مجردان انقلابی
2.24K subscribers
10.9K photos
3.52K videos
306 files
1.13K links
ارسال پیام به مدیرکانال👇
@mojaradan_bot


کانال سیاسی #تا_نابودی_اسرائیل 👇
@siasi_mojaradan

#تبلیغات_مجردان درکانال 👇
@mojaradan_bot
Download Telegram
مجردان انقلابی
Photo
#همسفر_عشق
روایت دوم
#شهید_مصطفی_صدرزاده
قسمت چهارم
شهید مصطفی صدر زاده"
.
#زندگی_مشترک ما از ۲۰ شهریور ۸۶ رسما شروع شد
که یه خونه گرفتیم نزدیک بسیج که همون #کهنز - #شهریار بود
بعد از عقد کارای حوزه علمیشون به مشکل خورد و دیگه همون #حقوق_طلبگی هم نداشتیم 😉
تا اینکه پدرم پیشنهاد دادن از شمال #برنج میوردن و آقا مصطفی میفروختن
و الحمدلله تو اون یکسال و خورده ای درآمد خوبی داشتیم
آقا مصطفی یه تِز یا قانون نا نوشته ای برای درآمد خونمون گذاشته بودن که میگفتن اگر ۱۰۰ هزار تومن سود کردم
از فروش برنج ها ۸۵ الی ۹۰ تومنش‌ رو میذارم برای خرج #بسیج و مابقیش‌ خرجی خونمون 😁

روز #ولادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها بود
من داشتم باهاشون صحبت میکردم که اومدن روی مبل کنارم نشست و برگشت گفت :
#عزیز ازت یه سوال بپرسم ؟!
گفتم بپرس
گفت بنظرت #خانواده یعنی چی ؟!
گفتم یعنی #مامان #بابا بچه هاشون
یذره نگاهم کرد و گفت مطمئنی یعنی مامان بابا بچه هاشون ؟!
گفتم اره دیگ
گفت خانواده یعنی #زن_و_شوهر و بچه هاشون
ولی من همچنان پا برجا بودم به نظرم :)
آقا مصطفی با یه حالت ناراحتی‌ بلند شد و گفت ولی فکر کن به این حرفم ...
اونزمان ۶ ماه از#زندگی ما میگذشت
من واقعا بهش فکر میکردم که نکنه یه وابستگی هست یه چیزی هست که این حرف رو مطرح کردن
برای همین شد که بهشون پیشنهاد دادم که بیا خونمون رو از اینجا ببریم
گفت : اینجا که هستیم شما هی دلت برای مامانت تنگ میشه ، هی دلت میخواد هر روز سجاد و بابات رو ببینی
میخوایی از اینجا دور بشی چیکار کنی ؟!
گفتم هیچی میخوام ازشون دور بشم که به شما #وابسته بشم!
تمام عزمَم رو جزم کردم که از#شهریار دور بشم
با نیم ساعت فاصله رفتیم اندیشه خونه گرفتیم
وقتی رفتم اندیشه دیگه من داشتم رو خودم کار میکردم که خانواده یعنی "من و آقا مصطفی"
تا یکسال بعد از عقدمون وابستگی زیادی به آقا مصطفی نداشتم ولی کم کم داشت شروع میشد ...
دیگه تمرین میکردم که هر اتفاقی می آفته باید با خود آقا مصطفی حل بشه
تمام درد دل ها باید فقط با آقا مصطفی باشه
و موفــق هم شدم 😍

ادامه دارد....
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی

--------------- 🌸🍃------------------
@mojaradan
-----------------🌸🍃----------------
مجردان انقلابی
#همسفر_عشق روایت دوم #شهید_مصطفی_صدرزاده قسمت چهارم شهید مصطفی صدر زاده" . #زندگی_مشترک ما از ۲۰ شهریور ۸۶ رسما شروع شد که یه خونه گرفتیم نزدیک بسیج که همون #کهنز - #شهریار بود بعد از عقد کارای حوزه علمیشون به مشکل خورد و دیگه همون #حقوق_طلبگی هم نداشتیم 😉
#همسفر_عشق
روایت سوم
#شهید_مصطفی_صدرزاده
قسمت پنجم
دیگه نمیتونستم ازش دور بمونم حتی به اندازه چند ساعت !
شغلش#آزاد بود
داخل اندیشه یه مغازه #عمده_فروشی زدن
قبل از #تولد فاطمه ، هرزمان از #حوزه برمیگشتم میرفتم مغازه
یجایی برام درست کرده بود،پشتِ گونی های #برنج که دید نداشته باشه از بیرون
میرفتم استراحت میکردم و ناهار رو باهم میخوردیم برای استراحت ظهر هم میرفتم #خونه و دوباره بعد از ظهر چایی آماده میکردم و میرفتم پیش آقا مصطفی 😍
.
این #وابستگی ا‌نقدر زیاد بود که وقتی میرفتن هیئت برای سخنرانی من آماده میشدم حتی زودتر از آقا مصطفی جلو در بودم
میگفت : میخوام برم این #هئیت که کاملا مردونست‌ و هیچ #خانومی نیست !
میگفتم خب کجا میری مثلا میگفت میرم خونه فلانی
میگفتم خب اون خونه مادرش هست ..
خانومش‌ هست ..
بلاخره یه کسی‌ هست که بخواد #چایی آماده کنه!
من میرم پیش اونا میشینم :)
و راه میافتادم‌ و دنبالشون میرفتم و #تنها مهمونِ خانومِ اون خونه من بودم
حتی هیئت های خود آقا مصطفی هم دو تا اتاق کنار هم بود من میرفتم پشت در ، داخل اون یکی اتاق مینشستم‌ تا تموم‌بشه 😍
و با آقا مصطفی بر میگشتم ...
.
{به روایت سمیه ابراهیم پور #همسر_شهید }
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی

--------------- 🌸🍃------------------
@mojaradan
-----------------🌸🍃----------------