❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
86.6K subscribers
34.7K photos
4.46K videos
1.58K files
6.96K links
عاشقانه ای برای شما 😍

‌یاعلی گفتیم وعشق آغازشد ..❤️

♡ چنـل فـارغ از هـرگـونه تـبادلـات ♡

مرسی که هستید 💐😍
Download Telegram
ولی
تو
زیبا
ترین
خواسته‌ی
من
تو
زندگیمی >>>
C᭄ᥫ᭡
آغـوش‌تـو...❤️🫂
تکرارکند گرمی‌خرداد!
🤗

┄•●❥ @mitingg♥️♥️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
C᭄ᥫ᭡
همه اولش خوبن
همه اولش دوست دارن ❤️
همه اولش وقت میزارن
ببین کی واست تا اخرش مثل اوله ...
👌

┄•●❥ @mitingg♥️♥️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
᭄ᥫ
⚘من پذیرفته ام که
⚘برای آدم‌های اَندَک شماری می‌شود
⚘حرف زد،  برایشان رفیق بود و
⚘از سویشان اُمیدِ رفاقت داشت.
..🍃🌺

#صبحتون_خوشگل...❤️

┄•●❥ @mitingg♥️♥️
❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
😍 رمان زیبای [ مهــــــــا ] هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘 از قسمت اول بخونین👇 https://tttttt.me/mitingg/303068 #مهــــــا❤️‍ #قسمت_185 ـ چرا؟!... ـ چون سقف اتاق ها ايراد دارد و چند روزی تعميرش طول می كشد. غروب آن روز با آمدن عمه های بيتا،يعنی دخترعموهای…
😍 رمان زیبای [ مهــــــــا ]
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘

