دوچرخه
آمد سوار قصه ما با دوچرخه اش
از پشت سر نماز و دعا با دوچر خه اش
می خواستیم پر بکشیم از شکوه عشق
وقتی به روی ابر رها با دوچرخه اش
دعوای کودکی ما تازگی نداشت
می برد نوبتی به خدا با دوچرخه اش
وقتی می آمد از سر کوچه چه خوب بود
گرمای عشق و نان همه جا با دوچرخه اش
می آ مد و چه زنگ قشنگی به دست داشت
عاشق ترین طنین صدا با دوچرخه اش
یادم نمی رود مگر از او چه خواستیم
هی ! دزد بی ملاحظه ! .... بابا دوچرخه اش
محمد تقی قشقایی
مجموعه شعر# خلسه چنارها
آمد سوار قصه ما با دوچرخه اش
از پشت سر نماز و دعا با دوچر خه اش
می خواستیم پر بکشیم از شکوه عشق
وقتی به روی ابر رها با دوچرخه اش
دعوای کودکی ما تازگی نداشت
می برد نوبتی به خدا با دوچرخه اش
وقتی می آمد از سر کوچه چه خوب بود
گرمای عشق و نان همه جا با دوچرخه اش
می آ مد و چه زنگ قشنگی به دست داشت
عاشق ترین طنین صدا با دوچرخه اش
یادم نمی رود مگر از او چه خواستیم
هی ! دزد بی ملاحظه ! .... بابا دوچرخه اش
محمد تقی قشقایی
مجموعه شعر# خلسه چنارها
کبوتری در آینه
که به خود زل می زند
و کنجکاوانه
پرهایش را ور انداز می کند
خیابان خیابان
چنارهای پرشکوه ورامین
خواستگاهش بودند
راستی سوال های سینا
آیا به درک من خواهد رسید؟
-خدا چیست؟!
-خدا کجاست؟!
-خدا به اندازه درخت ها بزرگ است؟!
-خدا می تواند
بالای درخت برود؟!
-خدا می تواند مثل این کبوتر پرشکسته
دوباره پرواز کند؟!
-خدا می تواند
مواظب دوچرخه من باشد؟!
-خدا آیا برف را دیده است؟!
◽️
قدم می زنم
از کنار چنارهای ورامین
که می گذرم
فکر می کنم
خدا آیا می تواند
دوباره پرواز کند؟!
#محمدتقی قشقایی
#ایل به کوچش اش می ارزد!
@mohammad_ghashghaei
اینستاگرام: mo_ghashghaei
که به خود زل می زند
و کنجکاوانه
پرهایش را ور انداز می کند
خیابان خیابان
چنارهای پرشکوه ورامین
خواستگاهش بودند
راستی سوال های سینا
آیا به درک من خواهد رسید؟
-خدا چیست؟!
-خدا کجاست؟!
-خدا به اندازه درخت ها بزرگ است؟!
-خدا می تواند
بالای درخت برود؟!
-خدا می تواند مثل این کبوتر پرشکسته
دوباره پرواز کند؟!
-خدا می تواند
مواظب دوچرخه من باشد؟!
-خدا آیا برف را دیده است؟!
◽️
قدم می زنم
از کنار چنارهای ورامین
که می گذرم
فکر می کنم
خدا آیا می تواند
دوباره پرواز کند؟!
#محمدتقی قشقایی
#ایل به کوچش اش می ارزد!
@mohammad_ghashghaei
اینستاگرام: mo_ghashghaei
می ترسم این اتوبوس برسد
و من
هیچ حرفی نزده باشم
راستی یادم باشد
میان این همه تفاوت
متفاوت نباشم!
یادم باشد تندتند حرف نزنم
که شرشر باران نیاید و
مجبور نباشم بی وقفه
سرفه کنم!
یادم باشد
دنیا با همان لهجه مادری
زیباست
یادم باشد
برای برگشت بلیط بگیرم
همیشه باید
برای برگشتن عجله کرد!
برگشتن بوی خاصی می دهد
بوی نعنا
دوچرخه سینا
شعر،طالبی،بادمجان !
هندوستان،حیدرآباد
محمد تقی قشقایی
از مجموعه #خلسه چنارها
@mohammad_ghashghaei
اینستاگرام: mo_ghashghaei
و من
هیچ حرفی نزده باشم
راستی یادم باشد
میان این همه تفاوت
متفاوت نباشم!
