• گُفت :
• عشق را برایَم معنآ کن !
• زیر ِ لب آرام گفتم :
• ‹ چشمآنت › 💕
• عشق را برایَم معنآ کن !
• زیر ِ لب آرام گفتم :
• ‹ چشمآنت › 💕
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
C᭄ᥫ᭡
عشقیعنی🫀
دستانم را بگیری
نگاهم کنی و بگویی
من به بودنتقانعم🤍
#بفرستبراش..❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
عشقیعنی🫀
دستانم را بگیری
نگاهم کنی و بگویی
من به بودنتقانعم🤍
#بفرستبراش..❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
C᭄ᥫ᭡
🌻از زندگی ناامیدنیستم
🌻زیرا اطمینان دارم...
🌻خداییکه بخاطرلبخندگلها
🌻آسمان رامیگریاند
🌻حتمابخاطر لبخندمن هم
🌻کاریخواهد کرد
❤️ روزتونسرشارازمهربانی❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
🌻از زندگی ناامیدنیستم
🌻زیرا اطمینان دارم...
🌻خداییکه بخاطرلبخندگلها
🌻آسمان رامیگریاند
🌻حتمابخاطر لبخندمن هم
🌻کاریخواهد کرد
❤️ روزتونسرشارازمهربانی❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
😍 رمان زیبای [ مهــــــــا ] هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘 از قسمت اول بخونین👇 https://tttttt.me/mitingg/303068 #مهــــــا❤️ #قسمت_157 هر كدام منتظر بوديم تا آن ديگری حرفی بزند،به كنار دريا كه رسيديم در ساحل،روی تخته سنگی نشستيم. پدرام در حاليكه چشم به…
😍 رمان زیبای [ مهــــــــا ]
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/303068
#مهــــــا❤️ #قسمت_158
هوا خنك بود و باران ريز و نم نم می باريد.از ترس اينكه واقعا سرما بخورد،گفتم:
_ سرما میخوری عزيزم.
ولی انگار نشنيد.دوباره تكرار كردم،باز هم عكس العملی نشان نداد.به قهقه می خنديد و دور خودش می چرخيد.جلوتر
رفتم.به نزديكش كه رسيدم،تا دستش را گرفتم،ساكت شد و فقط نگاهم كرد.
دستش را كشيدم و گقتم:
ـ بيا برويم عزيزم.
ـ چشم هر چه شما بفرماييد.
همين كه دست در دست هم به راه افتاديم،شروع به زمزمه آهنگ مورد علاقه مان كرد.توی ايينه خودت رو ببين چه
زود...
گفتم:
ـ كی تو رو تنها گذاشت.
لبخند زد و گفت:
می دونی كه بی تو می ميرم
نباشی اگه باكس ديگه ای آشنا شی
می ميرم اگه يه روز از من جدا شی
ـ قرار نبود من از تو جدا شوم.مگر اينكه تو از من جدا شوی.
ـ من؟نه خدا نكند.
فصل بيست و پنجم
وقتی به ويلا برگشتيم،نگاه كنجكاو همه متوجه ما شد،پوريا پرسيد:
ـ بالاخره نمی خواهيد به ما بگوييد چه خبر است؟
پدرام در حال بالا رفتن از پله ها سربرگرداند و پاسخ داد:
ـ بگذار اين لباس خيس را از تن بيرون بياورم،بعد همه چيز را برايت توضيح می دهم.
ـ نمی دهی!شوخی ات گرفته؟حالا ما غريبه شديم!
ـ خب من اجازه نمی دهم هيچ كس در زندگی خصوصی ام دخالت كند.
سپس پشيمان شد و پله های بالا رفته را دوباره پايين آمد و افزود:
ـ راستی يك مژده برايتان دارم.
من از همه مشتاق تر بودم تا ببينم چه می خواهد بگويد.اقای شمس با شور و هيجان چند قدم به سمت پدرام برداشت و گفت:
ـ اگر همان باشد كه من آرزويش را دارم،فردا ناهار و شام همه مهمان من.