از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/303068

#مهــــــا❤️#قسمت_186

شدم.دلم می خواست فقط شيرينی هايش را به ياد بياورم،اما
تلخی هايش پررنگتر بودند و زجرآور.
بيتا كه دستم را گرفت ترسيدم و از جا پريدم.با تعجب پرسيد:
ـ ببينم تو حالت خوب است مها.پاشو برويم خانه.
ـ نه،حالم خوب است.
ـ پس چرا دستت مثل قالب يخ شده.نه به آن موقعی كه نمی آمدی،نه به حالا كه از اينجا دل نمی كنی.ببين چطوری داری می لرزی.
بايد يك كاپشن ديگر هم بپوشی.
سپس تا دانيال را ديد گفت:
-  كاپشنی را كه آوردی بده.
مال خودش را از تن بيرون آورد و گفت:
ـ بيا بگير.
ـ پس آن يكب كجاست؟
ـ زيبا سردش بود،ازم گرفت.
ـ خيلی خب بده به من.
زيبا كه تازه سر رسيده بود به طعنه خطاب به من گفت:
ـ تو كه با يك نسيم،می لرزی.اصلا چرا می آيی لب دريا!
نمی دانستم چرا زيبا هم مثل مينو از من خوشش نمی آيد و هميشه حرفهايش همراه با نيش و كنايه بود.
با خود گفتم:شايد پيش خودش فكرهايی كرده.
موقع خواب احساس كردم حالم اصلا خوب نيست و به بيتا گفتم:
ـ امشب حواست به من باشد،چون می ترسم دوباره حالم بد شود.
با نگرانی پرسيد:
ـ چرا،باز چی شده.
ـ نمی دانم . يك كمی لرز دارم.
پتوی ديگری آورد و رويم كشيد.چشمهايم را كه بستم،به نظرم رسيد پدرام با همان لبخند هميشگيگی مقابلم ايستاده،تمام بدنم گر گرفت.
انگار در آتش تب می سوختم.دلم می خواست ساعت ها نگاهش ادامه داشته باشد و آن را از من
نگيرد.ولی تا خواستم پلك بزنم،ديدم نيست.سايه اش را كه داشت دور می شد،ديدم می خواستم فرياد بزنم و صدايش
كنم،اما انگار دهانم قفل شده بود.بالاخره به هر زحمتی بود،دهان گشودم و صدايش زدم،با التماس و هق هق ازش خواستم مرا ببخشد.با
بی تابب فقط فرياد می زدم كه به نظرم رسيد كسی دارد تكانم می دهد.چشم هايم را كه باز كردم
چهره ی دانيال را ديدم كه داشت تكانم می داد.گريه امانم نمی داد كه حرفی بزنم.
بيتا كه به طرفم آمد،انگار داغ دلم تازه شد.به اشاره ی او دانيال از اتاق بيرون رفت.سرم را بر روی سينه بيتا گذاشتم و تا میتوانستم گريستم.آرام كه گرفتم،تا خواستم بخوابم،مامان در حاليكه از نگاهش شراره های خشم می باريد،
در اتاق را باز كرد و به طرفم آمد.اينبار از ترس می لرزيدم.با غيظ پرسيد:
ـ باز چی شده،چرا فرياد می زدی؟
ـ وای مامان نمی دانی چه كابوس وحشتناكي بود.آنقدر ترسيدم كه از خواب پريدم.
چپ چپ نگاهم كرد و رفت.
سرم را زير پتو پنهان ساختم و تا می توانستم گريستم.شكی نداشتم كه مادر همه چيز را فهميده.از بخت بدم و زندگی ام نفرت داشتم،
ولی نمی توانستم از پدرام متنفر باشم،چون تنها اميد زندگي ام بود و بهانه ی زنده ماندنم.
صبح كه از خواب بيدار شدم،خجالت می كشيدم پيش بقيه بروم.چون می دانستم همه را از خواب پراندم و تا مرا ببينند،همه ازم خواهند پرسيد،چرا فرياد می كشيدم،زن عمو كه صدايم زد،سرم را انداختم پايين و رفتم سرسفره.تا سلام
كردم و نشستم.زيبا با سينی چایی آمد و كنارم نشست و همراه با لبخند زيركانه ای پرسيد:
ـ مهاجان ديشب داشتی خواب بد می ديد؟آخر طوری...
بيتا به كمكم آمد و گفت:
ـ زيبا جان،حالا صبحانه ات را بخور،بعد ازش می پرسيم.
تا خواستم صبحانه ام را بخورم،ژاله خانم از پله ها آمد پايين و تا مرا ديد،گفت:
ـ مهاجان خوبی؟
ـ بله ممنون.
ـ ولی چهره ات چيز ديگری می گويد.راستی ديشب تو بودی فرياد می زدی؟
ـ بله راستش خواب بدي ديدم.ببخشيد اگر بيدارتان كردم.
C᭄ᥫ᭡
⚘منتظرنباشید تاکسی
⚘به‌شما انرژی مثبت‌بدهد
⚘خودتان‌شروع كننده‌باشيد
⚘و امروز با يک‌لبخند
⚘احساس‌خوبتان را
⚘به ديگران‌انتقال دهید
⚘امروزتون‌پراز انرژی‌مثبت
❤️
پُراز انرژی‌مثبت بریم‌برای‌روزی آرامشبخش❤️

┄•●❥ @mitingg♥️♥️
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ
همه آدما یه‌نفر دارن
تو زندگیشون که فرق‌داره با بقیه؛
برا من اون آدم‌تویی...
🥰

#بفرست‌واسه‌دلبرت...❤️

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

با رُژ بری 💋
بی رُژ برگردی ❤️
یعنی خوش گذشته... 🥰
👫
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
᭄ᥫ
دوستت داشتم
دوستت دارم
و دوستت خواهم داشت
از آن دوستت دارم‌هایی که
کسی نمی‌داند
که کسی نمی‌تواند
که کسی بلد نیست
!

#بفرست‌واسه‌عشقت‌...❤️

┄•●❥ @mitingg♥️♥️
᭄ᥫ
گریزی‌از تـو ندارم
هرآنچه‌که هست
تـویــی ..
❤️

┄•●❥ @mitingg♥️♥️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
᭄ᥫ
⚘ بهترین آدم هـای
⚘زندگی همان کسانی
⚘هستند که وقتی
⚘کنارشـان می نشینی
⚘چایی ات سرد می شود
⚘و دلـت گـرم ...
⚘الهی حـال دلتـون
⚘همیشه خـوب باشه‌..

    #روزتان‌سرشارازعشق ❤️

┄•●❥ @mitingg♥️♥️