یادم باشد تندتند حرف نزنم
که شرشر باران نیاید و
مجبور نباشم بی وقفه
سرفه کنم!
یادم باشد
دنیا با همان لهجه مادری
زیباست
یادم باشد
برای برگشت بلیط بگیرم
همیشه باید
برای برگشتن عجله کرد!
برگشتن بوی خاصی می دهد
بوی نعنا
دوچرخه سینا
شعر،طالبی،بادمجان !
هندوستان،حیدرآباد
محمد تقی قشقایی
از مجموعه #خلسه چنارها
@mohammad_ghashghaei
اینستاگرام: mo_ghashghaei
دوچرخه
آمد سوار قصه ما با دوچرخه اش
از پشت سر نماز و دعا با دوچر خه اش
می خواستیم پر بکشیم از شکوه عشق
وقتی به روی ابر رها با دوچرخه اش
دعوای کودکی ما تازگی نداشت
می برد نوبتی به خدا با دوچرخه اش
وقتی می آمد از سر کوچه چه خوب بود
گرمای عشق و نان همه جا با دوچرخه اش
می آ مد و چه زنگ قشنگی به دست داشت
عاشق ترین طنین صدا با دوچرخه اش
یادم نمی رود مگر از او چه خواستیم
هی ! دزد بی ملاحظه ! .... بابا دوچرخه اش
محمد تقی قشقایی
مجموعه شعر# خلسه چنارها
@mohammad_ghashghaei
آمد سوار قصه ما با دوچرخه اش
از پشت سر نماز و دعا با دوچر خه اش
می خواستیم پر بکشیم از شکوه عشق
وقتی به روی ابر رها با دوچرخه اش
دعوای کودکی ما تازگی نداشت
می برد نوبتی به خدا با دوچرخه اش
وقتی می آمد از سر کوچه چه خوب بود
گرمای عشق و نان همه جا با دوچرخه اش
می آ مد و چه زنگ قشنگی به دست داشت
عاشق ترین طنین صدا با دوچرخه اش
یادم نمی رود مگر از او چه خواستیم
هی ! دزد بی ملاحظه ! .... بابا دوچرخه اش
محمد تقی قشقایی
مجموعه شعر# خلسه چنارها
@mohammad_ghashghaei
می ترسم این اتوبوس برسد
و من
هیچ حرفی نزده باشم
راستی یادم باشد
میان این همه تفاوت
متفاوت نباشم!
یادم باشد تندتند حرف نزنم
که شرشر باران نیاید و
مجبور نباشم بی وقفه
سرفه کنم!
یادم باشد
دنیا با همان لهجه مادری
زیباست
یادم باشد
برای برگشت بلیط بگیرم
همیشه باید
برای برگشتن عجله کرد!
برگشتن بوی خاصی می دهد
بوی نعنا
دوچرخه سینا
شعر،طالبی،بادمجان !
هندوستان،حیدرآباد
محمد تقی قشقایی
از مجموعه #خلسه چنارها
@mohammad_ghashghaei
اینستاگرام: mo_ghashghaei
و من
هیچ حرفی نزده باشم
راستی یادم باشد
میان این همه تفاوت
متفاوت نباشم!
یادم باشد تندتند حرف نزنم
که شرشر باران نیاید و
مجبور نباشم بی وقفه
سرفه کنم!
یادم باشد
دنیا با همان لهجه مادری
زیباست
یادم باشد
برای برگشت بلیط بگیرم
همیشه باید
برای برگشتن عجله کرد!
برگشتن بوی خاصی می دهد
بوی نعنا
دوچرخه سینا
شعر،طالبی،بادمجان !
