبه های موسیقی که از ایران به کشورهای عربی راه پیدا کرده؛ حتی می توان در کهن ترین متون و سنگ نوشته ها نیز رگه هایی از طنز را پیدا کرد.
این طناز برجسته جنوب بر این نکته نیز تاکید دارد که هنوز تعریف جامع و مشخصی از طنز در ادبیات فارسی نیست، با اینکه بزرگان بی شماری بارها در این زمینه اظهارنظر و تعاریفی نیز داشته اند ، در منابع گوناگون نیز ادبا و شعرا و منتقدان زیادی قلم زده اند، کتاب های فراوان در این حوزه به چاپ رسیده اما هنوز به نظر واحدی نرسیده اند که اصولا طنز چیست! چرا که این حوزه بسیار وسیع و گسترده است و نظرات نیز متفاوت.
تعریفی که خود خالو راشد نیز از طنز دارد و به طور خلاصه بیان می کند این است: طنز بررسی مسایل و مشکلات جامعه در حوزه های مختلف با زبان شوخ طبعی و البته نشاط آوراست که نظر برخی از طنزپردازان نیز همین گونه است.
او بیان می کند: طنز در ادبیات فارسی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و اگر چه خود واژه طنز که به صورت امروزی رایج است، سابقه ای بیش از ۹۰ ساله ندارد و نخستین بار آقای اقبال مدیر مجله اقبال و دکتر ناتل خانلری و بعدها کسانی همچون زنده یاد عمران صلاحی
گفت و گویی خواندنی با راشدانصاری، طنزپرداز جنوب
شادی،گوهر گم شده امروز است.
مهم تر از تولید شادی تقسیم کردن آن بین مردم است.
خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا)-لارستان : ادبیات طنز بر خلاف نظر برخی و برخلاف ظاهرش عمیق است.در طنز دردهای عمیق مستتر است، طنز نیش دارد و این نیش به گفته خالو راشد انصاری از طنازان برجسته ملی، لازمه عمق بخشی بیشتر و اثرپذیری این عنصر ادبی است.
ﺭﺍﺷﺪ ﺍﻧﺼﺎﺭﯼ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻪ (ﺧﺎﻟﻮ ﺭﺍﺷﺪ)، ﺷﺎﻋﺮ، ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ، ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭ ﻭ ﻃﻨﺰﭘﺮﺩﺍﺯ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺳﺎﻝ ۱۳۵۰ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﺎﻥ از توابع صحرای باغ است. وی هم اینک به عنوان دبیرگروه طنز روزنامه ندای هرمزگان، مدرس و کارشناس طنز در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و آموزش و پرورش و حوزه ی هنری هرمزگان مشغول است.
او، بنیان گذار ﺍﻧﺠﻤﻦ ﻃﻨﺰ ﺩﺭ ﻫﺮﻣﺰﮔﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻮﻭﻝ ﺩﻓﺘﺮ ﻃﻨﺰ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﻨﺮﯼ این استان بوده است، خالو به ﻃﻮﺭ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺩﻫﻪ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻃﻨﺰ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ است. وی نزدیک به ۳۰ سال است که هر روز می نویسد.
راشد انصاری همچنین میان علاقه مندان خود با خالوراشد، فیل عینکی، کوسه جنوب، نهنگ خلیج فارس و البته میان هرمزگانی های خونگرم که به گفته خود راشد جدایی میان اهالی جنوب از لارستان فارس تا هرمزگان نمی بیند، با اسم مستعار "ادیب بندری" نیز مشهور است.
قالبی شاد برای درک ژرفای درد
خالو راشد معتقد است که طنز اگر چه در ظاهر و شکل، آیینه سرگذشت و خاطره هایی است که به طور معمول فرجامی نیکو در پی نداشته و تنها به مضحکه ها انجامیده است اما در بطن و متن طنز نیز حکایت ها و دردهای عمیق نیز مستتر است.