ـ پس اميدوارم همان باشد.خب همين الان می گويم.
قسم گفت:
ـ خواهش می كنم همان را بگو كه اقای شمس آرزويش را دارد.البته ما كه هر روز ناهار و شام مخلفاتش را مهمان ايشان
هستيم و صد البته اينبار مخلفات بيشتری را طلب خواهيم كرد.
پدرام در حاليكه چشم به من داشت گفت:
ـ خب پدرجان،زحمت شما زياد شد،چون تا برگرديم تهران،بايد تدارك جشن عروسی من و مها را ببينيد.اگر اجازه
بدهيد به همه مژده می دهيم كه حداكثر تا يك هفته ديگر به عروسی دعوت داريد.
همه دست زدند وكل كشيدند.احساس می كردم دارم خواب می بينم.اول خاله گونه ام را بوسيد و بعد آرزو،قسم و مژده.
آقای شمس دست به دور كمر پدرام حلقه كرد و گفت:
ـ ممنون كه مرا به آرزويم رساندی.
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/303068
#مهــــــا❤️ #قسمت_158
هوا خنك بود و باران ريز و نم نم می باريد.از ترس اينكه واقعا سرما بخورد،گفتم:
_ سرما میخوری عزيزم.
ولی انگار نشنيد.دوباره تكرار كردم،باز هم عكس العملی نشان نداد.به قهقه می خنديد و دور خودش می چرخيد.جلوتر
رفتم.به نزديكش كه رسيدم،تا دستش را گرفتم،ساكت شد و فقط نگاهم كرد.
دستش را كشيدم و گقتم:
ـ بيا برويم عزيزم.
ـ چشم هر چه شما بفرماييد.
همين كه دست در دست هم به راه افتاديم،شروع به زمزمه آهنگ مورد علاقه مان كرد.توی ايينه خودت رو ببين چه
زود...
گفتم:
ـ كی تو رو تنها گذاشت.
لبخند زد و گفت:
می دونی كه بی تو می ميرم
نباشی اگه باكس ديگه ای آشنا شی
می ميرم اگه يه روز از من جدا شی
ـ قرار نبود من از تو جدا شوم.مگر اينكه تو از من جدا شوی.
ـ من؟نه خدا نكند.
فصل بيست و پنجم
وقتی به ويلا برگشتيم،نگاه كنجكاو همه متوجه ما شد،پوريا پرسيد:
ـ بالاخره نمی خواهيد به ما بگوييد چه خبر است؟
پدرام در حال بالا رفتن از پله ها سربرگرداند و پاسخ داد:
ـ بگذار اين لباس خيس را از تن بيرون بياورم،بعد همه چيز را برايت توضيح می دهم.
ـ نمی دهی!شوخی ات گرفته؟حالا ما غريبه شديم!
ـ خب من اجازه نمی دهم هيچ كس در زندگی خصوصی ام دخالت كند.
سپس پشيمان شد و پله های بالا رفته را دوباره پايين آمد و افزود:
ـ راستی يك مژده برايتان دارم.
من از همه مشتاق تر بودم تا ببينم چه می خواهد بگويد.اقای شمس با شور و هيجان چند قدم به سمت پدرام برداشت و گفت:
ـ اگر همان باشد كه من آرزويش را دارم،فردا ناهار و شام همه مهمان من.
ـ پس اميدوارم همان باشد.خب همين الان می گويم.
قسم گفت:
ـ خواهش می كنم همان را بگو كه اقای شمس آرزويش را دارد.البته ما كه هر روز ناهار و شام مخلفاتش را مهمان ايشان
هستيم و صد البته اينبار مخلفات بيشتری را طلب خواهيم كرد.