هندوستان،حیدرآباد
محمد تقی قشقایی
از مجموعه #خلسه چنارها
@mohammad_ghashghaei
اینستاگرام: mo_ghashghaei
دوچرخه
آمد سوار قصه ما با دوچرخه اش
از پشت سر نماز و دعا با دوچر خه اش
می خواستیم پر بکشیم از شکوه عشق
وقتی به روی ابر رها با دوچرخه اش
دعوای کودکانه ما تازگی نداشت
می برد نوبتی به خدا با دوچرخه اش
وقتی می آمد از سر کوچه چه خوب بود
گرمای عشق و نان همه جا با دوچرخه اش
می آ مد و چه زنگ قشنگی به دست داشت
عاشق ترین طنین صدا با دوچرخه اش
یادم نمی رود مگر از او چه خواستیم
هی ! دزد بی ملاحظه ! .... بابا دوچرخه اش
محمد تقی قشقایی
مجموعه شعر# خلسه چنارها
@mohammad_ghashghaei
آمد سوار قصه ما با دوچرخه اش
از پشت سر نماز و دعا با دوچر خه اش
می خواستیم پر بکشیم از شکوه عشق
وقتی به روی ابر رها با دوچرخه اش
دعوای کودکانه ما تازگی نداشت
می برد نوبتی به خدا با دوچرخه اش
وقتی می آمد از سر کوچه چه خوب بود
گرمای عشق و نان همه جا با دوچرخه اش
می آ مد و چه زنگ قشنگی به دست داشت
عاشق ترین طنین صدا با دوچرخه اش
یادم نمی رود مگر از او چه خواستیم
هی ! دزد بی ملاحظه ! .... بابا دوچرخه اش
محمد تقی قشقایی
مجموعه شعر# خلسه چنارها
@mohammad_ghashghaei
نقد و بررسی محمد تقی قشقایی
بر غزلی از محمد حسین قمری
چگونه سمت خودم بی نشانه برگردم؟
به اعتبار شبی بی کرانه برگردم
چگونه بی تو به آغوش سرد تنهایی
به همنشینی این موریانه برگردم؟
چگونه اول پاییز را شروع کنم
از این بهار اگر بی جوانه برگردم؟
در امتداد تو جاری است شاعرانه گی ام
چگونه تشنه از این رود خانه برگردم؟
هنوز در تو هزاران غزل به جا مانده
چگونه با دو رباعی به خانه برگردم؟
قبول کن که همینجا تمام خواهم شد
اگر از این غزلِ عاشقانه بر گردم
برای مرگ پس از رفتن ات هراسی نیست
به زندگی به کدامین بهانه بر گردم
#محمد حسین قمری
طبق قرار این قلم سعی خواهم داشت سرفصلهایی را با رویکرد به این شعر طرح و تحلیل نمایم.
1-برگشت دلیل می خواهد!
در همه هنرها عناصری وجود دارند که می توانند بار معنایی و مضمونی مجموعه آن هنر را اگر نگوییم به طور کامل به دوش بکشند،اما بسیار تاثیر گذار هستند.
مثلا طراحی صحنه در تئاتر،ایده خوشنویسی در نوشتن خط، مضمون در نقاشی،شخصیت پردازی در داستان و امثالهم...
در شعر همانطور که می دانیم و گفته اندکه مادر هنرهاست،مجموعه ای از همه این عناصر در او می تواند جاری باشد... و البته نیک می دانیم که واژه ها و عبارات که خواستگاه اندیشه هستند در شعر عنصر کلیدی هستند،
در شعر دو مفهوم رفتن و برگشتن بسیار مورد استفاده گردیده است تعبیر رفتن برای گسست رابطه عاطفی بین دو نفر و شبیه اینها(غیر از مفهوم معمولی آن) به کار رفته است و مفهوم "برگشتن" به تعبیری شروع مجدد یک رابطه عاشقانه و مفاهیمی از این دست به تعبیر مثبت این رابطه اشاره شده است.
حال با این دیدگاه به سراغ "برگردم" که اتفاقا ردیف این غزل است و میتواند نقش کلیدی داشته باشد،می رویم،
"چگونه سمت خودم بی نشانه برگردم؟/به اعتبار شبی بی کرانه برگردم"/
می بینیم که صاحب اثر می خواهد به سمت خودش یا به اصل خودش رجعت داشته باشد و در مصرع دوم مفهوم به اعتبار شبی بی کرانه واژه ی "برگردم" را کمک و اعتبار نمی دهد!
به این شعر شاعر معاصر علی داودی دقت کنید:
"می خواهم آری خوب باشم،خوبتر!برگرد!/ این را نمی خواهی تو خوب من مگر برگرد!/
...
"شمشیرها در انحنای خشم پوسیدند/عصیان قومی تازه شد،مرد خطر برگرد!/
می بینیم شاعر برای تک تک این برگشتها یا خواهشهایی برای بازگشت،دلیل و ادله آورده است...