به گفته خالو باید با تعمق به محتوا و عمق طنز توجه کرد، اگر چنین شود آن وقت ناهمگونی ها، کمبودها و برخی دیالوگ های استنباط شده از منظر و نگاه طنز نویس و هدف غایی طنز نیز بیش از پیش نمایان می شود.
در سوی دیگر طنز یعنی حالات و عکس العمل ها و یا خنده هایی که در پی حوادث تلخ به مخاطب القا شده، جنبه های مثبت نیز نهفته است که خالو راشد به این گزاره نیز معتقد است.
نویسنده کتاب "پشت خنده پنهانم" در عین حال معتقد است: طنز از پیچیده ترین و ظریف ترین صنایع ادبی است که شرایط سخت و دشوار را در خود جای داده و اینکه موضوعی و دردی از جامعه را در هر عرصه ای بخواهی در قالب طنز بپیچی و مفاهیم و استعارات را نیز در کوتاه ترین جملات ممکن ادا کنی،مهارتی فوق العاده می طلبد.
طنز و همدردی؛ تمرین مداوم مهربانی
راشد انصاری می گوید: آن چه که اجر معنوی یک هنرمند تعریف شده است و من او را دوست دارم، لذت بردن از تقسیم آن چیزی که از وجود آدمی سرچشمه می گیرد، تعریفش کنم، همین می تواند بهترین انگیزه باشد تا یک انسان شبانه بنشیند، بی خوابی بکشد تا اثری خلق کند و باعث شادی دیگران شود.
به تعبیر خالو راشد در طنز چیز دیگری هم هست و آن این که علاوه بر تقسیم شادی خود با دیگران، در دردها و غصه های دیگران هم شریک می شوی و این چیزی نیست جز تمرین مداوم مهربانی و سخاوت، کاری که یک طنز پرداز و یا هنرمند شبانه روز مشغول انجام آن است.
خالو نکته ظریفی را در خصوص تفاوت بین طنز وهجو نیز متذکر می شود و می گوید: تفاوت طنز با هجو فراوان است، هجو خصوصی است و طنز بیشتر حول جنبه های عمومی و واژهای عام تر است حتی در هزل نیز استفاده از واژه های ممنوعه و رکیک شاید فراوان هم دیده شود.
این طنزنویس اعتقاد دارد: در هجو قصد شخص هجوگو یا هجوسرا تخریب کردن و مثله کردن طرف مقابل است اما در طنز هدف به تفکر واداشتن شخص با چاشنی خنده ای بر لب مخاطب نشاندن است.
وی معتقد است که هجو اصولا از ادبیات عرب وارد ادبیات فارسی شده ، درست همچون برخی جنبه های موسیقی که از ایران به کشورهای عربی راه پیدا کرده؛ حتی می توان در کهن ترین متون و سنگ نوشته ها نیز رگه هایی از طنز را پیدا کرد.
این طناز برجسته جنوب بر این نکته نیز تاکید دارد که هنوز تعریف جامع و مشخصی از طنز در ادبیات فارسی نیست، با اینکه بزرگان بی شماری بارها در این زمینه اظهارنظر و تعاریفی نیز داشته اند ، در منابع گوناگون نیز ادبا و شعرا و منتقدان زیادی قلم زده اند، کتاب های فراوان در این حوزه به چاپ رسیده اما هنوز به نظر واحدی نرسیده اند که اصولا طنز چیست! چرا که این حوزه بسیار وسیع و گسترده است و نظرات نیز متفاوت.
تعریفی که خود خالو راشد نیز از طنز دارد و به طور خلاصه بیان می کند این است: طنز بررسی مسایل و مشکلات جامعه در حوزه های مختلف با زبان شوخ طبعی و البته نشاط آوراست که نظر برخی از طنزپردازان نیز همین گونه است.
او بیان می کند: طنز در ادبیات فارسی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و اگر چه خود واژه طنز که به صورت امروزی رایج است، سابقه ای بیش از ۹۰ ساله ندارد و نخستین بار آقای اقبال مدیر مجله اقبال و دکتر ناتل خانلری و بعدها کسانی همچون زنده یاد عمران صلاحی