پدرام در حاليكه چشم به من داشت گفت:
ـ خب پدرجان،زحمت شما زياد شد،چون تا برگرديم تهران،بايد تدارك جشن عروسی من و مها را ببينيد.اگر اجازه
بدهيد به همه مژده می دهيم كه حداكثر تا يك هفته ديگر به عروسی دعوت داريد.
همه دست زدند وكل كشيدند.احساس می كردم دارم خواب می بينم.اول خاله گونه ام را بوسيد و بعد آرزو،قسم و مژده.
آقای شمس دست به دور كمر پدرام حلقه كرد و گفت:
ـ ممنون كه مرا به آرزويم رساندی.
C᭄ᥫ᭡
قصهی بهارکه بهاردیبهشت رسید،
خداوند لبخند زد و
"عشق" را میانِمن وتو آفرید...!❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
قصهی بهارکه بهاردیبهشت رسید،
خداوند لبخند زد و
"عشق" را میانِمن وتو آفرید...!❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
C᭄ᥫ᭡
⚘امان از ایناُردیبهشت
⚘که تمامِ قندهاینخورده را
⚘در دلِ منآب می کند
⚘که انگاراصلاعاشقم
⚘که انگار تواینجایی
⚘و من بیخیالِ تمامِ
⚘این خستگیهای روزگارم
⚘که انگار توخبر ازشکوفهها آوردهای
⚘که انگارتو در گوشم.صبحِ
⚘یک روزِ اردیبهشتی گفتهای :
#بیدارشوجانم
#اردیبهشتاست 😍
#عادلدانتیسم
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
⚘امان از ایناُردیبهشت
⚘که تمامِ قندهاینخورده را
⚘در دلِ منآب می کند
⚘که انگاراصلاعاشقم
⚘که انگار تواینجایی
⚘و من بیخیالِ تمامِ
⚘این خستگیهای روزگارم
⚘که انگار توخبر ازشکوفهها آوردهای
⚘که انگارتو در گوشم.صبحِ
⚘یک روزِ اردیبهشتی گفتهای :
#بیدارشوجانم
#اردیبهشتاست 😍
#عادلدانتیسم
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
برین به دلبرای قد کوتاهتون بگین؛ اصفهان با آن همه وسعت شده نصفِ جهان، یک وجب قد داری و کل جهانم شدهای:)
C᭄ᥫ᭡
⚘اول هفتهتون عالی
⚘صبحتون گلباران
⚘امروزتونپربار
⚘و لحظاتتون زیباترازگل
⚘امیدوارم روز و هفتهای آرام
⚘ولیپُرشور و زیبـا
⚘زندگیعاشقانه
⚘و سرنوشتی پُراز
⚘نغمههای شادو رویایی
⚘داشتهباشید
⚘روزتونزیبا وپُرازموفقیت❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
⚘اول هفتهتون عالی
⚘صبحتون گلباران
⚘امروزتونپربار
⚘و لحظاتتون زیباترازگل
⚘امیدوارم روز و هفتهای آرام
⚘ولیپُرشور و زیبـا
⚘زندگیعاشقانه
⚘و سرنوشتی پُراز
⚘نغمههای شادو رویایی
⚘داشتهباشید
⚘روزتونزیبا وپُرازموفقیت❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
❀্᭄͜͡ᥫ᭡
⚘با خودتتکرار کن
⚘امروز
⚘ساز زندگیم بر رویعشق
⚘شادی ، خوشی وخوشبختی
⚘توانگری وفراوانی ، کوکاست
⚘و میدانم که من لایقِ
⚘این همه موهبتها هستم
#سلامامروزتونزیبــا❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
⚘با خودتتکرار کن
⚘امروز
⚘ساز زندگیم بر رویعشق
⚘شادی ، خوشی وخوشبختی
⚘توانگری وفراوانی ، کوکاست
⚘و میدانم که من لایقِ
⚘این همه موهبتها هستم
#سلامامروزتونزیبــا❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️