یا در شعر سپید"بلیط" از کتاب خلسه چنار ها اینطور نوشته ام:
"باید برای برگشت/بلیط بگیرم/همیشه برای برگشتن باید عجله کرد/برگشتن بوی خاصی می دهد!/بوی نعنا، دوچرخه سینا /شعر،طالبی،بادمجان !"
در غزل محمد حسین قمری برای "برگردم" که ردیف هم هست و می بایست همه بیت به آن ختم شود در بعضی بیت ها زمینه فراهم نشده است!
بیت های اول(مصرع دوم)،پنجم(هنوز...) اینگونه اند و برای بیشتر بیت ها البته دلیل متقنی برای برگشتن شاعر پدید آمده است،
"برای مرگ پس از رفتن ات هراسی نیست/به زندگی به کدامین بهانه برگردم؟
2-زبان غزل،بی پیرایه یا غیر مستقیم!
در مفهوم تغزل و عاشقانه این قالب می توان به لحن های متفاوتی با معشوق سخن گفت،
می شود معشوق را صمیمی و "تو " خطاب کرد،می شود معشوق را "شما" خواند که عشق و احترام با هم توامان باشند! و نیز می توان از کلمات و موقعیت های دیگر و غیر مستقیم ارادت خود را به معشوق ارائه داشت...
همه روشهای ابراز علاقه و ارادت البته جزء لاینفک این قالب است البته اگر در مفهوم ذاتی اش به کار رفته باشد.
در این غزل در بیشتر ابیات شاعر برای بیات احساسات و شدت دلبستگی از روش غیر مستقیم استفاده کرده است:
"قبول کن که همینجا تمام خواهد شد
اگر از این غزل عاشقانه برگردم"
یا بیت:
"در امتداد تو جاری است شاعرانگی ام
چگونه تشنه از این رودخانه برگردم؟"
که بیت های خوبی از این منظر است
در برخی بیت ها البته این ویژگی ابراز عشق به طرز غیر مستقیم به ثمر ننشسته است! و بیت را در حد یک حرف بسیار معمولی تنزل داده است!
"هنوز در تو هزاران غزل به جا مانده
چگونه با دو رباعی به خانه برگردم؟"
که به عشق کمّی نگاه شده است نه کیفی! که حتما عشق معیاری کیفی ست که قابل اندازه گیری نیست!
و بیت:
چگونه سمت خودم بی نشانه برگردم؟
به اعتبار شبی بی کرانه برگردم"
نیز از این دسته است که مخصوصا برای مطلع شعر که می بایست قلاب باشد و مخاطب را به دام بیاندازد چون معمولی ست و مخصوصا در مصرع دوم دارای کشش ناچیزی است،به بار ننشسته است.
در مورد این غزل می شد سرفصل های دیگری را نیز به بحث گذراند مانند:
-کشش زبانی
-کارکرد قافیه ها
-من و تو های غزل امروز
-تناسب و عدم تناسب در غزل
نهایتا ،این شعر به نگارنده اعتماد می دهد که مسیر طی شده شعری برای صاحب اثر مسیر با هویتی بوده است،هرچند در انتخاب واژه ها و تحصیل زبان اختصاصی محمدحسین قمری به ممارست های بیشتری نیازمند است.
95/3/9
محمدتقی قشقایی
@mohammad_ghashghaei
بر غزلی از محمد حسین قمری
چگونه سمت خودم بی نشانه برگردم؟
به اعتبار شبی بی کرانه برگردم
چگونه بی تو به آغوش سرد تنهایی
به همنشینی این موریانه برگردم؟
چگونه اول پاییز را شروع کنم
از این بهار اگر بی جوانه برگردم؟
در امتداد تو جاری است شاعرانه گی ام
چگونه تشنه از این رود خانه برگردم؟
هنوز در تو هزاران غزل به جا مانده
چگونه با دو رباعی به خانه برگردم؟
قبول کن که همینجا تمام خواهم شد
اگر از این غزلِ عاشقانه بر گردم
برای مرگ پس از رفتن ات هراسی نیست
به زندگی به کدامین بهانه بر گردم
#محمد حسین قمری
طبق قرار این قلم سعی خواهم داشت سرفصلهایی را با رویکرد به این شعر طرح و تحلیل نمایم.
1-برگشت دلیل می خواهد!
در همه هنرها عناصری وجود دارند که می توانند بار معنایی و مضمونی مجموعه آن هنر را اگر نگوییم به طور کامل به دوش بکشند،اما بسیار تاثیر گذار هستند.
مثلا طراحی صحنه در تئاتر،ایده خوشنویسی در نوشتن خط، مضمون در نقاشی،شخصیت پردازی در داستان و امثالهم...
در شعر همانطور که می دانیم و گفته اندکه مادر هنرهاست،مجموعه ای از همه این عناصر در او می تواند جاری باشد... و البته نیک می دانیم که واژه ها و عبارات که خواستگاه اندیشه هستند در شعر عنصر کلیدی هستند،
در شعر دو مفهوم رفتن و برگشتن بسیار مورد استفاده گردیده است تعبیر رفتن برای گسست رابطه عاطفی بین دو نفر و شبیه اینها(غیر از مفهوم معمولی آن) به کار رفته است و مفهوم "برگشتن" به تعبیری شروع مجدد یک رابطه عاشقانه و مفاهیمی از این دست به تعبیر مثبت این رابطه اشاره شده است.
حال با این دیدگاه به سراغ "برگردم" که اتفاقا ردیف این غزل است و میتواند نقش کلیدی داشته باشد،می رویم،
"چگونه سمت خودم بی نشانه برگردم؟/به اعتبار شبی بی کرانه برگردم"/
می بینیم که صاحب اثر می خواهد به سمت خودش یا به اصل خودش رجعت داشته باشد و در مصرع دوم مفهوم به اعتبار شبی بی کرانه واژه ی "برگردم" را کمک و اعتبار نمی دهد!
به این شعر شاعر معاصر علی داودی دقت کنید:
"می خواهم آری خوب باشم،خوبتر!برگرد!/ این را نمی خواهی تو خوب من مگر برگرد!/
...
"شمشیرها در انحنای خشم پوسیدند/عصیان قومی تازه شد،مرد خطر برگرد!/
می بینیم شاعر برای تک تک این برگشتها یا خواهشهایی برای بازگشت،دلیل و ادله آورده است...
یا در شعر سپید"بلیط" از کتاب خلسه چنار ها اینطور نوشته ام:
"باید برای برگشت/بلیط بگیرم/همیشه برای برگشتن باید عجله کرد/برگشتن بوی خاصی می دهد!/بوی نعنا، دوچرخه سینا /شعر،طالبی،بادمجان !"
در غزل محمد حسین قمری برای "برگردم" که ردیف هم هست و می بایست همه بیت به آن ختم شود در بعضی بیت ها زمینه فراهم نشده است!
بیت های اول(مصرع دوم)،پنجم(هنوز...) اینگونه اند و برای بیشتر بیت ها البته دلیل متقنی برای برگشتن شاعر پدید آمده است،
"برای مرگ پس از رفتن ات هراسی نیست/به زندگی به کدامین بهانه برگردم؟
2-زبان غزل،بی پیرایه یا غیر مستقیم!
در مفهوم تغزل و عاشقانه این قالب می توان به لحن های متفاوتی با معشوق سخن گفت،
می شود معشوق را صمیمی و "تو " خطاب کرد،می شود معشوق را "شما" خواند که عشق و احترام با هم توامان باشند! و نیز می توان از کلمات و موقعیت های دیگر و غیر مستقیم ارادت خود را به معشوق ارائه داشت...
همه روشهای ابراز علاقه و ارادت البته جزء لاینفک این قالب است البته اگر در مفهوم ذاتی اش به کار رفته باشد.
در این غزل در بیشتر ابیات شاعر برای بیات احساسات و شدت دلبستگی از روش غیر مستقیم استفاده کرده است:
"قبول کن که همینجا تمام خواهد شد
اگر از این غزل عاشقانه برگردم"
یا بیت:
"در امتداد تو جاری است شاعرانگی ام
چگونه تشنه از این رودخانه برگردم؟"
که بیت های خوبی از این منظر است
در برخی بیت ها البته این ویژگی ابراز عشق به طرز غیر مستقیم به ثمر ننشسته است! و بیت را در حد یک حرف بسیار معمولی تنزل داده است!
"هنوز در تو هزاران غزل به جا مانده
چگونه با دو رباعی به خانه برگردم؟"
که به عشق کمّی نگاه شده است نه کیفی! که حتما عشق معیاری کیفی ست که قابل اندازه گیری نیست!
و بیت:
چگونه سمت خودم بی نشانه برگردم؟
به اعتبار شبی بی کرانه برگردم"
نیز از این دسته است که مخصوصا برای مطلع شعر که می بایست قلاب باشد و مخاطب را به دام بیاندازد چون معمولی ست و مخصوصا در مصرع دوم دارای کشش ناچیزی است،به بار ننشسته است.
در مورد این غزل می شد سرفصل های دیگری را نیز به بحث گذراند مانند:
-کشش زبانی
-کارکرد قافیه ها
-من و تو های غزل امروز
-تناسب و عدم تناسب در غزل
نهایتا ،این شعر به نگارنده اعتماد می دهد که مسیر طی شده شعری برای صاحب اثر مسیر با هویتی بوده است،هرچند در انتخاب واژه ها و تحصیل زبان اختصاصی محمدحسین قمری به ممارست های بیشتری نیازمند است.
95/3/9
محمدتقی قشقایی
@mohammad_ghashghaei
کبوتری در آینه
که به خود زل می زند
و کنجکاوانه
پرهایش را ور انداز می کند
خیابان خیابان
چنارهای پرشکوه ورامین
خواستگاهش بودند
راستی سوال های سینا
آیا به درک من خواهد رسید؟
-خدا چیست؟!
-خدا کجاست؟!
-خدا به اندازه درخت ها بزرگ است؟!
-خدا می تواند
بالای درخت برود؟!
-خدا می تواند مثل این کبوتر پرشکسته
دوباره پرواز کند؟!
-خدا می تواند
مواظب دوچرخه من باشد؟!
-خدا آیا برف را دیده است؟!
◽️
قدم می زنم
از کنار چنارهای ورامین
که می گذرم
فکر می کنم
خدا آیا می تواند
دوباره پرواز کند؟!
#محمد_تقی_قشقایی
کتاب:
#ایل_به_کوچش_می_ارزد
کانال شعرها و مقاله های نقد:👇
@mohammad_ghashghaei
که به خود زل می زند
و کنجکاوانه
پرهایش را ور انداز می کند
خیابان خیابان
چنارهای پرشکوه ورامین
خواستگاهش بودند
راستی سوال های سینا
آیا به درک من خواهد رسید؟
-خدا چیست؟!
-خدا کجاست؟!
-خدا به اندازه درخت ها بزرگ است؟!
-خدا می تواند
بالای درخت برود؟!
-خدا می تواند مثل این کبوتر پرشکسته
دوباره پرواز کند؟!
-خدا می تواند
مواظب دوچرخه من باشد؟!
-خدا آیا برف را دیده است؟!
◽️
قدم می زنم
از کنار چنارهای ورامین
که می گذرم
فکر می کنم
خدا آیا می تواند
دوباره پرواز کند؟!
#محمد_تقی_قشقایی
کتاب:
#ایل_به_کوچش_می_ارزد
کانال شعرها و مقاله های نقد:👇
@mohammad_ghashghaei
#_دوچرخه
آمد سوار قصه ما با دوچرخه اش
از پشت سر نماز و دعا با دوچر خه اش
می خواستیم پر بکشیم از شکوه عشق
وقتی به روی ابر رها با دوچرخه اش
دعوای کودکانه ما تازگی نداشت
می برد نوبتی به خدا با دوچرخه اش
وقتی می آمد از سر کوچه چه خوب بود
گرمای عشق و نان همه جا با دوچرخه اش
می آ مد و چه زنگ قشنگی به دست داشت
عاشق ترین طنین صدا با دوچرخه اش
یادم نمی رود مگر از او چه خواستیم
هی ! دزد بی ملاحظه ! .... بابا دوچرخه اش
#محمد_تقی_قشقایی
#از_مجموعه_شعر
#خلسه_چنارها
#کانال_شعر_ها_و_نقدها_در_تلگرام👇
@mohammad_ghashghaei
آمد سوار قصه ما با دوچرخه اش
از پشت سر نماز و دعا با دوچر خه اش
می خواستیم پر بکشیم از شکوه عشق
وقتی به روی ابر رها با دوچرخه اش
دعوای کودکانه ما تازگی نداشت
می برد نوبتی به خدا با دوچرخه اش
وقتی می آمد از سر کوچه چه خوب بود
گرمای عشق و نان همه جا با دوچرخه اش
می آ مد و چه زنگ قشنگی به دست داشت
عاشق ترین طنین صدا با دوچرخه اش
یادم نمی رود مگر از او چه خواستیم
هی ! دزد بی ملاحظه ! .... بابا دوچرخه اش
#محمد_تقی_قشقایی
#از_مجموعه_شعر
#خلسه_چنارها
#کانال_شعر_ها_و_نقدها_در_تلگرام👇
@mohammad_ghashghaei
#یلدا_مبارک
#روح_پدران_آسمانی_شاد
#_دوچرخه
آمد سوار قصه ما با دوچرخه اش
از پشت سر نماز و دعا با دوچر خه اش
می خواستیم پر بکشیم از شکوه عشق
وقتی به روی ابر رها با دوچرخه اش
دعوای کودکانه ما تازگی نداشت
می برد نوبتی به خدا با دوچرخه اش
وقتی می آمد از سر کوچه چه خوب بود
گرمای عشق و نان همه جا با دوچرخه اش
می آ مد و چه زنگ قشنگی به دست داشت
عاشق ترین طنین صدا با دوچرخه اش
یادم نمی رود مگر از او چه خواستیم
هی ! دزد بی ملاحظه ! .... بابا دوچرخه اش
#محمد_تقی_قشقایی
#از_مجموعه_شعر
#خلسه_چنارها
#کانال_شعر_ها_و_نقدها_در_تلگرام👇
@mohammad_ghashghaei
#روح_پدران_آسمانی_شاد
#_دوچرخه
آمد سوار قصه ما با دوچرخه اش
از پشت سر نماز و دعا با دوچر خه اش
می خواستیم پر بکشیم از شکوه عشق
وقتی به روی ابر رها با دوچرخه اش
دعوای کودکانه ما تازگی نداشت
می برد نوبتی به خدا با دوچرخه اش
وقتی می آمد از سر کوچه چه خوب بود
گرمای عشق و نان همه جا با دوچرخه اش
می آ مد و چه زنگ قشنگی به دست داشت
عاشق ترین طنین صدا با دوچرخه اش
یادم نمی رود مگر از او چه خواستیم
هی ! دزد بی ملاحظه ! .... بابا دوچرخه اش
#محمد_تقی_قشقایی
#از_مجموعه_شعر
#خلسه_چنارها
#کانال_شعر_ها_و_نقدها_در_تلگرام👇
@mohammad_ghashghaei
Forwarded from ورامین پرس
#یلدا_مبارک
#روح_پدران_آسمانی_شاد
#_دوچرخه
آمد سوار قصه ما با دوچرخه اش
از پشت سر نماز و دعا با دوچر خه اش
می خواستیم پر بکشیم از شکوه عشق
وقتی به روی ابر رها با دوچرخه اش
دعوای کودکانه ما تازگی نداشت
می برد نوبتی به خدا با دوچرخه اش
وقتی می آمد از سر کوچه چه خوب بود
گرمای عشق و نان همه جا با دوچرخه اش
می آ مد و چه زنگ قشنگی به دست داشت
عاشق ترین طنین صدا با دوچرخه اش
یادم نمی رود مگر از او چه خواستیم
هی ! دزد بی ملاحظه ! .... بابا دوچرخه اش
#محمد_تقی_قشقایی
#از_مجموعه_شعر
#خلسه_چنارها
#روح_پدران_آسمانی_شاد
#_دوچرخه
آمد سوار قصه ما با دوچرخه اش
از پشت سر نماز و دعا با دوچر خه اش
می خواستیم پر بکشیم از شکوه عشق
وقتی به روی ابر رها با دوچرخه اش
دعوای کودکانه ما تازگی نداشت
می برد نوبتی به خدا با دوچرخه اش
وقتی می آمد از سر کوچه چه خوب بود
گرمای عشق و نان همه جا با دوچرخه اش
می آ مد و چه زنگ قشنگی به دست داشت
عاشق ترین طنین صدا با دوچرخه اش
یادم نمی رود مگر از او چه خواستیم
هی ! دزد بی ملاحظه ! .... بابا دوچرخه اش
#محمد_تقی_قشقایی
#از_مجموعه_شعر
#خلسه_چنارها